در این پژوهش تلاش بر این بوده است تا با بکارگیری بخشی از آموزه های زبانشناسی نقشگرا، زبان ارزیابی در دو زبان فارسی و انگلیسی بررسی شود. در نظریه نقشگرای هلیدی یکی از عواملی که سبب پیوند جمله های متن می شود مقایسه است. در این مقاله به بررسی تعیین هویت الگوهای دستوری و واژگانی استفاده شده در ارجاع مقایسه ای در دو زبان فارسی و انگلیسی پرداخته و با هم تطبیق داده شده است. تعیین این الگوها که نقش کلامی ارزیابی و مقایسه را در فرایند درک دارند و به خواننده این امکان را می دهند تا مفهوم ارزیابی در متن را شناسایی کند و چهارچوبی از مقایسه و ارزیابی از متن را در ذهن خود تشکیل دهند. روش تحقیق به صورت توصیفی – تحلیلی است. داده های تحقیق از مجلات هنری و ادبی گردآوری شده اند و چارچوب نظری تحقیق دستور نقشگرایی هلیدی است. در این پژوهش مشخص گردید که هر دو زبان در کاربرد الگوهای ساختاری صفت برتر و برترین، شباهت، جمله واره قیدی مقدار ، جمله واره تصحیح و تجمع صفتی و واژگانی برای اهداف ارزیابی مشترک هستند.
ژرار ژنت را می توان بزرگ ترین نظریه پرداز در زمینة بررسی «زمان در روایت» دانست. ژنت برای سنجش شتاب روایت، شمار صفحات رمان را بر زمان تقویمی بازنمایی شده در متن تقسیم می کند و نتیجه را معیار بررسی قرار می دهد. زمان در شازده احتجاب گلشیری پیشروی بسیار کندی دارد، اما در ذهن شازده و دیگر شخصیت های آن، با شتابی وصف ناپذیر در حال پیشروی و پسروی است. در لایة بیرونی رمان که زمان تقویمی بازتاب بیشتری دارد، می توان پیشروی کندی در زمان داستان احساس کرد که با الگوی ژنت همخوانی دارد. در بررسی شتاب روایت در این رمان، چه همة زندگی شازده را خط اصلی روایت بدانیم و چه شب پایانی زندگی او را خط اصلی و دیگر بخش های رمان را گذشته نگری بشماریم، عوامل کاهنده و افزایندة شتاب روایت یکسان است؛ اما با هریک از این دو رویکرد، اندازه تأثیرگذاری این عوامل دگرگون می شود. شتاب روایت در رویکرد نخست، بسیار تند و در دوم، بسیار کند است.
تصحیح متن یکی از مهم ترین مقوله های پژوهشی در حوزه ادبیّات کهن است که می توان آن سنگ بنا و شالوده بایسته دیگر تحقیقات دانست. این امر در پیوند با آثار سخنوران بزرگ اهمّیّت بیشتر و عمده تری پیدا می کند. یکی از مصادیق روشن در این باب، دیوان افضل الدّین بدیل خاقانی شروانی، شاعر بی بدیل سده ششم هجری است. اختصاصات فنی و دشوارهای خاص این دیوان سبب شده تا کتابت اشعار با کاستی هایی همراه شود. با وجود سه چاپ مشهور از دیوان خاقانی و تلاش هایی چند برای پیراستن این متن از ضبط های نادرست، همچنان اغلاط به نسبت متعددی در این متن دیده می شود. عمده تلاش پژوهشگران در این راه، معطوف به نیمه نخست دیوان، یعنی قصاید شاعر بوده و کمتر به نیمه دوم آن توجّه شده است. از این رو جستار حاضر بر آن بوده است تا بر پایه نقطه نظرهای نو و اصیل، ابیاتی چند از این بخش را مورد تصحیح انتقادی و علمی قرار دهد.