فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۲۱ تا ۹۴۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
107-130
حوزههای تخصصی:
نظریه انتقادی بوم گرا، پیوندهای موجود در جهان طبیعی و فعالیت های انسانی را بررسی می کند. با درنظرگرفتن برداشت های گوناگون فلسفی از فلاسفه مختلف، وجود و بقای آگاهی انتقادی زیست محیطی در ناخودآگاه جمعی انسان آشکار می شود، هرچند ممکن است با اصطلاحات یا کلیدواژه های متفاوتی بیان شده باشد. خواننده علاقه مند می تواند ردّپای همان نگرانی و دغدغه را در سوئدنبرگ فیلسوف سوئدی نیز پیدا کند. دو مفهوم فلسفی «همانندی» و «درون روانگی» بیان گر ارتباط بین روح و مادّه، ذهن و بدن، است و می توان ادّعا کرد که همان چیزی است که زندگی جسمی انسان را با زندگی معنویِ همیشگی او ارتباط می دهد. با بررسی چنین مفاهیم فلسفی در یک قلمروی انتقادی بوم گرا، این مقاله تلاش می کند که همبستگی پنهانی موجود بین انسان و طبیعت و ارتباط بین این دیدگاه انتقادی و بعضی مفاهیم خاص فلسفه سوئدنبرگ را نشان دهد. هدف این مقاله واکاوی مؤلفه های نقد بوم گرا در آثار سوئدنبرگ با توجه به دو مفهوم فلسفی «همانندی» و «درون روانگی»است. این آگاهی معنوی آشکار می کند که انسان ها تا زمانی که نتوانند زندگی خود را مطابق با الوهیت پیش ببرند، نخواهند توانست در هماهنگی با جهان طبیعت زندگی کنند چراکه چنین ایدئولوژی خدامحوری اجازه کاری غیر از همراهی با محیط زیست را به انسان نمی دهد؛ محیط زیست مظهر خداوند، خالق مطلق، است.
تشکیک در وجود از دیدگاه علامه طباطبایی و استاد مصباح(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۷)
131 - 146
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل ذیل اصالت وجود، تبیین کثرات عالم بود که برای توجیه آن، نظریه تشکیک وجود مطرح شد. در حکمت متعالیه، علاوه بر انواع سه گانه کثرت به بعض ذات، خارج ذات و تمام ذات، معیار چهارمی برای توجیه برخی کثرات مطرح شد: اختلاف به تمام ذات در عین اشتراک به تمام ذات یا اختلاف به شدت و ضعف. اندیشمندان صدرایی در تبیین این معیار دچار اختلاف شدند. علامه طباطبایی معتقد است برخی کثرات عالم واقع با این معیار قابل توجیه نیست. وی با طرح ملاک جدید «عینیت مابه الامتیاز و مابه الاشتراک» معتقد است اگر اختلاف وجودات به اختلاف مراتب و شدت و ضعف بازگردد، تشکیک طولی وگرنه عرضی است. استاد مصباح نیز سخن علامه را مردود دانسته و معتقد است اگر مصادیق یک مفهوم رابطه علّی معلولی داشته باشند، آنگاه آن مفهوم به نحو تشکیکی بر آن ها حمل می شود؛ در غیر این صورت، تشکیک عرضی ای وجود ندارد و چنین کثراتی متباین به تمام وجودند.
تبیین استعاره های «ذهن» و استنتاج دلالت های آن در تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا به توصیف استعاره های فیلسوفان برای «ذهن» و سپس به دسته بندی و بررسی انتقادی آنها، و در نهایت به استنتاج دلالت های آن در تعلیم و تربیت اقدام نمودم. نتایج حاکی از آن است که نُه استعاره در باب ذهن به کار رفته که بر اساس آنها ذهن را به منفعل و فعال تقسیم کردم. از میان استعاره های مذکور، استعاره زمین مستعد و استعاره عینک، استعاره های فعال نگر هستند که بر اساس آنها - برخلاف استعاره های دیگر - هر دانش آموز نوعی منحصربه فرد و موجودی است متفکر، دارای آزادی انتخاب، فردیت و تشخّص. این دیدگاه نگاهی سیال به انسان دارد و اختیارگراست و به او نگاه ماشینی ندارد. دلالت های نگرش مذکور در عناصر برنامه درسی در جدولی ارایه شده است. چون هر معلمی دارای یک فلسفه شخصی است، نوع نگرش وی به ذهن دانش آموزان می تواند به روش یاددهی و شیوه برخورد وی با آنان جهت بدهد.
شرور وحشتناک و سکوت خداوند از دیدگاه مریلین آدامز با رویکرد الهیات اگزیستانسیال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۷)
247 - 258
حوزههای تخصصی:
مسئله سکوت خداوند مسئله ای است که برای بسیاری از خداباوران رخ می دهد. بسیاری از مؤمنان هنگام رنج های خود، زمانی که خداوند را با همه وجود صدا می زنند و هیچ حضوری از خداوند را حس نمی کنند، گمان می کنند تکیه گاه خود را از دست داده اند و به حدی در ایمان خود تردید می کنند که گویی دیگر با این خدا نمی توان زندگی کرد. هیچ تئودیسه و دفاعیه ای نمی تواند پاسخگوی این مسئله باشد. زیرا این مسئله یک مسئله عاطفی است که به قلب خداباوران خدشه وارد می کند و نه صرفاً به عقلشان. مریلین آدامز نیز با تکیه بر الهیات اگزیستانسی رویکرد جدیدی به این مسئله داشته است. آدامز پاسخ به رنج ها را تنها در گرو خداباوری ممکن می داند. زیرا همه از کنار ما می روند، اما خداوند همیشه کنار ما حضور دارد و ما باید با مراقبت های معنوی حضور آرامش بخش خداوند را در کنار خود حس کنیم. آدامز با بیان سه مرحله از شکست رنج ها به روش توصیفی تحلیلی به حل این معضل می پردازد. این سه مرحله عبارت است از: 1. ایجاد یک رابطه وحدت بخش بین دو جنبه ترس از شرور وحشتناک و صمیمیت با خدا؛ 2. بهبود ظرفیت های معناسازی برای فرد درگیر رنج؛ 3. بازسازی رابطه فرد درگیر رنج با جهان مادی به گونه ای که دیگر در برابر رنج های این جهان آسیب پذیر نباشد.
ویتگنشتاینِ کریپکی و قابلیت گراییِ تقلیل گرایانه هانا گینزبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
99 - 118
حوزههای تخصصی:
کریپکی در تفسیر مشهور خود از ویتگنشتاین، استدلال می کند که هیچ فکت یا امر واقع ای درباره یک گوینده وجود ندارد که بتواند دو شرط مهم را برآورده سازد: شرط برساخت متافیزیکی معنا و شرط هنجارین بودن آن. وی به خصوص دیدگاه قابلیت گرایی را مورد حمله قرار می دهد و استدلال می کند که فکت ها درمورد قابلیت های گوینده نمی توانند هیچ یک از این دو شرط را برآورده سازند. یکی از واکنش ها به استدلال های کریپکی ازسوی گینزبِرگ، فیلسوف زبان معاصر بوده است که تلاش می کند دیدگاه قابلیت گرایانه تقلیل گرایانه ای را ارائه کند که شرط هنجارین بودن معنا را هم زمان با شرط برساخت برآورده سازد. در این مقاله نشان داده می شود که تلاش وی موفق نخواهد بود.
شکاف عدالت در نظریه امید کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
411-429
حوزههای تخصصی:
نظریه امید کانت معطوف به امیدواری به خیر کامل آدمی است، که شاملِ هم فضیلت و هم سعادت اوست. به گفته کانت افراد موظفند برای تحقق فضیلت و سعادت تلاش کنند و به اقتضای اخلاق و عدالت نهفته در آن باید به خیر کامل برسند. اما آیا امیدی به تحقق خیر کامل وجود دارد؟ کانت در رویکردی الهیاتی این نوید را می دهد که بشر در جهانی دیگر و به کمک خداوند به خیر کامل دست خواهد یافت؛ و در رویکردی سکولار این امید را مطرح می کند که نوع بشر به سمت خیر کامل در حرکت است و در حرکت تدریجی خود در طول تاریخ سرانجام به آن دست خواهد یافت. ادعای مقاله این است که رویکرد سکولار برای جبران نقص رویکرد الهیاتی – که برخی بیان داشته اند - مطرح نشده، بلکه هماهنگ با آن است، و کانت هر دو رویکرد را در ارتباط با هم و مکمل یکدیگر دانسته است. با این حال نقدی به آن وارد است مبنی بر اینکه در رویکرد سکولار، فرد انسان به نفع نوع انسان مورد غفلت قرار گرفته است که می توان از آن با عنوان شکاف عدالت یاد کرد.
ردپای برگسون در تفسیر هایدگر از زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
221 - 236
حوزههای تخصصی:
در ابتدای کتاب وجود زمان نام برگسون در کنار نام ارسطو آمده است، جایی که هایدگر سعی دارد مفهوم حیث زمانی را از زمان سنتی مورد استفاده در فلسفه تمایز دهد. حال سؤال اینجاست که پس از اشاره هایدگر به نام ارسطو، چرا نام برگسون به میان می آید؟ اگر منظور آخرین فیلسوف است چرا هوسرل را نام نمی برد که استاد خود هایدگر بود و سخنرانی اش با عنوان زمان-آگاهی قرار بود تحت نظارت هایدگر به چاپ برسد؟ چرا نامی از هگل به میان نمی آید که تفسیرش از زمان در فصل ماقبل آخر وجود و زمان، موضوع بحث هایدگر قرار می گیرد؟ چرا نامی از دیلتای نیست که موضوعات تفکرش در زمینه زمان قبل از نوشتن کتاب وجود و زمان موردتوجه هایدگر بود؟ البته هایدگر در انتهای بخش دوم وجود و زمان و در قالب یک پانوشت بار دیگر به نام برگسون اشاره و ادعا می کند که تنها قصدش، تمایز قائل شدن میان نظر خودش در باب «زمان» با برگسون است، هرچند اخیراً توسط علاقه روزافزون به مکتب برگسونی و تأثیر او بر فلسفه قرن بیستم به دلیل تأثیر او بر ژیل دلوز تحقیقات پژوهشگران نشان از وامداری هایدگر از فلسفه برگسون دارد. دامنه این تحقیقات گرچه به مسئله تأثیر برگسون بر پدیدارشناسی و هایدگر هم کشیده شده اما برخی پرسش ها هنوز بی پاسخ هستند که این مقاله سعی در پاسخ به آنها را دارد
رهیافتی شناختی و بدن مند به خوانشگری کاغذی و دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
15 - 31
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاش می کند به کمک ابزارهای مفهومی هایدگر، فوکو و نیز دستاوردهای علوم شناختی، از منظری فلسفی گذار از خوانشگری کاغذی به خوانشگری دیجیتال را بررسی کند. این بحث می تواند تمهیدی برای فهم فلسفی عصر دیجیتال باشد. در این پژوهش نشان داده می شود که تحلیل هایدگر درباره هستی تودستی و تکنولوژی می تواند به فهم رفتارهای خوانشگری ناظر به خواندن کاغذی و دیجیتالی کمک کند. همچنین، از چهارچوب تحلیلی هایدگر، برای هستی شناسی متن بهره گرفته شده است. ازسوی دیگر، تأملات فوکو درباره تکنولوژی های بدن مند می تواند مناسبات قدرت شناختی را که پیرامون خواننده شکل می گیرد، تبیین کند. افزون براین، علوم شناختی با بررسی مفصّل نحوه های گوناگون خوانشگری، یافته های تجربی مفصّلی از تأثیرات منش های خوانشگری بر سوگیری ها و مهارت های شناختی انسان به دست داده است. در این میان، علوم شناختی بدن مند و مهارتی جایگاهی متمایز دارد؛ چراکه با گذار از فهم رایانشی از انسان، به منش ها و حالت های گوناگون بدنی هنگام مطالعه توجه و تأثیرات آنها را برجسته کرده است. برای یکپارچه کردن این حوزه های پژوهشی، تلاش بر این است که یافته های علوم شناختی در چهارچوب فهم تکنولوژیک هایدگر و فوکو از مناسبات قدرت شناخت مدرن قرار گیرد.
مرگ غیراخترامی در نگاه مشهور و صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۷)
83 - 94
حوزههای تخصصی:
مرگ غیراخترامی همان مرگ طبیعی است و در مقابل مرگ های ناگهانی قرار دارد که بر اثر حوادث متعدد ایجاد می شوند. درمورد چرایی مرگ غیراخترامی دو قول وجود دارد: قول مشهور آن است که علت مرگ غیراخترامی فساد مزاج و ناتوانی نفس در تدبیر بدن به سبب ضعف بدن و قابلیت قابل است. قول دوم از صدرالمتألهین است و این است که مرگ به سبب حرکت جوهری نفس و رسیدن نفس به مرتبه ای از تکامل صورت می گیرد؛ یعنی نفس در مراتبی از سیر خود به استقلال وجودی رسیده، تعلقش به بدن و تدبیرش نسبت به آن قطع می شود و در این هنگام مرگ حاصل می شود. در نگاه مشهور علت فساد مزاج و مرگ بدن از کار افتادن قوه غاذیه است، اما در علت ازکارافتادگی قوه غاذیه اختلاف نظر است. صدرالمتألهین با رد کردن همه این اقوال بر این باور است که علت مرگ طبیعی بدن صرفاً کمال نفس است. نگارندگان در پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی به تحلیل و بررسی دو قول مذکور پرداخته اند. امتیاز پژوهش حاضر اولاً ارائه نقدهای جدید و جامع درباره نظر صدرالمتألهین و ثانیاً تبیین چرایی مرگ غیراخترامی با تکیه بر بحث قضا و قدر الهی است.
منطق نگاری فارسی در دار السلطنه عثمانی: شرح شمسیّه اثر شیخ علی بسطامی (د. 875 ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
245 - 273
حوزههای تخصصی:
بسیاری از کتاب های تمدّن اسلامی هنوز ناشناخته مانده اند. یکی از آنها شرح فارسی بر رساله شمسیّه اثر شیخ علی بسطامی (875-803 ق) است. شمسیّه درسنامه منطقی است که کاتبی، منطق دان برجسته، نگاشته و ادبیّات گسترده ای حول آن شکل گرفته است که شرح بسطامی از این جمله محسوب می شود. این شرح دربردارنده ترجمه و تدقیق در عبارت ها و مضامین متن، و گاه همراه با داوری میان نظرات شارحان است. همچنین نوآوری های محتوایی در آن دیده می شود که نمونه آن در تعریف تصدیق به عنوان یکی از اقسام علم اکتسابی است. ویژگی مهمّ دیگر شرح بسطامی بر شمسیّه آن است که به زبان فارسی نوشته شده و لذا آگاهی ارزنده ای درباره سبک نگارش متون علمی به زبان فارسی در سده نهم هجری به دست می دهد. تاکنون از این اثر چهار نسخه دستنویس شناسایی شده است. تصحیح انتقادی شرح بسطامی بر شمسیّه زاویه جدیدی را در تاریخ منطق دوره اسلامی خواهد گشود.
تمایز امکان و احتمال از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
275 - 300
حوزههای تخصصی:
ابن سینا در کتاب شفا میان مفهوم احتمال و امکان تمایز گذاشته و با بیان سه رویکرد این دو مفهوم را از یکدیگر متمایز کرده گرچه بررسی های انجام شده نشان می دهد وی به صورت مستقل به مسئله احتمال نپرداخته است. این پژوهش به دنبال بررسی تمایز میان امکان و احتمال با توجه به آثار ابن سینا است. نتایج نشان می دهد که تمایز هایی که ابن سینا میان امکان و احتمال بر شمرده هر کدام ریشه تاریخی خاص خود را دارد. ذهنی بودن احتمال و عینی بودن امکان گرچه نظر اکثر منطق دانان است اما نمی تواند تمایز دقیقی میان امکان و احتمال ترسیم کند. تمایز دوم در واقع تمایز میان امکان استقبالی و احتمال وقوع امری در آینده است که گویای تمایز میان امکان استقبالی ابن سینا و امکان استقبالی فارابی است. تمایز سوم نیز به نظر خلط واژه احتمال و امکان خاص است که ریشه در ترجمه آثار ارسطو دارد.
The Wake of Love: Critical Considerations on Steinbock’s Gift
حوزههای تخصصی:
In his book It’s Not about the Gift: From Givenness to Loving, Steinbock advances a new phenomenological analysis of the gift. In this analysis, the gift is not about what is being given, but about the event of a loving relation between two subjects. In this interpersonal relation the gift emerges as each beloved withdraws themselves in order to reveal the other as they are by being loved in humility. In this paper, I undertake to express two main challenges for Steinbock’s account of the gift. The first concerns Steinbock’s attempt to disengage the phenomenon of surprise from the possibility of the gift. The second involves his neglecting the body. This neglect raises serious questions on the kind of love during which the gift is supposed to emerge. In the epilogue, instead of a conclusion, I offer some thoughts on the gift that have not been given much attention in the philosophical discussion of the gift.
متافیزیک عشق در نظام فکری ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
5 - 36
حوزههای تخصصی:
اصطلاح متافیزیک عشق در فلسفه سینوی بررسی سه محور چیستی، چرایی، و چگونگی عشق در منظومه فکری ابن سینا می باشد و حاصل آن نیز نظریه عشق سینوی است. با بررسی آراء ابن سینا درباره عشق علی الخصوص نظرات وی در رساله عشق می توان دریافت که ابن سینا دو تعریف را از عشق بیان کرده است (چیستی)، و در فصول هفتگانه رساله عشق اذعان داشته است که عشق جوهری فراگیر در سراسر هستی است و موجودی خالی از این جوهر نیست و بر این اساس، عشق عامل وجودی موجودات می باشد (چرایی). از سوی دیگر، ابن سینا ذیل هر فصل چگونگی جریان و سریان و همچنین وابستگی موجودات به عشق را نیز تبیین کرده است (چگونگی). نتیجه فهم و بررسی این سه محور گفته شده در آراء ابن سینا که هدف پژوهش حاضر می باشد نظریه عشق سینوی را به دنبال داشته است که جهانبینی ابن سینا در باره عشق را نشان می دهد.
جهت داری معرفت شناختی و مبانی آن؛ معرفی و نقد دیدگاه فرهنگستان علوم اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۴
93 - 120
حوزههای تخصصی:
از منظر فرهنگستان علوم اسلامی، جهت داری علوم به سه معنای کارآمدی، متدولوژی و معرفت شناختی است. فرهنگستان مدعی است که معنای اول و دوم حتی بر مبنای معرفت شناختی رایج قابل اثبات است ولی معنای سوم صرفا با مبانی معرفت شناختی این مجموعه قابل اثبات است. هدف این پژوهش معرفی و نقد نظریه فرهنگستان علوم اسلامی درباره جهت داری معرفت شناختی علوم است و روش آن توصیفی-تحلیلی و از نوع کتابخانه ای است. یافته ها نشان گر آن است که جهت داری علوم به معنای معرفت شناختی دارای پنج مبناست: اصل فاعلیّت به جای اصل علیّت، تناسب صورت با خارج به جای تطابق آن دو، ارزیابی معرفت با سنجه حق و باطل به جای صدق و کذب، نسبیت در فهم و آمیختگی انگیزه و انگیخته. همه این مبانی با نقد جدی مواجه هستند. این دیدگاه به نتایجی از جمله نسبیت گرایی منتهی می گردد که آن را غیرقابل پذیرش می کند.
طرحواره های تصویری و نقش آن در شکل گیری شبکه شعاعی مطالعه موردی ماده «دبر» در قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۴
151 - 18
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر می کوشد که با رویکردی شناختی،شبکه شعاعی ماده [دبر] در قرآن را مورد بررسی قراردهد، چرا که دستیابی به فهم دقیق واژگان قرآن،گامی مهم در جهت دستیابی به فهم دقیق آن است.شبکه شعاعی ازجمله نظریات مطرح درحوزه معنا شناسی شناختی است که دستاورد آن تحلیل شناختی معنای واژه ها در بافت های مختلف است.در این نظریه معنای واژه ها پیرامون یک معنای مرکزی شکل می گیرند و معنای مرکزی در اثر تغییرات طرحواره ای و بسط استعاری با انعطاف خود معانی دیگر را می سازد.بررسی های نشان می دهد، «پشت» معنای کانونی ماده «دبر» پیش مفهومی بدنمند است که در قالب طرحواره «جهت» درادراکات حسی-حرکتی انسان بارها تکرار می شود و به آن ساختار می بخشد، این ماده در هم نشینی های متفاوت گستره معنایی خود را توسعه میدهد و آنچه در این گسترش معنایی مؤثراست تغییرات طرحواره ای است که منجر به بسط استعاری و تولید معنا می شود. طرحواره های موجود در بنیاد استعاره های مفهومیِ پژوهش حاضر با تغییرات خود زمینه ی شکل گیری معانی چون ترس،نسل،غفلت،گمراهی، دنبال-کردن زمان،چینش هدفمند،شنیدن را فراهم آوردند،معانی به دست آمده از تغییرات در طرحواره های نیرو، جهت، حرکت، تعادل، چرخه، فرایند حاصل شدند. تغییرات طرحواره ای به خوبی نشان داد که طرحواره ها مبنای شکل گیری مفاهیم انتزاعی اند و می توانند مبنایی برای استدلال درحوزه اندیشه واقع شوند
تحلیلی بر زمینه های مخالفت با فلسفه تطبیقی و نسبت آن با پایان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
29 - 57
حوزههای تخصصی:
پایان فلسفه تطبیقی، مهم ترین و آخرین دیدگاه به این رویکرد است. فلسفه تطبیقی تاکنون با مخالفت های گوناگونی روبرو شده است، در برابر این انتقادات پرسشی مطرح می شود که آیا این مخالفت ها به ذات فلسفه تطبیقی است یا به علت ناخرسندی یا ناکارآمدی آن است؟ پژوهش حاضر به بررسی زمینه ها، علل و دلایل مخالفت با فلسفه تطبیقی می پردازد. در این نوشتار با روش تحلیلی- توصیفی به پیدایش فلسفه تطبیقی و سیر تحولات آن تا به دوران جدید و رسیدن به دیدگاه مخالفان پرداخته می شود. در این راستا ابتدا دیدگاه مخالفان فلسفه تطبیقی و قائلان به پایان، غرض و ادله ایشان در چارچوب تعریف های ارائه شده از «پایان» بررسی می شود. پایان به سه معنای امتناع، کمال و اتمام به کار می رود و دیدگاه مخالفان عمدتاً در معنای امتناع گنجانده می شود. در این پژوهش خاستگاه فلسفه تطبیقی و سپس رویکردهای عمده (توجه به شباهت ها و تفاوت های صرف پیشااورسلی، تشابه در تناسب اورسل، پدیدارشناسی کربن و شهود ذات و رجوع به خاستگاه مشترک در ایزوتسو) در دوران جدید مطرح می شوند. سپس با ارائه رویکرد چهارم (که بازبینی در مفهوم فلسفه تطبیقی و ارائه تعریفی مختار است) پاسخی به مخالفان فلسفه تطبیقی داده می شود. تعریف ارائه شده خلاء هایی که در فلسفه تطبیقی دیده می شود را پر کرده و چشم اندازی جدید ارائه می کند. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که مخالفت های صورت گرفته به فلسفه تطبیقی و اعتقاد به پایان آن، به دلیل عدم فهم صحیح از فلسفه تطبیقی و تعریف دقیق از آن است و ذات فلسفه تطبیقی با امتناع و پایان روبرو نیست. آخرین معنای از پایان را می توان «راهی متفاوت» برشمرد که تفسیری بدیع از معنای پایان است.
تبیین حقیقت امانت الهی از دیدگاه صدرالمتألهین و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۸
135 - 166
حوزههای تخصصی:
تثبیت رابطه حق -سبحانه و تعالی- با ماسوا نیازمند تبیینی هماهنگ با بیان وحیانی است. آیه 72 سوره احزاب معرّف امانت الهیه ای است که انسان به رغم ظلومیّت و جهولیّت حامل آن است. چیستی این امانت با رویکردهای مختلف روایی کلامی معرفتی تحلیل شده است؛ مفسران پیش از صدرالمتألهین احتمالاتی در این زمینه مطرح کرده اند؛ اما از دیدگاه صدرالمتألهین و علامه طباطبایی همه آنها در حدّ حدس و گمان بوده و ملاحظاتی بر آنها وارد است؛ زیرا در همه آنها معنای امانت و تحفّظ بر آن در بازگرداندن سالم آن به صاحبش مغفول مانده است. هدف این نوشتار نقض اقوال نادرست و تبیین حقیقت امانت الهیه بر اساس مبانی حکمت متعالیه است. طبق تحلیل معرفتی قرآنی، امانت الهیه ولایت الهیه رسول خدا ص و امیرمؤمنان ع یا کمال مرتبه عبودیّت است و قوّه ظلومیّت وجهولیّت انسانی بستر افاضه عدل و علم است و معنای مدحی دارد؛ گرچه در تحلیلی دیگر خالی از معنای مذمّتی نیست. حمل امانت مذکور مبدأ و اساس تمام کمالات و تجسّم عینی همه خیرات و تمثّل تمامی کمالات انسانی است. نتیجه این مقاله مبدأ و مبنای تمام مطالعات در حوزه فلسفه دین است. روش توصیف و تحلیل داده ها کتابخانه ای-اسنادی است.
بررسی امکان جایگزینی مفهوم ذهن به جای نفس براساس فلسفه سینوی و فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷
۲۸۱-۲۴۹
حوزههای تخصصی:
امروزه معادل دانستن ذهن در فلسفه غرب با نفس در فلسفه اسلامی به روندی معمول، ولی قابل مناقشه بدل شده است. از طرف دیگر مفهوم نفس به دلیل تبادر جوهریت و تجرد از آن، در رویکردهای فیزیکالیستی، حذف شده است؛ لذا ارائه نظریه فلسفه اسلامی در خصوص مسائل نفس شناسی، نیازمند تعیین مفهومی مشترک است که دست کم آن مفهوم مشترک توسط تمامی دیدگاه ها مورد تایید باشد. این مطلب لزوم پیشنهاد جایگزینی ذهن به جای نفس در فلسفه اسلامی را مهم جلوه می دهد. برای این کار ابتدا باید جایگاه ذهن را از دیدگاه سینوی و صدرایی روشن کرده و معین کرد که کدام یک، ذهن را عینا همان چیزی می داند که در فلسفه ذهن شناخته شده است. سپس در بستر آن، استنباط کرد که مبتنی بر فلسفه کدام یک، جایگزینی ذهن به جای نفس امری ممکن است. در فلسفه ابن سینا نفس ناطقه به نفس انسانی گفته می شود که تجرد عقلی دارد و غیر از قوایش است. در فلسفه صدرایی نفس ناطقه به مرتبه مثالی از مطلق نفس انسانی گفته می شود و با قوای نفس که مثالی اند، در مرتبه آن ها عینیت دارد. ذهن در فلسفه ابن سینا، یا حیثیت معرفتی اخذ شده از نفس ناطقه است و یا مجموعه قوای معرفتی نفس ناطقه را نشان می دهد. اما در فلسفه صدرایی ذهن همان نفس انسان در مرتبه ناطقه آن است. بر اساس فلسفه صدرایی امکان جایگزینی مفهوم ذهن به جای نفس در مرتبه مثالی آن وجود دارد؛ اما در فلسفه سینوی چنین چیزی میسر نیست.
بررسی مقایسه ای حیات طیبه از منظر علامه طباطبایی و آیت الله مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷
۳۱۶-۲۸۳
حوزههای تخصصی:
یﮑﯽ از مهم ترین دﻏﺪﻏﻪ ﻫﺎی ﺑﺸﺮ، چگونگی داشتن حیاتی پاک، آرام و بی آلایش با کم ترین رنج و سختی و حیاتی جاودانه است. این ﭘﮋوﻫﺶ، با روش تحلیلی و مطالعه اسنادی، در پی پاسخ به این ﺳﺆال اﺳﺖ ﮐﻪ »ﺣﯿﺎت ﻃﯿﺒﻪ از دیﺪﮔﺎه ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎیﯽ و آیت الله مصباح به چه معنا است و راه های وصول به آن کدامند؟ یافته های پژوهش حاکی از این است که از منظر علامه، حیات طیبه در همین دنیا و حیاتی جدید و مختص مردم مؤمن دارای عمل صالح است. اما از نظر آیت الله مصباح، نفس طیبه دارای حیات طیبه، درجاتی دارد که اگر کسی انسان بالفعل شد و به مرحله بالاتر از حیات معقول رسید، دارای حیات طیبه خواهد شد. از نظر ﻋﻼﻣﻪ، یﮑﯽ از عوامل نیل انسان به حیات طیبه، عبادت و بندگی اوست که از خودشناسی وی نشات می گیرد، اما استاد مصباح علاوه بر خودشناسی، بر نقش کلیدی میل و گرایش فطری انسان و محبت و کشش به خداشناسی نیز تاکید دارد. همچنین هر دو استاد ترک لذت های زودگذر دنیایی و نقش بندگی و پذیرش ولایت ائمه(ع) و ایمان قرین با عمل صالح را در وصول انسان به حیات طیبه مؤثر می دانند. از منظر استاد مصباح، آنچه مطلوب بالذّات است، «ارزش ذاتی» است، که مصداق آن «کمال انسان» و مصداق کمال انسان هم «تقرّب به خدا» است که اوج کمال و سیر انسان و فلسفه اصلی خلقت انسان است.
حکمت و عرفان اسلامی و مسئلۀ پیشرفت تمدن و فرهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
101 - 125
حوزههای تخصصی:
مسئلة رکود یا عدم پیشرفت فرهنگ و تمدن اسلامی و علل آن، از مسائل اصلی ای است که روشنفکران مسلمان به انحای مختلف، آن را عنوان و شرح و بسط داده اند. به نظر اکثر آنان، مانع اصلی این امر حکمت و عرفان اسلامی است که اجازه نداده است کشورهای اسلامی همچون کشورهای موسوم به غربی پیشرفت کنند. آنچه در این گفتار بررسی و سنجش می شود، ذکر عوامل مشهور از قبیل علمی، اجتماعی، سیاسی و جغرافیایی مؤثر که معمولاً در گسترش تمدن و فرهنگ مورد توجه است، نیست؛ بلکه تحقیق و بررسی و شرح و توضیح این مسئله است که اوّلاً، مفاهیم پیشرفت و تمدن و فرهنگ از مفاهیم بی سابقه و مدرن است که مسبوق به مبادی فکری خاصی (مدرن) است که فقط ابتدا در اروپا پیدا شد و گسترش یافت و لذا سابقه ای در هیچ یک از تمدن و تفکر اقوام غیر اروپایی، و از جمله اسلامی، حتی در قرون وسطای مسیحی ندارد. طرحی نو است که در تاریخ غربی عالم انداخته شده و اصولاً نه حکمت و عرفان اسلامی و مسیحی و نه چینی و هندی در بروز آن مانع و رادع نبوده اند؛ ثانیاً، حکیمان و عارفان مسلمان هیچ گاه با علم و دانایی مقابله نکرده و بلکه برعکس، در دورة قبل از مدرن، منشأ و مقوّم آنچه در دورۀ مدرن فرهنگ و تمدن خوانده می شود؛ مثلاً در عالم اسلام، همین حکمت و عرفان آنان بوده است. بدین منظور، در ضمن مفاهیم اصلی مورد نظر، مثل تمدّن و فرهنگ و پیشرفت، تعریف و تاریخ پیدایش آنها بیان می شود.