مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
دختران نوجوان
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
309 - 319
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه مدل اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی بر اساس پریشانی های روانشناختی با نقش میانجی سبک فرزندپروری ادراک شده در دختران نوجوان بود.روش شناسی: این مطالعه مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر بابل در سال تحصیلی 99-1398 بودند. حجم نمونه طبق فرمول کوکران 200 نفر برآورد که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی (Khajeahmadi et al, 2017)، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (Lovibond & Lovibond, 1995) و مقیاس سبک فرزندپروری ادراک شده (Grolnick et al, 1997) بودند. داده ها با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-23 و AMOS-24 تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی بر اساس پریشانی های روانشناختی با نقش میانجی سبک فرزندپروری ادراک شده در دختران نوجوان دارای برازش مناسبی بود. یافته های دیگر نشان داد که پریشانی های روانشناختی بر سبک فرزندپروری ادراک شده اثر مستقیم و منفی و بر اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی اثر مستقیم و مثبت و سبک فرزندپروری ادراک شده بر اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی اثر مستقیم و منفی داشت. همچنین، دیگر یافته ها نشان داد که پریشانی های روانشناختی با نقش میانجی سبک فرزندپروری ادراک شده بر اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی اثر غیرمستقیم و مثبت داشت (05/0>P).بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده نقش میانجی سبک فرزندپروری ادراک شده در مدل اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی بر اساس پریشانی های روانشناختی در دختران نوجوان بود. بنابراین، جهت کاهش اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی برنامه ریزی جهت کاهش پریشانی های روانشناختی و بهبود سبک فرزندپروری ادراک شده ضروری است.
نگرش به زندگی در نوجوانان دختر شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
409 - 417
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی نگرش به زندگی در دختران نوجوان شهر تهران بود. این مطالعه با هدف شناسایی عوامل موثر بر نگرش های آنان و ارائه راهکارهای مناسب برای بهبود کیفیت زندگی شان انجام شد.
روش شناسی: این پژوهش کیفی با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام شد. شرکت کنندگان به صورت هدفمند از میان دختران نوجوان ساکن تهران انتخاب شدند. داده ها تا رسیدن به اشباع نظری جمع آوری و با استفاده از نرم افزار NVivo تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که نگرش به زندگی در دختران نوجوان تحت تاثیر عواملی مانند اعتماد به نفس، تصویر بدنی، نقش های جنسیتی، مدیریت استرس، ارزش های شخصی، روابط خانوادگی، دوستی ها، تعامل با معلمان، پذیرش اجتماعی، فعالیت های گروهی، اهداف تحصیلی و شغلی، نگرانی ها و امیدها نسبت به آینده، تأثیر رسانه و فناوری، نگرش به ازدواج و خانواده در آینده و مسائل محیط زیستی و اجتماعی قرار دارد.
بحث و نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد که نگرش به زندگی در دختران نوجوان تحت تاثیر عوامل متعدد فردی، خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی قرار دارد. درک این نگرش ها می تواند به بهبود برنامه ها و سیاست های مرتبط با سلامت جسمی و روانی دختران نوجوان کمک کند و زمینه ساز ارائه راهکارهای مناسب برای بهبود کیفیت زندگی آن ها باشد.
مطالعه مساله زیبایی بدن در هویت یابی دختران نوجوان:، مطالعه شهر خرم آباد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های جامعه شناختی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۶)
86 - 114
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، واکاوی درک دختران کمتر از پانزده سال شهر خرم آباد از زیبایی در فرآیندهای هویت یابی است. این پژوهش از نوع کیفی است و به شیوه پدیدارشناسی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، شامل تمامی دختران نوجوان زیر پانزده سال شهر خرم آباد بود. روش گردآوری داده ها به صورت میدانی بوده و پژوهشگران، پس از انجام مصاحبه نیمه ساخت یافته با ۲۱ نفر از این افراد، به اشباع نظری دست یافتند و این نکته دریافت شد که انجام مصاحبه جدید، حاوی هیچ نوع اطلاعات تازه ای نخواهد بود. شیوه نمونه گیری در این پژوهش به صورت هدفمند و غیراحتمالی بوده است و افرادی به عنوان نمونه مورد مطالعه قرارگرفته اند که ضمن تمایل به انجام مصاحبه، زیبایی بدن خود را به عنوان یکی از مرجع های هویت بخش، مهم عنوان نموده اند. کُدگذاری داده های این پژوهش با استفاده شیوه تحلیل داده های کلایزی[1]<!--[endif]--> انجام شده است. بنا بریافته ها، مضمون های «این همان شدن با سلبریتی»، «تأیید شدن در تعامل»، «کسب سرمایه اجتماعی»، «استفاده از فرصت ها» و «ایده آل گرایی جسمی» درک و تصور دختران کمتر از پانزده سال سن بوده است که در فرآیندهای هویت یابی شان پیگیری می شود. نتیجه کلّی این پژوهش حاکی از این است که، رغبت و توجه به «مسئله زیبایی بدن» دربین دختران کمتر از پانزده سال بسی بیشتر از انتظاراتی است که جامعه از این افراد دارد. به گونه ای که غالب این نوجوانان «زیبایی بدن» را همانند افراد بزرگ سال و جوانان درک می کنند. علاوه بر این رفتار بسیاری از نوجوانان در رابطه با زیبایی در عمل تفاوت معنی داری با رفتار دختران جوان ندارد و موضع گیری آنان نسبت به زیبایی، بخش قابل توجهی از فرآیند هویت یابی و هویت سازی آن ها را دربرگرفته است.
اثربخشی بسته آموزشی "مرا محکم در آغوش بگیر رهایم کن" بر ارتباط مؤثر والدین دختران نوجوان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی بسته آموزشی "مرا محکم در آغوش بگیر رهایم کن" بر ارتباط مؤثر والدین دختران نوجوان بود. روش پژوهش حاضر کمی از نوع نیمه آزمایشی با گروه آزمایش و گواه و طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل همراه با پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل والدین دختران دبیرستانی مقطع دوم ناحیه 2 مشهد بود روش نمونه گیری در تحقیق حاضر به صورت داوطلبانه بود که به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شد. حجم نمونه موردنظر برای پژوهش حاضر شامل 30 دختر نوجوان دبیرستانی در مشهد به همراه والدین آن ها بود که در دو گروه آزمایشی و کنترل (هر گروه 15 نفر) طبقه بندی شد. ابزار گرداوری شامل مقیاس خودارزشمندی کروکر و همکاران (۲۰۰۳) و مقیاس رابطه والد - فرزند فاین و همکاران (1983) بود . تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss نسخه ۲۵ و روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد که بسته آموزشی "مرا محکم در آغوش بگیر رهایم کن" بر ارتباط مؤثر والدین دختران نوجوان تاثیر مثبت و معناداری دارد.
مقایسه اثربخشی آموزش مقابله دینی با آموزش شناختی-رفتاری بر سلامت عمومی و مشکلات رفتاری دختران نوجوان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نوجوانی، مهم ترین دوره رشد انسان است که به دلیل تغییرات سریع در ابعاد مختلف وجودی، فرد را درگیر مسائل مختلفی می کند. هدف از انجام این پژوهش، مقایسه اثربخشی آموزش مقابله دینی با آموزش شناختی- رفتاری بر سلامت عمومی و مشکلات رفتاری در دختران نوجوان است. روش پژوهش حاضر، از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با سه گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه پژوهش، کلیه دختران نوجوان مراجعه کننده به مرکز مشاوره آموزش وپرورش ناحیه 6 شهر مشهد بودند و نمونه آماری نیز از میان این افراد انتخاب شدند. افراد به صورت تصادفی، در سه گروه 12 نفره جای گذاری شدند. برای گردآوری اطلاعات، از سیاهه مشکلات رفتاری آخنباخ (CBCL)، نسخه والدین و نیز پرسش نامه سلامت عمومی (GHQ)استفاده گردید. نتایج نشان داد که آموزش مقابله دینی، در ارتقای سلامت روان و کاهش مشکلات رفتاری، موثرتر از آموزش شناختی- رفتاری بوده است. با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که آموزش مقابله دینی را می توان به عنوان آموزش توانمندسازی در نوجوانان به کار برد.
نقش رسانه های اجتماعی نوین بر بازنمایی دین نزد دختران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دین و ارتباطات سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
735 - 762
حوزههای تخصصی:
دین، از معدود نهادهایی محسوب می گردد که طی دوران متمادی، بخش ارزشمندی از حیات بشری را شکل بخشیده و در نحوه و شکل زیست موجود انسانی اثر نهاده است. در حوزه فقه شیعه، دین را گروهی از عقاید، اخلاق، قواعد فقهی و حقوقی دانسته اند که از ناحیه خداوند به منظور هدایت و رستگاری انسان تعیین گردیده استهدف پژوهش حاضر، بررسی جامعه شناختی نقش رسانه های اجتماعی نوین بر بازنمایی دین نزد دختران 14 تا 18 سال شهر خرم آباد است. روش پژوهش حاضر، از نوع کیفی می باشد. جامعه آماری دربرگیرنده متخصصین و خبرگان دانشگاهی و نیز محققین مستقل در حوزه دین و رسانه دارای مدرک آکادمیک و مرتبط (بالغ بر 100 نفر) و نیز گروهی از دختران نوجوان و جوان خرم آبادی (بالغ بر 12000 نفر) بودند که به طور پیوسته از شبکه های اجتماعی به ویژه اینستاگرام استفاده می نمودند. حجم نمونه (30 نفر) به روش نمونه گیری هدفمند- قضاوتی برگزیده شد. نتایج این پژوهش در قالب نظریه داده بنیاد نشان دادند که درنتیجه وجود برخی بسترها (8 مقوله)، اثرگذاری شرایط علی (18 مقوله) و شرایط مدخله گر (3 مقوله)، رسانه های اجتماعی نوین بر بازنمایی دین در وجوه شناختی، پیامدی، اعتقادی، تجربی و مناسکی اثر نهاده و شرایط را برای نفی دین، بازاندیشی در دین، اخذ نگرش بازتابی، متکثر و نسبی به دین و دینداری خودمرجع فراهم می سازند.
راهکارهای کاهش وابستگی دختران نوجوان به رسانه های اجتماعی از طریق ورزش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش مدیریت ورزش سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
14 - 33
حوزههای تخصصی:
وابستگی فزاینده دختران نوجوان به رسانه های اجتماعی، موجب شکل گیری الگوهای فراغتی ناسالم، کاهش فعالیت بدنی و افزایش آسیب های روانی و اجتماعی شده است. این پژوهش با هدف شناسایی راهکارهای کاهش این وابستگی از طریق ورزش، با رویکرد کیفی و بهره گیری از روش نظریه داده بنیاد (رویکرد گلیزر) انجام شد. داده ها از طریق ۲۹ مصاحبه نیمه ساختاریافته با ذی نفعان کلیدی شامل دانش آموزان دختر، والدین، معلمان تربیت بدنی، مدیران مدارس، اعضای هیئت علمی و مسئولان ورزش و جوانان جمع آوری شد. تحلیل داده ها با نرم افزار MaxQDA و از طریق کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت پذیرفت. در نهایت، ۱۲۰ کد نهایی استخراج شد که در قالب چهار مقوله اصلی (ابعاد درونی، محیطی، مدیریتی و اطلاع رسانی) و ۹ زیرمقوله طبقه بندی شدند. یافته ها نشان داد که ترکیبی از مداخلات ساختاری و فرهنگی نظیر: بهبود دسترسی به امکانات ورزشی، توسعه برنامه های ورزشی مدرسه محور، آموزش خانواده ها، بهره گیری هدفمند از رسانه ها برای ترویج ورزش و ارائه مشوق های انگیزشی مانند تخفیف، جوایز یا چالش های گروهی، در کاهش وابستگی رسانه ای نوجوانان مؤثر است. این مداخلات باعث افزایش سواد حرکتی، ارتقای تعاملات اجتماعی، بازتعریف نقش اوقات فراغت و تغییر سبک زندگی دیجیتال محور به سوی سبک زندگی فعال و معنادار می شوند. نتیجه گیری پژوهش نشان می دهد که ورزش، علاوه بر ارتقای سلامت جسمی، به عنوان یک ابزار راهبردی فرهنگی و اجتماعی، نقش مؤثری در بازسازی الگوی زیست فراغتی نوجوانان و مهار آسیب های نوظهور رسانه ای ایفا می کند.
بررسی صحت، سوگیری و شدت بازشناسی هیجان چهره ای مرتبط با جنسیت در دختران نوجوان بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی صحت، سوگیری و شدت بازشناسی هیجان چهره ای مرتبط با جنسیت در دختران نوجوان بهنجار انجام شد. روش پژوهش، مقطعی-تحلیلی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، دختران نوجوان مقطع متوسطه دوم شهرستان لاهیجان در سال تحصیلی 1403-1402 و حجم نمونه 243 نفر بود که با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس و براساس ملاک های ورود و خروج از میان دانش آموزان مدارس دولتی انتخاب شدند. ابزار پژوهش، آزمون بازشناسی/ادراک هیجانِ طراحی شده با استفاده از مجموعه حالت های چهره نیم استیم (2009) بود. داده ها با استفاده از آزمون های آماری t استیودنت همبسته، مجذور خی پیرسون و نیکویی برازش مجذور خی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که دختران نوجوان صحت و دقت بیشتری در بازشناسی هیجان های چهره ای زنان داشتند و خطای بیشتری هنگام بازشناسی هیجان های مردان از خود نشان دادند. علاوه بر این، شادی و انزجار در مردان و غم، ترس و خشم در زنان صحیح تر (با میزان خطای کمتر) بازشناسی شدند. همچنین دختران نوجوان هنگام بازشناسی هیجان های چهره ای زنان و مردان، از خود سوگیری نشان دادند. این سوگیری به صورت انتخابِ بیشترِ انزجار در چهره های مردان و انتخابِ بیشترِ تعجب و ترس در چهره های زنان مربوط بود. درنهایت، دختران نوجوان هیجان های چهره ای زنان را با شدت بیشتری نسبت به هیجان های چهره ای مردان ادراک می کردند. علاوه بر این، دختران نوجوان، شادی، غم و انزجار را در مردان، و ترس و خشم را در زنان شدیدتر ادراک می کردند. بنابراین جنسیت ابرازگران هیجان، بر ادراک و بازشناسی هیجان چهره ای در دختران نوجوان اثرگذار است.