مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۴۱.
۲۴۲.
۲۴۳.
۲۴۴.
۲۴۵.
۲۴۶.
۲۴۷.
۲۴۸.
۲۴۹.
۲۵۰.
۲۵۱.
۲۵۲.
۲۵۳.
۲۵۴.
۲۵۵.
۲۵۶.
۲۵۷.
۲۵۸.
۲۵۹.
۲۶۰.
اینستاگرام
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
775 - 795
حوزههای تخصصی:
هدف: برندسازی شخصی یکی از موضوعات جدید در زمینه برندسازی است. افراد برای دستیابی به برند شخصی پایدار و قدرتمند در یک تخصص، به شناخت اهداف مشخص و راه کارهای مناسب نیاز دارند. به تازگی شبکه های اجتماعی، به خصوص اینستاگرام، در حوزه برندسازی رشد بسیار زیادی داشته اند. با توجه به ضرورت پژوهش در زمینه برندسازی شخصی و اهمیت شبکه اجتماعی اینستاگرام در برندسازی شخصی، پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل مؤثر بر برندسازی شخصی موزیسین های فعال با رویکرد داده کاوی در شبکه اجتماعی اینستاگرام انجام شده است.
روش: صفحات شخصی افراد صاحب برند شخصی، در شبکه اجتماعی اینستاگرام که در حوزه تخصصی نوازندگی فعال هستند، جست وجو و ۱۱۴۵ پُست در بازه زمانی یک ساله (۱ دسامبر ۲۰۱۹ تا ۱ دسامبر ۲۰۲۰) بررسی شد. پس از جمع آوری داده ها، برای تجزیه وتحلیل آن ها و عملیات داده کاوی، از نرم افزار نایم استفاده شد و الگوی درخت تصمیم از آن به دست آمد.
یافته ها: این پژوهش تأثیر عوامل مؤثر بر برندسازی شخصی موزیسین ها با ۱۱ ویژگی به عنوان ورودی (دنبال کنندگان، نوع پُست، محتوای پُست، زمینه یا تم پُست، کپشن، تگ، هشتگ انگلیسی، هشتگ فارسی، مجموع هشتگ ها، روز پُست، ماه پُست) روی کامنت و لایک که از نوع ویژگی های خروجی تعریف شده اند، بررسی می شود. این الگو بیان می کند که عواملی از قبیل نوع پُست، محتوای پُست، زمینه آن، تگ، هشتگ های فارسی و انگلیسی و همچنین، ماه و روز انتشار پُست بر مشارکت کاربران و آگاهی از برند شخصی تأثیر دارد.
نتیجه گیری: در پژوهش حاضر، میزان مشارکت در اینستاگرام با میزان لایک و کامنت سنجیده شده است و مقدار مشارکت، آگاهی از برند را نشان می دهد. در با توجه به نتایج این پژوهش، نوازندگان قادر خواهند بود که با شناسایی عوامل مؤثر بر برند شخصی خود در اینستاگرام، عملکرد بهتری به نمایش بگذارند و باعث رشد و توسعه آن شوند.
چه عواملی کاربران را به کامنت گذاری در شبکه های تجارت اجتماعی ترغیب می کند: شواهدی از کاربران اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
400 - 421
حوزههای تخصصی:
هدف: در حال حاضر، بسیاری از افراد در شبکه های اجتماعی، مانند اینستاگرام، بر اساس انگیزه ای فعالیت می کنند. افراد در این شبکه برای اظهارنظر از روش های مختلفی از جمله استوری، اشتراک متن و تصویر، کامنت گذاری و غیره استفاده می کنند. هدف از این پژوهش، شناسایی و اولویت بندی انگیزه های کامنت گذاری این افراد است.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری و تحلیل اطلاعات، توصیفی و از نوع پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه استفاده کنندگان از شبکه اجتماعی اینستاگرام، در بازه زمانی مهر ۱۴۰۱ تا مرداد ۱۴۰۲ بود. نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران ۳۸۴ نفر به دست آمد که درنهایت ۴۰۰ نفر به آن پاسخ دادند. برای گردآوری داده ها، از ابزار پرسش نامه استفاده شد. برای رتبه بندی انگیزه ها، از آزمون فریدمن و نرم افزارهای اس پی اس اس و آموس استفاده شد.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که همه انگیزه های کامنت گذاری مطلوب بودند و مهم ترین متغیر، متغیر دستیابی به حالت های عاطفی مثبت (41/9) است. متغیر تخلیه استرس ها و فشار روانی (46/8) رتبه دوم و به همین ترتیب، متغیر اطلاع رسانی به دیگران (95/7) رتبه سوم، متغیر اشتراک گذاری لذت از یک محصول (79/7) رتبه چهارم، متغیر پیشگام شدن در تبلیغات دهان به دهان (51/7) رتبه پنجم، متغیر ترویج یک عقیده یا تفکر خاص (77/6) رتبه ششم و در نهایت، متغیر تلاش برای مشهور شدن (59/5) رتبه آخر را دارد.
نتیجه گیری: بسیاری از افراد در دنیای واقعی با استرس های روزانه و فشارهای روانی درگیرند. این افراد برای تخلیه این احساسات خود، ممکن است به کامنت گذاری اقدام کنند. بلاگرها یا سلبریتی های مجازی که تمایزهای منحصربه فردی دارند، ممکن است هدف این افراد باشند تا این با کامنت های خود، فشار روانی وارده را تخلیه کنند. شناسایی این انگیزه و پاسخ گویی درست به آن، می تواند این حس را در کاربران کنترل کند و کاربردی باشد.
راهکارهای رفع و خنثی سازی سانسور متا علیه سردار شهید قاسم سلیمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به دنبال اقدامات ضدایرانی دولت ترامپ در تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و متعاقباً ترور سرلشکر قاسم سلیمانی، شبکه های اجتماعی زیرمجموعه ی شرکت متا (فیسبوک و اینستاگرام) اقدام به سانسور بی سابقه ی مطالب مرتبط با سردار سلیمانی و حذف گسترده ی حساب کاربران ایرانی کرده اند. این مقاله به دنبال آن است که مشروعیت سانسور مذکور را با اتکا به مواضع و مقررات اعلامی متا و همین طور قوانین مختلف و رویه قضایی در آمریکا بررسی کرده تا برای رفع و خنثی سازی آن راهکار ارائه دهد. از این رو، پژوهش تحلیلی حاضر از نوع اسنادی بوده و روش گردآوری اطلاعات در آن کتابخانه ای است. یافته های این مطالعه نشان می دهد که نفس حضور اعضای سپاه (از جمله شهید سلیمانی) در شبکه های اجتماعی آمریکایی و همچنین انتشار مطالب توسط سایر کاربران در حمایت از آنها به لحاظ قانونی با هیچ محدودیتی مواجه نیست. بنابراین، ادعای متا یا دولت آمریکا مبنی بر وجود وظیفه و الزام قانونی در این باره دروغین و بی اساس است؛ ضمن اینکه برخی از مصادیق این سانسور حتی با مقررات داخلی متا نیز مغایرت دارد. در نهایت، این پژوهش با جمع آوری ادله ای متقن ثابت می کند که ما در خصوص محدودیت های متا علیه سردار سلیمانی و سپاه با نمونه ای از سانسور دولتی مواجه هستیم که در نظام حقوقی آمریکا غیرقانونی و قابل پیگیری است. فلذا، در صورت استفاده از راهکارهای پیشنهادی توسط این مقاله می توان شرکت متا را ملزم به رفع سانسور مذکور کرد و به محدودیت انتشار مطالب مرتبط با شهید سپهبد سلیمانی و موارد مشابه در اینستاگرام و فیسبوک پایان داد.
عوامل همبستگی ملی در زمان شهادت سردار سلیمانی در بستر شبکه های اجتماعی
منبع:
مطالعات دینی رسانه سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳ و ۴
107 - 132
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر شناسایی عوامل همبستگی ملی در زمان شهادت سردار سلیمانی در بستر شبکه های اجتماعی است. روش: در نوشتار حاضر با استفاده از نظریات موجود در حوزه همبستگی ملی و مولفه های استخراج شده در پست ها و صفحات، به شیوه کدگذاری کیفی به تحلیل صفحات در شبکه اجتماعی اینستاگرام پرداخته شده است. بر این اساس به شیوه هدفمند تعداد ۲۹ پست به عنوان نمونه بر اساس اصل کفایت نظری از پست های موجود در شبکه های اجتماعی اینستاگرام مورد تحقیق و بررسی قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان می دهد عوامل ۱- هویت و ارزش های ملی ، ۲-ارزش های اخلاقی ، ۳- مردمی بودن و ۴- شناخت دشمن به عنوان عوامل همبستگی ملی در زمان شهادت سردار سلیمانی در بستر شبکه های اجتماعی شناسایی شدند. که به ترتیب مفاهیم ذیلِ هویت و ارزش های ملی و مردمی بودن توانسته اند بیش از بقیه بر نوع کاربران و در پی آن همبستگی ملی در آن بازه زمانی مورد بررسی تاثیر گذار باشند. نتیجه گیری: می توان گفت این عوامل می توانند خط مشی بسیاری از مسئولان نظام جمهوری اسلامی قرار گیرند تا در بزنگاه های حساس از توان و حضور حداکثری بهره برد. لذا متولیان امر بایست با یک برنامه ریزی دقیق و حساب شده در تمام زمینه ها و تمرکز بر مقوله های یافت شده ، موجب ایجاد همبستگی ملی در مناسبات و اتفاقات ملی و مذهبی شوند و در این حوزه شبکه های اجتماعی را بیش از پیش جدی بگیرند.
فرصت ها و چالش های دین در رسانه های نوین با تأکید بر اینستاگرام
منبع:
مطالعات دینی رسانه دوره ۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۱
142 - 169
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر قصد دارد فرصت ها و چالش های دین در رسانه های نوین در فضای مجازی با تأکید بر اینستاگرام را شناسایی و تبیین کند.روش شناسی پژوهش : پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کیفی با استفاده از تحلیل تِم و تکنیک تجسم داده کاوی و مبتنی بر مصاحبه نیمه عمیق است. تحقیق از نظر هدف، توسعه ای-کاربردی بوده و از روش کدگذاری مضامین برای تحلیل داده استفاده می کند. داده ها از طریق مصاحبه های انفرادی با 15 نفر از اساتید و خبرگان دین و رسانه از طریق نمونه گیری هدفمند و با استفاده از روش گلوله برفی به دست آمد و درنهایت مهم ترین فرصت ها و چالش های دین در رسانه های نوین اینستاگرام شناسایی و تبیین شد و راهکارهایی برای رفع آن ها ارائه گردید.یافته ها: مهم ترین فرصت های شناسایی شده شامل آینده نگری در تولید محتوا، مدیریت حضور فعالانه نهادهای دینی در فضای مجازی و بهره گیری از قابلیت های اینستاگرام است، و مهم ترین چالش ها در حوزه رسانه های نوین شامل حضور ضعیف دینی در فضای مجازی، سطحی نگری دین و تردید در آن، بهره برداری غرب از فضای مجازی و تخریب هدفمند ارزش های اسلامی و ایرانی است.بحث و نتیجه گیری: مدیران رسانه و حوزه تبلیغات دین می توانند از نتایج این پژوهش استفاده کنند. مدیران رسانه باید بر مبحث آینده نگری در تولید محتوا و حضور فعالانه در فضای مجازی تأکید ویژه داشته باشند و سعی نمایند که مباحث دینی قوی و عمیق را در این فضا تقویت و اشاعه دهند.
نوجوانان اینستاگرامی و هویت دینی
منبع:
مطالعات دینی رسانه دوره ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۳
1 - 32
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی چگونگی بازنمایی ابعاد و مؤلفه های هویت دینی در محتواهایی است که نوجوانان از خود و بدن رسانه ای خود در شبکه اجتماعی اینستاگرام به اشتراک می گذارند. روش شناسی پژوهش: در این پژوهش با استفاده از روش نشانه شناسی بارت، محتواهای منتخب از 35 صفحه متعلق به نوجوانان اینستاگرامی، با نمونه گیری از میان پست ها، هایلایت ها و استوری های هر صفحه تحلیل شده اند.یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش حاضر، محتوای مرتبط با بعد احساسی هویت دینی، با آیین های شیعی ارتباط و نسبت مستقیمی داشته است. در بعد معرفتی هویت دینی -که با عقیده و باور کاربران نوجوان مرتبط است- رویکردهای فرادینی و درون دینی به صورت همزمان وجود داشته است، گرچه شناخت عمیقی که در پی تعمق و استدلال به دست می آید، کمتر دیده می شود؛ اما بعد ارزشی هویت دینی، به دلیل تکرار تصاویر و ویدئوهایی با پوشش های بی حجاب و یا باز و نیز ژست ها، حرکات و رفتارهای نامتعارف به ویژه از سوی دختران نوجوان، تضعیف شده است.بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، نوجوانان اینستاگرامی برخی مؤلفه های دینی را انتخاب کرده و برخی دیگر را کنار نهاده اند. ایم امر بیانگر نوعی سبک دینداری انتخاب گرایانه در میان آنان است. همچنین پیوند بین هویت دینی و نمایش «خود»، نشان دهنده «نمایشی شدن دین» در میان کاربران نوجوان شبکه اجتماعی اینستاگرام می باشد.
بررسی کنشگری هیستریونیک کاربران ایرانی شبکه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۳۶)
5 - 30
حوزههای تخصصی:
پژوهشگران با انتخاب موضوع کنشگری هیستریونیک کاربران ایرانی شبکه های اجتماعی، به دنبال واکاوی روان شناسانه کنشگری این کاربران بوده اند. بر این اساس، مطالعه موردی خود را صفحه اینستاگرام بچه پولدارهای تهران قرار دادند، که در زمره مطالعات میان رشته ای حوزه های روان شناسی و ارتباطات قرار می گیرد. صفحه بچه پولدارهای تهران، اغلب تصاویر زندگی بی دغدغه را به نمایش می گذارد و به دنبال آن بسیاری از دنبال کنندگان این صفحه واکنش های متفاوتی را به این پست ها از خود نشان می دهند. در این پژوهش سعی بر آن شد تا ذیل چهارچوب مفهومی پژوهش به توضیح رفتار هیستریونیک و عوامل شکل دهنده آن پرداخته شود. روش تحقیق نیز، تحلیل مضمون مورد نظر ولکات و با نمونه گیری غیر احتمالی هدفمند است که به واکاوی اظهارنظرها، در پست های منتشرشده پرداخته است. سرانجام با تحلیل اظهارنظرهایی که زیر 70 پست این صفحه منتشر شده است، شش مقوله استخراج و مورد توصیف و تحلیل قرار گرفت که نشانگر کنشگری هیستریونیک کاربران بوده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که برخی از مخاطبان یا کاربران بر اساس مکانیسم های دفاعی چون تلقین پذیری، همه توانی، کنش نمایی، جابه جایی، طفره و انحراف و سرکوب دست به کنشگری هیستریونیک در فضای مجازی زده اند. با دسته بندی اظهارنظر های کاربران صفحه بچه پولدارها شش دسته از انواع کنشگری هیستریونیک شناسایی شدند؛ که از جمله آن می توان به تحقیر دیگران، تحقیر خود، اتهام به فساد، بررسی ویژگی های ظاهری، توهین جنسی و نگاه جنسیتی اشاره کرد.
بازنمایی مؤلفه های فرهنگی برند ملی جمهوری اسلامی ایران در بستر شبکه اجتماعی اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۳۶)
31 - 57
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر با هدف افزایش شناخت درباره ی چگونگی بازنمایی مؤلفه های فرهنگی برند ملی جمهوری اسلامی ایران در بستر شبکه ی اجتماعی اینستاگرام، 75 پست نمونه (با نمونه گیری هدفمند) از پنج صفحه ی منتخب در بازه ی زمانی معین، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و مبتنی بر 13 مؤلفه ی جمع بندی شده، تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهند مؤلفه ی «اماکن و ابنیه» برجسته ترین و اصلی ترین مؤلفه ی فرهنگی بازنمایی شده از برند ملی کشور ایران است. همچنین مؤلفه های «فرهنگ مردمی»، «سبک زندگی فرهنگی» و «مناظر و زیبایی های طبیعی» در این رابطه مؤلفه هایی قابل توجه اند. افزون براین، ویژگی های بازنمایی شده از بعد فرهنگی برند ملی کشور ایران نشان می دهند ایران کشوری غنی و سرشار از پیشینه و میراث تاریخی، هنری، فرهنگی و طبیعی و برخوردار از آثار معماری و مناظر طبیعی زیبا و چشم نواز است. همچنین مردم ایران، مردمی مهربان، صمیمی و مهمان نوازند و به طورکلی، کشور ایران مقصدی بسیار جذاب و لذت بخش برای گردشگران است. درمجموع، مؤلفه های یادشده در بستر اینستاگرام به صورت جذاب و خوشایند برای مخاطبان بین المللی بازنمایی شده اند ولی با توجه به ظرفیت های پرتنوع و پرشمار فرهنگی ایران، این تصویر بازنمایی شده تصویری ناقص است. به طوری که همچنان مؤلفه ها، عناصر و ویژگی های فراوانی از بعد فرهنگی برند ملی کشور ایران نزد مخاطبان بین المللی در بستر شبکه ی اجتماعی اینستاگرام ناشناخته مانده اند.
بازنمایی زیست مجازی کودکان اینفلوئنسر در اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۳۶)
155 - 183
حوزههای تخصصی:
با گسترش شبکه های اجتماعی و به ویژه اینستاگرام فعالیت کودکان اینفلوئنسر در سال های اخیر رشد قابل توجهی داشته است. کاربران شبکه های اجتماعی از این کودکان به عنوان "کودکان کار اینستاگرامی" یاد می کنند که تبدیل به منبع درآمدی برای خانواده هایشان شده اند. از همین رو هدف پژوهش حاضر نحوه بازنمایی زیست مجازی کودکان اینفلوئنسر در اینستاگرام است. در همین راستا نحوه فعالیت روزانه کودک، چگونگی تبلیغات، هویت بخشیدن و برندسازی مادر و تعاملات آن ها با فالوورها مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش از نوع کاربردی بوده و با توجه به هدف اصلی به صورت تحلیل محتوای کیفی با روش نتنوگرافی انجام شده است. بنابراین فضای اینستاگرام به عنوان میدان تحقیق در نظر گرفته شد و از طریق مشاهده و خواندن نوشتارها، دیدن تصاویر، عکس ها و ویدئوهای منتشرشده، 20 صفحه از کودکان اینفلوئنسر و شش صفحه از والدین کودکان اینفلوئنسر در بازه زمانی شش ماهه مورد بررسی قرا گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد در صفحات کودکان اینفلوئنسر، زیست مجازی کودکان اینفلوئنسر بر روی چهار محور اصلی جذب فالوور، نقش آفرینی والدین، هویت بخشی مجازی و تبلیغات و کسب درآمد متمرکز است و در صفحات والدین کودکان اینفلوئنسر دو مقوله بازنمایی خانواده ای خوشبخت در فضای مجازی و ارتباط با فالوور خودنمایی می کند. کودکان اینفلوئنسر در خواب، موقع بازی، مسافرت، تفریح، کسب مهارت های اولیه رشدی و ... در حال تبلیغ و جذب فالوور هستند و می توان از آن ها به عنوان مقوله بهره کشی در لحظه یاد کرد. همچنین می توان گفت هدف تمام فعالیت های صفحات کودکان اینفلوئنسر در نهایت کسب تبلیغات و منفت مالی است.
تحلیل معنای کارآفرینی زنان در فضای مجازی (مورد مطالعه اینستاگرام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۸
296 - 261
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر مبتنی بر پژوهشی کیفی است که با هدف تحلیل معنای کارآفرینی و فهم چگونگی کنش کارآفرینانه ی زنان در شبکه ی اجتماعی اینستاگرام انجام شده است. بدین منظور با 14 زن کارآفرین که دارای صفحات فعال در اینستاگرام هستند، مصاحبه های عمیق صورت پذیرفته و سپس داده های جمع آوری شده با استفاده از روش تحلیل تماتیک مورد تحلیل قرارگرفته است.یافته های تحقیق در مجموع دربردارنده سه مضمون فراگیر شامل «اینستاگرام و عرضه توانمندی های زنان»؛ «آنلاین شاپ اینستاگرامی متناسب با نقش های چندگانه زن»؛ « اینستاگرام بستر نو برای کنش اجتماعی فعالانه زنان» و همچنین هفت مضمون سازمان یافته است که عبارتند از: «فروشگاه اینستاگرامی»؛ «مشتری محوری»؛ «شکوفایی زودبازده»؛ «تعادل شغل با خانواده»؛ «حرکت رو به جلو و در لحظه»؛ «تناسب شغل با شخصیت زنانه»؛ «امکان رشد و بروز خلاقیت زنان» بدست آمد. نتیجه حاصل از این پژوهش نشان داد که فضای مجازی و خصوصا اینستاگرام فضای امن فکری و کنشگرانه ی فعال ومنعطفی برای اثرگذاری اجتماعی_اقتصادی زنان کارآفرین پدیدار نموده است که در آن از جذب و تعامل با مشتریان تا اثرگذاری فکری و رفتاری بر مشتری را برای زنان کارآفرین فعال در این سکو فراهم کرده است.
طراحی الگوی محتوای سلامت محور در شبکه های مجازی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی محتواهای تولید شده توسط کاربر در اینستاگرام با موضوع کووید19 انجام شده است که با بهره گیری از روش کیفی و رویکرد داده بنیاد انجام گرفته است. روش تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت اکتشافی است. جامعه آماری این پژوهش جهت مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته شامل خبرگان دانشگاهی و پزشکان و کادر درمان بیماران کرونایی در بیمارستان ها هستند. این افراد با توجه به شیوه هدفمند گلوله برفی تا رسیدن به نقطه اشباع نظری ۱۱ نفر انتخاب شدند. شیوه تجزیه و تحلیل با استفاده از کدگذاری باز، محوری و گزینشی است. نتایج تحقیق، حاکی از شناسایی ۹6 کد محوری، ۱۹ کد انتخابی است. عوامل علی شامل آگاهی و دانش کاربران، نگرش و باورهای کاربران، و ویژگیهای روانشناختی کاربران می باشد. عوامل زمینه ای شامل عوامل اجتماعی- فرهنگی، عوامل اقتصادی و زیرساختی تولید محتوا، عوامل سیاسی و حکمرانی، عوامل فردی و روانشناختی می باشد. عوامل مداخله گر نیز شامل محدودیتهای فنی و فناورانه، پوشش رسانه ای موضوع کووید ۱۹، قوانین و مقررات رسانه های اجتماعی است. عوامل راهبردی شامل راهبردهای آموزشی و اطلاع رسانی، راهبردهای حمایتی و همدلی، راهبردهای سیاسی، و راهبردهای هنری و خلاقانه می باشد . پیامدها نیز شامل پیامدهای اطلاعاتی و آموزشی، پیامدهای روانی- اجتماعی، پیامدهای سیاسی-نظارتی، و پیامدهای فرهنگی می باشد.
آسیب و چالش های اجتماعی تقابل فرهنگ و شهرت از منظر جرم شناسی انتقادی (با تأکید بر سوءاستفاده از افراد ساده لوح و مجانین در اینستاگرام)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه پدیده سوءاستفاده رسانه ای از افراد آسیب پذیر مانند ساده لوحان یا مجانین را برای ایجاد محتوای طنز غیرفاخر در پلتفرم هایی مانند اینستاگرام بررسی می کند. همچنین پیامدهای آن از منظر جرم شناسی انتقادی و حقوق کیفری و نیاز به سیاست گذاری فرهنگی و تولید محتوای اخلاق محور را تحلیل می نماید. در این پژوهش از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شده است که بر ترکیبی از مطالعات اسنادی و کتابخانه ای تکیه دارد. مقالات علمی، متون حقوقی و گزارش های رسانه ای به صورت سیستماتیک مرور شده اند تا اثرات کمبود تولید طنز فرهنگی در رسانه های رسمی و مهاجرت کاربران به شبکه های اجتماعی بررسی گردد. تحلیل ها نشان دادند که کمبود تولید طنز فاخر در رسانه های سنتی با افزایش رفتارهای سوءاستفاده آمیز در فضای دیجیتال مرتبط است. این خلأ نه تنها باعث گسترش تولید محتوای غیراخلاقی شده، بلکه به قربانی شدن افرادی که در این محتوا استفاده می شوند، دامن زده است. تأثیرات سیاست های رسانه ای تحت نفوذ دیدگاه های سیاسی و بی توجهی به خواسته های جامعه این مسئله را تشدید کرده است. این مطالعه بر اهمیت مقابله با این چالش ها از طریق دو رویکرد تأکید می کند: حمایت قانونی از قربانیان سوءاستفاده رسانه ای و احیای رسانه های رسمی برای تولید طنزهای فرهنگی ارزشمند. تقویت سیاست ها می تواند به کاهش سوءاستفاده از افراد آسیب پذیر و ایجاد توازن سالم تر بین رسانه های سنتی و دیجیتال کمک کند.
تجربه گذران اوقات فراغت زنان جوان در بستر چالش های اینستاگرامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
95 - 124
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر فضای اینستاگرام از بستری به منظور گذران اوقات فراغت فراتر رفته و در موارد متعددی به عرصهٔ شغلی جوانان تبدیل شده است. در این بین، آنچه که به طور کلی به عنوان چالش های اینستاگرامی شناخته می شود از جمله فعالیت های پربازدید در فضای اینستاگرام است. چالش عموماً به ویدئوهایی اشاره دارد که توسط خیل عظیمی از افراد به ویژه بلاگرها منتشر می شود. ازآنجاکه تولید این چالش ها بخش مهمی از زمان اوقات فراغت این زنان جوان را پر کرده بود بر آن شدیم تا پژوهشی علمی درباره نقش این چالش ها بر زندگی زنان جوان انجام دهیم. این پژوهش بر روی 20 نفر از زنان جوان 18 تا 30 ساله، با روش تحلیل مضمون و با ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شده است. برای تحلیل بهتر رفتارهای این زنان جوان مفهوم تبدیل اوقات فراغت غیررسمی به رسمی رابرت استبینز مدنظر قرار گرفت. سه مقوله اصلی موقعیت تناقض گونهٔ فراغت/ حرفه، محوریت اینستاگرام در تسهیل امکان چالش و خلق مجراهای مالی در بستر مناسک اینستاگرامی از مصاحبه ها استخراج شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که اهداف کاربران به منظور شرکت در چالش ها متأثر از عواملی همچون کسب درآمد و سرگرم شدن در وقت آزاد بوده است؛ در عین حال شرکت در این چالش ها به مثابهٔ حضور در بازاری رقابتی است که نیازمند خلاقیت و استمرار به منظور دیده شدن در فضای اینستاگرام است.
تحلیل جامعه شناختی تفاوت های جنسیتی در ایده پردازی خودکشی در اینستاگرام: رویکردی از تحلیل شبکه اجتماعی با استفاده از کلان داده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۵)
135 - 162
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارائه تحلیل جامعه شناختی تفاوت های جنسیتی در تبیین ایده پردازی خودکشی در اینستاگرام، بر مبنای نظریه شبکه کرون و توسعه آن، با استفاده از کلان داده و تحلیل شبکه اجتماعی است. روش پژوهش از نوع اکتشافی-کمی و تحلیل شبکه با استفاده از کلان داده حاصل از اینستاگرام است. نمونه تحقیق شامل کاربران فارسی زبان اینستاگرامی است که طی بازه مدنظر حداقل چهار پست دارای هشتگ مرتبط با ایده پردازی خودکشی منتشر کرده و دارای اکانت عمومی و در دسترس بوده اند. داده های تحقیق در سه مرحله از اینستاگرام جمع آوری شدند. یافته های حاصل از رگرسیون لجستیک نشان داد به ترتیبِ میزان تأثیر بر متغیر وابسته، در زنان: متغیرهای در معرض ایده پردازی خودکشی قرارگرفتن، ایده پردازی خودکشی پیشین، مرکزیت هسته خروجی و مرکزیت نزدیکی؛ در مردان: متغیرهای ایده پردازی خودکشی پیشین، مرکزیت هسته ورودی و شدت (دوسویگی) و در کل نمونه: متغیرهای ایده پردازی خودکشی پیشین، شدت (دوسویگی) و در معرض ایده پردازی خودکشی قرارگرفتن، دارای تأثیر مستقیم و معنادار بر ایده پردازی خودکشی است. توان تبیینی مدل در زنان (۵۳ تا ۲/۳۱درصد) بیشتر از مردان (۳/۲۸ تا ۲/۱۸درصد) و کل نمونه (۳/۲۸ تا ۹/۱۷درصد) است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که اگرچه تفاوت معناداری در میزان و احتمال وقوع ایده پردازی خودکشی بین زنان و مردان نمونه وجود ندارد، سازوکارهای تأثیر موقعیت کاربر در شبکه ارتباطی حول ایده ها، افکار و رفتار خودکشانه بر احتمال وقوع ایده پردازی خودکشی، برحسب جنس متفاوت است؛ ازاین رو انجام مداخلات پیشگیرانه با لحاظ متغیر جنس توصیه می شود.
مواجهه اجتماعی با قاعدگی: مردم نگاری فمینیستی تجربه قاعدگی میان کاربران زن اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، خوانش انتقادی تجربیات زنان در ارتباط با قاعدگی و چگونگی مواجهه آنان با این مسئله است. با استفاده از روش شناسی مردم نگاری فمینیستی و چارچوب مفهومی فوکو و کریستوا این پرسش ها را پاسخ می دهیم که چگونه تابوی قاعدگی به عنوان یکی از سازوکارهای کنترل بدن زنان در ساختار قدرت و متن زندگی روزمره عمل می کند و چه ابزار و راهکارهایی برای افزایش آگاهی و پذیرش این فرایند طبیعی در بدن زنان در جامعه وجود دارد. میدان مطالعه شبکه اجتماعی اینستاگرام ایرانی است و بدین منظور با 30 زن مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شده است. روش شناسی این پژوهش، مردم نگاری فمینیستی است و با استفاده از روش تحلیل داده نظریه مبنایی چارمز، مقوله مرکزی «قاعدگی به مثابه برساخت اجتماعی» و 8 مقوله اصلی به دست آمد؛ ازجمله: قاعدگی به مثابه زن شدن، کشف قاعدگی، زیست اجتماعی زنانه با قاعدگی، دیجیتالیزه شدن فهم قاعدگی، قاعدگی به مثابه تابوی اجتماعی، قاعدگی به مثابه شرم اجتماعی، حذف-حمایت قانونی و مواجهه مردانه با قاعدگی زنان. بر طبق یافته های به دست آمده، قاعدگی تنها امری بیولوژیکی نیست و به مثابه امری اجتماعی و فرهنگی یکی از منابع جامعه پذیری زنان است که بخشی از نگاه آنان به زنانگی را شکل می دهد. تابو و شرمی که حول قاعدگی را فراگرفته است به دست زنان و با به اشتراک گذاشتن تجربیات زیسته آنان شکسته می شود و با تغییر نگرش ها و دوره های زمانی قاعدگی هر بار از نو به دستِ زنی ساخته می شود.
"کودک - برده مجازی؛ مطالعه ای در پدیده نوظهور کودکان کار مجازی"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
121 - 146
حوزههای تخصصی:
ظهور شبکه های اجتماعی فراگیرودرآمدزا نظیر اینستاگرام در عصر حاضر که قابلیت به نمایش وبه اشتراک گذاشتن وقایع زندگی روزانه را برای کاربران خود فراهم ساخته است ؛ سبب شده که امروزه با پدیده بدیع و نوین "کودکان کار مجازی" یا " کودکان کار اینستاگرامی" مواجه شویم کودکانی که در واقع به مثابه کارگران مجازی تحت فرمان کارفرماهای خود، از جمله والدین و یا بستگان درجه یک خود در این شبکه های اجتماعی مجازی فعالیت می کنند. لذا تحلیل جامعه شناختی زمینه های اجتماعی شکل گیری و پیدایش این پدیده درجامعه هدف اصلی این تحقیق بوده است. روش تحقیق این پژوهش کیفی و از نوع داده بنیاد بوده و افراد مورد مطالعه از طریق نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. مشارکت کنندگان درحقیقت والدین کودکانی هستند که بعنوان کارفرماهای آنها، فعالیت های کاری-تبلیغی شان را درشبکه مجازی اینستاگرام مدیریت می کنند.از این رو تعداد 20 والد از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته به سوالات محقق پاسخ دادند. نوع فعالیت و کارهای انجام شده توسط کودکان در شبکه اجتماعی اینستاگرام در سه دسته طبقه بندی می شوند. الف:کارهای تبلیغاتی، ب:کارهای نمایشی و ج: کارهای خدماتی. داده های حاصل ازاین پژوهش پس ازمراحل سه گانه کدگذاری شامل باز، محوری و انتخابی در مجموع 255مفهوم، 22مقوله فرعی و4مقوله اصلی استخراج شد. مقوله ها عبارتند از:"زیست-تجارت مجازی، کودک نمایشی مجازی، هویت سیال ومطلوبیت نهایی والدمحور"و در نهایت با تلفیق مدل های بدست آمده مقوله هسته”کودک برده مجازی“معرفی گردید. یک نوع بردگی مدرن و استثمار مجازی که این بارنه در خیابان ها توسط کودکان کارخیابانی برای تامین حداقلی معیشت و زنده ماندن، بلکه در فضای مجازی با هدف کسب درآمدهای میلیونی، سلبریتی شدن و به نمایش گذاشتن تمام جوانب زندگی خود توسط والد-کارفرماهای کودکان کارمجازی قابل مشاهده است.
بررسی وضعیت شاخص های کرامت انسانی از دیدگاه اسلام در سطح فردی (مورد مطالعه: کاربران شبکه مجازی اینستاگرام)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و علوم اجتماعی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
201 - 224
حوزههای تخصصی:
مفهوم کرامت انسانی، یکی از مباحث اساسی و بسیار مهم در فلسفه اخلاق می باشد که همواره در کانون توجه دین مبین اسلام قرار گرفته است. این مسئله از سه جنبه اهمیت دارد: نخستاینکه،کرامت در انسان یک نوع کمال نفسانی است؛ یعنی دراصل، متعلق به روح است؛ اما جسم نیز به عنوان ابزار و خدمتگزار روح از این کرامت بهرهمند است و حق ذاتی و مسلم هر انسانی به احترام، حرمت و عزت نفس بوده که صرفنظر از قراردادهای اعتباری و اجتماعی مانند جنس، رنگ، نژاد و... مورداحترام همگان است؛ دوم اینکه، حافظ بسیاری از ارزش های الهی و انسانی است و به تنظیم روابط بین انسان ها منجر می شود؛ سوم اینکه، امروزه رسانه های اجتماعی و به ویژه فضای مجازی ازجمله اینستاگرام، کارآمدترین ابزار انتقال اطلاعات و تأمین نیازها و خواسته های افکار عمومی محسوب شده و با شتاب شگرف در حال بسط و گسترش است. بنابراین، این مسئله مفهوم کرامت انسانی را در ابعاد و ساحات مختلف متأثر از خود کرده است. ازاین رو، هدف مقاله حاضر بررسی وضعیت شاخص های کرامت انسانی از دیدگاه اسلام در سطح فردی (موردمطالعه: کاربران شبکه مجازی اینستاگرام) است. روش تحقیق کاربردی از نوع توصیفی - پیمایشی است و جامعه آماری شامل 300 نفر از کاربران اینستاگرام است. برای سنجش کرامت انسانی از پرسشنامه شاخص های کرامت انسانی استفاده شده است (افخمی روحانی و همکاران، 1393) و برای تحلیل داده ها از، t مستقل، تحلیل واریانس و آزمون F استفاده شده است. طبق یافته ها اینستاگرام بر ابعاد کرامت انسانی در سطح فردی کاربران تأثیر منفی گذاشته و باعث تغییرات فرهنگی و دینی در افراد شده است.
مردم نگاری شبکه ای کنش ها و چالش های حجاب استایل های اینستاگرامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: اخیراً سبک های پوشش حرفه ای و مد در میان قشر مذهبی و محجبه نفوذ کرده است، و شاهد آن هستیم که بانوان مذهبی جامعه هم در کنار آنکه دغدغه پوشیدگی لباس خود را دارند، به دنبال ست کردن روسری، ساق دست و کیف و کفش خود هستند؛ این پدیده گاهی اوقات شکل افراطی به خود می گیرد. ریشه آن را می توان در جریان حجاب استایل ها و بلاگرهای حجاب جستجو کرد. جریانی که موجب شده بخشی از اقشار مذهبی هم از فلسفه حجاب فاصله بگیرند. حجاب استایل ها و بلاگرهای حجاب علاوه بر برنامه ریزی برای استحاله چادر و حجاب قشر مذهبی، اهداف سیاسی را نیز دنبال می کنند. بر این اساس، هدف از انجام مطالعه حاضر، واکاوی کنش ها و چالش های حجاب استایل ها در رسانه اجتماعی اینستاگرام است.روش شناسی: این مطالعه با رویکرد تفسیرگرا، از استراتژی پژوهش مردم نگاری شبکه ای (نتنوگرافی) برای واکاوی کنش ها و چالش های حجاب استایل های اینستاگرامی بهره می برد. در این راستا، کامنت ها و پست های منتشر شده در 6 ماه اخیر توسط 5 حجاب استایل اینستاگرامی با استفاده از نمونه گیری قضاوتی هدفمند گردآوری و تحلیل شد. افزون بر این، با 6 نفر از فعالین حوزه حجاب و عفاف نیز مصاحبه های بدون ساختاری صورت گرفت. یافته ها: مضامین شناسایی شده برای آسیب های حجاب استایل های اینستاگرامی مشتمل بر تغییر در مفهوم حجاب، استفاده ابزاری از حجاب، ترغیب به مصرف غیرعقلایی، استانداردسازی نامناسب، و شکل گیری تقابل و تفرقه بود. به علاوه، مضامین احصاء شده برای راهکارهای مواجهه موثر با حجاب استایل های اینستاگرامی شامل ارائه الگوی مناسب حجاب مطابق با ارزش های اسلامی، توسعه زیرساخت های اجتماعی و فرهنگی و قانون گذاری مناسب برای فضای مجازی بود.نتیجه گیری: در ابتدا بلاگرهای حجاب، درصدد معرفی بُعد اجتماعی حجاب بودند اما در عمل نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه تبلیغی نادرست از پوشش حجاب در عرف جامعه شکل گرفت. حجاب استایل ها با تبدیل حجاب به استایل و استفاده از عبا به جای چادر، به دنبال عادی سازی این نوع از پوشش هستند و فعالیت این بلاگرها نه تنها تأثیر مثبتی در پذیرش حجاب نداشته است بلکه ارزش های حجاب را دچار تغییرات منفی کرده است.
مردم نگاری مجازی بر ساخت مفهوم «دین پیش پاافتاده» در اینستاگرام (مطالعه موردی: صفحات جعفر غفوری، حمیدرضا نامداری و سجاد شهیدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
115 - 142
حوزههای تخصصی:
هدف: با گسترش دسترسی به شبکه های اجتماعی، پیوند میان دین و رسانه ابعاد جدید و قابل توجهی پیدا کرده است. یکی از این ابعاد، حضور شخصیت های دین مدار رسمی و غیررسمی در این بستر بوده است. در ایران نیز بسیاری از شیعیان با فعالیت اینستاگرامی خود، امر دینی را در این بستر امتداد بخشیده اند؛ روحانیون، مداحان، سلبریتی ها و بلاگرهای مذهبی از طرفی و از طرفی دیگر کاربرانی که از شهرت کمتری برخوردار بوده و به دنبال برساخت هویت دینی خود در این بستر بوده اند. هدف از این پژوهش مردم نگاری مجازی فعالیت دسته دوم بر اساس مفهوم «دین پیش پاافتاده» است.روش شناسی: بر این اساس با استفاده از روش مردم نگاری مجازی در بازه 90 روزه، فعالیت نمونه تحقیق مطالعه و ارزیابی شد. برای جمع آوری داده ها از روش مشاهده مشارکتی برخط، و برای تحلیل، از تحلیل مضمون استفاده شد.یافته ها: یافته های پژوهش در دو محور اصلی قرار گرفتند؛ محور اول مؤلفه های برساخت دین پیش پا افتاده و محور دوم شیوه و چگونی برساخت آن است. در محور اول یافته ها در دو مضمون اصلی «احساس تکلیف دینی» و «کنش های دینی نمایشی» تنظیم شده است. بر این اساس یک فرد مذهبی با توجه به بستر اینستاگرام، خود را موظف به تبلیغ دین اسلام می داند؛ یکی از منابع اصلی شکل گیری چنین احساس مسئولیتی، دسترسی به شبکه های اجتماعی (خصوصاً اینستاگرام) است. به این ترتیب اینستاگرام که یک رسانه دوسویه و تعاملی است، امکان تولیدمحتوا را در اختیار کاربران قرار داده و تبدیل به بستری برای نمایش کنش های دینی آن ها شده است. این نوع دین داری دارای ویژگی هایی مانند ریا، غیرمعمول بودن، عدم اصالت، تقلیدی بودن و... است که امر دینی را به نحوی بازنمایی کرده که منجر به تعجب یا تمسخر کاربران شود.نتیجه گیری: نمونه تحقیق با استفاده از چنین مؤلفه هایی توانسته اند دین را به ژانر اینستاگرامی تبدیل کنند که مانند سایر ژانرهای این بستر، دارای مؤلفه های خاصی برای دیده شدن، جلب توجه و نمایشی شدن است. همچنین شیوه برساخت دین داری پیش پاافتاده با «تغایر تکنولوژیک» و «نفوذداری کاذب» بوده است. به طورکلی نمونه موردمطالعه تکنولوژی های رسانه ای را به مثابه ابزار می دادند و بعضاً با گستره دسترسی و پیشرفت تکنولوژی اهداف دینی یا شخصی خود را تعیین کرده اند. با این حال نمونه تحقیق سازوکار استفاده از این بستر را نمی دانستند؛ از طرفی دیگر آن ها خود را اینفلوئنسرهای اینستاگرامی می دانند؛ درحالی که غالب مؤلفه های اینفلوئنسری و نفوذ در اینستاگرام را ندارند. بنابراین انگاره نادرستی از خود داشته و سعی در تنظیم فعالیت رسانه ای خود بر این اساس را داشته اند. نمونه تحقیق با پیش پا افتاده سازی مصادیق دینی مانند مداحی، زیارت، نذری و.. سعی بر کسب شهرت و جلب توجه بیشتر در اینستاگرام داشته است؛ لذا دین پیش پاافتاده اینستاگرام که ماحصل رسانه ای شدن دین است، تبدیل به ابژه شهرت افزایی مقطعیِ نمونه موردمطالعه شده و تبدیل به عنصر مادی و دنیوی شده که در خدمت اهداف رسانه ای-نمایشی کاربران قرار گرفته است
بازنمایی نمادهای هویت طلبی قومی در اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۲۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۰)
105 - 130
حوزههای تخصصی:
با توجه به دغدغه های موجود درخصوص تنوع فرهنگی در جامعه ایران و پیامدهای ناشی از آن، پژوهش حاضر به تحلیل عناصر و پیام های بازنمایی شده هویت طلبی قومی در صفحات اینستاگرامی پرداخته است؛ ازاین رو، مهم ترین پرسش پژوهش حاضر این است که عمده ترین پیام ها، ویژگی ها و نمادهای قوم گرایی مورداستفاده هویت طلبان ترک در شبکه اجتماعی اینستاگرام کدم اند؟ این پژوهش با روش نشانه شناسی و تحلیل محتوای کیفی انجام شده است. جامعه موردمطالعه شامل صفحات اینستاگرامی هویت طلبان قومی و حجم نمونه شامل چهار عکس برگزیده از میان صفحه های اینستاگرامی در بازه زمانی پاییز 1400 است که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. تصاویر موردمطالعه از دیدگاه نشانه شناسانه سوسور به عنوان مرجع و عناصر نشانه ای پیرس و دلالت های صریح و ضمنی رولان بارت و در رویکرد تحلیل محتوای کیفی نیز، نظریه هویت سه گانه کاستلز و درجه قوم گرایی آنتونی اسمیت و همچنین، تکنیک ها و جاذبه های اقناعی مورداستفاده و واکاوی قرار گرفته اند. یافته های پژوهش بیانگر آن است که کلیت فضای عکس ها با طرح مکرر نمادها و سمبل های مرتبط با ترک ها، بر هویت پان ترکیسم و لزوم ایجاد کشوری مستقل برای ترک زبانان جهان دلالت دارد. در عکس ها، «هویت مقاومتی» در تلفیق با نظریه کاستلز قابل مشاهده بوده و دال های مهمی همچون گرگ خاکستری، نماد سر گرگ با انگشتان، پرچم ترکیه، پرچم جمهوری آذربایجان، بابک خرمدین، اغوزخان و تومروس (به مثابه اسطوره های آذربایجان) گنجانیده شده اند. طرح مطالبات قومی به واسطه عناصر فرهنگی نظیر فوتبال نیز در صفحات مختلف کاربران قابل تبیین بوده و برای جلب توجه مخاطبان از جاذبه های مختلف احساسی، منطقی و نوستالژیک استفاده شده است.