فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۷۲۱ تا ۳٬۷۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷
141 - 159
حوزههای تخصصی:
دیوید هیوم استدلال مشهوری در باره علیّت اقامه کرده است. بنا به این استدلال، باورهای معمول ما در باره روابط علّی به خاطر در برداشتنِ ایده ربط ضروری موجّه نیستند. ایده ربط ضروری مولود عادت ذهنی است و اطلاق آن بر امور واقع اشتباه است. از آنجا که باورهای ما در باره قوانین طبیعت و آینده یکسره بر تجارب ما از علّت و معلول مبتنی اند، باورهای معمول ما در باره قوانین طبیعت و پیش بینی آینده نیز موجّه نیستند. در باره این استدلال در تاریخ فلسفه بحث های زیادی درگرفته است و از جمله برخی فیلسوفان معاصر اسلامی پاسخ هایی برای آن پیش نهاده اند. وجه مشترک این پاسخ ها این است که راهبرد همکاری عقل و تجربه را اتخاذ کرده اند. رهیافت کلی این پاسخ ها این است که باور ما به رابطه ضروری میان رویدادهای طبیعی پیشین و عقلی است اما کشف دقیق مصادیق علت و معلول از طریق تجربه حاصل می شود. من در این مقاله نشان می دهم که این پاسخ ها قانع کننده نیستند. در عین حال شاید چشم انداز بهتری را برای حلّ این مسئله در فضای فلسفه اسلامی بتوان ترسیم کرد.
کثرت گرایی بیل و رستال؛ و وحدت گرایی حداقلی در مورد منطق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
289 - 309
حوزههای تخصصی:
براساس دیدگاه کثرت گرایی در مورد منطق، چندین نظام درست از منطق وجود دارند. در بیشتر قرائت هایی که از این دیدگاه وجود دارد، نسبی باوری در مورد منطق پذیرفته شده و درستیِ یک نظام از منطق به نحوی وابسته به مؤلفه ای متمایز از آن نظام منطقی دانسته می شود. بیل و رستال اما مدعی ارائه تقریری از کثرت گرایی هستند که در یک زبان واحد ارائه شده و متضمن قبول نسبی باوری در مورد منطق نیست. در مقاله حاضر، برخی از مهم ترین انواع کثرت گرایی را معرفی کرده و نشان می دهیم که برخلاف ادعای بیل و رستال، کثرت گرایی ایشان اولاً نمی تواند در یک زبان واحد ارائه شود؛ ثانیاً متضمن قبول نوعی از نسبی باوری در مورد منطق است. بر اساس قبول این نتایج، تلاش می کنیم با معرفی دیدگاهی با عنوان «وحدت گرایی حداقلی» نشان دهیم که درصورتی که کسی بخواهد دیدگاه بیل و رستال را به عنوان یک دیدگاه قابل اعتنا در این حوزه در نظر بگیرد، لازم است وحدت گرایی حداقلی را بپذیرد.
بررسی معناشناسی اخلاق نزد فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معناشناسی اخلاق یکی از مباحث فلسفه اخلاق است که به بررسی و تحلیل معنایی مفاهیم و گزاره های اخلاقی می پردازد. معناشناسی متفاوت از لغت شناسی است زیرا معناشناسی اخلاق روی دیگر هستی شناسی اصطاحات اخلاقی است که سبب حل شدن بسیاری از معضلات فلسفه اخلاقی می شود. عمده مباحث مطرح در معناشناسی اخلاق، بررسی مفاهیم موضوع، محمول و مفاهیم مرتبط با اخلاق مانند کمال و سعادت است. این تحقیق قصد دارد با بررسی مفاهیم یادشده از منظر فارابی به نوآوری های فارابی دست یازد. فارابی معنای خوب اخلاقی را رابطه متناسب میان فعل و نتیجه آن قلمداد می کند و با تبیین خوب مطلق، نسبی گرایی اخلاقی را رد کرده و واقع نمایی خوب اخلاقی را اثبات کرده است. وی حکمت به معنای خاص را فضیلتی برخاسته از درک انسانی می داند که برترین چیزها را به واسطه برترین علم ها درک می کند. منظور از برترین علم، علم دائمی است و علم به ذات که زوال ناپذیر و حضوری است. فارابی به وسیله این حکمت، قرب الهی و نیاز انسان به خدا حتی در کسب کمال نهایی را تبیین می کند. وی با تعریف حکمت به شیوه جدید، نوع واقعیت اخلاقی و راه وصول به کمال نهایی در فلسفه اخلاق را تبیین کرده است.
عرفان در مکتب ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث از نکته های عرفانی در نوشته های ابن سینا، این پرسش را پیش روی پژوهشگران نهاده است که آیا می توان او را یک نظریه پرداز در گستره عرفان تلقی کرد یا این مباحث او را باید به صورتی دیگر، تفسیر نمود. آیا ابن سینا فقط فیلسوف مشائی است یا به اصطلاح خودش فیلسوف مشرقی؟ آیا می توان او را عارفی با جهان بینی عرفانی دانست؟ در این نوشتار نخست، دیدگاه مخالفان و موافقان عرفان شیخ الرئیس را بررسی می کنیم. آنگاه دیدگاه ابن سینا را درباره گرایش به مشائیان، نوافلاطونیان یا عرفان در سخنانش جست وجو می کنیم. سپس با بررسی آثار فلسفی و عرفانی او گرایشش را به سلوک عقلی محض، عرفانی، هم عقلی و هم عرفانی، یا تفکیک دوران زندگی علمی او به دو دوره گرایش فلسفی مشائی و گرایش باطنی می سنجیم. درنهایت می کوشیم، نشان دهیم ابن سینا افزون بر اینکه مشائی و اهل برهان است به عرفان و سلوک باطنی نیز عالِم بوده، حتا از آن بهره مند است.
رویکرد ابن عربی در مواجهه با تقابل های معرفتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقابل های معرفتی در صورت پافشاری طرفین بر حقانیت خویش و باطل پنداشتن دیگر آراء و عقاید، غالباً به درگیری و نزاع ختم می شود و در صورت چشم پوشی یکی از آنها از عقیده خویش و پذیرفتن بی قیدوشرط دیگر عقاید، به حاکمیت و سلطه دیگران می انجامد. در این زمینه، ابن عربی راهکار سومی را برمی گزیند. او به رغم پایبندی به عقیده خود، به دیگر عقاید همچون فرصتی جهت تعالی و معرفت بیشتر می نگرد. در نظام فکری ابن عربی، هر موجودی به لحاظ هستی شناخت، مظهر اسم یا اسمائی از حق تعالی است و از حیث معرفت شناختی درک او از حق وابسته به میزان استعداد او در دریافت تجلیات الهی است. ابن عربی با گره زدن اختلاف آراء و عقاید به اختلاف استعدادها و تجلیات، ایده دست نیافتنی بودن تمامِ حقیقت را پذیرفته است و این ایده می تواند از مهم ترین مبانی او در نوع مواجهه با تقابل های معرفتی باشد.
بررسی انتقادی راهکارهای ارائه شده در خصوص تبیین «رابطه علیت و اختیار» در انسان(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۸)
109-127
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی آراء اندیشمندان درباره رابطه «علیت» و «اختیار» در انسان پرداخته است. در بسیاری از موارد دیده می شود که متفکران به ناسازگاری این دو مقوله اشاره می کنند. عده ای از آن ها بر این باورند که اگر علیت پذیرفته شود، با توجه به ضرورتی که در اصل علیت وجود دارد، باید معلول نیز از وجودی جبری برخوردار شود و این با صدور اختیاری افعال از فاعل مرید ناسازگار است. همچنین ما ملاک اختیاری بودن فعل را صدور آن از جانب فاعل مرید می دانیم، اما اگر قدری دقیق بنگریم، می توان این ملاک را دچار خدشه کرد؛ آیا «اراده» خود امری ارادی است؟ اگر ارادی نباشد که ملاک اختیاری بودن فعل باطل می شود و اگر ارادی باشد سر از تسلسل در می آورد در نتیجه اختیار نفی می گردد. این گونه اشکالات باعث شده است تا نظریات متفاوتی در خصوص رابطه علیت و اختیار مطرح شود. در این تحقیق ضمن توضیح و دسته بندی رویکردهای مختلف، به بررسی انتقادی آنها نیز پرداخته شده است و در آخر نظریه ملاصدرا و تابعین ایشان که بهترین پاسخ برای رفع اشکال دانسته شده است، مورد تدقیق قرار گرفته است. *کلید واژه ها: علیت، اختیار، اراده، سازگاری علیت با اختیار
مفهوم خدا در اندیشه پولس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با مطالعه تاریخی، واژگانی و الهیاتی رساله های پولس و آنچه در اعمال رسولان درباره وی آمده است، به بررسی مفهوم خدا در اندیشه او می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که اعتقاد به خدای حقیقی، یگانه شالوده اندیشه پولس است. اما این خدای یکتا، خدای پدر نیز هست. یگانگی خدا بیانگر قدرت، بزرگی و بی همتاییِ و پدر بودنش، نشانه خیرخواهی، محبت و حسن نیت اوست. به گفته پولس «برای ما یک خدا وجود دارد، خدای پدر». این خدا، ضمن برخورداری از همه صفات کمالی بیان شده در ادیان توحیدی، خالق و نجات بخش نیز هست؛ زیرا «همه چیز از او، توسط او و برای او به وجود آمده اند». بااین حال، مسیح وسیله و عامل او در آفرینش و نجات است؛ البته این به معنی غیر فعال بودن خدا نیست، مسیح همه چیز خود را از خدا دارد. خلقت و مشیت به دست خدا است. پولس جز در یک مورد (بند 5/ فصل 9/ نامه به رومیان) که به قرائت و تفسیر جانب دارانه و به یقین سست برمی گردد، میان خدا و عیسی مسیح تفاوت اساسی قائل شده و از مسیح هرگز تعبیر به خدا نمی کند.
تحلیلی انتقادی از نظریه های تکاملی در خصوص شیوع باورهای دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
189 - 206
حوزههای تخصصی:
این که «چرا باورها و فعالیت های دینی در فرهنگ های مختلف بشری و در همه زمان ها شیوع گسترده ای داشته و دارد؟» مسئله ای است که در چند دهه اخیر مورد توجه بسیاری از فلاسفه و دانشمندان مرتبط با حوزه دین قرار گرفته است. نظریات تکاملی می کوشند با مطالعه دین به عنوان یک پدیده طبیعی، به این پرسش پاسخ دهند. دو دسته نظریه تکاملی در خصوص این مسئله وجود دارد که عبارت اند از نظریه محصول فرعی و نظریه انتخاب گروهی. ما در این مقاله ضمن تحلیل و بررسی دو نظریه فوق، نشان می دهیم که این دو نظریه در پاسخ به پرسش فوق چندان موفق نیستند. تحلیل ما نشان می دهد که این دو نظریه در چهار محور اساسی با چالش مواجه هستند: (1) ابهام در مفهوم «سازگاری تکاملی دین»، (2) تلقی و تعریف محدود و ناقص از دین، (3) محدودیت ها و شکاف های تبیینی، و (4) عدم تمایز میان بنیان های طبیعی و عقلانی باورهای دینی.
نقش آزمایش های فکری در فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
67 - 80
حوزههای تخصصی:
این مقاله در مقام تعریف، تبیین اهمیت و جایگاه آزمایش های فکری در فلسفه است. در گام نخست تاریخچه ای موجز از چگونگی پیدایش اصطلاح آزمایش فکری و نقش آن در تاریخ اندیشه بیان شده است. در گام دوم، دو تعریف مهم سورنسن و گندلر از آزمایش های فکری مورد تحلیل قرار گرفته و پس از اشاره به چهار رهیافت کلی به آزمایش های فکری، نقش شهود در آنها بررسی شده است. همچنین درباره تفاوت آزمایش های فکری با پدیده های به ظاهر مشابهی چون داستان های علمی تخیلی و حِکمی، آزمایش های آرمانی و براهین ریاضی بحث شده است. گفتنی است که پس از واکاوی نقش تخیل در آزمایش های فکری، به تحلیل بیشتر نقش آزمایش های فکری در فلسفه پرداخته شده است؛ نقشی که درواقع در چهار کارکرد اصلیِ تبیین نمونه های نقضی، نظریه پردازی، تأیید یک تئوری و تبیین ارتباطات ضروری بیشتر تبلور یافته است. همچنین انسان معلّق ابن سینا نیز به عنوانِ مصداق اتم آزمایش فکری نزد فیلسوفان مسلمان به اجمال تحلیل شده است. فلسفه اخلاق نیز براساسِ یافته های مقاله به عنوانِ گره گاه اصلی فلسفه با آزمایش های فکری شناخته شده است.
بنیاد و فرایند انسان هستی شناختی توسعه نظر و عمل انسان ازمنظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۹۴
117 - 146
حوزههای تخصصی:
توسعه و پیشرفت در واقعیت انضمامی اش وابسته به توسعه نظر و عمل انسان است و توسعه نظر و عمل انسان بر بنیاد قوا، ساحات وجودی، حرکت، ادراک و فعلِ انسان پدید می آید؛ ازاین رو فرایند حرکت وجودی و جوهری انسان در ساحت فردی و اجتماعی، مقوِّم توسعه و پیشرفت جامعه انسانی است. از منظر رهیافت و مبانی انسان هستی شناختی حکمت متعالیه، انسان دارای مراتب وجودیِ عقلی، نفسانی و طبیعی است. این مراتب در هر دو بُعد حیات فردی و اجتماعی انسان، مقوم توسعه وجودی انسان و جامعه هستند. در این مقاله با توجه به مراتب قوای وجودیِ انسان و نحوه گسترش آنها در ابعاد فردی و اجتماعی، سه لایه طولی و متوالیِ توسعه عقلی و نظری، توسعه اخلاقی و عملی و توسعه مدنی و نهادی شناسایی شدند. ویژگی مهم این دیدگاه در مقایسه با رهیافت ها و دیدگاه های مدرن و معاصر در تاریخ فلسفه غرب آن است که می تواند تبیینی یکپارچه، جامع، فرایندی و مترتب از مراتب واقعی، ارزشی، نهادی، فردی و اجتماعی حیات انسان ارائه دهد؛ به گونه ای که دچار چالش در تبیین پیوند میان واقعیت و ارزش و فرد و جامعه نشود.
رهیافتی هستی شناسانه به علم حضوری از نگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳
225 - 246
حوزههای تخصصی:
شناخت حضوری شناختی است که در آن، معلوم، حقیقت شیء بوده و خود بعینه نزد عالم حاضر می-گردد. هرچند این معرفت در هر دو ساحت معرفت شناختی و هستی شناختی امکان بررسی دارد، لکن تامل در بعد هستی شناختی آن، ضرورت افزونتری را فراروی یک پژوهشگر فلسفی قرار می نهد. مطالعه هستی شناسانه علم حضوری در ضمن مختصاتی چون «وجودی بودن علم حضوری»، «ذو مراتبی علم حضوری» و «اتحاد یا وحدت اجزای علم حضوری» از یافته های نگارنده در تحلیل بعد هستی شناختی این معرفت به شمار می رود. بسیار حائز اهمیت است که بدانیم وصول به این یافته ها در حکمت متعالیه تنها از همپوشانی احکام علم با احکام وجود، ناشی شده است. همچنانکه خاصیت تشکیک پذیری علم حضوری نیز محصول همین همپوشانی می باشد. وحدت یا اتحاد میان اجزا (حسب اقسام مختلف علم حضوری)، از نتایج دیگر تبیین هستی شناسانه علم حضوری در نگاه صدرایی به شمار می رود. تاکید می شود که روی آورد تحلیلی توصیفی مساله علم حضوری با نظر به بررسی بعد هستی شناختی آن، این نوشته را از سایر پژوهشهای موجود در این حوزه که ناظر به ارزش معرفت شناختی علم حضوری اند، متمایز ساخته است.
اصالت وجود از منظر محقق خفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محور نظام فکری حکمت متعالیه بر مبحث وجود به ویژه اصالت وجود می چرخد. نظری که اکنون در مجامع علمی فلسفی مشهور است، این است که اصالت وجود از ابداعات ملاصدرا است. سؤالی که جستار حاضر دنبال می کند، این است که آیا اصالت وجود، ریشه در آرای فیلسوفان گذشته دارد یا خیر؟ در صورت صحت شق اوّل، نقش و سهم فیلسوفان قبل از ملاصدرا در پی ریزی این بنای رفیع چه مقدار است؟ ما در این نوشتار با بیان هشت استدلال از محقق خفری که بر محال بودن خروج ماهیت از حالت امکان بدون وجود، تحقق حمل شایع صناعی، محال بودن وجود مفهوم بدون مصداق، عدم امکان اخذ مفهوم وجود از ماهیت، عدم امکان انطباق اشتراک معنوی مفهوم وجود بر ماهیات، تشکیک در وجود، منشأ اتصاف ماهیت به وجود و علت تحقق اشیای خارجی، مبتنی است، درمی یابیم که این اندیشمند مبحث اصالت وجود را قبل از ملاصدرا، بیان و بر آن برهان اقامه نموده است.
بررسی انتقادی معنا و امکان وقوع تحول پارادایمی از طریق قبول نوخاسته گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوخاسته گرایان مشهوری نظیر نانسی مورفی و پاول دیویس مدعی اند قبول برخی دیدگاه های نوخاسته گرایانه وقوع تحولی اساسی در پارادایم علمی حاکم را در پی دارد. در این مقاله، نخست با واکاوی مضامین اصلی مربوط به مواضعی نظیر طبیعت گرایی، تقلیل گرایی، علم گرایی و نظیر اینها، تحلیلی کلی از مؤلفه های پارادایم علمی ارائه می شود. در ضمن این تحلیل، مؤلفه های مختلف مربوط به پارادایم علمی تبیین شده، نسبت این مؤلفه ها با یکدیگر بررسی می شود. پس از آن، به بررسی دیدگاه های نوخاسته گرایانه از هر دو قسم نوخاسته گرایی ضعیف و نوخاسته گرایی قوی می پردازیم، و پس از دسته بندی این دیدگاه ها، نسبتشان را با مؤلفه های پارادایم علمی ارزیابی می کنیم. بررسی و دسته بندی دیدگاه های نوخاسته گرایانه بر اساس تفکیک دیدگاه های قائل به وجود سلسله مراتب در طبیعت در مقابل دیدگاه های قائل به سلسله مراتبی بودن تبیین، و نیز دیدگاه های مختلف درباره امکان و نحوه اثرگذاری علّی سطوح بالاتر از سطح فیزیکی بر وضعیت جهان انجام می شود. نتیجه این بررسی نشان می دهد که بر خلاف دیدگاه نوخاسته گرایانی نظیر مورفی و دیویس، قبول نوخاسته گرایی وقوع تحول پارادایمی را در پی ندارد و برخی دیدگاه های خاص ذیل این موضع فلسفی، به صورت محدود، با برخی مؤلفه های پارادایم علمی حاکم ناسازگارند.
مقایسه ای میانِ «نظریّه اعتباریّاتِ» طباطبائی و قراردادگرویِ رالز (بر اساسِ وجوهِ تشابهِ آن دو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
245 - 275
حوزههای تخصصی:
«نظریّه اعتباریّاتِ» سیّد محمّدحسین طباطبائی نظریّه ای برای تبیین ساز وکار آن دسته از ادراکات انسان است که مطابَقی در خارج ندارند و مجعول قوای فعّال انسان اند. دسته ای از این ادراکات، ادراکاتی اند که به حسن (خوبی) و قبح (بدی) مربوط اند. اعتباری دانستن حسن و قبح این فرضیّه را به ذهن ما متبادر کرده که «نظریّه اعتباریّاتِ» طباطبائی اساساً نظریّه ای قراردادگروانه است. در این مقاله کوشیده ایم تا «نظریّه اعتباریّاتِ» او را با یکی از نظریّه های اخلاق شناختی قراردادگروانه معاصر؛ یعنی، «نظریّه عدالت در حکم انصافِ» جان رالز، مقایسه کنیم، وجوه تشابه آن دو نظریّه را بیان کنیم و به مدد این مقایسه به فهم بهتری از «نظریّه اعتباریّاتِ» طباطبائی و قراردادگروانه بودن یا نبودن آن دست یابیم. از همین رو، در این مقاله، با روشی تحلیلی، پیش فرض ها، استدلال ها و لازمه های دو نظریّه مذکور را کشف، استخراج و بیان خواهیم کرد. مدّعای ما این است که در هر سه بخش مذکور وجوه تشابهی در نظریّه طباطبائی و نظریّه رالز یافت می شوند که به نحو موجّهی مؤیّد فرضیّه مایند.
Autrui " selon Lévinas et Blanchot"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۸
291-303
حوزههای تخصصی:
Après la deuxième guerre mondiale, le concept de ‘’ l’Autrui’’ a été devenu la question essentielle dans le domaine philosophique. Ce concept joue un rôle important dans les relations interhumaines et dans la société. Dans cet article, on traitera ce concept à partir des pensées d’Emmanuel Lévinas et celles de Maurice Blanchot afin de distinguer des points divergents et d’obtenir éventuellement des points communs. Nous allons voir comment Blanchot se sépare du domaine métaphysique au sens lévinasien, tandis que la définition de l’autrui dans le vocabulaire de Lévinas se forme dans le champ de la transcendance. La voie de cette transcendance se réalise à partir du visage de l’autrui, mais selon Blanchot, c’est la langue qui pourrait m’aider à établir un pont entre l’autrui et moi. Cette recherche souhaite, d’une part, présenter la conception philosophique de Lévinas dont la philosophie de la transcendance est présentée comme la responsabilité éthique envers l’autrui, et d’autre part, montrer comment Blanchot, influencé par ses expériences de la deuxième guerre mondiale, prend une position quasi pessimiste envers l’autrui, en fait, il voit l’autrui comme un étranger absolu, mais il accepte le rôle de la responsabilité face à l’autrui, jusqu’à ce que la présence de moi ne le menace pas physiquement et mentalement.
واکاوی مبانی قرآن شناختی نواندیشان معاصر در مکتب نواعتزالی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
چیستی وحی قرآنی یکی از مهم ترین موضوعاتی است که نومعتزله دیدگاه های چالش برانگیزی را پیرامون آن مطرح کرده اند و به دنبال آن بسیاری از نو اندیشان و دگراندیشان معاصر در این حوزه با تاثیرپذیری از این اندیشه، جهت گیری سکولاریستی نسبت به معارف وحیانی پیدا کرده اند. هسته مشترک دیدگاه های نواعتزالی عقل گرائی افراطی، تجربه محوری، اسطوره انگاری، زبان شناسی انتقادی بر قرائت قرآن کریم و گرایش به هرمنوتیک فلسفی است. در این نوشتار، مهمترین مبانی اندیشه نواعتزالی مطرح و نارسائی آن با مدلول ایات قرآن و ادله عقلی به روش بررسی اسنادکتابخانه ای و تحلیل عقلی ونقلی مورد بررسی و نقادی قرار می گیرد. حاصل این پژوهش ، در تعارض دیدن مبانی این اندیشه با حقایق قطعی هستی شناسی و حکمت بالغه الهی به دلیل رویکرد افراطی اصحاب آن به عقل و یافته های علوم تجربی و انکار علم حضوری پیامبر اکرم در تلقی آیات الهی است؛گذشته از اینکه این مبانی با دیدگاههای اعتزال کهن( به عنوان خاستگاه اصلی آن )همخوانی و مطابقت ندارد.
بررسی مقایسه ای مفهوم پدیدار نزد کانت و هیدگر، دلالت ها و نتایج هریک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۶
233-246
حوزههای تخصصی:
پدیدار نزد کانت امری است که صرفاً از طریق ادراک حسی حاصل شده است و به عبارتی صرفاً معتبر به اعتبار فاعل شناسا است و با وجود نفس الامری هیچ گونه سنخیتی ندارد، زیرا ما از آن رو که شهودی جز شهود حسی نداریم راهی به شناسایی اشیاء فی نفسه نداریم صرف نظر از ظهوری که برای ما دارند. پس اشیاء فی نفسه قابل شناسایی نیست، ولی این پرسش باقی است که چه نسبتی بین شیء فی نفسه و پدیدارها وجود دارد؟ آیا می توان بین این دو قائل به تباین بود و هیچ گونه سنخیتی بین آنها قائل نشد؟ پاسخ هیدگر به این پرسش ها چیست؟ وی به کمک تحلیل مفهوم پدیدار و شقوق مختلف ظهور داشتن، نظر کانت را غیر قابل پذیرش می شمارد. پرسش های مقاله حاضر این است که چه ضرورتی کانت را به تفکیک بین پدیدار و شیء فی نفسه کشانده است؟ و این تفکیک منجر به چه نتایجی شده است؟ و تحلیل هیدگر از مفهوم پدیدار و مفاهیم همبسته آن از قبیل ظهور و نشانه و... بر چه مبانی و پیش فرض هایی استوار است و چه نتایجی را به بار خواهد آورد؟ و بالاخره آن که وجوه اشتراک واختلاف نظر دو فیلسوف در این مسئله چیست؟
گذار کانت از وضع اخلاقی-مدنی به وضع حقوقی-مدنی و ایجاد اجتماع اخلاقی/سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳
101 - 132
حوزههای تخصصی:
کانت در کتاب بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق به وضع اصطلاحات استراتژیکی همچون اراده آزاد، خودآیینی، قانون عقل، وظیفه و نسبت پیچیده میان آن ها می پردازد که بنیاد آموزه اخلاق، حق و سیاست کانت را شامل می شوند. در این بین نه تنها اخلاق خود بر اساس کشمکش میان اراده و قانون ایجاد می شود بلکه اخلاق در نسبتی دوسویه و دیالکتیکی بنیاد شکل گیری اراده آزاد، خودآیینی و متحقق کننده ی مابعدالطبیعه درون انسان به عنوان غایت نیز هست. اما زمانیکه این موجودات خودآیین سعی به ایجاد اجتماع و تشکیل وضع اخلاقی-مدنی با قوانین مشترک براساس ضمانت اخلاقی می گیرند در ساحت بیرونی اسیر دیگری ای خواهند شد که خویش را دارای آزادی مطلق می داند و در این ساحت، آزادی من هیچ ضمانتی نخواهد داشت. بنابراین آدمی بایستی پای به وضعی دیگر گذارد که تمامی حقوق او در آن دارای ضمانت خارجی باشد که آن چیزی جز وضع حقوقی-مدنی نیست. بنابراین آدمی برای حفظ اخلاق( و به تبع آن خودآیینی و آزادی خویش) از وضع اخلاقی-مدنی که صرفاً تحت نظارت الزام درونی است به وضع حقوقی-مدنی وارد می شود که تمامی تکالیف دارای الزام و قانونگذاری خارجی هستند.
سنجش مبانی معرفت شناختی صورت بندی فعل خاص الهی در چارچوب الهیات طبیعت در مقایسه با صورت بندی های رقیب(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۹
153 - 180
حوزههای تخصصی:
دقت در صورت بندی فعل خاص الهی در چارچوب الهیات طبیعت، نشان از آن دارد که صورت بندی یادشده، مبتنی بر سه مبنای معرفت شناختی است که می توان آنها را این چنین فهرست کرد: واقع گرایی انتقادی، نوخاسته گرایی و مکملیت. این مقاله ابتدا صورت بندی مدافعان فعل خاص الهی در چارچوب الهیات طبیعت را تحلیل کرده است. سپس تلاش شده است مبانی معرفت شناختی این صورت بندی واکاوی شود. در بخش سوم و پایانی مقاله نیز تلاش ها معطوف به این بوده است که در بخش های جداگانه ای، سنجش مبانی معرفت شناختی یادشده در قالبی مقایسه ای و در قیاس با صور ت بندهای جایگزین یا رقیب انجام شود. بدین ترتیب که در بخشی به واقع گرایی انتقادی، در بخش دیگری به نوخاسته گرایی و در بخش پایانی به سنجش مقایسه ای مکملیت پرداخته شده است.
هردر و ظهور فلسفه فرهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
1-22
حوزههای تخصصی:
هرچند نخستین اندیشه ها درباره فرهنگ به یونان باستان، و حتی شاید پیش از آن، بازمی گردد، اما آنچه امروز مشخصاً تحت عنوان مفهوم «فرهنگ» شناخته شده است، مفهومی مدرن است که بیشتر از نظر ورزی های متفکران آلمانی قرون 18 و 19 میلادی متاثر است. علی رغم اندیشه های روسو، دیدرو، ولتر، ویکو، لایب نیتس و دیگران می توان نشان داد که یوهان گُتفرید فُن هردر (1744-1803) نخستین متفکری است که برای فرهنگ جایگاه و معنایی متافیزیکی و فلسفی قایل شد. او حتی انسان را موجودی ذاتاً فرهنگی معرفی کرد و برای تحلیل نسبت انسان و فرهنگ، به لحاظ نظری، بر نقش و کارکرد زبان و تاریخ تاکید ورزید. با این همه، او کتاب یا متن مستقلی درباره «فلسفه فرهنگ» یا حتی معنای فرهنگ ندارد. در نتیجه، مقاله حاضر می کوشد تا با بررسی مباحث و مطالب متنوع و پراکنده هردر درباره زبان، انسان، تاریخ، سیاست و فرهنگ، چگونگی ظهور ضمنی نوعی «فلسفه فرهنگ» را در آثار وی ردیابی نماید و نهایتاً به تاثیر آن بر متفکران بعدی این حوزه، به ویژه هگل، بپردازد. بر این اساس، مقاله حاضر صرف نظر از مقدمه ای کوتاه، دارای سه بخش اصلی است: اول) مبانی نظری اندیشه هردر و تاثیرپذیری او از اسلافش؛ دوم) استخراج نوعی فلسفه فرهنگ از بطن آثار هردر با تمرکز بر نقد روشنگری؛ و سوم) بررسی تاثیر هردر بر متفکران بعدی با تمرکز بر سیر تحول مفهوم فرهنگ.