مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
عروض
حوزههای تخصصی:
وزن شعر فارسی کمّی است و درنتیجه بر تقابل میان دو امتداد هجایی (کوتاه/بلند) استوار است؛ اما زبان فارسی سه امتداد هجایی دارد. این امتدادها در دستگاه وزنی زبان باید به دو امتداد تقلیل یابد. در این مقاله کوشیده ایم جایگاه و ارزش امتداد سوم (هجای کشیده) را در وزن شعر فارسی، از مسیر بررسی و نقد آرای عروضیان قدیم و معاصر، تعیین کنیم. عروضیان قدیم انواع هجای کشیده را در میان شعر، متکلفانه و با قائل شدن به اندکی تسامح در رعایت وزن، معادل با توالی یک کمّیت بلند و یک کوتاه توصیف کرده اند و در پایان شعر، صامت(های) پایانی آن را به عنوان یک حرف ساکن پذیرفته اند. معاصران نیز با وجود تنوع در نحوه تبیین مسأله، از انکار وجود هجای کشیده در زبان یا حذف آن از توصیف وزن تا پذیرش آن به عنوان اختیار و گاه با تردید و تناقض و خطا در تبیین آن، با اجماعی نسبی، در تقطیع شعر هر سه ساخت هجای کشیده را در میان شعر معادل توالی یک کمّیت بلند و یک کوتاه گرفته اند؛ زیرا واقعیت شعر فارسی تنها همین را تأیید می کند؛ اما ارزش آن در پایان وزن، محل اختلاف است. اگر اختیار شعری را «آزادی شاعر برای انتخاب امتدادهای زبان در کار منطبق کردن آنها با کمّیتهای وزن» تعریف کنیم، استفاده از هجای کشیده، چه در میان و چه در پایان شعر، نوعی اختیار است؛ زیرا شاعر آزاد است در میان شعر به جای توالی یک بلند و یک کوتاه، و در پایان به جای هجای بلند، هجای کشیده بیاورد.
خوش نوایی و گوش نوازی در «آییکَه» (لالایی های سیستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم خرداد و تیر ۱۴۰۰ شماره ۳۸
147-181
حوزههای تخصصی:
آییکَه ( â?i:ka ) نوعی لالایی است که در منطقه سیستان به این نام خوانده می شود. آییکه علاوه بر کارکرد لالایی، در گذشته کارکردهای دیگری هم داشته است. یکی از کارکردهای آن این بوده است که برای حیوانات نیز خوانده می شده است. از سوی دیگر، هرگاه خطر حمله دشمنان وجود داشته است، زنان با خواندن آییکه، دیگران را از وجود دشمن آگاه می کردند. با توجه به اینکه آییکه معمولاً برای کودک با آواز خوش خوانده می شود، خوش نوایی و موسیقایی بودن آن، اهمیت فراوانی دارد. نوشته حاضر به این پرسش اصلی پاسخ می دهد که چه ویژگی هایی را می توان برای گوش نوازی و خوش نوایی آییکَه های سیستانی برشمرد؟ نتیجه تحقیق حاکی از کاربرد وزن عروضی، قافیه و ردیف، انواع تکرار، و موسیقی معنوی، باوجود قواعد منحصربه فرد در آوردن قافیه، وجود صنعت تکرار به گونه های مختلف تکرار واج، واژه، عبارت، مصراع و... است. تاکنون آییکه های سیستان، در کتابی مستقل جمع آوری نشده و تنها در کتاب های مختلفی که به فرهنگ عامیانه سیستان پرداخته اند، نمونه هایی از آییکه آورده شده است. بنابراین، در این مقاله از دو روش تحقیقی بهره برده شده است. برخی از آییکه هایی که در آثار مختلف موجود بوده است، به روش کتابخانه ای گردآوری شده است، اما بخش زیادی از آییکه های به کاربرده شده در این پژوهش، به روش میدانی جمع آوری شده است. پس از آن با روش تحلیلی، جنبه های گوناگون موسیقایی و خوش نوایی آییکه توصیف شده است.
توصیفی از تدریس سماعی درس عروض، خود مردم نگاری یک استاد دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هشتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
49 - 35
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بیان تحلیل و تجارب تحصیل و تدریس نویسنده از درس عروض با روش خود مردم نگاری است.روش: این روش رویکردی کیفی و خود-مردم نگارانه دارد. منبع داده های پژوهش، تجارب نگارنده به عنوان یکی از استادان دانشگاه در زمان تحصیل و تدریس درس عروض است که به شیوه روایتگری تنظیم و روایت های پژوهشگر در ارتباط شیوه آموزش ابداعی درس عروض تبیین و تفسیر شده است.یافته های پژوهش: یافته های پژوهش بیانگر این است که روش سنتی تدریس عروض، آموزش این درس را برای فراگیران دشوار و کسل کننده کرده بود. روایتگر مورد مطالعه با تجربه این مشکلات در دوران دانشجویی، روشی تازه ابداع کرد. در این روش برای حاکم کردن پذیرش آموزش سماعی لازم بود ابتدا پیش شرط هایی چون آموزش واج، هجا، تقطیع، املای عروضی و افاعیل عروضی رعایت شود؛ سپس با تکیه بر فراهم آوردن طرح درس مناسب با تکیه بر استراتژی کلان(در سطح دانشگاه ها و مراکز آموزشی)و استراتژی خرد(در سطح کلاس درس) به نیازهای آموزشی فراگیران در این زمینه پاسخ داده شود. فراهم کردن نمونه های جذاب شعری، استفاده از بحور پرکاربرد و سالم، آموزش رهاسازی ذهن، ارائه نمونه های سازگار با مصادیق فرهنگی و متناسب با روحیه و سن دانشجویان و در نهایت استفاده از راهبردهای یاددهی_ یادگیری مشارکتی این درس را به یکی از دروس جذّاب و فراگیری موفقیت آمیز سماعی اوزان و بحور عروضی تبدیل کرد.
معقول ثانی فلسفی ازدیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
93 - 102
حوزههای تخصصی:
معقولات که از نوع مفاهیم کلی هستند بر سه دسته تقسیم می شوند : معقول اول ، معقول ثانی منطقی و معقول ثانی فلسفی .پژوهش پیش رو با روشی تحلیلی و توصیفی در آراء علامه طباطبایی به این نتیجه رهنمون شد که ایشان معقول ثانی فلسفی را به مفاهیمی که عروض آنها ذهنی و اتصافشان خارجی تعریف کرده اند و نقش علم حضوری را در دست یابی به آن بر جسته می شمارند .علامه طباطبایی مفاهیمی ؛ چون وجود ، عدم وجوب وامکان و... را از این قبیل می دانند .ایشان برخی از مفاهیم را به صراحت از معقولات ثانیه بر شمر ده اند ؛ولی بر خی مفاهیم را هر چندتصریح به معقول ثانی بودن آن نکرده اند یا حتی تصریح به معقول اول بودن کرده اند ؛اما با توجه به مبانی ایشان می توان از این دسته به حساب آورد. از دیدگاه علامه طباطبایی معقول ثانی فلسفی ویژگی های متعددی دارد .مهمترین ویزگی این دسته از مفاهیم انتزاع از یافته های علم حضوری می باشد
تحولِ تاریخی واحد نحوی به واژه نو در زبان فارسی
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۴شماره ۱
83 - 100
حوزههای تخصصی:
تبدیل واحدهای نحوی به واحدهای صرفی (واژه) یکی از شیوه های رایج واژه سازی در زبان ها به شمار می رود. این تبدیل هم از منظر مطالعات درزمانی و هم از منظر مطالعات همزمانی قابل بررسی است. بدین معنا که در زبان ها، تبدیل واحد نحوی به واحد صرفی هم در بستر تاریخی رخ می دهد و هم در یک دوره خاص از زبان، اهل زبان با تبدیل واحدهای نحوی به واحدهای صرفی برای بیان مفاهیم نو به امر واژه سازی مبادرت می ورزند. در این پژوهش تحول تاریخی تبدیل واحدهای نحوی به واحدهای صرفی مورد بررسی قرار گرفته است و در اثبات ادعای تبدیلِ تاریخی واحدهای نحوی به واحدهای صرفی به شواهد آوایی و همچنین به شواهد صرفی و نحوی اشاره کرده ایم. برای مثال خیلی در متون کلاسیک از خیل با مقوله دستوری اسم به معنی دسته و گروه با یای وحدت یا یای نکره ترکیب شده است که پس از تحول تاریخی و تبدیل به واحد صرفی به واژه خیلی با مقوله دستوری قید تبدیل شده است. در این تحقیق، فرآیند تبدیل واحدهای نحوی به واحدهای صرفی و انواع این تحولات تاریخی روشن شده است و در سایه نتایج به دست آمده از این پژوهش بخشی از ناتوانی اهل زبان در قرائت صحیح و عروضی متون کلاسیک به خصوص نظم فارسی روشن می شود. چراکه واحدهای نحویِ مربوط به دوره های پیشین به صورت یک واژه در زبان فارسی امروز درآمده است. خوانندگان امروزیِ اشعار کلاسیک فارسی، فاقد توانایی زبانی مردمان پیشین در خصوص عروض فارسی هستند و این امر تا حدی به دلیل ناآگاهی نسبت به تحول تاریخی واحدهای نحوی به واحدهای صرفی است.
تطبیق اوزان و بحور عروضی در قرآن کریم (موسیقی و شعر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
411 - 429
حوزههای تخصصی:
یکی از مختصات قرآن بهره مندی از وزن و موسیقی است؛ لذا بررسی تطبیقی اوزان و بحور عروضی با قرآن می تواند جلوه هایی ناب از اعجاز کلانی قران را آشکار سازد. این پژوهش با رویکردی تطبیقی به نظیره یابی میان برخی از بحور عروضی مطبوع و پرکاربرد در متون نظم فارسی با آیات قرآن کریم می پردازد. در این پژوهش کوشیده ایم از نظیره یابی بحور نامطبوع و ثقیل احتراز جوییم و اشعار شاهد و مثال را نیز از میان ابیات مشهور و دلنشین پارسی گزینش نماییم. هدف از نگارش پژوهش حاضر، ایجاد پیوند بیشتر میان شعر پارسی و نثر موزون و مسجع قرآن کریم و تقریب و مؤانست میان موسیقی دلنواز نظم پارسی و نثر قرآنی است. روش کشف و استخراج این همانندی ها و مشابهات میان دو متن تطبیقی نیز ذوقی است و تابع اصول ثابتی نیست. بدین معنی که نگارنده بر اساس ذوق خویش ، گاه ارکان مجزای بحور را با شعر پارسی به طور متناظر و جزء به جزء مقایسه می کند و گاه سه یا چهار رکن را به عنوان یک بیت یا مصراع شعر پارسی با آیه ای از قرآن بررسی کرده و به عنوان شاهد شعری به کار گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از وجود ارزش موسیقیایی و و شعری در قرآن است.
اهداف پژوهش
ایجاد پیوند بیشتر میان شعر پارسی و نثر موزون و مسجع قرآن کریم.
تقریب و مؤانست میان موسیقی دلنواز نظم پارسی و نثر قرآنی.
سؤالات پژوهش
اوزان و بحور عروضی قرآن کریم کدامند؟
نظم پارسی و نثر قرآنی چه شباهت ها و همانندی دارند؟
بررسی انتقادی دیدگاه ابن سینا درباره رابطه ذات الهی و علم به ماسوا با تکیه بر آراء صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اعتقاد به تحقق «علم الهی به ماسوا» از طریق عروض صورت های علمی حصولی بر ذات الهی، ایده ناگزیر حکمای سینوی و برخاسته از منظومه فلسفی حکمت مشاء است. هدف این پژوهش بررسی ملاحظات صدرالمتألهین نسبت به دیدگاه ابن سینا در خصوص عروض صورت های علمی بر ذات الهی برای تحقق علم الهی به ماسواست. پژوهش حاضر با استفاده از دو روش توصیف و تحلیل به گزارش دقیقی از نظریه سینوی «علم الهی به ماسوا»، متکی بر درک منظومه ای از فلسفه ابن سینا می پردازد و سپس با استفاده از ملاحظات صدرایی، به تحلیل آن نظریه و نظریه برگزیده صدرالمتألهین اهتمام می ورزد. این تحقیق همچنین مبتنی بر داده های کتابخانه ای انجام گرفته است. اصولاً طبق مبانی سینوی، امکان باریابی به هیچ ایده ای که در آن بتوان سخن از اتحاد دو واقعیت مطرح کرد، ممکن نیست. ابن سینا طبق هندسه معرفتی خویش چاره ای جز پذیرش تمایز وجودی ذات الهی و علم پیشین ندارد. صدرالمتألهین ضمن ابطال انتقادات حکمای پیشین بر این نظریه، ملاحظات متفاوتی را گاه به عنوان انتقادات مبنایی و گاه به صورت انتقادات بنایی طرح می کند. قاطعانه می توان گفت: تمایز نگرش صدرایی و سینوی در اعتقاد ابن سینا به عروض و اعتقاد صدرالمتألهین به عینیت، به تفاوت هندسه فلسفی آن دو برمی گردد.
سابقه پیوند وزن شعر و موسیقی در متون کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۲۰ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷۰)
85 - 117
ارتباط وزن شعر و ریتم موسیقی، از دیر باز مورد توجه بوده است. در متون کهنِ موسیقی، رسایل فیلسوفان درباره شعر، کتب عروضی قدیم و نظریات موسیقی دانان و عروض دانان معاصر، نشانه هایی از پیوند ریتم و وزن شعر دیده می شود و در چند سال اخیر، پژوهش های جدی تر و دقیق تری در این باب صورت گرفته است. در این گفتار، پیوند ایقاع و عروض در متون کهن و دسته بندی نظرات گذشتگان بررسی شده و نشانه هایی از نزدیکی ماهیت این دو گرد آمده است. در پایان، فرضیه ای درباب یکی بودن ریشه هر دو علم و پیوندشان با یونان باستان نیز مطرح شده است.
مصطلحات زحاف و تطبیق رابطه معنایی در زبان عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
249 - 269
حوزههای تخصصی:
علم عروض از جمله علوم ادبی است که خلیل بن احمد فراهیدی در قرن دوم هجری آن را وضع کرد که موضوع آن شعر عربی و بررسی اوزان و قواعد صحیح از ناصحیح است. اما آنچه این مقاله در صدد بررسی آن است مصطلحات زحاف یکی از موضوعات علم عروض در دو زبان است، یعنی بعد از استخراج مصطلحات زحاف به ریشه یابی و شرح آن ها پرداخته سپس رابطه معنایی این مصطلحات قبل و بعد از اصطلاحی شدن محور بحث را در بر می گیرد تا با مقایسه دو معنای قاموسی و اصطلاحی میزان رابطه معنایی مشخص شود. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی و با استناد بر مصطلحات زحاف وارده در عروض خلیل نگاشته شده، آنچه به دست آمده این است که مصطلحات زحاف بعد از ریشه یابی و شرح ارتباط معنایی مستقیم و هماهنگ با یکدیگر دارند، انتخاب مصطلحات زحاف متناسب با معنای لغوی و مرتبط با آن است.
ملاحظاتی لغوی در باب چند تلفظ پیشنهادی در کتاب تلفظ در شعر کهن فارسی: بهره گیری از شعر در شناخت تلفظ های دیرین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعیین تلفظ لغات بر اساس وزن عروضی و قافیه، از دیرباز در میان ادبا و لغت نویسان فارسی، مطرح و محل بحث بوده است، و در دوره معاصر نیز مصححانِ آثار کهن فارسی به این مقوله توجه نشان داده اند. اخیراً وحید عیدگاه طرقبه ای (1399)، پژوهشی جامع در این باب، با عنوان تلفّظ در شعر کهن فارسی، به طبع رسانده که در آن، یافته های فراوانی در زمینه تلفظ های شاذ و گویشی، به همراه برخی پیشنهادهای تلفظی ارائه شده است. در مقاله حاضر برخی حدس های مؤلف کتاب، بر مبنای ملاحظاتی لغوی، رد شده و مورد نقد قرار گرفته است. از آنجا که این ملاحظات، ناظر به تلفظ لغات است، فرای نقد کتاب و در چشم اندازی کلی، می تواند در سایر پژوهش های مشابهِ آتی مورد استفاده قرار گیرد. مرور این شواهد، گویای چند خطا و ضعف روش شناختی در این اثر است: نخست، غفلتِ مؤلف است از پاره ای واژه های زبان های ایرانی میانه و نو. دوم، گرایش وی به نظام سازی، به قیمت چشم بستن بر پاره ای استثناها؛ اشکالی که با ادعای «استقرای تام» و نقد «نگاه یک سان ساز و تعمیم گر» در پژوهش ایشان، در تضاد است. سرانجام، باید به مهم ترین مورد اشاره کرد که غلبه نوعی درک تجویزی از مسائل آواییِ گویشی است.
مثنوی های کوتاه در ادب فارسی (تا قرن هشتم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
297 - 324
حوزههای تخصصی:
معمولاً از قالب مثنوی به دلیل آزادی در کاربرد قافیه و ردیف و محدود نبودن تعداد ابیات در سرودن اشعار بلند روایی و مباحث مبسوط استفاده می شود و علمای بلاغت نیز همواره اشاره به بلندی اشعار قالب مثنوی داشته اند. با وجود این، در ادبیات فارسی مثنوی های بسیار کوتاهی وجود دارد که عدد ابیات آن به 10 نیز نمی رسد. هدف این مقاله بررسی سیر و محتوای این نوع اشعار، جنبه های بلاغی و دلایل گرایش شاعر به سرودن آن هاست. سرودن این اشعار از قرن ششم آغاز شده و تا قرن هشتم نزدیک به 100 مثنوی کوتاه در موضوعاتی مانند مدح، تعلیم، نامه های کوتاه و تقاضایی، ثبت تجربیات سراینده و اشعار مناسبتی سروده شده است. نیازهای آموزشی و تعلیمی، تمایل شاعران به پرداخت معانی رایج در قوالب غیرکلیشه ای، کم رنگ شدن اهمیت زبان پرطمطراق، تمایلات مخاطبان، افزودن صمیمیت لحن و رواج و محبوبیت قالب مثنوی در گرایش شاعران به سرودن مثنوی های کوتاه نقش مؤثری داشته است.
تحلیل جنبه های ادبی و بلاغی شعر ابوطالب در مدح پیامبر صلی الله علیه و آله با تکیه بر آرای نقدی- بلاغیِ محمود بستانی
حوزههای تخصصی:
میراث ادبی عرب سرشار از نامها و نشانهای پُرافتخاری است که همواره بر تارک شعر و ادب عربی درخشیده و چون ماه تمام، دلهای مشتاقان را به نور جمال لفظی و کمال معنوی سروده های خود روشن و نورانی کرده است. در این میان حضرت ابوطالب علیه السلام، در نقطه اوج ادبی، پیشگام و پیشاهنگ این جریان مهمّ است. دیوان این شاعر بزرگ، اغراض و موضوعات مختلفی چون فخر، مدح، عتاب، و هجا را در خود جای می دهد. در این میان، مدح، به ویژه مدح پیامبرصلی الله علیه و آله، از بارزترین و برجسته ترین مضامین اشعار اوست. چکامه مدحی ایشان با محوریت مدح پیامبر صلی الله علیه و آله موضوع بحث پژوهش حاضر است. هدف از این پژوهش، معرّفی بیشتر و بهتر از مقام والای ادبی حضرت ابوطالب علیه السلام و بررسی و تحلیل برخی زوایا و لایه های ادبی شعر ایشان به روش توصیفی تحلیلی و بر اساس دیدگاه های نقدی، بلاغی ناقد برجسته ادب عربی، مرحوم دکتر محمود بستانی است. بستانی مباحث بلاغت را به هشت عنصر اصلی تقسیم می کند: پیام، موضوع، معنا، صورت، لفظ، موسیقی، ادب و ساختار. در این پژوهش بر آنیم زیبایی های ادبی قصیده حضرت ابوطالب علیه السلام در مدح پیامبر صلی الله علیه و آله را بر اساس چهار عنصر معنایی، صوری، موسیقایی و ساختار بررسی کنیم
اتهام برآمیختن معقول های ثانی به سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
۳۰۷-۲۹۳
حوزههای تخصصی:
پاره ای از صدراییان مدعی اند که سهروردی معقول های ثانی فلسفی را با منطقی خلط می کند، به این معنا که آنها را وصف اشیای خارجی نمی داند. قراین موافق این مدعا را می توان در دو دسته جای داد: الف) تصریح سهروردی به اعتباری بودن اوصاف فلسفی؛ ب) تاکید او بر فاعلیت ذهن در اتصاف اشیای خارجی به اوصاف فلسفی. اما اولاً، این قراین برای اثبات مدعایشان کافی نیست و ثانیاً، قراین روشنی علیه آن مدعا هست. خود ملاصدرا به شکلی دیگر خلط این دو دسته معقول را به سهروردی نسبت می دهد و می گوید سهروردی اوصاف منطقی (مثل جزئیت) را با اینکه از مفاهیم منطقی است، همچون اوصاف فلسفی وصف اشیای خارجی دانسته است. این اشکال نیز وارد نیست. مراد سهروردی از «جزئیت» در عبارتِ موردنظر صدرا معنای دیگری است که از مفاهیم فلسفی است. بنابراین سهروردی معقول های ثانی فلسفی و منطقی را به هیچ یک از دو معنای مذکور با هم خلط نمی کند.
تحلیل ملاک ثانویت معقول و بررسی معقول اول یا ثانی بودن وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
43-77
حوزههای تخصصی:
"عروض و اتصافِ خارجی یا ذهنی" ملاک مشهوری برای تقسیم معقولات به "اولی و ثانویِ منطقی و ثانویِ فلسفی" است. این ملاک علاوه بر عدم وضوح معنایی، حاکی از معنایی دو سویه است، یعنی متکی به "عارض-معروض" و یا "صفت-موصوف" است، در حالی که در مفهوم "معقول" و به خصوص "معقول اول" چنین دوسویه ای نهفته نیست. تقسیم معقولات به اولی و ثانیه ملاک پرسابقه تر دیگری دارد، این ملاک تقدم و تأخر در تعقل است. در این ملاک معقولات اولی ناظر به مفاهیم ماهوی و ملازم خارجیت، و معقولات ثانیه ناظر به مفاهیم منطقی و ملازم ذهنیت هستند، اما مفاهیم فلسفی جای مشخصی در این دسته بندی ندارند. شیخ اشراق با ذهنی شمردن مفاهیم فلسفی، آنها را ذیل معقول ثانی قرار داد. پس از او برخی دیگر با ذهنیِ صرف شمردن معقولات فلسفی مخالفت کردند، اما تفکر اصالت الماهوی باعث شد این معقولات را در برزخی از خارجیت و ذهنیت قرار دهند (=عروض ذهنی و اتصاف خارجی)، و از ملاک قدیم عدول کنند. ملاصدرا عروض ذهنی و اتصاف خارجی را محال دانست و خارجیت مفاهیم فلسفی را اثبات کرد. البته با توجه به معانی متعدد "وجود" جایگاه آن در معقول اول و ثانی تفاوت خواهد کرد. وجود به معنای "حقیقت وجود" معقول ثانی نیست. ولی چون خارجیت با وجود مساوق است و نمی توان "مفهوم عام و انتزاعی وجود" را همان وجود خارجی دانست و این معنای از وجود متأخر از ماهیات تعقل می شود، پس معقول ثانی است. با این حال چون این معنا حاکی از خارج است، باید تلازم معقول ثانی و ذهنیت را انکار کرد.
تحلیل عروض و معیت با توجه به تقسیم اضافه به عقلی و وجودی در فلسفۀ ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۸
13 - 26
حوزههای تخصصی:
اضافه در حکمت سینوی به اضافه وجودی و عقلی تقسیم می شود. اضافه وجودی اضافه ای است که در خارج تحقق دارد. این تحقق خارجی مستلزم این است که عارض شدن اضافه بر موضوع و معیتش با طرف دیگر از اوصاف خارجی باشد و به دلیل لزوم تسلسل، این امر محال است و محال بودنش، محال بودن اضافه وجودی را به دنبال دارد. در این پژوهش، با تجزیه و تحلیل پاسخ های ابن سینا این نتیجه به دست می آید که از طرفی، او عروض را برای اضافه وجودی اضافه ای خارجی می داند که به نفس ذاتش عارض است، نه به واسطه عروضی دیگر، تا تسلسل لازم آید و از طرف دیگر، باور دارد معیت یک ویژگی ذاتی برای وجود اضافه است؛ بنابراین، وجود اضافه امری غیرقائم به ذات معرفی می شود. این نوع وجود که تمامی اشیاء را با یکدیگر مرتبط و متصل می کند، از علاقه ای حکایت دارد که در ماهیتِ اضافه نهفته است و در ذهن و در خارج جعل می شود و بر همین اساس، رابطه بین موجودات در عقل و خارج را نوعی عینیت می بخشد.
امکان تفسیر نظریه ی ابن سینا درباره ی عرض بودن وحدت به عروض تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۱)
1 - 16
حوزههای تخصصی:
نظریه ی عرض بودن وحدت، در آثار متعددی از ابن سینا به چشم می خورد که موردتوجه شارحان و منتقدان او قرار گرفته است. بیان عرض بودن وحدت، به این معنا نیست که در نظر او، وحدت در یکی از مقولات نه گانه ی عرضی جای می گیرد؛ بلکه او از عرض بودن، زیادت «وحدت» را بر «موضوعِ معروضِ وحدت» اراده نموده است و چنین زیادتی، تازمانی که به ظرف واقع سرایت نکند، می تواند براساس عروض تحلیلی نیز تفسیر گردد. با صرف نظر از عبارات صریح او در خصوص «عروض خارجی وحدت»، بازخوانی آثار ابن سینا، بر پایه ی پرسش از امکان تفسیر «عرض بودن وحدت» به «عروض تحلیلی وحدت»، سه نوع گزاره را به دست می دهد: (1) عباراتی که در نگاه ابتدایی می توانند دلالت بر عروض تحلیلی وحدت بر موضوعِ معروضِ وحدت داشته باشند. (2) عباراتی که در آنها درخصوص برخی از موجودات، ادعای عینیت وحدت با وجود، شده است و (3) عبارتی که بر عینیت وجود و وحدت به صورت مطلق، تصریح دارد. تحلیل عقلی مجموع این عبارات، ما را به این نتیجه می رساند که حکم صریح ابن سینا به عروض خارجی وحدت بر موضوع، با برخی دیگر از بیانات وی در این باره در تعارض است. به نظر می رسد که این تعارض یا ناشی از دگرگونی اندیشه ی ابن سینا در این باره است و یا بر ناهمگونی در ساختار فکری او، به سبب عدم درک روشن از مفاهیم فلسفی و نسبت آنها با واقع، دلالت می کند؛ و در نهایت، نمی توان دیدگاه او در عرض بودن وحدت را به عرض تحلیلی بودن وحدت تفسیر کرد.