مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
مدیریت منابع آب
حوزههای تخصصی:
آسیای مرکزی پس از حدود یک قرن انزوا دوباره نه تنها به دلیل وجود منابع انرژی، بلکه به دلیل اهمیت نبود مدیریت منابع آب در حوزه منازعات بین المللی قرار گرفته است. بحران کمبود آب که ناشی از سیاست های غلط دوران استعمار تزاریسم و سپس دوران شوروی است از بحران های شناخته شده در منطقه آسیای مرکزی است که این منطقه را در درازمدت و حتی میان مدت می تواند با خطر درگیری های خونین روبه رو سازد. در این میان بر اهمیت مدیریت منابع آب همواره از سوی آلمان از بدو استقلال کشورهای این منطقه تأکید شده است؛ به طوری که مدیریت پایدار منطقه ای منابع آب و قراردادن آن در هسته مرکزی همکاری های آلمان با کشورهای آسیای مرکزی، نشان از اهمیت این موضوع در سیاست خارجی آلمان در این منطقه دارد. از این رو، در این نوشتار با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از چارچوب نظری نهادگرایی نولیبرال، به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که آلمان چه اقدام هایی برای مدیریت پایدار منابع آب در منطقه آسیای مرکزی انجام داده است؟ نتایج این نوشتار نشان می دهد که آلمان با وجود موانعی همچون نبود اطمینان متقابل میان دولت های حاکم، برتری طلبی برخی از کشورهای آسیای مرکزی، پایین بودن سطح همکاری میان پنج کشور منطقه در حوزه مدیریت منابع آب و همچنین مجموعه ای از مشکلات ساختاری، توانسته است به و سیله همکاری های چندجانبه میان نهادها و مراکز علمی، فنی و دانشگاهی و همچنین کمک به کشورهای آسیای مرکزی در حوزه های پیشگیری و کنترل بحران های آبی، اقدام های مهم و درخور توجهی انجام دهد.
تغییرات مکانی و زمانی الگوی وقوع بارش با استفاده از شاخص های PCI و SI در استان گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هفتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
187-204
حوزههای تخصصی:
تأثیر تغییر الگوهای زمانی و مکانی بارش بر خطر سیلاب/خشکسالی و منابع آب قابل دسترس به عنوان مساله ای غیرقابل انکار در مدیریت منابع آب مطرح است. شاخص های تمرکز بارش و فصلی بودن بارش از جمله از شاخص های تبیین پراکندگی بارندگی در یک منطقه است که می تواند منجر شناسایی الگوی توزیع بارش و مدیریت پیش از وقوع خطرات طبیعی گردد. بدین منظور، پژوهش حاضر با هدف بررسی وضیعت توزیعی زمانی و مکانی و روند تغییرات شاخص های تمرکز و فصلی بودن بارش در 41 ایستگاه باران سنجی استان گلستان با طول دوره آماری 38 ساله در مقیاس های زمانی سالانه، فصلی، دوره خشک و دوره مرطوب برنامه ریزی شده است. براساس نتایج، میانگین شاخص تمرکز بارش در منطقه مطالعاتی گلستان در مقیاس های سالانه، بهار، تابستان، پاییز، زمستان، دوره خشک و دوره مرطوب به ترتیب برابر 15/13، 96/11، 15/13، 72/10، 96/9، 72/14 و 72/10 محاسبه شد. هم چنین، ایستگاه چات با مقدار 79/0 (توزیع فصلی با یک فصل خشک و یک فصل مرطوب) و ایستگاه شصت کلاته با مقدار 47/0 (توزیع عمدتاً فصلی با یک فصل خشک کوتاه) به ترتیب بیشینه و کمینه مقدار شاخص فصلی بودن در استان گلستان را به خود اختصاص می دهند. علاوه بر این، 27 و 14 ایستگاه به ترتیب دارای روند تغییرات افزایشی (معنی دار و غیرمعنی دار) و کاهشی (معنی دار و غیرمعنی دار) برای شاخص های PCI و SI هستند. عدم پیروی بارش در استان گلستان از الگوی زمانی و مکانی واحد از دیگر دستاوردهای پژوهش حاضر است. یافته های مطالعه حاضر می تواند به عنوان یک راهنما در برنامه ریزی ها و سیاست گزاری های مرتبط با منابع آب در منطقه مطالعاتی پژوهش مورد استفاده قرار گیرد.
تحلیل زمانی مکانی روند شمار روزهای طوفانهای تندری در ایران زمین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جغرافیا و مطالعات محیطی سال چهارم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱۵
35 - 48
حوزههای تخصصی:
برای انجام این پژوهش از داده های ماهانه ی شمار روزهای همراه با طوفانهای تندری مربوط به 50 ایستگاه همدید ایران زمین طی بازه ی زمانی1/1980 تا 12/2010 استفاده شد. یک پایگاه داده گاه جای در ابعاد50×372 ایجاد شد که بر روی سطرها زمان(ماهها) و بر روی ستونها ایستگاههای همدید قرار داشت. برای واکاوی وردایی شمار روزهای همراه با طوفانهای تندری از آزمون ناپارامتریک من کندال بهره گرفته شد. معناداری روند در سطح اطمینان 95 درصد آزمون شد. جهت برآورد نرخ وردایی از تحلیلگر شیب سن بهره بردیم. یافته ها نشان داد که در اغلب ماههای سال، بسامد رخداد این مخاطره ی جوی در ایستگاههای همدید افزایش یافته است. روند افزایشی اغلب ایستگاههای شمال غرب، غرب، شمال و شمال شرق کشور در سطح اطمینان 95 درصد معنادار است. گستره و نرخ افزایش بسامد روزهای همراه با طوفانهای تندری در فصل بهار نسبت به سایر فصول دیگر سال بیشتر است. برخلاف سایر ماههای دیگر سال در ماه مارس اغلب ایستگاههای نیمه ی غربی کشور روند کاهشی معناداری را تجربه کرده اند. به نظر می رسد که دلیل وردایی مشاهده شده در بسامد رخداد این پدیده ی فرین جوی ناشی از وردایی کنش سامانه های همدید مقیاس موثر بر اقلیم ایران زمین است. افزایش کنش واچرخندی سامانه ی سیبری در فصل بهار و تابستان منجر به شرایط دگرفشار بر روی نیمه ی شمالی کشور می شود و افزایش رخنمود طوفانهای تندری را برای این بخش از گستره ی ایران زمین در پی خواهد داشت. همچنین کاهش بسامد رخداد طوفانهای تندری در ماه مارس نیز ناشی از کاهش کنش چرخندی سامانه های سودانی و مدیترانه ای در این ماه از سال است.
پیش بینی تغییرات کاربری اراضی و اثرات آن بر منابع آب با رویکرد محاسبه ضریب تعدیل - مطالعه موردی: دشت لنجانات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اطلاعات جغرافیایی سپهر دوره ۳۰ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۱۷
151 - 164
حوزههای تخصصی:
برخی ازعوامل طبیعی، اجتماعی و اقتصادی مانند تغییرات کاربری اراضی، رشد جمعیت وتغییر اقلیم در مقیاس های خرد و کلان، بر سیستم های منابع آب اثرات منفی وارد می کنند که بررسی همه جانبه و همزمان آن ها از اهمیت ویژه برخوردار است. در این پژوهش، تعیین تغییرات کاربری اراضی دوره های مختلف زمانی در دشت لنجانات با کاربرد تصاویر ماهواره ای لندست و سپس ایجاد نقشه های کاربری اراضی و آشکارسازی تغییرات آن با استفاده از نرم افزار ENVI برای پنج گروه مختلف کاربری انجام شد. برای ارزیابی صحت طبقه بندی از ضریب کاپا و نیز صحت کلی و برای پیش بینی تغییر کاربری اراضی در آینده (سال 2035) از نرم افزار IDRISI kilimanjaro بهره گرفته شد.همچنین ضریب تعدیل از تقسیم ضریب رواناب کاربری در دوره پیش بینی بر ضریب رواناب درصد تغییرات کاربری در گذشته، محاسبه شد. نتایج حاصل از پیش بینی کاربری زمین در دشت مذکور، نشان می دهد که در دوره زمانی 2015 تا 2035، کاربری مناطق انسان ساخت از 7202 هکتار به 9122هکتار روند افزایشی دارد. کاربری کشاورزی در منطقه در سال 2035 به 16638هکتار می رسد که در مقایسه با مقدار مشابه در سال 2015 کاهش خواهد یافت. در همین زمان، سهم پهنه های آبی به 175هکتار و حدود 25درصد کاهش خواهد رسید. ضریب تعدیل در منطقه مورد مطالعه با توجه به تغییرات کاربری سال 2035 نسبت به سال 1990، معادل 1.051 تعیین شد که دانستن تغییرات کاربری اراضی و این ضریب در مطالعات مربوط به مدیریت منابع آب منطقه، مورد استفاده خواهد بود.
نقش مدیریت منابع آب در معیشت پایدار خانوارهای نواحی روستایی؛ نمونه پژوهش: دهستان مزرعه شمالی و جنوبی شهرستان آق قلا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طرح مسئله: کمبود آب، یکی از بزرگ ترین چالش های قرن حاضر است و با توجه به رشد روزافزون جمعیت، مصرف و تقاضای آب به ویژه برای روستاییان که بیشتر در بخش کشاورزی فعالیت دارند، همواره رو به افزایش است. چنین وضعیتی موجب نگرانی روستاییان و مسئولان شده است؛ بنابراین در همین زمینه، سیاست ها و طرح هایی برای مدیریت عرضه و تقاضای آب مطرح شده که به «مدیریت یکپارچه منابع آب» معروف است.هدف: با توجه به خشکسالی های اخیر و نقشی که منابع آب در تأمین نیاز نواحی روستایی برای فعالیت های کشاورزی دارند، هدف پژوهش حاضر، بررسی مدیریت منابع آب در معیشت پایدار خانوارهای روستایی شهرستان آق قلاست.روش: پژوهش حاضر ازلحاظ هدف، کاربردی و ازنظر روش، توصیفی تحلیلی و پیمایشی است. بر این اساس پرسش های متعددی در مقیاس های مختلف اندازه گیری در قالب پرسش نامه تهیه و تنظیم شد. از تعداد ۲۶ سکونتگاه روستایی، ۸ روستای پرجمعیت (۵ روستای ترکمن نشین و ۳ روستای سیستانی نشین) در حاشیه رود گرگان با تعداد 3913 خانوار و براساس فرمول کوکران، 363 سرپرست خانوار به مثابه حجم نمونه انتخاب شدند و با روش نمونه گیری تصادفی ساده مورد پرسشگری قرار گرفتند. برای تحلیل و سنجش داده ها از آزمون های مک نمار، فریدمن، t مستقل و کای اسکوئر استفاده شد. نتایج: نتایج نشان می دهد بین مدیریت منابع آب و ارتقای شاخص های اقتصادی و اجتماعی با استفاده از آزمون مک نمار و همچنین افزایش بهره وری در معیشت پایدار خانوارهای روستایی با استفاده از آزمون فریدمن و کای اسکوئر رابطه معنادار در سطح 95 درصد وجود داردو این رابطه باعث ماندگاری جمعیت در نواحی روستایی شده است؛ بر این اساس حمایت دولت از کشت های با نیاز آبی کم، ترویج و گسترش کشت هیدروپونیک و کشت گلخانه ای، آموزش کشاورزان با روش های کاهش مصرف آب و نیز آموزش روش های نوین آبیاری و اختصاص اعتبارات بلندمدت، راهکارهای مناسبی برای افزایش بهره وری در مسیر مدیریت منابع گرانبهای آب است.نوآوری: این پژوهش برای نخستین بار در نواحی سیل زده روستایی شهرستان آق قلا به منظور سازگاری کشاورزان با طرح های نوین کشت در راستای بهبود معیشت پایدار خانوارهای روستایی انجام می شود.
نقش مدیریت منابع آب کشاورزی در توسعه نواحی روستایی مورد: دهستان غنی بیگلو(شهرستان زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حجم قابل توجهی از منابع آبی کشور در بخش کشاورزی مورداستفاده قرار می گیرد. عدم توجه کافی به مقوله مدیریت بهینه منابع آب کشاورزی و تداوم استفاده از برخی شیوه های نادرست فعلی یکی از عوامل اصلی ناکامی در دست یابی به توسعه پایدار کشاورزی و روستایی است. در این مطالعه تلاش شد تا نقش مدیریت منابع آب کشاورزی در توسعه اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و کالبدی فضاهای روستایی دهستان غنی بیگلو واقع در شهرستان زنجان پرداخته شود. جامعه ی آماری تحقیق، کلیه بهره برداران کشاورز این دهستان (631 خانوار) هست که بر اساس فرمول کوکران تعداد 160 سرپرست خانوار از آن ها به عنوان نمونه انتخاب شدند. روایی پرسشنامه با کسب نظر از کارشناسان و پایایی از طریق ضریب آلفا ی کرونباخ 89% محاسبه گردید. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون کروسکال والیس، همبستگی و رگرسیون) استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد بین مدیریت بهینه منابع آب و توسعه پایدار روستایی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. به طوری که با گسترش مدیریت بهینه منابع آب کشاورزی، بر میزان پایداری اجتماعات روستایی افزوده شده است. در این میان نقش و اهمیت نهادهای محلی روستایی (شوراها و دهیاری ها) در ایجاد هماهنگی جهت تأمین آب کشاورزی اهمیت زیادی داشته است. مشارکت نهادهای اجرایی، مالی و اعتباری به منظور تأمین مالی و انتقال آب موردنیاز کشاورزان در مدیریت منابع آب از دیگر دستاوردهای تحقیق است. همچنین لزوم توجه به عامل آگاهی و دانش کشاورزان و همچنین نقش مدیران و رهبران روستایی و نهادهای ذی ربط در هدایت روستاییان به سوی مدیریت پایدار منابع آب کشاورزی از دیگر یافته های تحقیق حاضر به شمار می رود.
ارزیابی پیامدهای بالقوه پدیده خشکسالی بر الگوی زراعی و وضعیت معیشتی کشاورزان حوضه جنوبی استان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد کشاورزی دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
55 - 86
حوزههای تخصصی:
ارزیابی پیامدهای بالقوه پدیده خشکسالی در بخش کشاورزی و مدیریت منابع آب و همچنین، ارائه راهکارهای مقابله با آن، گامی مهم در زمینه توسعه فعالیت های کشاورزی به شمار می رود. از این رو، در این بررسی در آغاز به منظور تعیین شدت های مختلف خشکسالی و رخداد آن طی دوره زمانی مورد بررسی (1397-1381) از شاخص بارش استاندارد شده (SPI) استفاده شد. در ادامه با استفاده از مدل برنامه ریزی ریاضی اثباتی (PMP) به تحلیل اثرگذاری ها یا پیامدهای بالقوه خشکسالی بر الگوی زراعی و وضعیت معیشتی کشاورزان حوضه جنوبی استان تهران پرداخته شد. واسنجی مدل تجربی در محیط نرم افزاری GAMS24/1 صورت گرفت. داده های موردنیاز از نوع اسنادی و ثبت شده در دستگاه های دولتی ذی ربط می باشند که در دو بخش سری زمانی (1397-1381) و مقطعی (1397-1396) گردآوری شدند. نتایج، احتمال رخداد خشکسالی های ملایم و شدید را در سطح حوضه جنوبی استان تهران به ترتیب حدود 7/43 و 25/6 درصد نشان داد که این امر مستعد بودن منطقه را در راستای رخداد مسئله خشکسالی نشان می دهد. کاهش سطح زیرکشت گیاهان زراعی آب بر هندوانه، ذرت دانه ای، آفتابگردان و افزایش سطح زیرکشت گیاهان غله ای گندم و جو آبی از نتایج به دست آمده تحت شرایط رخداد خشکسالی در استان تهران است. از دیگر پیامدهای رخداد این پدیده تحت شدت های خفیف تا شدید، کاهش 00/3 تا 4/19 درصدی بازده ناخالص کشاورزان و افزایش 2/13 تا 6/115 درصدی ارزش اقتصادی آب آبیاری است. با توجه به نتایج به دست آمده در این تحقیق، برای کاهش خطر یا ریسک خشکسالی آبشناختی (هیدرولوژیکی) و رویارویی کشاورزان حوضه جنوبی استان تهران با این رویداد، در گام نخست توصیه می شود که اصلاح الگوی بهینه زراعی در راستای کاهش سطح زیرکشت گیاهان زراعی آب بر (مانند آفتابگردان و هندوانه) و جایگزینی آن با سطح زیرکشت گیاهان دارای نسبت سود به آب مصرفی بالاتر (مانند ذرت دانه ای و کلزا) در اولویت قرار گیرد. در گام بعدی، پیشنهاد می شود که با توجه به کشش پذیری نهاده آب کشاورزی نسبت به تغییرات قیمتی در سطح حوضه جنوبی استان تهران (ewater= -0/96)، اجرای بهینه و درست سیاست قیمت گذاری آب متناسب با روند تغییرپذیریهای ارزش اقتصادی این نهاده کمیاب و رعایت اصل ملاحظه برابری در شرایط رخداد خشکسالی توسط بخش دولتی مدنظر واقع شود.
کنکاش و تحلیلی سیاستی بر حکمرانی آب در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه و توسعه سال اول تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
169 - 198
حوزههای تخصصی:
آب در مرکز توسعه اقتصادی و اجتماعی قرار دارد و برای حفظ سلامتی، تولید مواد غذایی، تولید انرژی، مدیریت محیط زیست و ایجاد شغل حائز اهمیت است. کشور ایران به دلیل نازل بودن ریزش های جوی و نامناسب بودن پراکنش زمانی و مکانی آن نیازمند مدیریت مناسب در این عرصه است. از آنجاییکه حکمرانی آب مجموعه ای از سیستم های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اجرایی موجود است که توسعه و مدیریت من ابع آب و ارائه خدمات آب در سطوح مختلف جامعه را تنظیم می نمای د و در بستر این نظام ها شرایط مدیریت مناسب فراهم می شود و در مقوله حکمرانی آب سه عنصر رعایت قانون، مشروعیت و مشارکت از اهمیت زیادی برخوردار است، لذا کیفیت قوانین و مقررات در مدیریت اثربخش منابع آب کشور حائز اهمیت است. روش تحقیق به صورت کیفی با رهیافت داده بنیاد می باشد و گردآوری اطلاعات به صورت مطالعات کتابخانه ای، پرسش نامه های نیمه باز و مصاحبه های نیمه باز انجام شده و مطالعه و فیش برداری متون سیاست های کلی بخش آب و برنامه های توسعه پس از تدوین سند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در افق 1404 که شامل برنامه های چهارم، پنجم و ششم توسعه جمهوری اسلامی ایران می باشد تا حصول به اشباع نظری انجام گردید. سپس از طریق کدگذاری باز، تعداد 72 شاخص در ارتباط با سیاستهای بخش آب استخراج شد و با ترکیب آنها، مولفه ها و ابعاد منتج گردید که نشان می دهد بیشترین تعداد شاخص ها مربوط به بعد اقتصادی و کمترین آن مربوط به بعد فرهنگی می باشد.
بررسی نقش آموزش های رسمی در تغییر رفتارهای زیست محیطی (مطالعه موردی: استفاده بهینه از آب)
حوزههای تخصصی:
در جهانی که فعالیت های نابخردانه انسان ها لطمات جبران ناپذیری به محیط زیست زده است، طبیعتاً طراحی رویه ای برای دستیابی به توسعه پایدار که بتوان در چارچوب آن منابع محدود و غیرقابل جایگزین را مدیریت کرد، امری لازم و اجتناب ناپذیر می باشد. حفاظت از محیط زیست و به طور خاص منابع آب، در شرایط تغییرات اقلیمی فعلی اهمیت حیاتی یافته است. این امر در ایران به دلیل محدودیت منابع آب اهمیت دو چندان دارد؛ این در حالی است که در ایران برنامه ها و تحقیقات مربوط به صرفه جویی در مصرف آب عموماً مبتنی بر نوآوری های تکنولوژیکی و نه مسائل رفتاری متمرکز شده است. این مقاله به بررسی وضعیت رفتارهای مربوط به حفاظت از منابع محیط زیست به خصوص منابع آب و آموزش آن در ایران می پردازد تا چگونگی تأثیر آموزش رسمی بر رفتارهای محیط زیستی را مورد واکاوی قرار دهد. پژوهش پیش رو در منطقه یک شهر تهران با جامعه هدف دانش آموزان و دانشجویان انجام پذیرفته است. این پژوهش علاوه بر برر سی های کتابخانه ای، به تحلیل محتوای کتب درسی در مقاطع تحصیلی مختلف پرداخته است و کتب درسی را از لحاظ متن، تصاویر، نقشه ها و نمودارها مورد تحلیل قرار داده است. یافته ها نشان می دهد که اگرچه 95٪ از شرکت کنندگان از حفاظت از منابع آب آگاه بودند، تنها 42٪ آنها به ضرورت نیاز به حفاظت از منابع آب توجه جدی داشتند و افزایش سطح تحصیلات و آموزش منجر به بهبود رفتارهای مربوط به حفظ آب شده است. بعلاوه، آموزش حفاظت از آب در برنامه آموزش های رسمی از سطح پایینی برخودار است به طوریکه می توان گفت، آموزش در زمینه محیط زیست و به طور خاص آب و حفاظت از منابع مربوط به آن در آموزش رسمی مغفول مانده است. این امر را می توان در کمبود جایگاه این موضوع به ویژه در متون درسی دانست.
ارزیابی قابلیت سازگاری دهستان های دشت نیشابور با سیاست های حفاظت از منابع آب زیرزمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد کشاورزی دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
57 - 87
حوزههای تخصصی:
اتخاذ سیاست های یکسان در مدیریت منابع آب در یک دشت و یا حوضه آبی به دلیل ناهمگن بودن نواحی آن، اغلب منجر به کاهش اثربخشی سیاست ها می شود. از این رو، سنجش قابلیت سازگاری ناحیه ها مختلف منطقه مورد بررسی با سیاست های حفاظت از منابع آب آن، می تواند مهم و ضروری باشد. هدف از این بررسی ارزیابی قابلیت سازگاری دهستان های دشت نیشابور با سیاست های حفاظت از منابع آب زیرزمینی می باشد. برای دستیابی به این هدف، در گام نخست معیارها و زیرمعیارهای اقتصادی، جمعیتی، محیط زیستی، آموزشی و فرهنگی و همچنین ارتباطات، انتخاب و آن گاه با استفاده از روش Fuzzy AHP وزن هر یک معیارها و زیرمعیارها مشخص شد. سپس با استفاده از روش تصمیم گیری چندمعیاره (PROMETHEE) وضعیت هر یک دهستان های دشت نیشابور بر مبنای شاخص موردبررسی در سال 1396 مشخص شد. نتایج نشان داد که معیارهای اقتصادی و محیط زیستی به ترتیب با وزن های 40 و 19 درصد اهمیت بالاتری در مقایسه با دیگر معیارها در شاخص قابلیت سازگاری دارا هستند. بر مبنای نتایج این تحقیق سه دهستان اردوغش، مازول و زبرخان دارای قابلیت سازگاری بالاتری با سیاست های حفاظت از منابع آب زیرزمینی در مقایسه با دیگر دهستان های دشت است و دهستان های غزالی، عشق آباد و بلهرات در رتبه های پایین تری قرار دارد. به منظور افزایش همکاری کشاورزان در دهستان های جنوبی و غربی دشت با برنامه های حفاظت از منابع آب پیشنهاد می شود از سیاست های آموزشی و تشویقی مناسب به عنوان سیاست های مکمل در این منطقه ها استفاده شود.
ارزیابی ریسک کمبود آب با استفاده از مدل برنامه ریزی تصادفی دومرحله ای تعاملی (مطالعه موردی: محدوده مطالعاتی مرند)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و توسعه کشاورزی جلد ۳۵ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
161 - 178
حوزههای تخصصی:
همگام با افزایش جمعیت کره زمین و توسعه اقتصادی، مسئله آب و مشکل کم آبی در سال های اخیر یکی از چالشی ترین موضوعاتی است که به جهت درجه اهمیت و جایگاه اقتصادی آن بخش های متعددی را درگیر خود کرده است و بیش از پیش مورد توجه دولت ها و سازمان های تحقیقاتی بین المللی قرار گرفته است. این امر بر لزوم تخصیص بهینه این منابع برای ایجاد تعادل در توسعه اقتصادی-اجتماعی و صرفه جویی در مصرف آب تأکید می کند. بنابراین در این مطالعه ابتدا یک مدل برنامه ریزی تصادفی دومرحله ای تعاملی برای تخصیص منابع آب کشاورزی توسعه داده شده و سپس با استفاده از نتایج این مدل به ارزیابی ریسک کمبود آب تحت شرایط عدم قطعیت پرداخته شد. چارچوب توسعه یافته می تواند انواع گزینه های تصمیم گیری را برای تجزیه و تحلیل مصالحه بین منافع سیستم و ریسک های مربوطه فراهم کند. علاوه براین، ارزیابی ریسک کمبود آب به تصمیم گیرندگان کمک می کند تا شرایط ریسک کمبود آب در حالت های مختلف را در نظر بگیرند و بر اساس آن اقدامات مناسب در مدیریت مصرف و عرضه آب صورت پذیرد. این چارچوب برای بهینه سازی منابع آب کشاورزی محدوده مطالعاتی مرند واقع در حوزه آبریز رودخانه ارس که کل سطح شهرستان مرند (واقع در استان آذربایجان شرقی) را در بر می گیرد، برای افق زمانی 1400-1399 اعمال شده است. مقایسه نتایج بهینه تخصیص و شرایط واقعی (موجود) مصرف آب کشاورزی، نشان می دهد تخصیص منابع آب با استفاده از مدل توسعه داده شده، موجب کاهش کمبود آب و تخصیص بیشتر و در عین حال کاراتر منابع آب در محدوده مطالعاتی شده و سود خالص سیستم را نیز افزایش می دهد. نتایج حاصل از ارزیابی ریسک کمبود آب در محدوده مطالعاتی مرند نشان می دهد که مطابق با طبقه بندی ریسک در این مطالعه، ریسک کمبود آب در این محدوده مطالعاتی در سطح بالا قرار دارد که بیانگر سطح ریسک جدی و بحرانی است. لذا در صورت ادامه روند فعلی تخصیص و بهره برداری منابع آب، با توجه به تغییرات اقلیمی، افزایش جمعیت و تغییر میزان احتمال آب دردسترس در سال های آینده، این سطوح ممکن است تغییر وضعیت داده و به سطح ریسک خیلی بالا (غیرقابل تحمل) نیز برسد که ادامه این روند کلیه سرمایه گذاری ها و مبانی اقتصادی این محدوده مطالعاتی را تهدید می کند. در مجموع نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که وضع موجود بهره برداری در این محدوده در شرایط نامناسبی قرار دارد و در صورت ادامه روش های مدیریتی فعلی، منجر به افزایش بیش از حد بهره برداری از منابع آب به خصوص آب زیرزمینی خواهد شد که این امر افزایش بیلان منفی آبخوان را به دنبال خواهد داشت. بنابراین پیشنهاد می شود در سیاستگذاری ها و مدیریت منابع آب، روش های علمی جدید جایگزین روش های مدیریتی ناکارا و کم بازده شوند. استفاده از تکنولوژی های صرفه جویانه در مصرف آب و همچنین تغییر الگوی کشت به سمت کاشت گیاهان مقاوم به کم آبی در برخی مناطق، از دیگر اقدامات موثر در مدیریت ریسک منابع آب در محدوده مطالعاتی به شمار می روند.
آسیب شناسی آموزش آب در درس «انسان و محیط زیست» (پایه یازدهم، متوسطه دوم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
233 - 205
حوزههای تخصصی:
با توجه به بحران آب در ایران، آموزش الگوی مصرف مسؤولانه آب به دانش آموزان ضروری است. هدف پژوهش حاضر، سنجش محتوای آموزش آب در درس «انسان و محیط زیست» پایه یازدهم، دوره دوم متوسطه و بهبود کیفیت ارائه آن است. این مطالعه براساس نوع داده ها، کمی و از لحاظ نوع برخورد با مسئله، کیفی است. طرح کلی پژوهش آمیخته حاضر تبیینی یا اصطلاحاً تشریحی بود. در فاز اول با رویکرد توصیفی-پیمایشی داده های کمی استخرج و در فاز دوم برای توضیح بیشتر و آشکار کردن برخی جنبه های ابهام انگیز موضوع از رویکرد کیفی بهره گرفته شد. در بخش کمی برای جمع آوردی داده ها، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. مفاهیم پرسشنامه با تاکید بر طبقه بندی بلوم، اهداف کلی تعریف شده برای آموزش آب در کتاب راهنمای معلم درس «انسان و محیط زیست» و مصاحبه نیمه ساختاریافته تنظیم و پاسخ دهی به گویه های آن در طیف پنج گزینه ای لیکرت سامان داده شد. روایی صوری و محتوایی به تایید هشت خبره ذی صلاح رسید و پایایی آن با ضریب آلفای کرانباخ (75/0) تصدیق شد. براساس فرمول کوکران 384 دانش آموزان مورد پرسشگری قرار گرفتند. در بخش کیفی پژوهش پنل تخصصی باحضور کارگزاران اصلی نظام آموزشی (5 معلم و 20 دانش آموز) تشکیل و راهکارهایی پیشنهاد شد. جهت اعتباریابی، برونداد نظرات پانل دلفی، به 3 خبره ی دارای صلاحیت ارائه و پس از جرح و تعدیل، تایید نهایی شد. نتایج نشان داد آموزش آب در این کتاب، در سطوح پایین یادگیری هر دو حیطه «شناختی» و «عاطفی» به طور نسبی اتفاق افتاده، اما در سطوح میانی و غایی هر دو حیطه، ناکام است.
مدیریت منابع مشترک: بازار، دولت یا هیچ کدام؟ مروری بر مطالعات مدیریت منابع آب در ایران (با تاکید بر دیدگاه اوستروم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های اقتصادی ایران سال بیست و ششم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۸
89 - 127
حوزههای تخصصی:
بسیاری از منابع طبیعی مشترک جهان در وضعیت بحرانی قرار دارند. راه حل این بحران، توسعه نهادهای مدیریتی موثر است، اما هیچ توافقی در مورد این نهادها وجود ندارد. برخی از اقتصاددانان بر این باورند که از طریق ایجاد نهاد مالکیت خصوصی می توان به حل مسائل مدیریتی این منابع کمک کرد؛ برخی دیگر از کنترل منابع توسط دولت مرکزی حمایت می کنند و برخی از نهادگرایان راهبرد مدیریت محلی را راه حل این بحران می دانند. در این پژوهش با استفاده از یک فراتحلیل تجربی به بررسی این موضوع پرداخته می شود که مطالعات داخلی در مورد مدیریت آب به عنوان یک منبع طبیعی مشترک از چه راه حلی حمایت بیشتری کرده اند و چه عواملی را برای بررسی موفقیت یا شکست آن در نظر گرفته اند. بدین منظور حدود 120 مقاله از پایگاه اطلاعات نشریات کشور، پایگاه مجلات تخصصی نور و پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی و پرتال جامع علوم انسانی با کلیدواژه مدیریت آب جمع آوری شد که 73 مورد از آن مرتبط با موضوع این مطالعه بود. نتایج پژوهش نشان می دهد که بیشتر مطالعات (حدود 70 درصد) از راه حل مدیریت مشارکتی محلی در پژوهش خود استفاده کرده اند و برای بررسی علل موفقیت و یا شکست آن، بیشتر برخی عوامل فیزیکی را مورد توجه قرار داده و کمتر قواعد و ترتیبات نهادی را بررسی کرده اند. 30 درصد دیگر نیز از راه حل بازار یا دولت حمایت کرده اند. در پایان این مطالعه پیشنهاد می کند در مطالعات آینده بیشتر از رویکردهای جامع، همچون رویکرد تحلیل و توسعه نهادی اوستروم برای بررسی مناسب ترین شیوه مدیریتی و چگونگی اثربخشی آن در تحلیل ها استفاده شود تا بتوان به شیوه موثرتری منابع مشترک همچون آب را مدیریت کرد.
مدیریت منابع آب کشاورزی استان کرمان با تأکید بر سیاست های طرف عرضه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات اقتصاد کشاورزی جلد ۱۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۵۲)
94 - 110
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : در این تحقیق، ابتدا یک الگوی برنامه ریزی اقتصادی مناسب برای مدیریت منابع آب کشاورزی در استان کرمان ارائه گردید و در ادامه آثار بالقوه اعمال برنامه های سیاستی طرف عرضه منابع آب بر زیربخش کشاورزی ارزیابی شد. مواد و روش ها : در بخش اجرا، از کالیبراسیون سه مرحله ای مدل اقتصادی جامع مبتنی بر روش برنامه ریزی ریاضی اثباتی (PMP) و رویکرد ماکزیمم بی نظمی (ME) بهره گرفته شد. اطلاعات موردنیاز مربوط به سال 97-1396 هستند که به صورت اسنادی و با رویکرد مطالعات منطقه ای (مناطق A، B و C در طرح جامع الگوی کشت استانی) از طریق سازمان های بخش کشاورزی و مدیریت منابع آب استان کرمان گردآوری شدند. یافته ها : یافته ها حاکی از آن است که با اجرایی شدن برنامه های سیاستی طرف عرضه، الگوهای زراعی در مناطق مختلف استان کرمان به سمت توسعه سطح زیرکشت محصولات غله ای و کم آب پیش می روند و محصولاتی مانند پیاز، پنبه و سبزیجات بیشترین کاهش سطح زیرکشت را به خود اختصاص می دهند. در چنین شرایطی زارعین کرمانی حدود یک سوم از ارزش واقعی نهاده آب کشاورزی را در قالب هزینه های استحصال و انتقال آب پرداخت می کنند و زارعین مناطق جنوبی استان کرمان پایین ترین سطح کشش قیمتی تقاضای آب (175/0) را به خود اختصاص می دهند. محصولات ذرت دانه ای و سیب زمینی به ترتیب با حفظ و تداوم کشت در مناطق A (کشاورزی در شرایط خشک) و C (کشاورزی در شرایط گرمسیری) الگوهای بهینه ای را جهت تأمین نیاز موجود در این مناطق و مناطق هم جوار ایجاد می کنند. همچنین، نتایج نشان داد که الگوهای بهینه کشت تدوین شده در شرایط اعمال سیاست کاهش عرضه منابع آب، بیشترین تغییرات بازده ناخالص کشاورزان کرمانی را در منطقه B (کاهش 29/1- تا 31/4- درصدی) و کمترین این تغییرات را در منطقه A (کاهش 67/0- تا 08/2-) ایجاد می کنند. بحث و نتیجه گیری: از این رو، الگوهای تداعی شده در مناطق شمالی استان کرمان (A) در شرایط سیاست گذاری طرف عرضه منابع آب بهینه تر از الگوهای دیگر مناطق (B و C) هستند.
تعیین عمق بهینه چاه ها در یک حوضه با در نظر گرفتن تغییر اقلیم و مدیریت منابع آب (مطالعه موردی: حوضه آبریز خاش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات اقتصاد کشاورزی جلد ۱۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۵۲)
160 - 174
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : از روش های متداول استفاده از آب های زیرزمینی بهره برداری از قنات و حفر چاه ها است. همه ساله سطح آب زیرزمینی به علت برداشت بی رویه چاه ها بیش ازحد مجاز پایین می رود دبی آن ها به میزان زیادی کاهش می یابد. محدوده مطالعاتی خاش ازجمله مناطقی است که بیلان آب زیرزمینی در آن منفی می باشد و به عنوان منبع اصلی تأمین نیاز آبی در منطقه محسوب می شود. با توجه به این موضوع یکی از راه حل های تأمین نیاز آبی و دستیابی به دبی اولیه، کف شکنی چاه ها است. در این تحقیق عمق بهینه چاه ها از سال 2014 تا 2044 طوری تعیین گردید که تا سال هدف نیازی به کف شکنی مجدد چاه ها وجود نداشته باشد. مواد و روش ها : در بررسی تأثیر تغییر اقلیم بر این کاهش دبی، داده های بارندگی منطقه با استفاده از مدل LARS-WG و تحت مدل MPEH5 و سناریوی A1B تولید شد و با R2، 94/0 توانایی آن مورد تأیید قرار گرفت. درنهایت 8 سناریو در مدل WEAP تعریف و شرایط منطقه تحت آن ها شبیه سازی و عمق بهینه کف شکنی برای سه چاه، محاسبه گردید. نتایج نشان داد که با ادامه شرایط موجود تا سال 2044، 88/54 درصد از آب ذخیره شده در آبخوان خالی می شود و متوسط سطح آب زیرزمینی 67/13 متر افت می کند. یافته ها : سناریوی S8 با بیشترین تاثیرپذیری صرفه جویی در بخش کشاورزی و کاهش سطح زیر کشت موثرثرین سناریو درکاهش آب ذخیره شده آبخوان در سال 2036 به میزان 65/10 درصد حجم اولیه است و در آن متوسط سطح آب زیرزمینی در افق زمانی موردمطالعه 67/1 متر افت می یابد و نسبت به سایر سناریوهای مدیریتی در بخش مصارف شرب وضعیت مطلوبتری را به منطقه خواهد داد. این امر، نشانه تاثیر زیاد آب کشاورزی در برنامه ریزی برای منابع آب خواهد بود. همچنین، میانگین دبی ها ثابت است ولی هزینه ها افزایش می یابد درنتیجه دبی تأثیری بر کاهش یا افزایش هزینه ها ندارد. بنابراین عمق کف شکنی و هد پمپ ها تنها عواملی هستند که تأثیر بیشتری بر تغییرات هزینه ها خواهند داشت.
درک معنایی جوامع محلی از پیامدهای تخصیص آب سدها به سکونتگاه های روستایی در استان کردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: بررسی و تحلیل درک معنایی جوامع محلی از پیامدهای تخصیص آب سدها به سکونتگاه های روستایی در استان کردستان هدف اصلی پژوهش حاضر است که به صورت مطالعه موردی، در دو روستای لگزی (برخوردار از آب سد شهید کاظمی) و گل تپه (محروم از آب سد) واقع در شهرستان سقز، انجام گرفته است. روش: برای جمع آوری اطلاعات میدانی تکیه اصلی محققان بر مصاحبه های فردی و گروهی بوده است و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل تماتیک استفاده شده است. به این صورت که در روستای لگزی 6 مصاحبه عمیق فردی و سه نشست گروهی و در روستای گل تپه 7 مصاحبه عمیق فردی و سه نشست گروهی انجام گرفته است. یافته/نتایج: نتایج نشان داد تخصیص آب سد به ساکنان روستای لگزی تداعی کننده مضامین فراگیرِ مثبتی مانند «پایداری اقتصاد محلی»، «پایداری اجتماع محلی»، «شکوفایی انگیزه موفقیت» و «افزایش سازگاری با محیط» بوده است که در نهایت مضمون کلان "توسعه پایدار روستایی" را شکل داده است. برعکس، ادراک ساکنان روستای گل تپه از عدم تخصیص آب سد به آن ها با مضامین منفی و بعضاً ایجاد تحول کارکردی در روستا مانند «احساس محرومیت نسبی»، «شکنندگی اقتصاد محلی»، «ناپایداری اجتماع محلی» و «خدماتی شدن مشاغل روستا»، همراه بوده که منجر به شکل گیری مضمون کلان "ناپایداری روستایی" شده است. نتیجه گیری: نتایج حاصل شده نشان می دهد اتخاذ و اجرای سیاست های دوگانه تخصیص/عدم تخصیص آب سدها به جوامع روستایی، می تواند با تداعی مفاهیم کلان پایداری / ناپایداری توسعه روستایی، در تحولات کارکردی ساختاری روستاها اثرگذار باشد.
واکاوی مطالعات مدیریت منابع آب در ایران و جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
251 - 271
حوزههای تخصصی:
تنش آبی مسئله مهمی است که جهان امروز با آن مواجه است. عده ای آن را متأثر از تغییر اقلیمی و خشکسالی ها و شماری دیگر آن را ناشی از مدیریت نامطلوب ساکنان کره خاکی می دانند. هرساله دانشمندان و متخصصین گرد هم می آیند تا برای حل مسئله کم آبی چاره ای بیندیشند. ایران نیز به خاطر قرار گرفتن در کمربند خشک جغرافیایی و نوار بیابانی، جزو مناطق کم باران جهان محسوب می شود و از این قاعده مستثنا نیست. هدف این مقاله واکاوی مدیریت منابع آب در سرزمین ایران است که به شیوه فرا تحلیلی انجام شده است. مقالات جمع آوری شده در دو سطح ملی و فراملی به تفکیک، شناسایی و مقوله بندی شدند. مطالعات نشان داد که برای حل مسئله آب و مواجهه با تغییر اقلیم، سازگاری و پیشگیری، رفع موانع اقتصادی و کاربست فناوری همراه با افزایش همکاری ذینفعان، تدوین سناریو کاملاً همکارانه به عنوان جایگزین سناریو انتقال آب و نیز برنامه ریزی متفکرانه و همه جانبه در کنار آگاهی کنشگران و اراده جمعی در حکمرانی خوب، ازجمله راهکارهای مناسب هستند؛ اما با وجود چنین راهکارهایی می بایست تاکنون مسائل مدیریت منابع آب حل می شد، اما چرا مسئله آب همچنان چالش برانگیز است؟ یافته های تحقیق نشان می دهد، حل این معضل از راه فهم چرایی ها به دست نیامده، بلکه صرفاً شرایط مطلوب در مقابل شرایط نامطلوب مطالعه شده است. این تحقیق در پی یافتن چگونگی حادث شدن مدیریت منابع آب بدین شکل است.
تحلیل دانش بومی و ابتکارات محلی سازگار در مدیریت منابع آب (منطقه مورد مطالعه: دشت گِزیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه دستیابی به برنامه مدیریت منابع آب به یک هدف حیاتی تبدیل شده است؛ یکی از راهکارهای دستیابی به این هدف، توجه کافی به دانش بومی و ابتکارات محلی سازگار با شرایط محیطی است. مردم بومی از توانایی های خاصی در خصوص شناخت و نحوه استفاده از تجارب برخوردارند؛ این دانش از تأثیر متقابل بین جامعه و محیط سرچشمه گرفته و طی نسل ها انتقال یافته است. بر این اساس در این پژوهش سعی شد به معرفی و تبیین جایگاه دانش بومی و ابتکارات محلی در مدیریت عرفی منابع آب دشت گزیر پرداخته شود. ابتکارات محلی در مدیریت آب فعالیت دسته جمعی خاصی است که کمک و مشوق خارجی ندارد و هدف آن کنترل آب های زیرزمینی و سطحی است. این پژوهش کیفی و روش آن پیمایشی است. اطلاعات موردنیاز تحقیق با استفاده از مشاهده مستقیم، مشاهده مشارکتی و مصاحبه با 173 کشاورز مطلع جمع آوری شده است. نتایج نشان داد؛ که سازه های بومی مَقسَم، عَلْگَه، بَند، چاه نُزوْ، یُوْرَد، عَلْ، بُرکُوْ در این منطقه نقش بسزایی در حفاظت و مدیریت منابع آب وخاک دارند و از نظر بهره وری و تطابق با شرایط اقلیمی و فرهنگی از سازگاری بالایی برخوردار هستند. همچنین با توجه به اینکه منبع آب کشاورزی دشت گزیر به ویژه نخلستان ها، از بارندگی تأمین می شود؛ این سازه ها نقش بسزایی در رعایت حقآبه بهره برداران این دشت دارند. بنابراین به اشتراک گذاشتن دانش اکولوژیک بومی در منابع طبیعی به عنوان یک سازوکار اجتماعی، می تواند نقش مهمی در ارتقاء ظرفیت سازگاری سیستم های اجتماعی- اکولوژیک در مقابله با کم آبی ایفا کند.
مدیریت منابع آب حوضه آبریز قره سو استان گلستان در شرایط خشکسالی و حفظ محیط زیست: کاربرد نظریه بازی همکارانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد کشاورزی و توسعه سال ۳۰ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۱۹
237 - 265
حوزههای تخصصی:
با توجه به تغییرات اقلیمی و لزوم حفاظت از محیط زیست به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک، اتخاذ سازوکاری جدید برای تخصیص عادلانه منابع آب کمیاب و منافع حاصل از آن بین ذی نفعان ضروری است. در مطالعه حاضر، برای بررسی مدیریت منابع آب در شرایط خشکسالی و کمیابی آب در حوضه آبریز قره سو در استان گلستان، از چارچوب نظریه بازی همکارانه استفاده شد و گردآوری داده های مورد نیاز برای طراحی مدل به شیوه پیمایشی و تکمیل پرسشنامه در سال زراعی 97-1396 صورت گرفت. همچنین، برای بررسی تمایل ذی نفعان به شرکت در ائتلاف و تعیین میزان پایداری آن، از شاخص قدرت لامان و شاخص پایداری استفاده شد. نتایج نشان داد که با دستیابی به همکاری کامل، منافع کل حوضه افزایش می یابد. افزون بر این، بررسی شاخص پایداری نشان داد که در مجموع، در سناریوهای خشکسالی، ائتلاف بزرگ بر اساس نش هارسانی نسبت به ارزش شاپلی نوکلئولوس پایدارتر است. در نتیجه، باید همکاری بین ذی نفعان در قالب شوراهای هماهنگی حوضه برای حفاظت از زیست بوم و حفظ منافع اقتصادی حوضه در شرایط کمیابی آب افزایش یابد. راه حل های نظریه بازی همکارانه و شاخص های پایداری مورد بررسی در مطالعة حاضر نشان دهنده اهمیت ترکیب رفتار راهبردی ذی نفعان در طراحی سیاست های قابل قبول و پایدار برای کاهش اثرات خشکسالی در حوضه بود. از این رو، توصیه می شود که از راه حل نش هارسانی برای بازتوزیع منافع حاصل از همکاری بین ذی نفعان موجود در حوضه استفاده شود؛ به دیگر سخن، شایسته است توزیع منافع بین ذی نفعان در حالت همکارانه بر اساس وزن های نسبی صورت گیرد که بر مبنای بیشینة تقاضای آب بران در حالت عدم همکاری محاسبه می شود.
بررسی آثار تغییر اقلیم بر یخچال های طبیعی و تهدیدات امنیت ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد سال ۳۱ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۳
347 - 372
جایگاه آب از بعد حیاتی مهم ترین مسئله موردتوجه زندگی و بقا همه افراد جوامع است؛ کوچک ترین خللی در حضور آب در زندگانی و امور معیشت افراد بزرگ ترین تهدید زندگی را به همراه دارد. اما تنیده شدن مسائل حوزه آب (معضلات کلان و تهدیدات) و امنیت ملی در همدیگر، یکی از مهمترین معضلات حکمرانی در عصر جدید است. ساختن دیدگاه راهبردی برای تبدیل تهدیدات به فرصت ها در این دو حوزه از الزامات حکمرانی مطلوب است. این جستار با شناخت مسائل حوزه منابع آب و نحوه ارتباط آن با مسائل مطرح در حوزه امنیت ملی در تلاش است که نگاه راهبردی با هدف تبدیل این تهدیدات به فرصت های جدید ارائه کند. کاهش آثار منفی تغییرات اقلیمی مستلزم شناخت توان و ظرفیت منابع آب است. این پژوهش سعی در بهبود و بهینه نمودن روش ها و اصلاح ساختار مهندسی فکری برای حل معضلات ناشی از آن در حوزه آب دارد. در این پژوهش با استفاده از شواهد و قراین ژئومورفولوژیک و مواریث اقلیمی به بررسی موضوع پرداخته می شود. این پژوهش ازنظر هدف، نظری- کاربردی است.