فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۴۱ تا ۱٬۷۶۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی از دیدگاه ساختارگرایان به مطالعه ی طبیعت، شکل و نقش روایت می پردازد و می کوشد توانایی و فهم متن روایت را نشان دهد. در نزد ژنت روایت شناسی عبارت است از مطالعه های روایت ها به مثابه ی بازنمایی لفظیِ حوادث و موقعیت هایی که در زمان نظم یافته است. طبق این تعریف، روایت شناسی بر ارتباطات ممکن میان داستان و متن روایی، به ویژه زمان، وجه و آوا می پردازد.
هدف از این پژوهش، بررسی و تحلیل شعر نشانی براساس مؤلّفه های رواییِ ژنت است که براساس منابع کتابخانه ای و روش تحلیلی- توصیفی و پس از مباحث مقدماتی درمورد اهمیّت سپهری، شعر نشانی، جایگاه ژنت در نزد ساختارگرایان و تعریفِ عناصر رواییِ ژنت، در قسمت اصلی مقاله، به آن پرداخته شده است.
یافته های پژوهش نشان می دهد که شعر نشانی، از طریق سفر به زمان گذشته و آوردنِ آن به زمان حال، علاوه بر زیبایی آفرینی و تأثیرگذاری، آدمی را به نامیرایی و تسلط بر زمان امیدوار می کند و با تطبیقِ بین زمان متن و حجم متن، با ضرباهنگ و شتابی بالا موجبِ رسایی و تأثیر داستان در ذهن روایت نیوشان می شود. همچنین رابطه ی بین دفعه های تکرار یک حادثه در داستان و دفعه های روایت شده، به صورت بسامدِ مفرد بیان می شود. با وجود فاصله گیریِ سطوحِ داستان و گزارش و حضور اندک راوی، جزئیّات و اطلاعات نسبتاً بیش تری ارائه می شود و طرحِ اسطوره ی جستجو، بهانه ای می شود تا نظرگاهِ رهگذر، مبنی بر چگونگیِ راه بردن به خانه ی دوست، مجالِ بروز و ظهور پیدا کند. نهایت این که: سپهری از بیرون ذهن شخصیت به حوادث داستانی می نگرد و خواننده بیش تر تک گوییِ همین رهگذر را خطاب به سوار می خواند.
تحلیل سفر اسکندر در دارابنامة طرسوسی بر اساس کهن الگوی «سفر قهرمان» جوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل روایات کهن از رهگذر کهن الگوی «سفر قهرمان» که جوزف کمپبل ارائه کرده، از رویکردهای مهم نقد کهن الگویی است. یکی از روایاتِ مهم سفر اسکندر، روایت داراب نامه طرسوسی است. حوادث این سفر، با مدد از اجزای کهن الگوی «سفر قهرمان» کمپبل چون عزیمت، دعوت، امداد غیبی، تشرف، جاده آزمون، زن وسوسه گر، برکت نهایی، بازگشت، دست نجات و... قابل تحلیل است. مهم ترین مرحله سفر قهرمان در بخش عزیمت، دعوت به سفر توسط ارسطاطالیس در نقش کهن الگوی پیرِ داناست. غلبه بر دارا به عنوان نگهبان آستان نخستین، رویارویی با بوران دخت در نقش زن وسوسه گر و سپس ازدواج با او و تبدیل وی به آنیمای مثبت در بخش جاده آزمون، جست وجوی آب حیات به عنوان برکت نهایی، دیدار با فرشتگان و رسیدن به مرحله ای پیامبرگونه، دیدن عجایب و غرایب و فرمانروایی بر جهان از مراحل مهم سفر قهرمان در روایت طرسوسی است. پژوهش حاضر بیانگر دیگرگشتِ حادثه ای تاریخی به چارچوب های اساطیری و حماسی است. با این چارچوب می توان به خوانشی جدید از این روایت دست یافت.
مخاطب از نگاه بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاعر فارسی گوی شهیر هند، میرزا عبدالقادر بیدل (1133-1054ق) در خلال آثارش به تبیین نقش مخاطب در آفرینش شعر، انواع مخاطب، خواننده آرمانی و چگونگی تعامل خود با مخاطبان پرداخته است. در آثار وی، سه نگاه در تعامل با مخاطب، متناسب با ادوار زندگی این شاعر نمایان است. او در ابتدای راه شاعری و در روزگار گمنامی و ناشناختگی درصدد جذب مخاطب و جلب نگاه اوست؛ در ادامه عمر و همگام با پختگی آثار، قبول مخاطب عام را نشانه ای از ضعف و پستی شعر یافته و به مخاطب خاص و نخبه علاقه مند می شود؛ و آخرین مرحله زندگی ادبی وی نیز فراغت از مخاطب خاص و عام و دعوت انواع مخاطبان به بهره گیری از خوان شعر اوست. در این تحقیق ضمن بررسی این موضوعات، به علت یابی رفتارهای متفاوت او در قبال مخاطب نیز پرداخته ایم.
مبانی زیبایی شناسی و چگونگی کارکرد عوامل انسجام در شعر با بررسی «کتیبه» اخوان ثالث و «خوابی در هیاهو» از سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله ای که پژوهش حاضر بدان می پردازد، تأثیر مبانی زیبایی شناسی بر چگونگی کارکرد عوامل انسجام در شعر است؛ در الگوی انسجام متنی هالیدی و حسن، ارجاع، جایگزینی، حذف، عوامل ربطی و انسجام واژگانی ابزارهای انسجام و دریافت پیام از متن برشمرده شده است. حال در پژوهش حاضر، این پرسش ها مطرح است که در شعر و کارکرد ادبی زبان چه عواملی می تواند سبب انسجام و در یافت پیام شود؟ و در شعرهایی که فاقد انسجام به نظر می آیند، دریافت پیام از متن چگونه صورت می گیرد؟ همچنین به این پرسش اساسی می پردازیم که مبانی زیبایی شناسی چه تأثیری بر کارکرد عوامل انسجام در شعر دارند؟
به منظور پاسخ به پرسش های فوق، شعر «کتیبه» از اخوان ثالث و «خوابی در هیاهو» از سهراب سپهری از نظر کارکرد عوامل انسجام مورد بررسی قرار گرفته است؛ کارکرد قوی عوامل انسجام در «کتیبه» و ضعف یا فقدان آن ها در «خوابی در هیاهو» نشان داده شده و این نتیجه به دست آمده که شعر اخوان با اصول زیبایی شناسی کلاسیک که هنر را عبارت از هماهنگی، تناسب و اعتدال می داند، هم سو است و در پرتو این نگرش به انسجامی نیرومند دست یافته اما شعر «خوابی در هیاهو»ی سپهری و اشعاری مانند آن در مجموعه های «زندگی خوابها» و «آوار آفتاب» با اصول زیبایی شناسی مدرن و هنر سوررئالیستی هم جهت است.
تحلیل گفتمانی الهی نامه عطار از منظرگفتمان دیالکتیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان و نظریه های مطرح در آن در دوره های اخیر، زمینه های مناسبی را برای بررسی ساختارهای متون فراهم کرده است. دیدگاه گفتمان دیالکتیکی پل ریکور از جمله این آراست که به تحلیل متن در سطحی فراتر از زبان و تأکید بر فضاها و زمینه های مفهومی شکل گرفته در آن توجه دارد. الهی نامه عطار نیشابوری از آثار کلاسیک ادب فارسی است که ساختار اصلی روایت آن بر محوریت گفت وگو بنا شده است؛ بنابراین، قابلیت خوانشی نو از منظر این دیدگاه گفتمانی را دارد. در این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی و با رویکرد گفتمانی، گفتمان های شکل گرفته در الهی نامه شناسایی می شوند و در دو سطح ۱. ساختاری شامل: فاعل گویا، توزیع واژگانی، وجوه بیانی، ۲. محتوایی شامل: بنیان های مفهومی در دو آستانه معنایی و محکی، منشأ گفتمان ها و شکل گیری خرده گفتمان سکوت بررسی می شود تا تحلیل و قرائتی نو از متن متناسب با دیدگاه خواننده معاصر فراهم شود.
بررسی اثر از این منظر نشان می دهد که دو گفتمان دنیاگرایی و دنیاگریزی با مرکزیت خدا و انسان به صورت دیالکتیکی در الهی نامه شکل گرفته است. سه عنصر پدرسالاری، حاکمیتی و شناختی به عنوان منشأ قدرت و سلطه گفتمان زاهدانه پدر قابل شناسایی است که نفوذ، غلبه و سیطره آن را بر هر دو گفتمان افزایش داده است. هر دو گفتمان راهکارهای تلفیق و تفکیک دین و دنیا را پیشنهاد می کند و در سطح محکی نیز متناسب با سلطه گفتمان پدر مصادیق بیشتری برای شفاف سازی و متقاعدکردن فرزندان به آموزه های تعلیمی مطرح شده است.
بررسی روانشناختی تشبیه در سوره ی بقره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تشبیه یکی از پربسامدترین اسلوب های ادبی قرآن به شمار می رود که عمدتاً برای بیان مفاهیم انتزاعی بکار گرفته شده است؛ از آنجا که این اسلوب، مورد اهتمام بسیاری از لغویان و بلاغیان بوده است؛ در این جستار تلاش می شود تا ابتدا رویکرد قدما پیرامون این پدیده و نگاه ناقدان معاصر به این رویکرد، مورد بررسی قرار گیرد و برآنیم تا ضمن بررسی و نقد نگاه قدما به تشبیه، رویکردی ارائه دهیم تا در تحلیل تشبیه در کنار توجه به تناسب و تطابق بیرونی و حسی بین طرفین تشبیه، به بافت کلام و تناسب روانشناختی بین آنها نیز توجه شود. چرا که معتقدیم هر واژه و هر جمله در کنار معنای لغوی خود، دارای ظرفیت عاطفی و هیجانی ویژه ای است که از نظامی وراء نظام زبان بر این نظام تحمیل شده که صفوی از این نظام با عنوان نظام شناختی یاد می کند و آزگود (osgood) آن را معنای تلویحی (connotative meaning) می نامد که متأثر از بازخوردها و نگرش ها است. با بررسی این رویکرد در سوره ی بقره دریافتیم که گفتمان قرآن در بافت های گوناگون و با توجه به نوع مخاطب متفاوت است و تصاویر و واژگانی که برای این موارد انتخاب شده اند، ظرفیت های عاطفی و هیجانی بالایی دارند. یافته های پژوهش ضمن تأیید رویکرد ارائه شده، نشان می دهد که در تبیین تشبیهات قرآنی نباید نگاه جزئی و بریده از متن به آن ها داشت بلکه باید آن ها را به بافت متن ارتباط داد و به ایفای نقش و کارکردشان در ضمن ساختار عام یا تصویر کلی پرداخت.
تدوین المعاجم الفارسیة فی عصر الکورکانیین المغول فی الهند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لم یلق الأدباء والفنانون فی العهد الصفوی أیّ دعم أو تشجیع من البلاط الصفوی ممّا أدّی إلی نزوحهم الجماعی إلی شبه القارة الهندیة. وبالمقابل کان الترحیب الذی یلقاه المتحدثون بالفارسیة والکتاب وجمیع الأدباء والفنانین الإیرانیین فی الهند والحفاوة التی تستقبلهم بها إمبراطوریة الکورکانیین المغول یعطی زخماً لهذا النزوح الجماعی.
إنّ نفوذ الثقافة الإیرانیة واللغة الفارسیة – التی کانت اللغة الرسمیة فی بلاط المغول فی الهند – أدّی إلی إزدهار جمیع الفنون الأدبیة وبخاصة فن تدوین المعاجم فی هذا العصر. ویمکن تقسیم عملیة تدوین المعاجم الفارسیة إلی ثلاث مراحل هی: 1. قبل المغول ""القرن 7 حتی 9"" 2. العهد المغولی ""القرن 10 حتی 13"" 3. بعد العهد المغولی أو العهد الجدید ""القرن 14 وما بعده"".
لقد اهتمّ کتّاب المعاجم فی العهد الأول بجمع اللغة الشعریة غیر آبهین بلغة الحوار أو لغة الکتابة لذا فإنّ المعاجم التی وضعت فی هذه الفترة لا تعتبر ""شاملة"". غیر أنّ أکثر الأعمال دقّة وجدّیة هو ما وضع فی العهد الثانی أی فی عهد الإمبراطوریة المغولیة وسیعالج هذا المقال دراسة أفضل المعاجم التی وضعت فی هذا العصر دون غیره من العصور.
أمّا العهد الثالث أو العهد الجدید فیطلق علی عصر سیطرة البریطانیین علی أرض شبه القارة الهندیة ونهایة العهد المغولی فی هذه البلاد. حیث بذلوا أقصی جهودهم فی استبدال اللغة الفارسیة الرسمیة باللغة الانکلیزیة.
نقد ادبیات داستانیِ ایران از سال 1341 تا انقلاب اسلامی با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مطالعه، ادبیات داستانیِ منتشرشده در دوره تاریخیِ انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی به شیوه تحلیل انتقادی گفتمان نقد می شود. هدف آن بود تا با اتخاذ رویکردی گفتمانی در نقد ادبی، متون منتشر شده از انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی بررسی شود و مؤلفه های فرهنگِ مقاومت در این متون در سه حوزه اقتصادی، اجتماعی فرهنگی، و سیاسی شناسایی و برجسته شود. داده های این مطالعه در قالب «متون»، یعنی شکل نوشتاری کاربرد زبان، تعین یافته اند و این متون به دو دسته کلی تقسیم می شوند: 1. متونی که شرایط اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی فرهنگی را توصیف و تحلیل می کنند؛ و 2. متونی که در حوزه ادبیات داستانی و در دوره زمانی بررسی شده تولید شده اند. از این داده ها، بر اساس اصل اشباع نظری نمونه گیری هدف مند صورت گرفت و به شیوه تحلیل متن کلاسیک و ژرفانگر تحلیل شدند. نقد ادبی این متون با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان نشان می دهد که در این دوره تاریخی چون گفتمان رسمی در سه حوزه اقتصادی، اجتماعی فرهنگی، و سیاسی متأثر از تغییراتی که حکومت در شرایط اجتماعی ایجاد کرد حول دال های مرکزی ای سامان یافته است، در این مطالعه از آن ها با عناوین 1. حمایت از الگوی اقتصادی سرمایه داری، 2. حمایت از الگوی اجتماعی فرهنگی مدرن، و 3. حمایت از الگوی سیاسی پادشاهی یاد می شود. متون ادبی تولید شده در این دوران نیز در نسبت با این گفتمان رسمی، حول دال های مرکزی 1. مخالفت با شیوه تولید سرمایه داری، 2. مخالفت با ترویج مظاهر فرهنگ غرب، و 3. مخالفت با الگوی سیاسی نظام پادشاهی و ظلم و ستم حاکم بر افراد شکل گرفته اند.
نقدی بر تصحیح بهارستان جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان و گفتمان طنز در شعر ""حرف آخر"" شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، شعر ""حرف آخر"" از احمد شاملو هدف تحلیل گفتمانی قرار گرفته و در ساحت مؤلفه های ادبی شعر، آنها که ازطریق طنزآفرینی، مقاصد گفتمانی را پیش می برند، بررسی شده اند. بدین منظور نخست در سطح خرد، یکایک جملات متن شعر ازنظر ساخت وجهی برپایة الگوی فرشیدورد بررسی و ذیل ده گونه دسته بندی و شمارش شده اند. سپس در سطح کلان، عناصر گفتمانی شعر برپایة الگوی ""هالیدی و حسن"" تحت بررسی قرار گرفته اند تا چشم انداز دقیقی از ساختار انسجامی متن در بازتاب مقاصد گفتمانی نشان دهند. نتایج تحلیل خرد و کلان به صورت جدول های بسامدی استخراج و چکیدة جدول ها در متن مقاله گنجانده شده است. سپس عوامل ادبی که به طور عمده در این شعر برای طنزآفرینی به خدمت گرفته شده اند نیز به منزلة مؤلفه های گفتمانی تحلیل شده اند. این پژوهش نشان می دهد شعر مزبور مبتنی بر تقابل گفتمانی است و بی آنکه به منطق گفتمان وفادار باشد، از مؤلفه های گفتمانی و ادبی به ویژه مؤلفه های طنزآفرین برای تثبیت و تقویت گفتمان همسو و نقض گفتمان معارض بهره گرفته است.
سبک شناسی ساختاری غزل «تقویمها» و غزل «قسمت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده همگام با پیشرفت های زبان شناسی نوین، رویکرد های جدیدی نیز در سبک شناسی ظهور کرد؛ از جمله سبک شناسی ساختاری، با تاثر از دیدگاه های ساختارگرای قرن بیستم، بر این اصل تاکید کرد که برای دریافت سبک شناسانه یک اثر، باید اجزای آن را در ارتباط با کل سیستم بررسی نمود و هدف آن، تعیین تناسب اجزای متن با کل سازه های متن بود که از طریق بررسی شکل و ساخت، به محتوا می رسید. تحلیل عناصر یک متن و تاثیر آن در محتوای شعر، باعث دقت بیشتر سبک شناس در بیان شاعر می شود. درپژوهش حاضر پس از اشاره به تعاریف سبک و برشمردن مکاتب سبک شناسی و ارائه ویژگی های سبک شناسی ساختاری، دو غزل در زمینه دفاع مقدس از قیصر امین پور(تقویم ها) و قزوه(قسمت) را با روش سبک شناسی ساختاری بررسی کرده ایم. در این روش پس ازتحلیل اجزای هردو متن از لحاظ توازن ها و قاعده کاهی ها، به ارتباط و تناسب میان اجزا و محتوا پرداخته ایم. حاصل این تحقیق نشان می دهد که ساختار بیرونی و درونی دو غزل با محتوا نیز تناسب دارد و دستگاه آوایی، وا ژگانی، نحوی و بلاغی به تاثیر عاطفی شعر کمک می کنند و عناصری که هردو شاعر بکار گرفته اند، با ساختار شعرمرتبط است و احساس و لحن دو غزل باهم هماهنگ عمل می کنند.
تحلیل ساختار روایتی داستان بهرام و گل اندام برپایة نظریّة گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی به عنوان بزرگترین ارمغان ساختارگرایی، یکی از مهم ترین حوزه های نظریّة ادبی مدرن محسوب می شود. در قرن بیستم میلادی، ساختارگرایان به پیروی از پراپ، در صدد ارائة الگوی کلّی در ساخت انواع روایت برآمدند. در همین زمینه، آ.ژ.گریماس، مشهورترین نظریّه پرداز روایت، از دامنة محدود مطالعات پراپ فراتر رفت و با ارائة الگوی کنشی و زنجیره های روایتی خود، تلاش کرد تا به دستور کلّی زبان روایت دست یابد و هر روایت را با ساختار روایی خاص تجزیه و تحلیل کند. او الگوی کنشی خود را به گونه ای طرّاحی کرد که با تمام روایت ها قابل تطبیق باشد. بر همین اساس، در این پژوهش سعی بر آن است تا ساختار روایتی داستان «بهرام و گل اندام»، به عنوان نمونه ای از منظومه های غنایی عاشقانه، بر مبنای نظریّة گریماس مورد مطالعه قرار گیرد و ساختار طرح اصلی روایت با تغییر وضعیّت ها بر اساس تقابل های دوگانه و زنجیره های روایی و همچنین الگوی کنشی روایت تحلیل و بررسی شود. پس از تجزیه و تحلیل متن، این نتیجه حاصل شد که الگوی کنشی گریماس در تحلیل روایت منظومة غنایی بهرام و گل اندام تقریباً مفید و قابل تطبیق است و طرح داستان از ساختار و انسجام روایی خاصّی برخوردار و از دو منظر (تقابل های دوگانه و قاعده های نحوی) قابل بررسی است و از لحاظ کنشی، شامل دو الگوی کنشی مجزّا با کنشگران متمایزی است که در دیگر روایت ها کمتر مشاهده می شود.
تحلیل وجوه نمادین در داستان یوسف و زلیخای جامی با تأکید بر ترنج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان یوسف و زلیخا در قرآن و پیشتر از آن، در تورات ریشه دارد و مملو از اسرار و نکته هاست. ترنج، یکی از کلمات کلیدی و پر رمز و راز این داستان است که تاکنون دقت و توجه لازم بدان مبذول نشده است. این مقاله در پی آن است که پس از اثبات حضور ترنج در این داستان، با عنایت به تفاسیر قرآن و تورات، به دنبال منشأ راه یابی و نقش ترنج در شکل گیری آن باشد. تحقیقات انجام شده نشان می دهد که در باور یهود، ترنج نمادی از قلب انسان است و از آن رو که در فرهنگ اسلامی نیز قلب سلیم جایگاه عشق الهی است، می توان چنین نتیجه گرفت که حضور ترنج در داستان یوسف و زلیخا، نمادی از عشق است. از این رو بعید نمی نماید آنچه عشق زلیخا را در دیدة متشرعان، زمینی و ناپاک جلوه می دهد، در نگاه متفاوت و عرفانی جامی، به عشقی آسمانی، ماورایی و پاک مبدل شود.
نقد تصحیح خمسه نظامی به کوشش بصیرمژدهی، در مقایسه با نسخه های مصحَّح وحید دستگردی و مسکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاکنون با چند تصحیح از خمسه نظامی از جمله نسخه های وحید دستگردی، مسکو، ثروتیان و برات زنجانی آشنا بوده ایم اما در سال های اخیر، تصحیح جدیدی از خمسه نظامی به کوشش خانم دکتر سامیه بصیرمژدهی (بازنگریسته استاد بهاءالدین خرمشاهی) منتشر شد که چاپ اولِ آن در سال 1383 و چاپ دوم در سال 1388 توسط انتشارات دوستان به بازارِ کتاب ارائه شد؛ این تصحیح بر اساس نسخه معروف به سعدلو، مربوط به قرن هشتم ه . ق. و با مقابله با نسخه های کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، وحید دستگردی و آکادمی علومِ اتحادِ شوروی انجام شده است. مصحح معتقد است یافته ها و ادراکات ایشان از ابیات، به کار بردنِ صحیح ترین و فصیح ترین نسخه بدل ها و توجهِ به قوانینِ قافیه، اسالیب شعر، عروض و سایر فنون بدیعی و بلاغی و همچنین استفاده از نسخه سعدلو به عنوان اساسِ کار، تصحیحِ ایشان را منقح تر و به نسخه اصلِ نظامی، نزدیک تر ساخته است. اما اگر چه تصحیح مذکور، متأخر است و مصحّح می توانست علاوه بر در دست داشتنِ دو نسخه معتبرِ وحید و مسکو، از دستاوردهای علومِ جدید نیز بهره برد و کاری بهتر از پیشینیان ارائه دهد، متأسفانه جزءِ پر اشکال ترین نسخه های تصحیح شده از پنج گنج نظامی است. نگارنده ضمن اشاره به ابیاتی از تصحیحِ ایشان و مقایسه آن ها با نسخه های وحید و مسکو در پی آن است تا بی اعتباریِ این تصحیح از خمسه نظامی را نشان دهد. همچنین بر خلاف سخنِ مصحح درباره توجه به اسالیب و فنونِ شعری، خواننده پس از توجهِ دقیق به این تصحیح درمی یابد که مصححِ نسبت به این قواعد و حتی واژه شناسی و فضایِ شعریِ نظامی، تبحّرِ لازم را ندارد.
تحلیل الگوهای ساختاری نمایش نامه های حمید امجد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حمید امجد یکی از نمایش نامه نویسان معاصر و صاحب سبک است. او از ١٣٦٥ تاکنون با نوشتن نمایش نامه و به صحنه بردن نمایش ها، حضوری مستمر و ارزشمند در این عرصه داشته است. در این مقاله، پس از مقدمه ای کوتاه و معرفی اجمالی حمید امجد، به اختصار به مفهوم ساختار و ساختارگرایی و سپس تحلیل بخشی از آثار امجد (نمایش نامه های دهه های هفتاد و هشتاد) با تکیه بر ساختار روایت آن ها می پردازیم. هر نمایش نامه جداگانه مورد بررسی قرار گرفته است. در تحلیل الگوی ساختاری نمایش نامه ها، از الگوی کلود برمون استفاده شده است. این بررسی نشان می دهد نمایش نامه های دهه های هفتاد و هشتاد امجد به لحاظ ساختاری (الگوی برمون) اغلب منجر به شکست شده اند و پیروزی در این نمایش نامه ها نادر بوده است. مقاله جزئیات این الگوها را نیز بررسی کرده است.
سه نکته از دستور تاریخی در شاهنامه و متون پهلوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانشی روان شناختی از داستان ""اسماعیل شجاع"" هوشنگ مرادی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد روان شناختی برپایة دیدگاه های روان شناسانی نظیر فروید و یونگ بنیان نهاده شده است، اما لزوماً به نظریات این دو تن محدود نمی شود. آنچه در این رویکرد حائز اهمیت است، تسلط منتقد بر نظریه های روان شناختی و استفادة مناسب از آنها برای بازخوانی متن و عرضة معنای جدیدی از آن است. «اسماعیل شجاع» عنوان داستان کوتاهی است از هوشنگ مرادی کرمانی. موضوع اصلی داستان جزو مباحث مرکز توجه در علم روان شناسی است: فوبیا یا ترس شدید در دوران کودکی. نگارنده کوشش کرده است با توجه به نظریه های روان شناختی رایج در زمینة بیماری فوبی متن داستان را بازخوانی کند: نخست، بیماری فوبی تعریف و نشانه های آن بیان شده است. سپس دربارة انواع آن، علت های ابتلا به این بیماری و راه های درمان آن سخن رفته است. سرانجام، این موارد به تفکیک در داستان بررسی شده اند. در پایان مقاله، نویسنده با بیان دلایلی، بخش هایی از این داستان را برای درمان کودکان مبتلا به فوبی، در ضمن فرآیند قصه درمانی، مناسب تلقی کرده است.
تطور استعاره عشق از سنائی تا مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار بر آنیم تا طرز تلقی سنائی، عطار و مولانا، به عنوان سه نقطه عطف در تاریخ شعر عرفانی، را از مفهوم کلیدی عشق بررسی کنیم. مبنای نظری مقاله نظریه استعاره های شناختی است. ابتدا به پیشینه تحقیق پرداخته ایم و سپس بحث را در چهار بخش اصلی گزارش استعاره ها، بررسی سابقه استعاره ها در منابع پیش از سنائی، تحلیل شناختی استعاره ها و سیر تطور استعاره های مفهومی عشق از سنائی تا مولانا دنبال کنیم. این تحقیق هم میزان نوآوری و تقلید سه چهره مذکور را در استفاده یا ساختن استعاره های عشق را نشان می دهد و هم در عین نشان می دهد که مفهوم عشق به عنوان کلیدی ترین اصطلاح عرفان در طول تاریخ چه تغییراتی را از سر گذرانده است. سه چهره مذکور سه شخصیت اصلی در تاریخ شعر عرفانی هستند، عشق کلیدی ترین اصطلاح عرفانی است و نظریه استعاره های شناختی یا مفهومی در میان نظریات مربوط به استعاره برای تحلیل چنین متونی مناسب تر به نظر می رسد.