جهانى شدن، پدیده اى است که بروز آ ن در عصر حاضر، موجب تغییر و تحولات زیادى در جنبه هاى مختلف شده است. جهانى شدن اقتصاد، به رشد وابستگى اقتصادى بین کشورها در سطح جهان و افزایش حجم مبادلات و نوع مبادلات مرزى کالا و خدمات و همچنین تسریع فن آورى اشاره دارد. با توجه به قدمت و اهمیت صنایع نساجى، پوشاک و چرم و امکان پیوستن ایران به wto بررسى اثر جهانى شدن بر این صنایع، ضرورى به نظر مى رسد. در این مقاله، براى اندازه گیری جهانى شدن از دو متغیر lit (معیار سطح تجارت بین المللى) وIIT (معیار ادغام تجارت بین المللى) استفاده نموده و اثر جهانى شدن بر"کار آ یى فنى و صادرات صنایع نساجى، پو شاک و چرم (کد 32 ISIC) را مورد بررسى قر ارداده ایم. تو ابع اقتصاد سنجى برازش شده نشان مى دهد که جهانى شدن، اثرات منفى بر کار آ یى فنى و صادرات صنایع نساجى، پوشاک و چرم دارد. جهانى شدن اقتصاد مى تواند کار آ یى فنى و صادرات این صنایع را کاهش دهد. بررسى روند دومتغیر مورداستفاده و نتایج توابع اقتصادسنجى برازش شده، بیانگر این موضوع مى باشد که صنایع نساجى، پوشاک و چرم، هنوز در روند مثبت جهانى شدن قرار نگرفته است و این صنایع در صورت عضویت ایران در سازمان تجارت جهانى مشکل خواهد داشت.
برخی به جهانی شدن به عنوان فرایندی سودمند، اجتنابناپذیر و غیرقابل تغییر نگاه میکنند و برخی به آن با ترس و خصومت مینگرند و معتقدند این جریان، فقر و نابرابری بین انسانها را افزایش میدهد. برخی معتقدند "جهانی شدن" فرصتهای زیادی را برای توسعه عادلانه و واقعی جهان ارائه میکند، به شرطی که راه پیشرفت آن هموار شود. آنها بر این باورند که یکپارچگی اقتصاد جهانی منجر به رشد سریعتر و کاهش میزان فقر خواهد شد. اینکه چگونه میتوان به کشورهای در حال توسعه، به ویژه کشورهای بسیار فقیر برای بهرهبرداری از این فرصتها کمک کرد؟ آیا جهانی شدن نابرابری اجتماعی را افزایش میدهد و یا میتواند به کاهش فقر کمک کند؟ و آیا کشورهایی که با اقتصاد جهانی ادغام میشوند، به نحو اجتنابناپذیری در برابر بیثباتیها آسیبپذیر میشوند؟ برخی از سؤالاتی هستند که در این مقاله مورد توجه و بررسی قرار گرفتهاند.
در این مقاله، شاخص تجارت در، ن صنعت (IIT) ایران با استفاده از معیار گروبل و لوید، بر اساس طبقه بندى شش رقمى کدهاى تعرفه اى (HS) محاسبه گردیده و به عنوان متغیروابسته مدل رگرسیونى تجارت درون صنعتى به کار گرفته شده است. در مطالعه حاضر، براى بررسى دقیق تر و کسب نتایج قابل اطمینان، از روش برآورد پانل براى بررسى عوامل تعیین کننده تجارت درون صنعت به تفکیک عوامل خاص کشورى، در دوره زمانى 2001-1997 استفاده گردیده است. بر اساس نتایج این مطالعه، تشابه درآمد ناخالص ملى و اندازه بازار دو کشور موجب تقویت تجارت درون صنعت متقابل آنها مى شود.، از طرف دیگر تفاوت در سطوح درامدى و اندازه بازار کشورهاIIT را محدود مى کند. همچنین تجارت درون صنعت با مسافت بین دو کشور همبستگى منفى دارد. متغیرعدم توازن تجارى هیچ گونه اثر معنى دارى برIIT ندارد. در مجموع نتایج مطالعه حاضر، نشانگر اهمیت عوامل تعیین کننده خاص کشورىIIT است. این در حالى است که نظریه هاى تجارت درون صنعت، اصولا ویژگى هاى صنعتى را مدنظر قرار مى دهند.طبقه بندى JEL: F14، O24.
در این مقاله ، فرایند جهانی سازی به مثابه نتیجه گریز ناپذیر منطق درونی نظام سرمایه داری از دو منظر کلی غیر رادیکال و رادیکال مورد نقد قرار می گیرد . از منظر ناقدان غیر رادیکال جهانی سازی از آن جیث که متضمن نابرابری و فقر است ، شایسته نقد است ؛ اما از منظر ناقدان رادیکال ، جهانی سازی که عمری به درازای نظام سرمایه داری دارد ، نشانگر مرحله جدیدی از امپریالیسم است . آمارتیا سن ، آنتونی گیدنز و جوزف استیگلتیز ناقدان غیر رادیکال ، و پل سوئیزی ، الن میکسینز وود ، هری مگداف ، سمیر امین و نوام چامسکی ناقدان رادیکالی هستند که در این مقاله به آرا و دیدگاههای ایشان استناد شده است .
با پایان دوران نظام دو قطبی ، جهان دارای شرایط و خصوصیاتی شده که آن را از دهه های قبل به طور کامل متمایز ساخته و افق های تازه ای پیش روی بازیگران عرصه بین الملل قرار داده است . جهانی شدن ، نمونه ای از این عرصه های نوین است . این پدیده در دو دهه اخیر باعث ظهور و تثبیت الگوی اقتصادی شده است که بر حذف مقررات بازدارنده داخلی و رفع موانع موجود بر سر راه تجارت و اقتصاد بین الملل تاکید دارد . جهانی شدن ، یکی از چالش های مهم پیش روی سیاستگذاران بخش سلامت است .
آیا روند جهانی شدن در تعاریض با حاکمیت ملی است ؟ برای پاسخ گفتن به این پرسش ، ابتدا باید گفتارها و کردارهای سیاسی معاصر در خصوص حاکمیت جهانی بازبینی شود . این بازبینی باید آن مفهوم از قدرت را که پس حاکمیت جهانی نهفته است ، تفسیر کند . برای تفسیر این مفهوم نیز باید مفهوم دولت نوین یا مدرن و مفاهیمی که این نوع دولت بر پایه آن شکل گرفته است ، تبارشناسی شود .
تبارشناسی روشی است که میشل فوکو به تاسی از نیچه آن را در بررسی تاریخ به کار می گیرد .
با توجه به فرض همگن بودن از درجه یک تابع تولید مدلهای رشد نئوکلاسیک، یکی از فرضیه های استخراج شده از این مدل فرضیه همگرایی است. در شکل مطلق آن فرضیه همگرایی، ادعا می کند که اگر کشورها یا مناطق مختلف سطح تولید سرانه تعادلی بلندمدت ویکسانی درچارچوب مدل رشد نئوکلاسیک داشته باشند، کشورها یا مناطق دارای تولید سرانه پایین تر دارای نرخ رشد تولید سرانه بالاتری هستند. شکل شرطی این فرضیه ادعا می کند کشورهای دورتر از سطح تولید سرانه بلند مدت خود دارای نرخ رشد تولید سرانه بالاتری هستند و بدین ترتیب عواملی که سطح تولید سرانه بلند مدت راتعیین می کنند می توانند بر روی نرخ رشد انتقالی تاثیر بگذارند و در نتیجه کشورها یا مناطق دارای تولید سرانه پایین تر الزاماً دارای نرخ رشد بالاتری نیستند. در مقاله حاضر پیشبرد اصلی آن است که به دلیل فقدان داده های GDP برای مناطق یا استان های ایران، با استفاده از نظریه خلق درونزای سپرده های دیداری به طرح آزمونی برای همگرایی مناطق یا استانهای ایران پرداخته شده است. شواهد تجربی حمایت چندانی از همگرایی منطقه ای در ایران نمی کند.