موضوع اصلی این مقاله بحث و کنکاش درباره بعد نظری یا به تعبیری بوطیقای امیرخسرو است. در این مقاله با تکیه بر اثار سه چهره شاعر به اجمال جلوه های بوطیقای شاعر: محاکمات شعری، توصیف، مضمون سازی، وقوع گویی، چیستی شعر، ویژگی های شاعر، اهمیت سخن و شعر، انواع شاعران، نرگسانگی شاعر یا خودشیفتگی او به شعر و هنر خود، ترجیع شعر فارسی بر شعر عربی، صنایع و ...
بسیاری از شاعران، بیآنکه خود متوجه باشند، حادثة شعری را به روایت شعری بدل میکنند. آنان تفاوت میان گزارش و تعبیر را در شعر نمیدانند. تنها برخی از شاعران بزرگ ایران، به ویژه شاعران عارف، این مقولــه را ادراک کرده اند. هنگامی که شاعری زندگی را توصیف میکند، نمیتواند آنچه را که احساس کرده است، به مخاطبش القا کند. درحقیقت، مخاطب نمیتواند در طیف عاطفة او قرار گیرد. مخاطب، تنها بخشی از ادراکات او را به صورت گزارشی ناقص درمییابد که شاعر اصرار دارد با توصیف های اغراق آمیز آن را در روان مخاطب بنشاند. توصیف، حالت آینه بودن شعر را کـه عین القضات همدانی و رولان بارت (1368: 39) بدان اشاره کرده اند، ازمیان میبرد؛ اما تعبیر در شعر و اصولاً هنر، آن حالت آینه بودن و ابهام را به آن میدهد و آن را برای تمامی مخاطبان قابل ردیابی و ادراک میسازد.
اوحدالدین کرمانی، صوفی جنجال برانگیز و شاعر بلند آوازه قرن های ششم و هفتم هجری، بنیانگذار و رهبر طریقتی نیمه سیاسی و نهضتی تاثیرگذار در آسیای صغیر است که مشرب او در عراق، آذربایجان، قفقاز، سوریه و مصر آن روز گسترش یافته و پیروانی پیدا کرده است )ص 9 (. اوحدالدین در عصر خود از ارزش و اعتباری والا برخوردار بوده چندان که سهروردی، به هنگام مرگ، او را بر بالین خود طلبیده و، پس از درگذشت سهروردی، خلیفه رهبری خانقاه مرزبانیه و شیخ الشیوخی بغداد را بدو سپرده است )ص (45-43. وی، با همه این اوصاف، کمتر مورد توجه نویسندگان کتب تذکره و طبقات قرار گرفته، و جایگاهی فروتر از همعصران نامدارش چون شهاب الدین ابوحفص عمر سهروردی، ابن عربی، شمس تبریزی و مولوی برای او قایل شده اند.شاید بتوان مهم ترین دلیل این بی توجهی گاه عامدانه را مشرب خاص عرفانی او دانست - جمال پرستی یا به تعبیر اصطلاحی آن شاهد بازی - که بی پروا در رباعیات خویش و بر سر کوی و برزن به تبلیغ آن می پرداخته و جنبه های دیگر شخصیت او را در سایه قرار داده است.
بینش دوگانه پرستى یا دوآلیسم، نمودار جدال مستمر میان قواى دوگانه در طبیعت است. در پرتو این نمایش آیینى، همواره نیکى، روشنى، زندگى، فرشته و... بر بدى، تاریکى، مرگ، دیو و... پیروز مى شود. اما بر مبناى عصیان و نواندیشى در شعر معاصر خصوصا در اندیشه سپهرى تاریکى، مرگ، شب، مرداب، لجن و... مقولاتى قابل ستایش هستند و همواره روشنى از دل تاریکى بر مى آید و مرگ پایان حقیقت تصور نمى شود. در این مقاله این نازنین بینى و بینش عارفانه که تا اندازه اى مطابق با تفکرات بودائى است در هشت کتاب سپهرى مورد بررسى و پژوهش قرارگرفته است.