این مقاله ترجمه مطالبی است که در صفحات 125 تا 131 فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی پاریس نوشته مولف آمده است. کلیات سعدی موجود در این کتابخانه دو نسخه بوده که در این مقاله به اجمال در مورد آن توضیح داده شده است. نسخه اول که از قدیمیترین نسخ محسوب میشود ،کتابتی بسیار قدیمی دارد و نسخه دوم که جدیدتر است و سال 734هـ.ق. نوشته شده ، ویژگی چشمگیر آن ترتیب الفبایی واژههای آغازین غزلیات و قصاید مندرج در آن است که برخلاف بقیه دیوانهاست و بر حسب قافیه تنظیم شدهاند.
دانشگاه الازهر مصر دیر زمانی است که تصاویر بخشی از دست نبشته های عربی کتابخانه خود را برای استفاده همگان به رایگان در پایگاه اینترنتی خود قرار داده و به تازگی بخشی دیگر از جمله چند نسخه فارسی و ترکی نیز زیر عنوان لغات الشرقیه بر آن افزوده است. در میان دست نبشته های فارسی، به ظاهر مجموعه ای حاوی چند رساله موجود بوده اما از برگ اول تا 31 آن نسخه در بخش فارسی- ترکی پایگاه قرار داده نشده یا هنوز تصویر آن فراهم نشده و یا آنکه متن به زبان عربی بوده است. از برگ 32 رساله ای آغاز می شود به نام معرفت الشریعه در اصول و فروع به مذهب حنفیان، نوشته ابورشید عبدالرشید بن یوسف، که متاسفانه در منابع اندکی که در دسترس دارم نشانی از او نیافتیم.
جایگاه هسته در کلمات مرکب غیر فعلی مورد توجه اکثر زبان شناسانی واقع شده است که کلمات مرکب را مورد مطالعه قرار داده اند. مثلا ویلیامز (WilliAMS 1981) جایگاه هسته را اصل قلمداد می کند و معتقد است که هسته کلمه مرکب همیشه عنصر سمت راست آن است. مطالعات دیگر زبان شناسان (مثلا سلکرک (SElkiRK 1982) لیبر (LiEbER 1983) فاب (FAAb 1988) و تن هکن (TENHACKEN 1999) نشان داد که زبان هایی هم وجود دارد که هسته کلمه مرکب آنها در سمت چپ واقع شده است (مثل ویتنامی و فرانسوی). از این رو، آنها جهت هسته را پارامتر در نظر گرفته اند که باید برای هر زبانی تثبیت شود. اما لیبر (LiEbER 1992) بر این باور است که جهت هسته نمی تواند اصل یا پارامتر قلمداد شود؛ زیرا زبان هایی هم یافت می شوند که هم کلمات مرکب راست هسته دارند و هم کلمات مرکب چپ هسته. وی معتقد است که جهت هسته در صرف (یعنی هسته کلمات مرکب) تابع جهت هسته در نحو (یعنی هسته گروه های نحوی) است. مقاله حاضر بر آن است که نشان دهد حوزه صرف از حوزه نحو متاثر است و مدعی است که عدم یک دستی در کلمات مرکب غیر فعلی دارای هسته (یعنی وجود کلمات مرکب غیر فعلی درون مرکز هسته آغازین و هسته پایانی در کنار هم در زبان فارسی) به علت عدم یک دستی در حوزه نحو، در ارتباط با گروه های نحوی است؛ به این معنی که برخی از گروه های نحوی در زبان فارسی، هسته آغازین، و بعضی هسته پایانی هستند. به عبارت دیگر، یافته های این مقاله تاییدی است بر نظریه تعامل حوزه های زبانی، به ویژه تعامل بین صرف و نحو.
زبان شعریسعدی، که به سهل ممتنع معروف است، با در کنار هم قرار گرفتن عناصریبسیار شکل گرفته است. یکیاز مهم ترین این عناصر در غزلیات سعدی، توازن موسیقاییاست. این نظام موسیقایی، عواملیشناخته شده از قبیل وزن، قافیه، ردیف و هماهنگیهایصوتیو آواییدارد و برخیاز مباحث بدیع لفظیو معنویمانند جناس و سجع و تضاد هم در شکل گیریآن موثر است. شناخت این عوامل، پژوهندگان را در دست یابیبه رابطه هایپیدا و پنهان کلامیو دریافت رازهایسخن سعدییاریخواهد داد. در این مقاله با بسامدگیریاین عوامل در دویست غزل انتخابی، برایرسیدن به نظام مذکور تلاش شده است.
کنایه یکی از زیباترین و دقیق ترین اسلوب های هنری گفتار و رساتر از حقیقت است، زیرا در کنایه ذهن انسان از ملزوم به لازم منتقل می شود و با نوعی دلیل همراه می شود. کنایه از مهمترین شگردهای زیبا آفرینی در شعر و از طبیعی ترین راههای بیان است که در آیات قرآنی، اعتقادات پیشینیان، آداب و رسوم اجتماعی، گفتار عامه، امثال و حکم، تقاضا، انتقاد و در شعر، بخصوص در انواع هجو، نمونه های بسیاری از استعمال کنایه را می توان یافت. در این مقاله با توجه به تاریک و مبهم بودن مرز بیان کنایه، استعاره، و مجاز در کتب بلاغی، تمامی مباحث علم بیان را می توان از نگاهی دیگر در دو حوزه حقیقت و مجاز جای داد؛ اگر تشبیه در گستره حقیقت و استعاره در پهنه مجاز قرار داشته باشد، کنایه در هر دو میدان می تواند جای گیرد. کنایه مانند استعاره از حوزه حقیقت به مجاز راه می یابد با این تفاوت که معنی حقیقی خود را نیز حفظ می کند، به گونه ای که بزرگان بلاغت نیز بر این باورند که اراده معنای حقیقی در کنایه جایز است. بنابراین می توان گفت کنایه نه حقیقت صرف است نه مجاز صرف بلکه برزخی است ما بین حقیقت و مجاز و یکی از عوامل مهم زیبا آفرینی در کلام ادبی. اصولا در کنایه، کلام یکی است اما دو معنی از آن بر می آید. کنایه چون کیمیایی است که مس زبان عادی را به زر شعر مبدل می سازد.