مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
اقبال لاهوری
منبع:
مطالعات شبه قاره سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۷
171 - 190
علّامه اقبال لاهوری از شاعران بزرگ فارسی گوی شبه قاره هند است که اهمیت و جایگاه وی در بین مردم ایران و شبه قاره هند، بر کسی پوشیده نیست. وی درجهت بیان افکار آزادی خواهانه و وحدت طلبانه خود، از زبان شعری فارسی بسیار مدد جسته است. از جمله نکاتی که در اشعار اقبال جلب توجه می کند، کاربرد کنایات جدید در زبان شاعرانه اوست؛ کنایاتی که پیش از آن کاربرد نداشته یا بسیار کم کاربرد بوده اند. با توجه به اهمیت شناخت هرچه بهتر ویژگی های زبان شاعرانه اقبال، در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی تلاش شده است تا بدین سؤال اساسی پاسخ داده شود که با توجه به اهداف روشنگرانه اقبال لاهوری، در کنایات شعری او چه ابداعاتی مشاهده می شود؟ بدین منظور براساس بلاغت سنتی، انواع تازگی های کاربرد کنایه در اشعار اقبال، مشخص شد. نتیجه این بررسی نشان از آن دارد که کنایه ضمن اینکه از ابزارهای اصلی تصویرگری های شاعرانه علامه اقبال بوده، درجهت بیان اندیشه های متعالی و انسان ساز او دچار تحول شده، منجر به ابداع کنایاتی شده که خاص خود اقبال است. کنایاتی که ریشه در فرهنگ غنی اسلامی و آشنایی عمیق وی با فرهنگ و زبان و ادب فارسی دارند.
خدای متشخص و خدای غیرمتشخص از نظر علامه محمد اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر دیدگاه علامه اقبال لاهوری [i] را در باره خدا را مورد بررسی قرار می دهد. از نظر او خدا در اسلام هم بصورت متشخص و هم غیرمتشخص مطرح است و چنین تصوری از خدا هم تامین کننده نیاز متدین بوده و هم پاسخگوی کنجکاوی فکری فیلسوفان است. مک تاگارت متاثر از هگل حقیقت نهایی را مطلق می دانست و معتقد بود مطلق را نمی توان "من" یا "خود" نامید ولی اقبال با چنین نگاهی به حقیقت نهایی موافق نبود. اقبال همچنین به براهین سنتی اثبات وجود خدا اعتقادی ندارد،. او معتقد است که این براهین به انسان معرفتی درباره به خدا نمی دهند. در این خصوص او به حجیت شهود تاکید دارد و معتقد است همان طور که شهود می تواند ماهیت نفس و جهان را بر ما آشکار کند می تواند حقیقت خدا را نیز آشکار کند. تجربه شهودی طریقی است که برخی از فیلسوفان غرب مانند برگسون نیزکه هم عصر اقبال بود به آن تاکید داشت. اقبال این طریق را طریق قرآنی می داند و می کوشد آن را مستدل کند. اقبال در آثار خود از واژه ای بنام "خود" برای انسان استفاده کرده و از خدا نیز به عنوان " خود نامتناهی " یاد می کند که نسبتی با شهود دارند
نقش «تربیتی خود» در اندیشه های ادبی و عرفانی مولوی و اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی و نقد روش کلامی اقبال لاهوری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۳
169 - 198
حوزههای تخصصی:
اندیشمندان مسلمان همواره با شیوه های مختلف از دین دفاع کرده اند. اقبال لاهوری یکی از همین اندیشمندان است که تکاپوی بسیاری نمود تا دین را در عصر جدید احیاء و بازسازی کند. این پژوهش با شیوه توصیفی - انتقادی سعی می کند روش کلامی اقبال در دفاع از دین را واکاوی نماید. یافته های پژوهش مشخص کرد که اقبال در وجه سلبی دستگاه کلامی خود، شیوه «فلاسفه اسلامی» و نیز «کلام سنتی اسلامی» در دفاع از آموزه های دینی را ناتمام و بلکه نادرست می داند. عقلانی محض بودن و فقدان شورانگیزی این دو دانش، عامل این رویگردانی است. اقبال در وجه ایجابی اندیشه اش سعی کرده است از طریق «تجربه دینی» -که قرابت معنایی با «شهود عرفانی» دارد- از دین دفاع کند. او یقین دارد که تنها همین روش، ابزار مناسب و هم گرا با نیاز بشر امروزین و مطابق با خواست قرآن است. پژوهش حاضر در قسمت نقد نشان داده است که اقبال شناخت عمیقی از تراث اسلامی نداشته است و شیوه کلام پژوهی وی قوت لازم در دفاع از دین را ندارد
تحلیل انتقادی اندیشه سیاسی غرب مدرن در منظومه معرفتی اقبال لاهوری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
غرب در سده های اخیر اندیشه های نوینی را در عالم سیاست پدید آورده است. سکولاریسم، دموکراسی، ناسیونالیسم، سوسیالیسم، فاشیسم و لیبرالیسم از جمله این اندیشه هاست. تحقیق پیش رو کوشیده است این اندیشه ها را از نگاه اقبال لاهوری یکی از تحصیل کردگان در غرب و آشنا با فرهنگ مغرب زمین مورد تحلیلِ انتقادی قرار دهد. با توجه به اینکه پیشرفت و چیرگی غرب بر دیگر ملت ها سبب ارزشمندی تمدن جدید و به ویژه قداست تفکر سیاسی مدرن در اذهان بسیاری شده است، این بررسی می تواند گامی مهم در فهم اندیشه سیاسی غرب به عنوان رقیب اندیشه اسلامی و نیز نقد بت شدگی و غرب پرستی به شمار آید. این پژوهش که به صورت توصیفی تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای صورت بندی شده است، مشخص نمود که اقبال، اگرچه به برخی از این باورهای سیاسی روی خوش نشان داده و بعضی از محاسن آن را پسندیده و از آن سود برده است و حتی در پاره ای از زمان ها نسبت به برخی از آن ها متعصب بوده، اما با کلیت آنها مخالف است و آنها را مانع و دشمن سعادت و حیات سیاسی بشر می داند.
بررسی نقش موسیقیایی قافیه در اشعار جاویدنامه اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه به عناصر موسیقی ساز شعر( مانند: وزن، قافیه، ردیف) به خواننده کمک می کند تا معانی و حس شاعر را بهتر درک نماید. به ویژه در خصوص قافیه که مهمترین جلوه گاه موسیقی کناری در شعر بوده و نقش مهمی در انتقال معانی ایفا می نماید. که با بررسی آن علاوه بر فهم بهتر مفهوم مورد نظر، میزان توانمندی شاعر در سرودن شعر نیز سنجیده می گردد. اقبال لاهوری شاعر نام آشنایی است. وی با پیروی از شاعران بزرگ فارسی سرا قافیه را ابزاری برای القای عاطفه و مفهوم مورد نظر خود به کار گرفته است. این تحقیق می کوشد تا با روش تحلیلی _ توصیفی نقش موسیقایی قافیه را با تکیه بر اشعار جاویدنامه علامه اقبال لاهوری مورد بررسی قرار دهد. ساخت های محکم و گوناگون قافیه، تأثیر طنین حروف قافیه در جبران محدودیت وزنی و همچنین القای عاطفه مورد نظر شاعر، تناسب آوایی اجزای بیت با حروف قافیه و نیز استفاده اقبال از صنایع بدیعی و ساخت قافیه های هنری در این مقاله به عنوان علل گوشنوازی قافیه در شعر جاویدنامه مورد بررسی قرار گرفته است.
اقبال لاهوری و شیوه موجه سازی دین و باورهای دینی در عصر جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اقبال لاهوری یکی از اندیشمندان دوره معاصر و از پیشگامانی است که با توجه به الزامات عصر جدید، راه های سنتی را در دفاع از دین ناکافی، بلکه مضر می دانست. او تلاش کرد ضرورت و درستی آموزه های دین را به شیوه ای نو، موجه و پذیرفتنی کند. این تحقیق که به شیوه توصیفی انتقادی صورت بندی شده است، نخست خرده گیری های اقبال بر فلسفه، کلام و عرفان اسلامی را تبیین نموده و آن گاه بعد از بیان طرح اقبال، آن را نقد کرده است. در طرح ابداعی اقبال، به منظور دفاع از دین، ابتدا باید علوم تجربی را به کار گرفت. آن گاه «تجربه دینی» را به خدمت درآورد و سپس به مباحث اجتماعی دین توجه کرد. نتایج تحقیق نشان داد که توجه اقبال به دانش تجربی و ضرورت استفاده از آن در کلام، پذیرفتنی و بایسته است؛ اما سخن او درباره کنار نهادن فلسفه و کلام سنتی، صحیح نیست.
تحلیل انتقادی تلقّی اقبال لاهوری از فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۵
129 - 160
حوزههای تخصصی:
محمد اقبال لاهوری، از متفکران شبه قاره هند و تأثیرگذار بر نحله های مختلف فکری است.، او گرچه اندیشه های بدیع مختلفی داشت لیکن تفکر وی بیشتر با «پروژه تجدید بنای دینی در اسلام» شناخته می شود. تحقیق حاضر در پی واکاوی تلقّی اقبال از فلسفه ی اسلامی با روش تحلیلی- انتقادی است. با بررسی آثار منثور و منظوم اقبال، به این نتیجه می رسیم که وی هیچ گاه ماهیت فلسفه ی اسلامی را درست نشناخته و توضیح کاملی نداده است؛ بلکه وقتی از فلسفه ی اسلامی سخنی به میان می آورد یا منظورش بحث عقل به معنای عام است، یا به دانش تجربی و گاهی به شخصیت های فلسفی اشاره می کند؛ از طرفی اقبال در دوره های مختلف زندگی اش تلقّی های مختلفی از فلسفه اسلامی ارائه داده است و سرانجام بعد از طرح پروژه تجدید بنای دینی، فلسفه اسلامی را یونانی مآبی و متاثر از آن تلقّی کرده است. اقبال، سنت فلسفی در جهان اسلام را در بهترین حالت نیمه راهِ رسیدن به حقیقت می داند. این تلقّی با اشکالات جدی مانند عدم تعریف منطقی فلسفه ی اسلامی، عدم توجه به نحوه ورود فلسفه در جهان اسلام و میراث فارابی، عدم توجه به جنبه های مفید و مثبت فلسفه در اسلام، ترجیح غیر منطقی و گاه خطر آفرین تفکرات رقیب بر فلسفه و یکسان دانستن تلقّی همه فلاسفه اسلامی نسبت به یونان، مواجه است.
ابلیس در شعر اقبال لاهوری و عطار نیشابوری
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۰ شماره ۸
141 - 153
حوزههای تخصصی:
«ابلیس»، یکی از چهره های سرشناس تاریخ آفرینش است که در متون دینی و ادبی به ویژه ادبیات تعلیمی و عرفانی به او توجه شده است.
شاعران و عارفان نامداری چون احمد غزالی، عین القضاه، سنایی، عطار و مولانا، با نگرشی عارفانه، گناهش را توجیه نموده و آن را برخاسته از عشق توحیدی او به پروردگارش دانسته اند.
اقبال لاهوری، شاعر پارسی گو و فیلسوف آشتی جوی مسلمان، ابلیس را به گونه ای متفاوت در اشعارش مطرح نموده است.
در این مقاله، نگارنده به معرفی دو چهره ی متفاوت «ابلیس» در اشعار اقبال لاهوری و عطار نیشابوری پرداخته است.
بررسی الزامات و راه کارهای اقتصاد مقاومتی در شعر اقبال لاهوری
حوزههای تخصصی:
اقتصاد مقاومتی اصطلاحی است که رهبر معظّم انقلاب اسلامی، نخستین بار، در شهریور ماه 1389 برای مقابله با هجمه های اقتصادی دشمنان مطرح کردند. بر اساس سخنان ایشان، اقتصاد مقاومتی بدین معناست که شرایط اقتصادی کشور به گونه ای تنظیم شود که در برابر تکانه های اقتصادی آسیب کمتری ببیند. اقتصاد مقاومتی ویژگی ها، الزامات و راه کارهای گوناگونی دارد. در پژوهش حاضر سعی شده است که این ویژگی ها و راه کارها در شعر اقبال لاهوری واکاوی شود. بر اساس این بررسی، اقبال لهوری سه عامل را در ایجاد مشکلات اقتصادی کشورها مؤثّر می داند:1-عدم خودباوری2-وابستگی به غرب3-دسیسه های غرب. او برای حلّ این مشکلات و پیروزی بر عوامل راه حل هایی را پیشنهاد می کند. از جمله تلاش برای رسیدن به امّت واحده اسلامی، رسیدن به خودباوری، کاهش وابستگی به غرب از طریق تکیه بر توان داخلی و مبارزه با خام فروشی. نظرات اقبال در این زمینه به درون زا و برون نگر بودن اقتصاد مقاومتی، اصلاح الگوی مصرف و حمایت از کالای داخلی اشاره دارد. از جمله تلاش برای رسیدن به امّت واحده اسلامی، رسیدن به خودباوری، کاهش وابستگی به غرب از طریق تکیه بر توان داخلی و مبارزه با خام فروشی. نظرات اقبال در این زمینه به درون زا و برون نگر بودن اقتصاد مقاومتی، اصلاح الگوی مصرف و حمایت از کالای داخلی اشاره دارد.
واکاوی آراء اقبال لاهوری وسروش در تبیین خاتمیت با تأکید بر اندیشه های شهید مطهری
حوزههای تخصصی:
یکی از باورهای قطعی مسلمانان این است که با پیامبر گرامی اسلام« صلی الله علیه وآله و سلم » باب نبوت و رسالت برای همیشه بسته شده و پس از آن حضرت کسی به عنوان پیامبر ظهور نخواهد کردوخاتمیت تحقق می یابد. پس از پیامبر اسلام تبیین و تبلیغ دین توسط امامان معصوم و اوصیاء به حق آن حضرت انجام خواهد شد. اصل و اساس خاتمیت بر چند پایه استوار است که عبارتند از جاودانگی و جامعیت و دارای مراتب بودن دین اسلام و این که کمال دین، آن را جاودانه نموده و پس از طی مراحل و مراتب مختلف به عنوان دین کامل در اسلام تجلی یافته است. برخی از نویسندگان معاصربر این باورند که وحی مربوط به دوران غریزه است و حاکمیت آن تا زمان ظهور اسلام حجیت خود را حفظ نمود، ولی با ظهور عقل تجربی و استقرایی پیوستگی آن با عالم ماوراء طبیعت پایان یافته و باید به چشم یک تجربه کاملاً طبیعی بدان نگریسته و مورد نقد قرار داد وسروش معتقد است پس از پیامبر و ختم نبوت ولایت هیچکس دیگری از ارزش و اعتبار برخوردار نیست ولی ادعای ایشان از استحکام لازم برخوردار نیست .این روشنفکران تحلیل و تفسیری از خاتمیت مطرح کرده اند که با دلایل عقلی و نقلی سازگاری نداردو نتایج نادرستی از آن بروز یافته است .بدین جهت مورد نقد قرار گرفته است.
قیام امام حسین(ع) و عاشورا در اندیشه و اشعار اقبال لاهوری
منبع:
پژوهشنامه معارف حسینی سال هفتم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۷
27 - 76
حوزههای تخصصی:
عاشورای حسینی نهضتی جهانی است که توسطِ عزیزترین فرزند خاندان نبوت، امام حسین(ع) آغاز و به عنوان مکتب فکری نسل اندر نسل توسط آزادی خواهان حفظ شده است. یکی از طلایه داران نهضت عاشورای حسینی، مجاهد بیدارگر علامه اقبال لاهوری از اندیشمندان اهل سنت هند و پاکستان است. اقبال لاهوری دارای منظومه فلسفی و جهان بینی خاصی است، لذا اشاراتی کوتاه به خطوط کلی فلسفه و جهان بینی خود و نسبت آن با جایگاه و منزلت والای امام حسین(ع) و یارانشان کرده است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و به صورت کتابخانه ای، جایگاه عاشورای حسینی را از دیدگاه اقبال لاهوری کاویده است. یافته های پژوهش جایگاه حماسه حسینی در منظومه فکری اقبال و تأثیرپذیری او از مزایای ارزشمند حماسه حسینی را نشان می دهد. از نظر اقبال بهترین نسخه علاج مسلمانانی که در انحطاط فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قرار گرفته اند، عاشورا است. در اندیشه کلان تمدنی اقبال، نهضت عاشورا می تواند به عنوان حلقه وصل ملت ها قرار بگیرد.
معانی ثانویه امر در اشعار اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
99 - 122
علامه اقبال لاهوری، شاعر اندیشمند مسلمان، شاعری را همسنگ و هم پایه پیامبری می داند؛ او شاعر را پیشوا و راهنما و شعر را وسیله ای برای بیان حقیقت، هدایت انسان ها و ترغیب آنها به بیداری و حرکت به شمار می آورد. به سبب تأکید اقبال بر وجه ارشادی و ترغیبی کلام، در عین توجه به فصاحت و بلاغت الفاظ و معانی شعر و از آنجا که آشکارترین نمود نقش ترغیبی زبان در وجه امری کلام است، در این پژوهش به چگونگی کارکرد معانی ثانویه امر در شعر اقبال توجه شد. روش کار، شناسایی معانی ثانویه امر در شعر شاعر، دسته بندی بسامدی و تحلیل شواهد بر مبنای ارتباط دوسویه گوینده و مخاطب است. اهمیت پژوهش در توجه به کارکرد زبان و شیوه های ابلاغ پیام در شعر اقبال لاهوری، با توجه به مناسبات دوسویه شاعر و مخاطبان اوست. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد از مجموع هفتصد و هفتاد کاربرد امر در معانی ثانویه، در پنجاه درصد شواهد، امر در معنی تحذیر و تنبّه و ارشاد مخاطب آمده و شاعر ازنظر دانش و آگاهی در جایگاه برتری نسبت به مخاطب قرار گرفته است. در سی و پنج درصد شواهد، شاعر با مخاطب هم پایه خود سخن می گوید و بیشترین معنای ثانویه جملات امر در این ارتباطِ برابر، ترغیب مخاطب است. جایگاه فرودست شاعر در مقابل مخاطب، فقط آنجا دیده می شود که روی سخن شاعر با خداوند یا مخاطب غایب و مجازی است و امر در معنای دعا یا تمنّا به کار رفته است.
تقابل های معنایی در اشعار اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقابل معنایی یکی از لوازم و عناصر بنیادین در بررسی معناشناختی و ساختاری آثار ادبی است که در قالب الگویی منسجم و نظام مند به کار گرفته می شود. درک این نظام و طرح اصلی که شبکه ای سازمان یافته را تشکیل می دهد کمک شایانی به شناخت جهان ذهن و زبان شاعر می کند. اگرچه این ساختار در زبان اقبال لاهوری از انسجام و یکپارچگی زبان شاعران رده نخست زبان و ادبیات فارسی همچون حافظ و مولانا برخوردار نیست، امّا به سبب پیروی و تأثیرپذیری از بزرگانی چون مولوی در وزن و زبان و اندیشه، این ویژگی زبانی در شعر او پررنگ و برجسته شده است. بررسی دیدگاه پیروان مکتب ساختارگرایی و نظریه تثبیت قطب های دوگانه روش کار قرار گرفت. بر این مبنا ریشه های اندیشه تقابلی و نیز شبکه مضامین متقابل در کلّیّات اقبال بررسی شد و سرانجام شبکه نظام مند تقابل های معنایی کلّیّات او به تصویر کشیده شد. در کلّیّات اقبال لاهوری چندین حوزه تقابلی وجود دارد که هر یک در رده مفاهیم ارزشمند و بی ارزش، کفر و ایمان، خودی و بیخودی، عرفانی، عاشقانه قابل بررسی است.
خرده گیری شتابزده ناقدان بر شیعی ستیزی اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«خرده گیری شتابزده ناقدان بر شیعی ستیزی اقبال» منصور نیک پناه یوسف شیخ زاده ادبیات فارسی مجموعه ی متنوع و فراگیر است که اقوام و مذاهب مختلف ایرانی را در اقصا نقاط جهان شامل می گردد. در تمام اعصار ارزیابی های شتابزده در مورد شخصیت های برجسته صورت گرفته و می گیرد .ارزیابی هایی که نتیجه بررسی های سطحی از آثار آنهاست. این ارزیابی ها گاه بنا به دلایل اقلیمی، مذهبی یا سیاسی با حب و بغض های همراه می گردد که با واقع عمر سازگار نیست. اگرچه شعر آیینی با محوریت تقریب و وحدت از صبغه های پر رنگ آثار اقبال به حساب می اید اما در مورد اقبال لاهوری نیز برداشت های نادرستی ، به دلیل وجود برخی اشعارش وجود دارد .ابیاتی در دیوان اقبال موجود است که به ظاهر در آنها به امام جعفر اهانت شده است.در این مقاله در پی آن هستیم تا به دیدگاه اقبال در مورد اهل بیت و نیز به معرفی جعفر و صادقی که اقبال در دیوان خود آنها را مذمت کرده بپردازیم , و اندیشه شیعه ستیزی شاعر را مورد ارزیابی قرار دهیم و این ابهام و کژ فهمی را که برای برخی از خوانندگان شعر اقبال ایجاد شده را برطرف نماییم. واژگان کلیدی:اقبال لاهوری، میر جعفر ،میر صادق،سراج الدوله، تیپو سلطان
تطبیق دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری در باب مسأله مراتب تحقق انسان کامل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
271 - 292
حوزههای تخصصی:
بین اشعار مولوی و اقبال لاهوری شباهت های وجود دارد که موجب شده این دو شاعر بزرگ به هم نزدیک شوند. سؤال اصلی در این نوشتار این است که انسان از دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری دارای چه جایگاهی هستند؟ بررسی اشعار این دو شاعر و مقایسه آن ها در رابطه با انسان و محتوای آن بیانگر این است که مولانا و اقبال لاهوری اعتقاد دارند که در سلسله مراتب وجود، انسان به عنوان آخرین مرتبه هستی پا به عرصه عالم گذاشته و یا به قولی متأخّر زمانی است، ولی علت اصلی و غایی آفرینش محسوب می گردد و خلاصه و اشرف تمام مخلوقات به شمار می رود. از مشترکات دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری می بایست به نوع نگاه آن ها به انسان به عنوان موجودی دو بعدی و دارای مراتب، غایت خلقت بودن انسان کامل و برتری انسان بر سایر موجودات اشاره کرد. نتایج حاکی از آن است که اقبال لاهوری علاوه بر شباهت نگرش به مولانا به فلسفه تربیتی انسان توجه دارد.
انسان از دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری ، (با رویکردی به علم، عشق و مرگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
178 - 192
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین موضوعاتی که فلاسفه و عارفان شرقی بدان پرداخته اند مسئله انسان شناسی است و از مولفه های مهم مربوط به آن شناخت مرگ، عشق و علم انسان است که علم به این موضوعات در سرنوشت آدمی تأثیر به سزایی دارد، انسان معاصر با توجه به مکاتب و نظریه های مختلف در این مورد دچار سردرگمی شده است مطالعه در باب این موضوعات باعث برطرف شدن برخی ابهامات ذهنی و انتخاب مسیر درست زندگی خواهد شد. پژوهش حاضر با هدف بررسی انسان از دیدگاه مولانا و اقبال لاهوری با رویکرد به علم، مرگ و عشق به روش کتابخانه ای به انجام رسیده است. یافته های پژوهش: از تشابهات اندیشه دو شاعر: یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در ارتقای مقام انسان را کسب علم می دانند، مولانا سه علم، علم تجربی، علم شغل و علم صوفیانه را باور دارد،عنایت او به علم صوفیانه است. اما اقبال به علم حصولی و حضوری معتقد است. در مورد مرگ هر دو شاعر مرگ و جاودانگی را برای تمامی انسان ها محتوم می دانند. مولانا نوع زندگی و مرگ شخص را بازت اب ض میر و دل آدم ی می داند اما اقبال می گوید: جاودانگی حقیقی زمانی مطلوب است آدمی گوهر وجودی مفهومِ خودی را بشناسد. عشق از نظر هر دو از سوی خدا آمده است مولانا غایت و نهایت عشق را وصول به حضرت حق می داند . اما از نظر اقبال عشق به خدا در نهاد آدمی موجود است و اگر لحظه ای عشق به خدا از آنها گرفته شود نابود می شوند.
بررسی دیدگاه اقبال لاهوری درباره تجربه دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
189 - 202
حوزههای تخصصی:
بی تردید نخستین نویسنده از میان متفکران مسلمان که به مباحث تجربۀ دینی در غرب توّجه کرده اقبال لاهوری است. این مقاله روش توصیفی تحلیلی در صدد واکاوی نظر اقبال لاهوری درباره تجربه دینی است. اقبال لاهوری با توّجه به دیدگاه هاکینگ، رویکردی پراگماتیستی نسبت به دین را پذیرفت که در آن تجربۀ دینی و عقل و شهود جایگاه خاصِ خود را دارند. او از این راه دیدگاه جیمز را نقد کرد و تبیین جدیدی را از مفاهیم کلیدی اسلام پیش کشید. از منظر اقبال دین، نوعی «خودآگاهی بالقوّه» است که در کنار «خودآگاهی عادی» قرار می گیرد که امکاناتی برای تجربه و تحصیل معرفت فراهم می آورد. اقبال گوهر دین را ایمان می داند و در عین حال عقل را محدودکننده یا مخالف ایمان نمی داند. اقبال همچون هاکینگ بر این نکته تأکید دارد که دین با احساس آغاز می شود، ولی به آن محدود نمی شود و به مابعدالطبیعه نیز گسترش می یابد. دین خود را در طول تاریخش هرگز به عنوان یک موضوع احساس مطرح نکرده، بلکه پیوسته سعی مدام در کشف مابعدالطبیعه داشته است. اقبال با پذیرش سخن هاکینگ دو نتیجه را به دست می آورد: 1) رّد نگاه متصوفه به عقل، 2) حل مشکل وحی زبانی.
تفسیر حیات انسانی و نقد عقل مدرن از منظر ایمانوئل کانت و اقبال لاهوری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سیاست پژوهی اسلامی ایرانی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷)
91 - 119
حوزههای تخصصی:
کانت از مهم ترین فیلسوفان غرب است که با بیان محدودیت های تفکر عقلانی ضمن منضبط نشان دادن عقل، مبناگرایی را که مدتی بر تفکر فلسفی غرب حکمفرما شده بود، به چالش می کشد. او معتقد است عقل از دخالت در تمامی حوزه ها عاجز است.در فلسفه کانت، عقل عالی ترین قوه نفس و معرفت عقلانی بالاترین مرحله شناخت است. پس اساسی ترین ویژگی بشر عقلانیت یا خردورزی است که مبنای سخاوت و شرافت ذاتی او می باشد. اما اقبال عقل را نعمت الهی دانسته و قصد دارد برپایه نظام اندیشه ای دینی منسجم و متشکل ازمنابع سه گانه شناخت یعنی طبیعت، تاریخ وتجربه، جهان را تفسیرکرده و معنای زندگی را دریابد. دراین مقاله سعی شد با بررسی شبکه معنایی هرمتفکر وجوه اشتراک و افتراق اندیشه آنان درمورد تفسیرحیات انسانی مشخص گردد. یافته ها حاکی از آن است که کانت با جدا سازی عقل عملی از عقل نظری در گام اول آن را توانمند در تشخیص اخلاق و عمل به اخلاق ارزیابی می کند و این امکان را به بشر می دهد که اخلاقی جهانشمول و معتبر وضع کند و از اینکه اخلاق به امری نسبی تبدیل شود ممانعت می کند و برای اینکه عقل در تشخیص اخلاق دچار اشتباه نشود، معیارهایی معرفی می کند که براساس آن امکان تشخیص رفتار اخلاقی از رفتار غیراخلاقی ممکن می شود. از دیگر سو مهم ترین ویژگی اندیشه ی اقبال وجه انتقادی و سنت شکنی اوست. او عقل انسان را به تنهایی قادربه فهم صیرورت هستی نمی داند و برای تفسیر جهان نیاز به پیوند انسان با حیات را لازم و بیشترین سطح-آگاهی و اندیشه ورزی فیلسوفان را ناشی از غرایزنهانی آن ها می داند.
تفسیر حیات انسانی و نقد عقل مدرن از منظر نیچه و اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۱
215 - 237
حوزههای تخصصی:
نیچه خرد را شرط لازم و نه کافی برای حیات انسانی می دانست؛ اما به اندیشمندی خردستیز شهرت یافت. اقبال لاهوری نیز با نقد عقلانیت مدرن غربی در پی بازسازی فکر دینی در اسلام بود. فهم چیستی و صورت بندی نقد این دو اندیشمند بر عقلانیت مدرن و چگونگی تفسیر آنها از جهان و حیات انسانی، مسئله محوری این مقاله است. نیچه می کوشد با اجتناب از مطلق نگری، کارکرد عقل را محدود و مشخص نموده و درعین حال آن را از سلطه ایدئولوژیک برهاند و سپس در کنار غریزه و احساس بنشاند. اقبال نیز در اشعار و نوشته هایش با نقد عقل فلسفی، بر تجربه و شهود تأکید می کند. نیچه جهان را فاقد معنا می داند و بر شور زندگی و پررنگ کردن جنبه های دیونیزوسی آن تأکید دارد و با اذعان به مرگ خدا هرگونه نظام سازی دینی و اخلاقی را منتفی می سازد. اما اقبال عقل را نعمت الهی دانسته و قصد دارد بر پایه نظام اندیشه ای دینی منسجم و متشکل از منابع سه گانه شناخت؛ یعنی طبیعت، تاریخ و تجربه، جهان را تفسیر کرده و معنای زندگی را دریابد و بدین ترتیب به هر دو بعد آپولونی و دیونیزوسی جهان و حیات انسانی توأمان توجه دارد. در این مقاله سعی شد با بررسی شبکه معنایی هر متفکر وجوه اشتراک و افتراق اندیشه آنان در مورد تفسیر حیات انسانی مشخص گردد. یافته ها حاکی ست که مهمترین ویژگی اندیشه ی نیچه و اقبال وجه انتقادی و سنت شکنی آنهاست. آنها عقل انسان را به تنهایی قادر به فهم صیرورت هستی نمی دانند و برای تفسیر جهان نیاز به پیوند انسان با حیات را لازم و بیشترین سطح آگاهی و اندیشه ورزی فیلسوفان را ناشی از غرایز نهانی آنها می دانند. البته اقبال چه در نقد مدرنیته و فرهنگ یونانی و چه در ناکافی دانستن عقل انسانی برای فهم جهان و حیات انسانی با نیچه اشتراک عقیده دارد، ولی برای غرایز انسانی جایگاهی بسان نیچه قائل نیست. در این پژوهش نگارنده قصد دارد با روش هرمنوتیک قصد گرا و مؤلف محور کوئنتین اسکینر و جمع آوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای به بررسی دیدگاه متفکران مذکور بپردازد، کاری که تاکنون انجام نشده است.