فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۰۱ تا ۳٬۲۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۹
99-115
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا و هگل هر دو ادراک حسّی را آغاز شناخت می دانند. با این تفاوت که ملاصدرا برای شناسایی، مراحل حسّی، خیالی و عقلی قائل است و ادراک کلی را پس از گذر از ادراک حسّی و خیالی ممکن می داند یعنی ادراک کلی، آخرین مرحله شناخت است. ولی هگل از همان آغاز، شناسایی را به واسطه مفاهیمِ کلی می داند و تعارض میان جزئیت و کلیت در این ادراک را عامل ارتقاء ادراک به مرحله بعدی می داند. مقایسه ادراک حسّی در ملاصدرا و هگل نشان می دهد که پذیرفتن مبانیِ مختلف در حوزه های منطق، طبیعت و انسان، چگونه می تواند شروع از نقطه واحد را به سرانجام های متفاوت برساند. ادراک حسّی در هگل سرآغاز کشف تضاد در فعالیت ادراکیِ آدمی است که این تضاد، در وحدت شناسایی و هستی پایان می یابد. اما پیشرفت آگاهی در فلسفه صدرا در ارتباط آدمی با واقعیت و گذر از مراتب پایین هستی به مراتب بالاتر و تعالی و بسط مرتبه وجودیِ آدمی است.
The Virus and the Environment: The Problem of Sustaining Unexpected Gains(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۲
48 - 54
حوزههای تخصصی:
The coronavirus pandemic has had some unexpected benign effects (including a large drop in air pollution and levels of nitrogen oxides in UK and elsewhere, and a smaller drop in global carbon emissions), which raises the problem of how to sustain and build on these unexpected gains. These gains could easily be lost when economies and road transport return to something like their previous condition. But if governments and industries are inspired to reduce automobile emissions to match the levels of the spring of 2020, gains such as these could become recurrent, and many more lives could be saved. Further, if (with greater effort) carbon emissions could remain reduced, then future generations could be saved from sea-level rise, extreme weather events, and even from the spread of tropical diseases. Such a prevention of disease would be an ironic but welcome gain from a pandemic.
زمان انفسی به عنوان افق فراتاریخی تاریخمندی دازاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
201 - 223
حوزههای تخصصی:
این مقاله در پی یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا می توان برای انگاره «زمان انفسی» یا «زمان لطیف» تفسیری فلسفی و خردپسند به دست داد؟ البته این پرسش سرآغاز طرحی بود که هانری کربن شیعه شناس و پدیدارشناس معاصر دیرزمانی آن را دنبال می کرد و سخت در پی پیدا کردن رهیافتی در فلسفه مارتین هایدگر بود که از رهگذر آن، از افق تاریخمندی دازاین که حاصل واشکافیهای پدیدارشناسانه هایدگر از هستی دازاین بود، نقبی به افقهای فراتاریخی این «بود و باش» بزند. حکیمانی چون شهاب الدین سهرودی، شیخ جعفر کشفی، سید احمد علوی و قاضی سعید قمی خیلی پیشتر از این بزرگواران به افقهایی از این دست پی برده بودند و کوششهای فلسفی خود را برای بازنمود و بازگو کردن آنها به خرج داده بودند. به منظور پیکربندی کردن چنین مبحثی، مقاله پس از صورتبندی مسئله، به سراغ انگاره زمان انفسی در آثار حکیمان مسلمان رفته ودر پی آیند آن، پدیده تاریخمندی را در کتاب هستی و زمان هایدگر دنبال می کند، آنگاه نوشته های هانری کربن را می کاود تا نشان دهد که او چگونه از فلسفه هایدگر کلیدی برای فهم و تفسیر ایده زمان لطیف بهره برده است. این موارد از بروندادهای این مقاله است:گفت و گوی فلسفی حکیمان خاور و باختر زمین چیزی که برخی آن را فلسفه تطبیقی می خوانند؛ پیگیری کوششهای پدیدارشناسانه مارتین هایدگر و دست پیدا کردن به افقهایی ورای تاریخمندی دازاین؛ به دست دادن رهیافتی معقول و فلسفی برای فهمیدن برخی داده های دشوار فهم و پیچیده متنهای مقدس خاصه قرآن کریم.
بررسی و مقایسه دیدگاه استاد مطهری و یاسپرس پیرامون ایمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نوشتار حاضر، دیدگاه استاد مطهری، فیلسوف و متکلّم مسلمان ایرانی و کارل یاسپرس، فیلسوف اگزیستانسیالیست آلمانی در باب «ایمان» را مورد بررسی قرار داده و تلاش می کنیم به اهمّ نکاتی که در این دو دیدگاه، قابل مطالعه تطبیقی هستند، بپردازیم. بدین منظور، ابتدا با روش توصیفی، اسنادی به گردآوری و تحلیل دیدگاه هریک از دو اندیشمند در باب مقوله ایمان پرداختیم و در این راستا تلاش کردیم در مطالعه ای تطبیقی، آراء ایشان را در ذیل محورهای متناظر گرد آوریم. درنهایت، نقاط اشتراک و افتراق را برشمردیم. هر دو متفکر بر ضرورت ایمان تأکید می کنند. ایمان استاد مطهری، ایمان وحیانیِ مشتمل بر دو رکن «شناخت» و «تسلیم» است. عقل در کسب این ایمان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. مطهری، عمل را داخل در مفهوم ایمان نمی داند، امّا به لحاظ وجودی، به رابطه وثیقی میان این دو قائل است.ایمان، دارای مراتب بوده و حدّ اعلای آن،یقین است. ایمان یاسپرس، ایمان فلسفی است، چراکه او وحی مورد قبول ادیان را انکار می کند. ایمان از نظر یاسپرس، جزئی و تاریخی و از سنخ تجربه وجودی است. ایمان فلسفی گرچه غیرعقلانی نیست امّا فاقد یقین و قطعیت است. عبادات، مناسک و نیایش های زبانی، در ایمان فلسفی، هیچ جایی ندارند.
نگرشی تطبیقی بر مبانی انسان شناسی تعلیم و تربیت از دیدگاه هایدگر و صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
101-114
حوزههای تخصصی:
«تعلیم و تربیت انسان» از یک سلسله مبانی انسان شناسی برخوردار است که بیانگر پیوند مسئله تعلیم و تربیت با سلسله مباحث نفس شناسی فلسفی است و همواره مورد توجه اندیشوران حوزه تعلیم و تربیت ازیک سو و پژوهشگران حوزه انسان شناسی از سوی دیگر بوده است. در این میان، اندیشه های مارتین هایدگر، فیلسوف مشهور و تأثیرگذار قرن بیستم در حوزه فلسفه غرب، و صدرالمتألهین، بنیان گذار حکمت متعالیه در حوزه فلسفه اسلامی، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که از سویی نقطه آغازین مباحث انسان شناسی در اندیشه هر دو شخصیت، سلسله مباحث هستی شناسی است؛ از سوی دیگر، هر دو اندیشمند با نگرش وجودی به نقد تعریف مشهور انسان به «حیوان ناطق» پرداخته اند. اندیشه های این دو فیلسوف در کنار اشتراکات، نقاط افتراقی نیز دارد که در نوشتار حاضر به آنها پرداخته شده است.
رهیافتی منطقی بر آموزه «عدل الهی» در نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد حضرت علی (ع) در نهج البلاغه به آموزه عدل الهی و تفهیم آن بر اساس اسلوب منطقی و التفات به مواد و قالب استدلال های ایشان در تبیین این موضوع، مورد عنایت عدل پژوهان واقع نشده است. در کلام حضرت (ع) عدل تکوینی، بر محور توازن در عالم هستی استوار است که به اعتقاد ایشان علاوه بر غنای از تشریح، می تواند به عنوان مقدمه ای بارز در براهین وجودی استفاده شود. التفات حضرت به مسئله عدل تشریعی نیز با تلویحی بر بعثت انبیاء و عدالت در تکالیف الهی قابل توضیح است. تناسب جزا و پاداش الهی با اعمال بشری و عدم تبعیض در این امر، در صورت تساوی استحقاقات نیز دو امری است که در پرتو آن، تبیین منطقی عدل جزایی میسر می شود. نوشتار حاضر با شیوه توصیفی تحلیلی علاوه بر ترسیم نمایی از رویکرد حضرت به مقوله عدل الهی در سه ساحت تکوین، تشریع و جزا، به عرضه صور و مواد استدلا های ایشان نیز پرداخته است. نتایج این جستار حاکی از آن است که بیانات حضرت در این باب، مستدل، مبرهن و واجد ساختار و قالب متعارف منطقی بوده و به اعتقاد نگارنده در گشایش ابواب نوین در حیطه نهج الباغه پژوهی کارآمد است.
حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی و کاربرد آن نزد میرداماد در مسئله وجود ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در فلسفه اسلامی، بحث از وجود ذهنی و اشکال های مطرح به آن است. از میان اشکال هایی که به وجود ذهنی مطرح شده است، دو اشکال بنیادهای این مسئله را با تردید مواجه کرده است. اشکال اجتماع جوهر و عرض و اجتماع مقوله های عرضی تحت یکدیگر. مسئله اصلی این مقاله نشان دادن کاربرد تمایز میان حمل اولی و حمل شایع در اثبات و حل اشکال های وجود ذهنی نزد میرداماد است. روش بحث، روش کتابخانه ای و تاریخی خواهد بود. پاسخ اجمالی که این به مسئله اصلی این است که میرداماد را می توان یکی از طلایه داران بحث از حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی دانست و وی توانسته همان جوابی را با تفکیک بین دو حمل به مسئله وجود ذهنی بدهد که بعدها به نام شاگردش ملاصدرا ثبت شده است. در ضمن میرداماد در بسط و گسترش نظریه حمل و تمایز حمل اولی و شایع تأثیر به سزایی داشته است.
کارنپ و کواین، رویارویی در فراوجودشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنوز نظریه کارنپ پیرامونِ وجودشناسی جان نگرفته بود که کواین به آن تاخت؛ و این، تاخت و تازی را میان دو فیلسوف برایِ بیش از نیم قرن موجب شده. هم چونان پرسش این است: حق با کدام یک بود/است؟ در مقاله پیشِ رو، با مرورِ نظریه کارنپ، نقدهایِ جسته و گریخته کواین را در سه عنوان به مواضعِ او روایت کرده ام. نشان داده ام که چگونه نظریه کارنپ را می توان از این سه نقد مبرا داشت. پس، با لحاظ کردنِ این که کواین موضعِ اختلاف را اشتباه تشخیص داده، و نه اختلافِ موضع را، به داوری میانِ دو فیلسوف نشسته، توضیح داده ام اگرچه کارنپ و کواین، هر دو، به نسبیتِ وجود قائل اند، آن-یک به’نسبیتِ عام‘ باور دارد و این یک، به ’نسبیتِ خاص‘. از منظری دیگر، اگرچه دو فیلسوف در وجودشناسی شک گرا هستند، آن یک ’شک گرایِ مرتبه دوم‘ است و این یک، ’شک گرایِ مرتبه نخست‘. به عبارتِ دیگر، نشان داده ام که چگونه در روی کردِ وجود شناختیِ دو فیلسوف "عاملِ توافق، عاملِ تخالف است". در میانِ این پیچیدگی ها، نتیجه گرفته ام که هر داوری یک سویه، بر موافقت یا مخالفتِ صرف، نادرست خواهد بود.
تأثیر کروناویروس بر زیست بوم عقلانیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
221-245
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با بهره گیری از نظریه سه جهان پوپر توضیح می دهد که ویروس کرونا چگونه می تواند تأثیری وسیع و گسترده بر زیست بوم عقلانیت بگذارد و به واسطه وجود جهان 3 چگونه ویروس هایی که تهدیدی برای انسان هستند، می توانند تهدیدی برای کل حیات در کره زمین باشند. از طرفی مقاله حاضر ضمن تأکید بر تفاوت مهم معرفت شناختی علم و تکنولوژی توضیح می دهد نقش نقادانه علم به تکنولوژی تا چه اندازه اهمیت دارد و در عین حال می تواند الهام بخش تکنولوژی های پاک و الهام بخش ابداع تکنولوژی هایی برای جلوگیری از بحران های بیشتر داشته باشد. رویکرد درستْ قرار دادن تکنولوژی در سپهر عقلانیت است، اتخاذ رویکردهای غیرعقلانی و فلسفه هایی که علم را به تکنولوژی فرومی کاهند یا آن دو را باهم خلط می کنند، نه تنها نادرست است، بلکه زمینه ساز بحران های بیشتر و عمیق تر نه تنها برای انسان، بلکه برای کل حیات در کره زمین است.
غرض ماورای سیاسی مکتوبات سقراطی کسنوفون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکتوبات سقراطی کسنوفون حاوی آن وجهی از فلسفه ی سیاسی سقراطی است که به فراسوی شیوه ی زندگی سیاسی اشاره کرده و تربیت سیاسی را در معنای سلبی آن مدّ نظر قرار می دهد. کسنوفون از این منظر، به تبعِ استادش سقراط، می کوشد تا با موضوع قراردادن بحث در باب طبیعت انسان به جای بحث در باب طبیعت به معنای کلی کلمه، بر این بینش سقراطی مهر تایید بزند که فلسفه ی سیاسی، در حکم فلسفه ی اولی است. موضوع فیلسوف در مقام مربّی، طبیعت انسان و بحث در باب زندگی انسانی و چیزهای خیر و شرّ است، و انسان به مثابه ی یگانه موجود لوگوسیک، در ضمن یگانه موجودِ گشوده به سوی کل است. بدین ترتیب فیلسوف سیاسی در مقام مربّی، با آغازکردن از زندگی سیاسی به صورت زنده و بلاواسطه ی آن، می کوشد مترّبی را از یک سو با محدودیت ها مندرج در تحت این شیوه از زندگی، و از سوی دیگر محدودیت ها عقل برای چیر ه کردن تامّ و تمام اصول عقلانی بر زندگی سیاسی آشنا سازد. ما در این مقاله می کوشیم تا با طرح بحث از غایتِ تربیتی مکتوبات سقراطی کسنوفون، به ویژه ممورابیلیای او، زمینه را برای فهم کلیت فکر فلسفی کسنوفون در مقام یک فیلسوف سیاسی سقراطی فراهم گردانیم.
تحلیل ویژگی های روش شناسی فریدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله فریدمن درباره روش شناسی علم اقتصاد، آمیزه ای از آموزه های مختلف فلسفی است که می توان فهرستی از ایده های فلسفی را در آن یافت. در این نوشتار با تحلیل مقاله مذکور و دیدگاه دیگر فیلسوفان علم اقتصاد، شش ویژگی را برای روش شناسی او بازمی شناسیم. ویژگی نخست، نظریه فریدمنی است؛ که از دو جزء زبان و فرض های ماهوی تشکیل شده است. دوم، آزمون فریدمنی است؛ که در حقیقت آزمون غیرمستقیم نظریه است. یعنی برای بررسی اعتبار نظریه صرفا قدرت پیش گویی آن سنجیده می شود و نه صدق فرض های آن. سوم، ناواقع گرایی فریدمنی است؛ که به فرض های ماهوی اجازه می دهد فقط وجوه مفید واقعیت را در نظریه وارد کنند و نه کل واقعیت را. چهارم، رویکرد مارشالی فریدمن در برابر رویکرد والراسی است؛ که به فریدمن اجازه می دهد مدل را بسته به شرایط مسئله بسازد. پنجم، رویکرد آماری فریدمن است؛ بدین معنا که از نظر او تنها راه رسیدن به اجماع بین اقتصاددانان استفاده از آمار و احتمالات است. ششم، علیت فریدمنی است؛ بدین مفهوم که بجای استفاده از مفهوم ابهام آمیز علت و معلول در مدل های اقتصادی از مفهوم درونزا و برونزا استفاده می کند.
اخلاق اطلاعات جهانی: نقد و بررسی دیدگاه چارلز اس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
147 - 187
حوزههای تخصصی:
فناوری اطلاعات روابط میان انسان ها در سراسر دنیا را ممکن ساخته است. ازاین رو، نظریه پردازان اخلاقِ اطلاعات، مانند چارلز اِس، تلاش می کنند تا یک نظریه اخلاقی جهانی ارائه دهند. چارلز اس معتقد است این نظریه جهانی در ساحت فرا اخلاق به نوعی پلورالیسم، به نام پلورالیسم تفسیری، و در ساحت هنجاری به اخلاق مراقبت، فضیلت و کنفسیوس نیاز دارد. مقاله حاضر، با روش کتابخانه ای و تحلیل مفهومی، قصد دارد ضمن معرفیِ دیدگاه چارلز اس، برخی از مهم ترین شکاف های نظری در پروژه او را نشان دهد. پلورالیسم تفسیریِ او مشکلِ نسبی گرایی در رابطه با داوری درباره دیگری را حل نمی کند. همچنین، دلایل اِس در دفاع از پلورالیسم تفسیری مبتنی بر دو فرض نادرست است. اول اینکه او فرض کرده است تفاوت های فرهنگی لزوماً تفاوت های اخلاقی را نتیجه می دهد؛ ثانیاً او استدلال می کند پلورالیسم نظریه پذیرفته ای در همه سنت های اخلاقی جهان است. در ساحت هنجاری نیز دفاع اس از نظریه های اخلاقِ مراقبت، فضیلت و کنفسیوس، در مقابلِ پیامد گرایی و وظیفه گرایی، موجه نیست. چالش های مذکور کل پروژه اس را کنار نمی گذارد؛ بلکه مسیرهای آتی پژوهش را، جهت تقویت آن، روشن می نماید.
انسان کامل و کارکردهای معنوی - اجتماعی آن از دیدگاه امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۹۷
83 - 107
حوزههای تخصصی:
گرچه تبیین منزلت انسان کامل در منظومه هستی و هندسه سلوکی و نقش و کارکردش در جامعه انسانی از حیث اجتماعی- سیاسی از اهمیت و ضرورت خاصی برخوردار است، آن گاه که با شعاع بینش و گرایش و کنش امام خمینی -رضوان الله تعالی علیه- پیوند می خورد از اهمیت و ضرورت بیشتری برخوردار خواهد شد؛ چه اینکه امام توانسته است در دو ساحت دانش و ارزش، توصیف و توصیه، سلوک و سیاست نقش انسان کامل را نشان داده، مدل ولایت انسان کامل را در مراتب مختلف و از جمله در مرتبه جانشین انسان کامل معصوم عینیت بخشد و بین عرفان و مدیریت، عرفان و سیاست و اجتماع رابطه منطقی- مدیریتی برقرار سازد. در نوشتار حاضر هدف از طرح مسئله انسان کامل و کارکردهای معرفتی- معنویتی و اجتماعی- سیاسی آن نیز تشریح همین مقام و مقوله مهم است که پس از مقدمات بحث (تبیین مسئله تا پیشینه و جایگاه انسان کامل در عرفان اسلامی) به کارکردهای آن در دو ساحت یاد شده اشاراتی کرده ایم. در نوشتار حاضر روشن شد بدون انسان کامل نه معرفت به حقایق وجودی و نه معنویت در عالی ترین مراتب تکاملی حاصل شدنی نیست و انسان کامل برای تدبیر جامعه انسانی و احقاق حق و اقامه عدل غیر از شئون وجودی- معرفتی، دارای شئون اجتماعی و سیاسی نیز می باشد.
یادگیری عمیق ماشینی؛ چالش های فلسفی و رهیافت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
185-202
حوزههای تخصصی:
پیشرفت شگرف بشر در تولید و ذخیره سازی انبوه داده ها و نیز استفاده از آن ها در ساختن ماشین استنتاج گر، امروزه در قالب یک فناوری پیشرفته به نام «یادگیری عمیق ماشینی» ظهور یافته است. این فناوری با الهام از اتصالات موجود در ساختار مغز جانداران طراحی شده و از شبکه های عصبی مصنوعی عمیق قدرت می گیرد. توانایی آن در استنتاج خبره گونه در زمینه های مختلف و یا تولید آثار مشابه افراد زبردست، با وجود مزایای بسیار، انسان امروز را با چالش های مختلفی رو در رو می سازد. این نوشتار تلاش می کند با رویکرد نظام مند عقلی- فلسفی به تحلیل و معرفی چالش های اخلاقی یادگیری عمیق ماشینی و ارائه رهیافت مناسب در قبال هر یک از این چالش ها بپردازد. اگرچه یادگیری عمیق ماشینی چالش های قابل توجهی بر سر راه انسان قرار داده، با آگاهی و چاره اندیشی نسبت به آن ها، می توان در عین بهره بردن از مزایای چشمگیر این فناوری، ارزش های انسانی را نیز آگاهانه محافظت نمود. واژگان کلیدی یادگیری ماشین، یادگیری عمیق، شبکه های عصبی مصنوعی، اخلاق اطلاعات، چالش فلسفی.
جهانی شدن و مسئله انفعال
حوزههای تخصصی:
مسئله انفعال اجتماعی ماهیتی یگانه و خالص ندارد، بلکه ممکن است آمیخته با مسائل دیگری مانند ناامیدی، ناشادی، نارضایتی، احساس بی قدرتی، احساس محرومیت و طرد اجتماعی باشد. شکاف میان دولت و ملت را در تحلیل انفعال اجتماعی در ایران مهم می دانم؛ بنابراین در هر مطالعه ای درباره انفعال اجتماعی در تاریخ معاصر ایران می بایست به فاصله نظام سیاسی با جامعه توجه داشت. استمرار جامعه و فرهنگ ایران در تاریخ معاصر و حتی تاریخ طولانی تر آن نشان از انفعال نیست، بلکه ما با ادوار متنوعی از رکود و رونق فعالیت های ایرانیان سروکار داریم. من جزو کسانی هستم که معتقدم، انفعال اجتماعی در ایران وجود ندارد؛ بلکه انسداد سیاسی وجود دارد؛ بنابراین فرایندهای اجتماعی در حال طی شدن و از حیث شناختی و فرهنگی پیش تر از فرایندهای سیاسی هستند؛ یعنی درمجموع جامعه پیشگام تر از نهاد سیاست و دولت است و این نهاد سیاسی است که باید خودش را با تحولات جامعه تطبیق دهد. بخشی از مطالعات جدید نشان می دهد این مهاجران در خارج از کشور به فعالان داخل کشور کمک می کنند؛ نوعی تقسیم کار بین این دو انجام می شود که در گذر به دموکراسی یا مدرنیته تأثیرگذارند.
اصل بستار معرفت از نگاه درتسکی و باز خوانی مجدد آن در منطق توجیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
35 - 60
حوزههای تخصصی:
اصل K در منطق معرفت بیانگر این رویکرد معرفت شناختی است که معرفت تحت استلزام های معلوم بسته است. درتسکی به دو دلیل نشان می دهد که بستار معرفت نمی تواند اصلی راستگو باشد: اول آن که عملگر معرفت در بعضی نتایج منطقی گزاره های مورد باورمان نفوذ نمی کند و دوم اینکه دلیل قطعی باور به یک گزاره نمی تواند برای باور به استلزامات پر وزن آن گزاره قطعی محسوب شود. بنابراین، اگر همچنان بر پایبندی تمام به بستار معرفت اصرار داشته باشیم، ناگزیر از پذیرش شکاکیت خواهیم بود و راهی جز کنارگذاردن این اصل معرفت شناختی و رد اصل K نیست. اما کنارگذاشتن بستار معرفت و در نتیجه رد اصل K بدین معنی خواهد بود که تمام منطق های موجهه ای که شامل این اصل هستند، نمی توانند نظام های صوری مناسبی برای بررسی استدلال های معرفت شناختی باشند. در این مقاله نشان می دهیم که منطق توجیه، به عنوان منطقی وجهی، ضمن برآوردن نظرات درتسکی، می تواند نظام صوری موجهه مناسبی برای بررسی استدلال های معرفت شناختی باشد.
آیا ارجاع متعین به ساحت الهی ممکن است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش های حوزه زبان دینی به امکانِ جمع میان فرض تعالی و فرض ارجاع متعارف دینی برمی گردد. فرض تعالی مدعی است که ساحت الهی/مطلق به طور کامل از ساحت بشری/ممکن منفک است. فرض ارجاع متعارف دینی نیز مدعی است که می توان به ساحت الهی/مطلق به شکل متعینی ارجاع داد. تردید در امکان جمعِ میان این دو از آنجا می آید که گویا مدعایی در ذهن هست که «اگر ساحتِ الهی/مطلق، به طور کامل از ساحتِ بشری/ممکن منفک باشد، آنگاه نمی توان به شکل متعینی به آن ارجاع داد». در این مقاله، با تکیه بر استدلال مدل تئورتیک هیلاری پاتنم در حوزه متافیزیک، استدلالی به نفع این مدعا ارائه می شود که به دنبال آن، تعارض میان فرض تعالی و فرض ارجاع متعارف دینی به یک تعارض جدی تبدیل می شود، به گونه ای که دیگر نمی توان این دو را هم زمان و بدون هیچ تعدیلی پذیرفت. در پایان نیز، از باب نمونه، سه راه برون رفت از این تعارض ارائه می شود. این راه ها عبارت اند از (1) پلورالیسم درون گرا، (۲) نوعی الاهیات تنزیهی، و (۳) غیربشری دانستنِ زبان.
معرفت شناسی معاصر و فلسفه فارابی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۹ شماره ۸۱
63 - 91
حوزههای تخصصی:
معرفت پیشینی اجمالاً معرفت حقایقی است که از ابتدا فارغ از تجربه و صرفاً به نحو عقلی قابل ادراک هستند. کانت معرفت پیشینی یا ماتقدم را در مقابل معرفت پسینی یا ماتأخر قرار داد و آن را به معرفت مستقل از تجربه تعریف کرد. معرفت شناسان معاصر غربی بر مبنای تعریف کانت، چهار تعریف تکمیلی از معرفت پیشینی به دست داده اند. در کنار این بحث، مسئله آگاهی فطری به معنای مورد نظر افلاطون، دکارت و برخی دیگر از عقل گرایان در سنّت فلسفی غرب نیز مطرح است. آگاهی فطری بدین معنا، اجمالاً آگاهی ای است که منشأ هستی و وجود آن تجربه نباشد. به باور غالب معرفت شناسان معاصر غربی، آگاهی فطری به این معنا غیر از معرفت پیشینی است. در نوشتار حاضر نشان داده خواهد شد که فارابی اگرچه در آثار خویش از معرفت پیشینی صراحتاً سخن نگفته، از معرفت بدیهی و مفاهیم مرتبط با آن از قبیل معرفت اوّلی، ضروری، یقینی و... فراوان بحث کرده است. مدعای نوشتار حاضر، استنباط این مطلب است که فارابی به گونه ای از معرفت پیشینی به معنای نخستِ مورد نظر معرفت شناسان معاصر غربی معتقد است؛ او همچنین آگاهی فطری به معنای فوق را آشکارا رد می کند.
نگاهی تاریخی به نقش احزاب در بی تفاوتی سیاسی
حوزههای تخصصی:
عصر مدرن ساخته ای از اقتصاد، فرهنگ، جامعه و سیاست مدرن است که بدون این اجزا، کلیتی به نام عصر مدرن پدیدار نمی شود. استمرار و کارآمدی یک نهاد یا نظام مستلزم پاسخ گویی به خواسته های مختلف جامعه است و دیگر اینکه این خواسته ها بستگی به شناخت و برداشت دقیق از مختصات و تمایزات فرهنگی جامعه دارد. احزاب معمولاً ایدئولوژی، فرهنگ و منافع مشترک بخشی از جامعه را در برابر بخش دیگر نمایندگی می کنند. یک حزب نمی تواند نمایندهٔ منافع تمام شهروندان باشد. در غرب احزاب طی یک پروسه تاریخی طولانی متولد شده اند که در آن بسترهای تاریخی فرهنگی و فرهنگی سیاسی متناسب با کارکرد احزاب به صورت بومی و نه تقلیدی ایجاد شده است؛ بنابراین تحزب در این کشورها مستمر، پایا و اثرگذار است؛ اما در ایران احزاب به صورت ارگانیک و با طی پروسه تاریخی متناسب شکل نگرفته اند و به واسطه آشنایی کار حزبی و سیاسی در غرب از آن الگوبرداری کرده اند که البته آن هم کاملاً ناشیانه است. مشارکت و بی تفاوتی؛ دو روی یک سکه هستند. اقبال مردمی به احزاب فرصت ویژه ای است که در اختیار حکومت ها قرار می گیرد؛ اما اگر حکومت ها به هر دلیلی (ساختاری، ایدئولوژیک، اقتصادی و اجتماعی) نتوانند از این فرصت مغتنم استفاده کنند، این فرصت ویژه تبدیل به تهدید بزرگی با عنوان بی تفاوتی می شود. در شرایطی آرمانی، احزاب واسطهٔ بین مردم و صاحبان قدرت هستند و باید بتوانند خواسته و نظر مردم را به حاکمان منتقل کنند. درصورتی که احزاب نتوانند این کار اصلی خود را انجام دهند، مردم از مشارکت در امور اجتماعی و سیاسی ناامید شده و نوعی بی توجهی و بی قیدی در آن ها در خصوص قوانین، هنجارها، حوادث و اتفاق های اجتماعی، سیاسی و غیره در جامعه رخ می دهد. بی تفاوتی به صورت تدریجی، به وضعیت بدتر ناامیدی یعنی «به ستوه آمدگی» تبدیل می شود؛ چراکه بی تفاوتی مردم، د ولت ها را نیز به اصلاح عملکردها بی انگیزه و آن ها را دچار توهم «جزیره ثبات» می کند.
A Study of Frege’s Influence on A. J. Ayer’s Theory of Emotivism(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
No doubt, Gottlob Frege and A. J. Ayer are considered to be among the most prominent contemporary philosophers. Insofar as one of them has revolutionized the linguistic domain while the other has influenced the domain of ethics in a diametrical fashion. Ayer’s theory of emotivism is regarded as one of the most controversial moral theories in the past century. We believe that Frege, as a linguistic philosopher, has influenced emotivism in the methodological, logical, semantic, and epistemological domains. The emphasis on two fundamental principles of “compositionality” and “contextuality”; “the existence of mathematical concepts independent from mind”, “empiricism and verificationism” are all variables upon which emotivism is clearly dependent. The latter claim can be substantiated via analysis of the works of Ayer and particularly his “Language, Truth, and Logic” as well as his assertion in the introduction to this book concerning his debt to Frege. Among the most significant results of this essay, one can refer to the demonstration of the point that what constitutes the identity of the theory of emotivism is influenced by the “general line of linguistic analysis” in the aforementioned four domains.