فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۸۱ تا ۴۰۰ مورد از کل ۱۱٬۴۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان برگرفته از گرایش های نوین زبان شناسی است و می کوشد روابط و احساسات نهفته در کلمات و درون متن را آشکار کند. این نظریه به طور مستقیم با تأثیرپذیرفتن از اندیشة میشل فوکو ایجاد شد و در متون ادبی به موضوعاتی فراتر مانند پیوند معنایی، نحو جملات، کنش های گفتاری، بافت، بسامد کنش ها و انواع جملات می پردازد. این پژوهش در پی آن است تا ثابت کند همة گزاره های تحلیل گفتمان با منشأ غربی در علم معانی فارسی نیز وجود دارد. به همین سبب در این پژوهش نامه های عاشقانة چهار منظومة غنایی برپایة الگوی تحلیل گفتمان بررسی و سپس با مباحث علم معانی تطبیق داده می شود. سبک نحوی جملات و کنش های گفتاری نامه های عاشقانه در هر چهار منظومه، رابطة مستقیمی با پیوست معنایی و بافت موقعیتی جملات دارد و با تغییر این بافت، سبک نحوی جملات و کنش های گفتاری نیز تغییر می کند. علم معانی بر اقتضای حال تأکید دارد و آن را شرط اصلی بلاغت می داند؛ با تطبیق کنش ها و سبک نحوی جملات با این علم روشن شد کنش های کلامی در نامه های عاشقانه کاملاً درست و بنابر اقتضای حال به کار رفته است.
کارکرد نظریة «ترامتنیت» ژنت در کشف و واکاوی تأثیرپذیری کوش نامه از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترامتنیت یک اصطلاح نقدی در نظریة ادبی معاصر است. این نظریه بر آن تأکید دارد که یک اثر ادبی تنها در ارتباط با سایر آثار ادبی تعریف و فهمیده می شود؛ زیرا خالق یک اثر ادبی با تصمیم آفرینش یک اثر، به دنیایی از ارتباط های میان متنی در ذهن خود وارد می شود؛ نویسنده یا شاعر از افکار بسیاری از آثار پیش از خود و یا معاصر با خود تأثیر می پذیرد و این افکار در آفرینش اثر او نقش دارند. یکی از حوزه های مهم در ادبیات ایران، ادب حماسی است که با رویکرد نوین ترامتنیت آن را می توان بررسی کرد و حرف های تازه ای برای مخاطب نسل جدید ارائه داد. شاهنامةفردوسی، بزرگ ترین اثر حماسی ایران است و الگوی ساختاری و محتوایی مناسبی برای آثار بعد از خود بوده است؛ به گونه ای که آثار حماسی بعد از شاهنامه، با بهره گیری خودآگاه یا ناخودآگاه از مضمون و سبک داستانی و روایی آن شکل گرفته اند و الگوی ساختاری آن را در درون خود دارند. کوش نامهاثری حماسی تاریخی است که در آن از جنگ های لشکر چین با سپاه ایرانیان سخن به میان می آید. این اثر روایتی دیگر از دشمنان ایرانیان در شاهنامهاست. منابع استفاده شدة کوش نامهبا شاهنامةفردوسی متفاوت است و محتوای متفاوتی را در بر دارد؛ اما بی شک، سرایندة آن به طور مستقیم و غیرمستقیم از شاهنامةفردوسی تأثیر پذیرفته است. در این پژوهش، با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی بر این فرضیه تأکید می شود که شاهنامهو کوش نامهرا در فضای ترامتنیت می توان بررسی کرد و شعر کوش نامه،در جایگاه زبرمتن، از شعر شاهنامه، در جایگاه زیرمتن، تأثیر پذیرفته است.
«بررسی میزان هماهنگی وزن و محتوا در اشعار حکیم سنایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وزن شعر یکی از عوامل جدایی ناپذیر آن است که باید متناسب با مضمون و دیگر عناصر شعر انتخاب شود. حکیم سنایی، شاعر بزرگ اوایل قرن ششم، اشعار بسیاری از جمله قصیده، غزل، مثنوی و رباعی از خود به یادگار گذشته است. اشعار سنایی مصداق شایان توجهی از هماهنگی میان وزن و محتوا هستند. در این جستار، پس از بررسی گزیده ای از اشعار این شاعر نامدار (330 غزل و قصیده)، به کیفیت و کمیت انواع وزن در آن و همین طور میزان هماهنگی وزن و محتوای آنها پرداخته می شود. در این تحقیق که به روش کتابخانه ای انجام شده است، اشعار سنایی با توجه به مضمون آنها به چهار گروه وعظ- حکمت، عاشقانه ها، عارفانه ها - قلندریات و مدحیات تقسیم شده است. در اشعار بررسی شده، 26 بحر از بحور عروضی به کار گرفته شده است که در میان آنها بحرهای «رمل مثمن محذوف» و «هزج» بسامد بالایی دارد. اشعار گروه اول و چهارم بیشتر در وزن های روان و جویباری و اشعار با مضامین عاشقانه و قلندرانه با وزن هایی با تنوع چشمگیرتر و بیشتر در قالب بحر مسدس سروده شده است که کوتاهی آن گاهی هیجان بیشتری به کلام القا می کند.
معرفی و نقد نسخه خطی دستورالعلاج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دستورالعلاج، اثر طبی سلطان علی خراسانی جنابدی ، از پزشکان دربار ازبکان است که پس از چهل سال طبابت و سفر در رکاب کوچکونجی خان، به درخواست سلطان محمود ازبک، تألیف شده است. از این کتاب که متنی شبه ادبی محسوب می شود بیش از سی نسخه، در کتاب خانه های ایران و جهان موجود است. سلطانعلی در زمان حکومت ابوسعید بهادرخان به دستور وی تکمله ای شانزده بابی بر کتاب افزود، که این تکمله در حکم مقدمه دستورالعلاج می باشد. در نسخه های موجود، مقدمه شانزده بابی دیده نمی شود، بلکه به صورت کتابی جداگانه موجود است. در چاپ های سنگی، مقدمه در ابتدای کتاب قرار داده شده است. با مراجعه به فهرست ها نسخه های متعددی از کتاب شناسایی شد. پس از آن با مطالعه کتاب های تاریخی دوره صفوی و و کتاب هایی که به معرفی متون طبی فارسی پرداخته اند و معدود کتاب هایی که درباره سلسله ازبکان موجود بود، اطلاعاتی درباره ازبکان و کتاب دستورالعلاج به دست آمد. از این میان اطلاعات درباره سلطانعلی بسیار اندک ومنحصر به گفته های خودش در مقدمه کتاب میشد.در نثر دستورالعلاج نیز برخی ویژگی های نحو زبان عربی، مانند مطابقت صفت و موصوف، فعل های شروع و همچنین استفاده از فعل های کهن فارسی، واژه های قدیمی و تقلید از سبک های گذشته دیده می شود.از نظر اصول نگارشی رعایت پیوسته نویسی در کلمات مرکب و جدانویسی در پیشوندهای فعلی و پایبندی به نگارش تنوین نصب و علامت مد در مصوت آ از ویژگی های مهم این کتاب است. در این پژوهش استنساخ و معرفی کتاب بر اساس قدیمی ترین و کاملترین نسخه موجود انجام گرفته است.
نقد تصحیح کتاب کلیات نظام قاری (به تصحیح رحیم طاهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمود بن امیر احمد نظام قاری از نقیضه سرایان دورة تیموری است. قاری به تقلید از دیوان اطعمهکتابی به نظم و نثر فراهم آورد که مبنای آن البسه بود. دربارة قاری اطلاع بسیاری در دست نیست. اصلی ترین منبع برای شناخت قاری کتاب اوست؛ از این رو گام نخست در شناخت او فراهم آوردن متنی تصحیح شده از این اثر است. تصحیح این کتاب با دشواری هایی روبروست؛ نبودن نسخه ای تصحیح شده از آن و واژه ها و ترکیب های پیچیده و ناآشنا از این جمله است. نخستین بار میرزا حبیب و سپس رحیم طاهر کتاب قاری را تصحیح کردند. تصحیح میرزا حبیب افزون بر امتیاز مقدم بودن، با وجود دشواری های کار تصحیح در روزگار او، تصحیح دقیقی است. متن تصحیح شدة طاهر نویافته هایی دارد که بر ارزش این تصحیح می افزاید؛ اما نادرستی و خطاهایی نیز در آن وجود دارد. در این مقاله برخی از این خطاها برپایة تحلیل های درون متنی و شگردهای فن تصحیح و نیز منابع برون متنی تصحیح می شود. نویسندة این جستار برخی از دشواری های متن را با تحلیل های درون متنی گشوده است و برپایة آن به یافته هایی دربارة قاری، زندگی و جایگاه ادبی او در روزگار خود، اطلاعات جامعه شناسی، مردم شناسی و تازه های زبانی در آن عصر دست یافت؛ نگارنده همچنین برخی از ممدوحان قاری و اعلام انسانی و جغرافیایی را برپایة منابع برون متنی و استفاده از فرهنگ های عمومی و تخصصی فارسی، عربی و ترکی، منابع حدیثی و نیز جست وجو در تذکره ها، سفرنامه ها، منابع تاریخی، متون جغرافیایی شناسایی کرد. افزون بر این، شماری از اصطلاحات ناشناختة حوزة البسه (بَتّ، بُرُنجُک، صوف مربّع، صوف قُبرُسی، داریه، فرّاء، قَرساق، کلاه شلغمی و مُشَرَّف) با کمک این منابع به طور گسترده شرح شد. آشنایی با این اعلام و اصطلاحات، برخی از ابهامات متن و دشواری های آن را از بین برد.
تبیین اعجاز بلاغی قرآن کریم در کتاب الصناعتین ابوهلال عسکری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"بلاغت اسلامی"، در تحول و تطوّر خود، مدیون کوشش های علمای بزرگی است که از قرن دوم به بعد، همت بر این کار گماشته اند. همچنان که علمِ "نحو" بر لغت و قراءتِ قرآن، استوار شده، مبانی اصلیِ "بلاغت اسلامی" نیز بر طرز و اسلوب همان کتاب عزیز، نهاده شده است. چرا که تبیین اعجاز بلاغی قرآن از اهمّ اهداف "بلاغت اسلامی" بوده و مقصد اصلی مؤلفانِ کتب بلاغی را تشکیل می داده است. در این ارتباط، کتاب "الصناعتین" ابوهلال الحسن بن عبد الله بن سهل العسکری (م:پس از 400ه)، دارای اهمیتی خاص و جایگاهی ویژه است. بنا به تصریح ابوهلال، این کتاب نوشته شد تا هم فهمِ اعجاز بلاغیِ قرآن کریم، میسر شود و هم جبران کاستیِ کتاب "البیان و التبیین" جاحظ (م:255ه) گردد. توضیح آنکه، در کتاب مذکور، شرح حدود بلاغت و اقسام بیان و فصاحت، در لابلای کتاب، چنان پراکنده بود که یافتن هریک، محتاج تأملی طولانی و جست و جویی بسیار بود. نتیجه کار "ابوهلال"، مفید و ماندگار بود چنانکه امروز می توانیم با کمک کتاب وی، به سادگی و روشنی هم با مباحث بلاغی آشنا شویم و هم به فهم اعجاز بلاغی قرآن کریم نزدیک گردیم لذا مناسب دیدیم تا در این نوشتار، تبیینات بلاغی آیات را بر مبنای کتاب الصناعتین مورد بحث و دقت قرار دهیم و با روشی ادبی و به دور از بحث های کلامیِ بی فایده، خوشه ها برچینیم و بهره ها ببریم.
روایت شناسی حکایت های کلیله و دمنه در سطح داستان با تکیه بر حکایت پادشاه و برهمنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر داستان های کلیله و دمنه با تکیه بر حکایت «پادشاه و برهمنان» از دیدگاه روایت شناسان ساختارگرا بررسی شده است. در پیکره اصلی، ابتدا سطوح سه گانه یک متن روایی- داستان، گفتمان، و روایتگری - معرفی شده است ؛ آنگاه حکایت «پادشاه و برهمنان» در سطح «داستان» و مؤلفه های سه وجهی آن – پی رنگ، شخصیت و تعلیق - بررسی شده است. از مهم ترین یافته های این پژوهش برخورداری حکایت فوق از یک پیوند خطی و یکنواخت نقش ها بر روی زنجیره ای همگن و سلسله وار است که سازگاری معناداری با نظریه «سلسله» یا «پاره» رولان بارت در نقش ها دارد. همچنین در حوزه شخصیت، درست مانند الگوی «کنشگرا»ی گریماس از یک ساختار شش وجهی پیروی می کند (فرستنده، هدف، گیرنده/ یاریگر، فاعل، بازدارنده). درمجموع باید گفت ؛ حکایت های کلیله و دمنه اغلب با آرای روایت شناسان ساختارگرا تطابق دارد، درنتیجه می توان برای تقریباً همه حکایت های کلیله و دمنه یک ساختار روایی مشابه ترسیم کرد.
تحلیل ساختاری زمان در رمان درخت انجیر معابد با تأکید بر نظریة ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل ساختاری زمان، یکی از رویکردهای جدید در حوزة نقد ادبی به حساب می آید که دریافتی جامع از ابعاد زیبایی شناختی و نظام نحوی حاکم بر داستان ها ارائه می کند. ژنت از جمله نظریه پردازانی است که با تأکید بر عنصر زمان، به بررسی مناسبات و روابط زمانی در متون روایی بر اساس مفاهیم نظم، تداوم و بسامد می پردازد. این جستار در پی آن است که با بررسی آخرین رمان احمد محمود، «درخت انجیر معابد» بر اساس نظریة ژنت، چگونگی ساختار زمانی در این روایت را با شیوه ای تحلیلی- استنباطی واکاوی کند.برآیند این واکاوی نشان می دهد که نویسنده با بنانهادن طرح روایت بر ساختاری غیرخطی، داستانی مدرن خلق می کند که عنصر زمان در آن نقشی اساسی دارد. تداعی های آگاه یا نیمه آگاه، منطبق با مؤلفه های جریان سیّال ذهن که از طریق همسانی مکانی یا کلامی روی می دهد، موجب بازگشت های مکرّر زمانی به گذشته می شود. کارکرد اغلب این گذشته نگری ها، رفع پیچیدگی متن، اشاره به گذشتة اشخاص و یا بازگشایی گره های داستانی است. بررسی تداوم داستان نشان می دهد نویسنده به خصوص در زمان گذشته، داستان را با شتاب به پیش می برد و به اقتضای طرح داستان، گاه با حذف و تلخیص بر سرعت روایت می افزاید، گاهی با صحنه نمایشی و توصیف، به تفصیل رویدادها را شرح می دهد. انواع بسامد مفرد، مکرر و بازگو در داستان کارکرد دارد و کانون روایت، سوم شخص و دانای کل است.
استعاره و کارکرد آن در گفتار روزمره ی گویشوران فارسی (با تکیه بر دانشجویان فارسی زبان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
استعاره،از مهم ترین پدیده های زبانی است که مورد توجه علما، فلاسفه و اُدبا و اخیراً زبانشناسان واقع شده است. با توجه به اهمیّت موضوع، دراﯾﻦﻣﻘﺎﻟﻪﮐﻪﺑﺨﺸﯽازﭘﮋوﻫﺸﯽوﺳﯿﻊدرﺑﺎره ی بررسیﮐﺎربردﻧﻈﺮیه یمعاصر استعاره [1](1992) لیکاف [2]درﺗﺒﯿﯿﻦساختارهای استعاری زبان روزمره است، ﻣﯽﮐﻮﺷﯿﻢﺑﺎﺗﻮﺟﻪﺑﻪﻣﺒﺎﻧﯽاین چارچوب نظری که بر درک مفاهیم انتزاعی از طریق کاهش در مقیاس بشری تاکید دارد، کارکرد فرایند استعاره را در گفتار روزمره ی گویشوران فارسی با تکیه بر جامعه ی آماری پژوهش محک بزنیم. بدین منظور، نگارندگان به صورت تصادفی، پنجاه نفر از دانشجویان را گزینش کرده، به روش میدانی30 ساعت از مکالمه ی آنان را در سه بافت زبانی متفاوت و در طول 3 ماه ضبط و گردآوری کردند.پس از نگارش داده های زبانی، تعداد 122 عبارت استعاری استخراج گردید که با تحلیل داده ها، مشخص گردید؛ بخش قابل توجّهی از گفتار نمونه ی آماری تحقیق، استعاری است و انواع استعاره های مفهومی در گفتار آنان دیده می شود؛ در این میان استعاره ی ساختار رویداد، بیشترین بسامد وقوع و استعاره جهتی کمترین بسامد وقوع را داشته است. در نتیجه، ادعای لیکاف (1992) مبنی بر جهانی بودن این نظریه در مورد زبان فارسی تأیید شد. در نهایت معلوم گردید بافت زبانی[3]، تأثیری مستقیم بر کاربرد استعاره در گفتار روزمره دارد.به عبارت دیگر هر چه بافت جنبه رسمی تری داشته باشد، استعاره در گفتار کمتر و هر چه جنبه ی غیر رسمی یابد استعاره بیشتر می شود. 1.The contemporary theory of metaphor 2. George Lakoff 3. Linguistic context
بررسی ساخت های گفتمان مدار سورة قصص بر اساس الگوی ون لیوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر متن به شرطی در بازتولید اندیشة مدنظر خود نقش مهمی ایفا می کند که بتواند به گفتمان هایی که کارگزاران اجتماعی را در افکار عمومی هژمونی می سازد، دسترسی یابد. نظریة گفتمان مدار ون لیوون (2008م) یکی از رویکردهای تحلیل گفتمان است که همراه با مقوله های جامعه شناختی-معنایی و با تأکید بر اهمیت کارگزاران اجتماعی گفتمان، لایه های پنهان زبان را در متون شفاهی و کتبی می کاود و روابط زیرین هر گفتمان را آشکار می سازد. این شاخه از تحلیل می تواند جایگاه ویژه ای در مطالعات قرآنی پیدا کند؛ چراکه ساخت های گفتمان مدار قرآن کریم و میزان رازگونگی آن ها به خوبی نشان می دهد که ایدئولوژی پنهان در پس همة آن ها کم وبیش یکسان است. پژوهش حاضر در تلاش است با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به الگوی گفتمان مدار ون لیوون، نظام گفتمانی سورة قصص را مورد تحلیل قرار دهد. علت انتخاب سورة قصص این است که این سوره به علت روایت فشردة زندگی حضرت موسی (ع)، از کارگزاران اجتماعی و کنش های گفتاری قابل توجهی برخوردار است؛ لذا تحلیل گفتمان آن با نظریة ون لیوون کاملا منطبق است. بررسی ها نشان از آن دارد که در این سوره، مؤلفه های گفتمانی مبتنی بر اظهار (بسامد 916) در مقایسه با مؤلفه های مبتنی بر پوشیدگی (بسامد245) از بسامد بالایی برخوردار است؛ و این بدان معناست که خداوند در یک خلاقیت سبکی، مخاطب را با نام افراد، گرو هها، مکان ها و زمان هایی که کارگزاران اجتماعی در آن نقش فعال دارند، آشنا می سازد. همچنین به ترتیب شیوة تعیین نقش (بسامد475)، تعیین نوع اشاره (بسامد353) و تعیین ماهیت (بسامد88) بیشترین بازنمایی را در انواع اظهارِ کارگزاران اجتماعی در این سوره داراست.
بررسی روایت شناسی طبقات الصوفیه بر اساس نظریة «زمان در روایت» ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت، نوعی توالی زمانی دولایه است: زمان چیزی که نقل می شود و زمان روایت. روایت شناسی یا دستور زبان روایت، رویکردی نظام مند و روش مند در بررسی ساختار روایت است که با بررسی فرم یک اثر ادبی می کوشد به نظام معنایی ای فراتر از متن دست یابد و گفتار روایی یا متن را فهم پذیر کند. بنابراین، روایت شناسی مجموعه ای از احک ام کلی درب اره سبک های روایی، نظام های حاکم بر روایت یا داست ان گویی و ساختار پیرنگ است. ژرار ژنت همراه با نظریه پردازانی مانند ولادیمیر پراپ، ای .جی. گِرِماس و تزوتان تودورف از پیشگامان این رویکرد ساختارگراست که شیوه های روایی متن ادبی را بررسی می کردند. نظام روایت شناسی ژنت متأثر از نظریه های ساختارگرایان است و آثار وی برای این نظریه پردازان ادبی و نشانه شناسان اهمیت خاصی دارد. ژنت برای توصیف و تحلیل ساختارهای متون ادبی پنج مبحث را مهم می دانست: نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن. این پنج عامل در چارچوب نظریه «زمان در روایت» ژرار ژنت جای می گیرد که در بحث ها و تحلیل های نقد ادبی در کشورمان، تاحدی تازه است و منتقدان ادبی در ایران کمتر به آن توجه کرده اند. یکی از آثار برجستة ادب روایی فارسی، طبقات الصوفیةخواجه عبدالله انصاری است. این اثر، متنی روایی است و می توان آن را بر اساس نظریة روایت در زمان ژنت بررسی کرد. این پژوهش با بیان نظریة ژنت به یافتن شواهد و مثال هایی از دیدگاه های او در طبقات الصوفیهپرداخته است؛ این جستار همچنین پنج مبحث زمان در روایت را شرح و واکاوی می کند. به سبب آنکه طبقات الصوفیهاز سخنان خواجه عبدالله است و نه از نوشته های او، ساختار داستانی بسیار استواری ندارد؛ اما آن را برپایة پنج مبحث نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن، به خوبی می توان بررسی کرد و به دستاوردهای درخور توجهی دست یافت. در نمونه های بررسی شده از طبقات الصوفیه، نوعی زمان پریشی، تغییر لحظه ای زمان در جریان، پیش بینی فرد، پرداختن به جزئیات ریز و وجود تکرار و بسامد در داستان وجود دارد. مهم ترین دستاورد این گونه پژوهش ها، بهره مندی از رویکردهای نوین نقد، تحلیل ادبی و دانش های جدید، ازجمله روایت شناسی، در بررسی متون کلاسیکی همانند طبقات الصوفیةخواجه عبدالله انصاری است.
نظریة رئالیسم عرفانی در ادبیات داستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظهور رئالیسم جادویی در آلمان و موفقیت آن در آمریکای لاتین بیانگر آن است که بومی سازیِ هر شیوه، پیش شرط اساسیِ استفاده از آن است؛ بخصوص در رئالیسم جادویی که بدون بومی سازی و انطباق آن با شرایط فرهنگی نویسنده، نتیجه بخش نخواهد بود. جالب اینکه، بیشترین مشابهت ها میان این شیوه و متون تذکره صوفیان، همچون تذکرةالاولیای عطار وجود دارد. این نوشتار گامی است در ارائة یک الگوی بومی شده از رئالیسم جادویی مبتنی بر فرهنگ داستانی- عرفانیِ ایران. دست یابی به یک الگوی ادبی تحت عنوان رئالیسم جادویی بومی شده با متون داستانی تصوف، می تواند آغاز خوبی باشد برای بروز و ظهور یک مکتب ایرانی- اسلامی، تحت عنوان «رئالیسم صوفیانه» یا «رئالیسم عرفانی». گام نخست در این مسیر، بررسی مقایسه ایِ شاخصه ها در دو زمینة ساختار و مبنا میان متون داستانی رئالیسم جادویی است که صدسال تنهایی نوشتة گابریل گارسیا مارکز برترین نمایندة آن می باشد، با متون به جا مانده از حکایات و تذکره های تصوف که تذکرةالاولیا نوشتة عطار نیشابوری برترین نمایندة آن است. پس از بازشناسی مهم ترین شاخصه ها و تفاوت ها، در گام بعدی می توان به ارائة تعریفی برای رئالیسم عرفانی اندیشید.
بررسی مؤلفة «تنهایی» در اشعار سارا محمدی اردهالی با رویکرد مدرنیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی روابط بینامتنی مینوی خرد و دیباچه شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش دقیق و درک عمیق یک متن، بدون در نظر گرفتن متون پیشین و هم زمان با آن، امکان پذیر نیست و هیچ اثری از آثار پیش از خود مستقل نیست. موضوع ارتباط یک متن با متون دیگر، نخستین بار مورد توجّه باختین قرار گرفت و سپس توسّط ژولیا کریستوا و ژرار ژنت، گسترش یافت. شباهت و همانندی روایت ها و خرده روایت های شاهنامه با دیگر آثار پیش از آن و هم چنین شباهت دیدگاه های فلسفی و دینی مطرح شده در شاهنامه، به ویژه در دیباچه آن، با برخی متون پیش از آن هم چون اوستا، کارنامه اردشیر بابکان، یادگار زریران، یادگار بزرگمهر، بندهش، مینوی خرد و دیگر آثار و روایات حماسی و ملّی، وجود بینامتنیت میان این آثار را تأیید می کند و به شناختن آن ها و بازخوانی شاهنامه از طریق آن ها، کمک می کند. در این مقاله، با مقایسه محتوایی دیباچه شاهنامه فردوسی و متن ترجمه شده مینوی خرد به فارسی، به روابط بینامتنی این دو اثر از منظر نظریه ژنت پرداخته شده و نتیجه این بررسی نشان می دهد که بی شک، مینوی خرد یکی از پیش متن های اصلی حکیم فردوسی در سرایش شاهنامه بوده است.
ذهن و زبان در نظریّة ارتباطی ابویعقوب سجستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاید بتوان متکلّمین مسلمان را به واسطة توجّهشان به بحث زبان، از کهن ترین زبان شناسان در مشرق زمین به شمار آورد که به سبب تمرکز و تمحّض در ابعاد اعجاز زبانی قرآن کریم و ژرف اندیشی در باب موضوعات مربوط به کلام الهی ازجمله حُدوث و قِدَمِ آن به بحث های دقیق زبان شناسی از قبیلِ تعاریف، کارکردها، معانی و تأویل زبان پرداخته اند. ابویعقوب سجستانی از نویسندگان و متکلّمین مسلمان ایرانی اوایل قرن چهارم هجری است. وی به صورت جدی در کتاب «کشف المحجوب» به نظام «ذهن و زبان» پرداخته، «نظریّة ارتباطی» خاصّی را بر مبنای «نظامِ نطق و زبان» متشکّل از وجوه و ساحات سه گانة «قصد»، «طبع» و «عرف» پایه گذاری کرده است. سجستانی معتقد است که نقص، حذف و نادیده گرفتن هر یک از این اجزاء که در کنار هم، معنا و ارزش می یابند، ارجاع ندادن نطق به ناطق و در نتیجه گسستِ زنجیرة سخن و برقرار نشدن ارتباط را به دنبال دارد. از امتیازات نظریّة ارتباطی وی این است که به بحث هرمنوتیک و تأویلِ سخن، به ویژه تأویل متون مقدّس، نیز پرداخته است. مقالة حاضر بر آن است که با معرّفی و بررسی «نظامِ ذهن و زبان و نظریّة ارتباطی سجستانی»، تصویری عینی و ملموس از آراء ارزشمندِ وی در این زمینه ارائه کند.
مشبهٌ به عقلی در تاریخ وصاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تشبیه از مباحث اصلی علم بیان است و گونه های پرشماری دارد. برخی از این گونه ها چون تشبیه عقلی عقلی و حسی عقلی با نقش روشنگرانه تشبیه هم خوان نیستند. ازاین رو، کتاب های بیانی نگاه مثبتی به این گونه تشبیه ها ندارند. اما، برخلاف چنین نگاهی، بسامد این گونه تشبیهات در برخی دوره ها و متون ادب فارسی فراوان است. در این مقاله، با نقد و تحلیل مشبهٌ به های عقلی تاریخ وصاف، فلسفه گرایش به این تشبیه ها بررسی شده است. در پژوهش حاضر دلبستگی به سنت شکنی و هنجارگریزی، عطش نوگرایی، محدودیت تشبیه سازی با نگاه محدود قدما، اطناب گرایی و دلبستگی به اشکال مبالغه آمیز صور خیال، از عوامل گرایش وصاف به این تشبیه ها دانسته شده است. نویسنده کوشیده است با بهره گیری از ظرافت های هنری از پیامدهای منفی این تشبیه ها بگریزد، اما کوشش او همه جا سودمند نبوده است، به گونه ای که یکی از عوامل پیچیدگی متن را باید در فراوانی مشبهٌ به های عقلی کتاب جست وجو کرد.
الزمن الروائی فی روایة ""رماد الشرق"" لواسینی الأعرج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعد الزمن أحد المکونات الأساسیة فی الخطاب الروائی ویسهم فی تشیید النص فنیاً وجمالیاً. وحظیت دراسة الزمن الروائی باهتمام النقاد والدارسین منذ دراسات الشکلانیین الروس. ولم یعد الزمن فی الروایة العربیة الحدیثة قائماً على التسلسل المنطقی والتعاقبی کالروایة الکلاسیکیة بل اتجهت الروایة إلى انحراف السیر الزمنی ولا یخضع بناء الحدث الروائی لمنطق السببیة، لهذا نرى أنه یقوم الروائیون الجدد بتحول الزمن الروائی فی أعمالهم الأدبیة. وواسینی الأعرج واحد من هولاء الروائیین، ولعبة الحرکة بین زمن الحکایة وزمن الخطاب فی روایاته تؤدی إلى تکسیر مسار الزمن الخطی وتحرک عمله الروائی. یعتمد هذا البحث على المنهج الوصفی- التحلیلی ویستفید من آراء جیرار جنیت لدراسة الزمن الروائی فی روایة ""رماد الشرق"" للروائی الجزائری ""واسینی الأعرج"" وهی روایة فی الجزئین: ""خریف نیویورک الأخیر"" و""الذئب الذی نبت فی البراری"". وتهدف الدراسة إلى کشف خصوصیة الزمن الروائی عند الکاتب فی هذه الروایة وتبیین کیفیة الابداع فی هذا المکون. ومن النتائج التی وصلت الیها الدراسة هی: یتم عدم التطابق بین نظام السرد ونظام القصة عن طریق الاسترجاع والاستباق وهذا یحدث المفارقات الزمانیة فی الروایة خاصةً تقنیة الاسترجاع تکاد تشکل ظاهرة غالبة فی الروایة وکثیراً ما یسترجع الراوی أحداث الماضی مؤکداً أن معطیات الماضی کانت سبباً فی مشاکل الحاضر. وبما أن روایة ""رماد الشرق"" تغطی فترة زمنیة طویلة للسرد لهذا یوظف الروائی تقنیات مختلفة لابطاء السرد وتسریع السرد أی لایجاد التنویع فی الایقاع الزمنی فی الوهلة الأولى ثم کسر رتابة النص.