مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
۲۰۹.
۲۱۰.
۲۱۱.
۲۱۲.
۲۱۳.
۲۱۴.
۲۱۵.
۲۱۶.
۲۱۷.
نوسازی
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۱
87 - 98
حوزههای تخصصی:
فرهنگ یکی از مهم ترین مؤلفه های حیات شهرها محسوب می شود و سیاست گذاری فرهنگی شهری می تواند در نقش محرک و تسهیل گر سیاست های توسعه شهری ظاهر شود. شهر تبریز به عنوان یکی از مهم ترین کلانشهرهای ایران در طول تاریخ همواره از ابعاد مختلف مورد توجه قرار داشته و یکی از تأثیرگذارترین شهرها بر تحولات فرهنگی ایران محسوب می شود. در این پژوهش سعی بر آن بوده است که سیاست های فرهنگی شهر تبریز در چهار محور اصلی نامگذاری معابر عمومی، ساخت المان ها و تندیس ها، مواجهه با گذشته شهر و سیاست های قومیتی، از چشم انداز ساکنان آن مورد مطالعه قرار بگیرد. همچنین به این موضوع پرداخته شود که ساکنان شهر تبریز سیاست های فرهنگی شهرشان را چگونه روایت می کنند و چه درکی از آن دارند؟ این پژوهش از نوع کیفی و با روش تحلیل مضمون انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش، زنان و مردان تحصیلکرده بالای 25 سال هستند که بیش از 10 سال در شهر تبریز زندگی کرده و آگاهی کافی در رابطه با درک سیاست های فرهنگی را داشته باشند. نمونه شامل ۱۵ نفر (هشت نفر مرد و هفت نفر زن) بوده که به صورت هدفمند انتخاب شده و نحوه گردآوری داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساخت یافته بوده است. در بخش نظری این پژوهش، از نظریات لوفور و تولید فضا، بنیامین و خاطره، دوسرتو و مقاومت، میزتال و حافظه بهره برده ایم. یافته های این پژوهش در قالب هفت تم اصلی " رنج نسیان، ردپای خاطره، فروپاشی مکرر، سیاست حافظه، دیگرِی شهر، کانالیزه کردن فضا و کنشگری مقاومتی" بیان شده اند. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که در سال های اخیر با اعمال سیاست های از بالا به پایین و گاه نامناسب، شهر تبریز از الگوی توسعه شهری تاریخی و پیشین خود فاصله گرفته و مسیری متفاوت در پیش گرفته است. همین امر ساکنان را با مقاومت نسبت به این سیاست ها و با نوعی تعصب نسبت به شهرشان روبه رو کرده است.
تاریخ گرایی در اقدامات جدید شهری (نمونه مطالعاتی محور تانگ پارادایز شهر شیان کشور چین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مکتب احیاء سال اول زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱
34 - 39
حوزههای تخصصی:
رویکردهای نو و کارآمد در اقدامات شهری عصر حاضر، باعث همگرایی قسمت های تاریخی شهرها با قسمت های جدید آن ها شده است. محوریت حفاظت از قسمت های تاریخی شهرها با به کار بستن راهکارهای متنوع، توسعه ای پایدار را برای این گونه شهرها رقم زده است. پروژه تانگ پارادایز نمونه ای از رویکردی تاریخ گرایانه است به خصوص ساختمان های همجوار با محور اصلی آن، گویای معماری گذشته چین در عصر حاضر است. در این پژوهش، فرایند شهری پروژه مذکور توسط تعاریف و منشورهای بین المللی حفاظت از میراث فرهنگی ارزیابی و تحلیل شده اند. هم چنین برای دستیابی به نتایج روشن، از اصطلاحات تخصصی حفاظت و تعاریف آن ها از تجربیات دیگر شهرهای تاریخی استفاده شده است. مقایسه تطبیقی رهیافت ویژگی های مطالعه موردی است. از سویی چنین فرایندی یا بازسازی گذشته، مانند بازسازی شهر ورشو بعد از جنگ بوده است و یا الگوگیری از معماری گذشته چین است. در حالی که معماری همجوار با محور اصلی پروژه تانگ پارادایز تا حد تقلید و تکرار سبک های گذشته معماری چین است. بیان معماری فوق، معماری گذشته چین نبوده و بیان امروز آن نیز نیست و همین ویژگی، آن را تبدیل به یک معماری و شهرسازی جعلی کرده است. این پژوهش بر این فرض است که رویکرد تاریخ گرایی در الگوهای معماری و شهرسازی، تهدیدی بزرگ برای اصالت فضاهای تاریخی شهری است. برای نمونه در محور تانگ پارادایز شهر شیان، تکرار سبک های گذشته معماری و شهرسازی چین، باعث التقاط فضای تاریخی شهر شده است.
آسیب شناسی نوسازی بافت های فرسوده شهری در ایران از منظر نظریه نوسازی متوازن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مکتب احیاء سال اول زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱
40 - 45
حوزههای تخصصی:
بافت های فرسوده شهری در چند دهه اخیر به صورت مشکل حادی در کشور بروز کرده است. از یک سو، گسترش فرسودگی بافت های شهری و از سوی دیگر، روند کند نوسازی این بافت ها به صورت نامتوازن موجب پیدایش مشکلات جدیدی برای شهرهای کشور شده است. آنچه در آسیب شناسی نوسازی این بافت ها روشن می شود این است که عدم توازن و ناهماهنگی در ابعاد مختلف اجتماعی، کالبدی، اقتصادی و عوامل دیگر مشابه آن موجب بروز اختلال یا قطع اتصال با شبکه ها و جریان های توسعه شهری شده و فرسودگی در مناطق آسیب پذیر و مستعد را رقم زده است. به این ترتیب، می توان گفت که بافت های فرسوده شهری یا پهنه های شهری جامانده، مولود شهرسازی ناعادلانه و توسعه شهری نامتوازن است. به همین دلیل نیز تاکنون در مجموع، نتوانسته است روند نوسازی را با روند فرسودگی، متوازن سازد. چهار مانع اصلی عدم موفقیت نوسازی متوازن عبارت اند از: ابهام درشناخت مفاهیم اساسی و مبنایی نوسازی (فقر دانش و نبود پشتوانه های نظری)، وجود تعارضات درنظام حکمرانی مدیریت نوسازی و نبود برنامه راهبردی- اجرایی نوسازی، نبود مشارکت فعال (کنشگران) جوامع مخاطب نوسازی به ویژه مردم در سیاست گذاری، برنامه ریزی و اجرای طرح ها (بی اعتمادی به وعده ها، برنامه ها و مدیریت نوسازی) و بی ثباتی رویکردهای مدیریتی، ناتوانی در هماهنگی بخش ها و ضعف متولیان در هماهنگ سازی بخش ها و دستگاه های متولی (عدم شفافیت فرایندها). با این روند می توان نتیجه گرفت که تداوم جاماندگی بافت فرسوده از سایر بافت های شهری منجر به «واماندگی»، «زوال» یا «فروپاشی» بافت های جامانده می شود. به عبارت دیگر، زوال یا فروپاشی بافت درچنین حالتی به معنای قرارگرفتن این بافت ها در نقطه بی بازگشت نوسازی است. به همین جهت، نیازمند گشودن راهی به منظور مداخله عقلانی، علمی و هوشمندانه در بافت های فرسوده شهری کشور هستیم که با تکیه بر سه بینش و خِرد پایه نوسازی «عدالت بنیان»، نوسازی «مردم پایه» و نوسازی «محله محور»، نوسازی متوازن بافت های فرسوده شهری بافت های فرسوده را سامانی نو بخشد. با توجه به بینش های اساسی و خِردهای پایه سه گانه، نوسازی متوازن که در پی گشودن راهی به منظور مداخله عقلانی، علمی و هوشمندانه در بافت های فرسوده شهری کشور باشد، نیازمند تدوین اصولی است. اصولی که می توان کلیه هدف گذاری ها، برنامه ریزی ها، اقدامات و عملکرد های نوسازی بافت های فرسوده شهری را در آن چهارچوب مورد عمل و ارزیابی قرار داد. نظام تدبیر مدیریت نوسازی بافت های فرسوده شهری بیش از هر چیز نیازمند اصول «همه جانبه نگری»، «توازن فکری و عملی» و «عقلانیت توأم با هوشمندی» در برون رفت از معضل بافت های فرسوده شهری کشور و رونق بخشی نوسازی این بافت هاست. در این صورت دست یابی به هدف نوسازی متوازن بافت های فرسوده محقق و توسعه شهری نیز متوازن می شود.
دو راهی بحران مسکن در ایران: نوسازی شهری یا توسعه حریم؟
منبع:
مکتب احیاء سال دوم بهار ۱۴۰۳ شماره ۲
5 - 5
حوزههای تخصصی:
بحران مسکن در اغلب شهرهای ایران در ردیف اصلی ترین مسئله های شهر است. ساخت چهار میلیون خانه شعار محوری دولت سیزدهم برای جلب آرای ملت بود. در تنگنای انتخابات زودرس ریاست جمهوری چهاردهم، در فرصت کوتاه تبیین برنامه کاندیداها، پاسخگویی به مطالبه مسکن ترجیع بند بیشتر برنامه هاست. چند ماه قبل و در انتخابات مجلس نیز کاندیداها بر ضرورت حل مسئله مسکن در صدر برنامه های خود تأکید داشتند. در قبال بحران مسکن که زمان خانه دار شدن را برای جوان امروز تا 70 سال و بیشتر پیش بینی می کند، چه راه حلی می توان داشت؟ در یک تحلیل ساده، هزینه های مسکن را شامل زمین، ساخت و عوارض تبیین می کنند و با قیاس قیمت آپارتمان در شهرهای بزرگ با هزینه ساخت، به نقش اصلی زمین در تعیین قیمت مسکن می رسند. بلافاصله در مقابل این تحلیل، فرضیه صفر شدن قیمت زمین مطرح می شود و راه حل توسعه محدوده شهر و تبدیل اراضی ملی به زمین شهری در دسترس قرار می گیرد. فارغ از این که این بازی تکراری زمین خواری در همه دوران های تاریخی بوده است. این نکته در محاسبات از نظر دور می ماند که بخش اصلی قیمت زمین مربوط به زیرساخت ها و خدماتی است که دریافت می کند. زیرساخت که روشن است و خدمات شامل امکاناتی است که در قلمرو زمین در دسترس باشد. چنانچه این زمین بدون زیرساخت های آب، راه، برق و بدون خدمات پایه همچون آموزش، بهداشت و نقلیه عمومی تعریف شود، ارزش چندانی نخواهد داشت تا اثر بزرگی بر قیمت مسکن بگذارد. به عبارت دیگر اثر زمین در فرایند تعیین قیمت مسکن عمدتاً وابسته به زیرساخت و خدمات آن است. رویکرد اساسی در برنامه کاندیداها که از آن غفلت می شود، توجه به بهره وری حداکثری از امکانات شهری است. درحالی که در طول تاریخ سرمایه های زیادی برای ایجاد شهرها صرف شده، به دلایل پیش پا افتاده از قبیل توسعه طرح های جامع یا افسانه هایی همچون سرانه ها و استانداردها بدون آن که مستند به منابع علمی و فنی باشند، رجوع به ظرفیت های شهر برای حل مسئله مسکن، مغفول واقع می شود. نوسازی شهری به مثابه رویکردی دائمی، مستمر و پویا که وظیفه به هنگام شدن خدمات و زیرساخت های شهر با نیازهای نوشونده ساکنان را برعهده دارد، فرایندی است که در لابلای ادبیات دانشگاهی، به گونه ای خاص و مهجور از مداخله های شهری بدل شده که هدف خود را حفاظت کالبدهای تاریخی و حداکثر پهنه های تاریخ مند قرار داده است. در حالی که فرایند نوسازی شهری، چرخه ای دائمی و ضروری است که در قبال نیازهای پویای انسان و اجتماع، جریان داشتن آن ضروری است. در این صورت در مقابل بحران مسکن در شهرهای امروز ایران، نوسازی شهری است که وظیفه دارد به پیش بینی راه حل های درخور و عملیاتی براساس توانایی های شهر و شهروندان بپردازد. طرح «هسته امن محله» (منصوری، 1399)، راهبردی متکی بر نوسازی و با اتکا بر توانمندسازی ساکنان و حل مسئله بر پایه امکانات موجود شهر و بی نیاز از سرمایه گذاری و مداخله دولتی است. نقش دولت در این راه به نگرش سیستمی به مسئله و رفع موانع قانونی و عملیاتی در راه استقرار جریان نوسازی شهر با هدف بهره وری افزون تر از امکانات و زیرساخت ها معطوف می شود. این نگاه به شهر، که آن را سرمایه ای بی بدیل برای حفاظت و انتقال به نسل های آینده می شناسد، مانع از توسعه بی رویه ساخت وساز در منابع طبیعی و هدر دادن سرمایه ها در اعطای تراکم های حداقلی به محیط های شهری است. روشن است برای کشوری که درآمد سرانه آن پایین تر از متوسط جهانی است، الگوی شهری گسترده متکی بر اراضی وسیع که با هزینه های ساخت و نگهداری افزون تری مواجه است، ناصواب و فرسایشی است. این خوانش از نوسازی شهری یا به عبارت دیگر مرمت شهری، درصدد استفاده از ظرفیت های اقتصادی، زیرساختی، اجتماعی و تاریخی شهر در امکان پذیر ساختن سکونت و فعالیت در عرصه فعلی شهر است و از ارجاع مسئله به اراضی پیرامون یا شهرهای جدید احتراز می کند.
بررسی میزان نوگرایی زنان دبیر دبیرستان های شهر تهران و عوامل مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۲ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱
105 - 138
حوزههای تخصصی:
هدف: نوگرایی تحولی در نظام ارزشی ، شناختی و رفتاری افراد است که در اثر فرایند کلان نوسازی ایجاد می شود و افراد را به ایفاکنندگان مؤثر نقش ها در سطح نهادی و سازمانی نوسازی تبدیل می کند و وجود آن یکی از عوامل مهم تسهیل کننده فرایند نوسازی و صنعتی شدن است . حال مسئله این است که اقشار مختلف جامعه در این شرایط چه میزان نوگرا شده اند؟ و این نوگرایی تحت تأثیر چه عواملی است؟ در این پژوهش نوگرایی از ترکیب نه متغیر علم گرایی ، تساوی طلبی ، گرایش جهانی ، پیشرفت گرایی ، استقلال طلبی ، گرایش مدنی ، گرایش دموکراتیک ، ریسک پذیری و پذیرش تجربیات جدید بررسی می شود.روش: روش این پژوهش کمی است و با استفاده از روش های مطالعه اسنادی و پیمایش استفاده شده است . جامعه آماری پژوهش را دبیران زن دبیرستان های شهر تهران تشکیل می دهند. جمعیت نمونه پس از نمونه گیری با استفاده از فرمول کوکران و سهمیه بندی مناطق به شیوه های آماری 260 نفر انتخاب شده است که از سه ناحیه آموزش و پرورش 2 و7 و16 نمادهای طبقات بالا ، متوسط و پایین و با سهمیه بندی محاسبه شده است .یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش .7 درصد جمعیت نمونه دارای نوگرایی با میزان بالا بوده اند .نتیجه گیری: سال های تحصیل و پایگاه اجتماعی دو متغیری هستند که با میزان نوگرایی رابطه معنادار دارد و ارتباط معنادار سایر متغیرهای لحاظ شده، تأیید نشد .
مدل نوسازی برنامه های درسی در نظام آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش کیفی با هدف ارائه مدل نوسازی برنامه درسی در نظام آموزش عالی و با روش پژوهش نظام مند نظریه داده بنیاد انجام شده است. به این منظور با انجام مصاحبه باز با 23 نفر از متخصصان برنامه درسی داده ها گردآوری و تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت گرفت. با استخراج بالغ بر 200 مفهوم اولیه از مصاحبه ها و نیز احصاء 117 مقوله ی فرعی و 22 مقوله ی اصلی، نتایج پژوهش در قالب مدل پارادایمی شامل بازنگری و نوسازی برنامه درسی به عنوان مقوله محوری؛ شرایط علی (نیازسنجی، تعهد، تخصص و استقلال عمل استادان و...)؛ راهبردها (آینده نگری، رصد دائمی ظرفیت محیطی، تعامل دانشگاه و صنعت و...)؛ شرایط زمینه ای و بسترهای نوسازی برنامه درسی (ارزش های حاکم در جامعه، کیفیت مدیریت در بازنگری دروس، همکاری ذی نفعان و...)؛ شرایط مداخله گر (، تجدید نظر در آئین نامه ها و...) و پیامدهای نوسازی برنامه های درسی (اثربخشی برنامه درسی و...) مطرح و در قالب مدل نهایی نوسازی برنامه درسی طراحی و تبیین شد. بنابراین فرایند نوسازی برنامه درسی باید بر سودمندی و کارآمدی برنامه درسی، غلبه کیفیت بر کمیت، تلفیق نظریه و عمل و آموزش مهارت های علمی و عملی، پویایی و انعطاف و تعامل سازنده با صنایع و در نتیجه انطباق دروس با نیازهای محیط بیرونی متمرکز باشد. برنامه های درسی از این رهگذر می توانند با حضور اثربخش و تحقق اهداف و مطلوبیت های خود قابلیت های لازم را در فراگیران ایجاد کرده و منجر به حضور موثر آنان در محیط بیرونی و به فعلیت رساندن آن قابلیت ها گردند و ضمن افزایش ظرفیت پاسخگویی به موفقیت در محیط بیرونی نایل شوند.
تحلیل مفهوم سازگارسازی در بناهای تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود زبان مشترک و تعریف مورد توافقی از اصطلاحات و مفاهیم مورد استفاده در هر حوزه ی دانشی، لازمه ی احاطه بر ابعاد مختلف آن و پیشبرد آن در ادبیات ملی و بین المللی و رسیدن به فهم مشترک در روابط حرفه ای و آکادمیک است. استفاده ی مجدد از بناهای تاریخی به عنوان روشی پایدار در حفاظت از آن ها، با مجموعه مداخلاتی همراه است که با عناوین گوناگونی مورد اشاره قرار می گیرند. وجود واژگان و اصطلاحات گوناگون در زمینه ی مداخلات کارکردی و کالبدی در بناهای موجود و بناهای تاریخی و کاربرد آن ها به صورت مترادف و بعضاً اشتباه، مسئله ای است که ممکن است فضایی سردرگم در مباحث مربوطه ایجاد کند. هدف این مقاله بررسی این اصطلاحات و مفاهیم و تبیین نقش و کاربرد هریک و روابط میان آن ها است. در این پژوهش، از یک روش تحلیل مفهوم سیستماتیک برای شفاف سازی اصطلاحات مربوط به سازگارسازی استفاده شده است. ابتدا محدوده ی مورد نظر از واژگان پرکاربرد در دامنه ی گسترده تری از مفاهیم حفاظت معماری، تعیین شد و در قالب چارچوبی از رویکردها، سطوح مداخلاتی، برنامه های سازگارسازی و راهبردها ارائه شد. سپس کاربرد اصطلاحات مرتبط تر به صورت ویژه در یک مرور ادبیات به صورت تطبیقی مورد بررسی قرار گرفتند. «استفاده ی مجدد سازگار» متداول ترین اصطلاح است که مجموعه ای از مداخلات کالبدی و کارکردی در ابعاد مختلف پایداری را دربر می گیرد. واژگان «نوسازی»، «توان بخشی» و «بهسازی» متداول ترین اصطلاحات در مداخلات کالبدی هستند و به طور غالب با اهداف زیست محیطی انجام می شوند. در این میان تغییرات مربوط به سیستم های ساختمانی بیشتر با عنوان بهسازی و تغییرات ساختاری با عنوان توان بخشی شناخته می شوند. اصطلاح نوسازی گسترده تر از دو واژه ی دیگر، در مورد بهبود شرایط کلی بنا در لایه های مختلف به ویژه معماری بنا در جهت تأمین استانداردهای نوین ایمنی و زیست محیطی کاربرد دارد.
نقش آمریکا در نوسازی افغانستان (۲۰۲۱- ۲۰۰۱)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه پردازان مکتب نوسازی معتقدند که افزایش روابط میان کشورهای جهان سوم با جهان اول و نیز الگوگیری از کشورهای جهان اول به نوسازی و توسعه کشورهای جهان سوم کمک خواهد کرد. بااین حال، سوال اصلی تحقیق حاضر این است که نقش آمریکا و متحدانش طی دو دهه (۲۰۲۱-۲۰۰۱) در نوسازی و توسعه افغانستان چیست؟ این تحقیق ازنظر هدف، بنیادی و ازنظر منابع، اسنادی و در زمره تحقیقات کیفی است. پارادایم نظری این تحقیق، مجموعه نظریات مکتب نوسازی است. جامعه هدف تحقیق؛ نظریه ها، گزارش ها، پژوهش ها و اسناد و مدارک مرتبط با کم وکیف حضور آمریکا در افغانستان است که با مرور نظام مند و درراستای پاسخ به سوال اصلی و با تکنیک تحلیل مضمون انجام شده است. یافته های تحقیق حاضر نشان می دهد که هزینه کرد صدها میلیارد دلاری آمریکا و وارد کردن نیروی انسانی و دانش غربی در زمین افغانستان به نوسازی این کشور منتج نشده است، زیرا ناامنی، فقر، فساد و اعتیاد در افغانستان افزایش یافته و دسترسی مردم به خدمات آموزشی، درمانی، برق و آب آشامیدنی به کمتر از ۵۰ درصد رسیده و نیز اعتماد و مشارکت مردم در روندهای سیاسی کمتر از ۱۰ درصد بوده است. در نتیجه گیری نهایی می توان اذعان کرد که الگوگیری و رابطه کشورهای توسعه نیافته با کشورهای جهان اول، الزاماً به توسعه کشورهای عقب مانده منجر نمی شود و نظریات مکتب نوسازی در همه جوامع کفایت نظری ندارد.
نوسازی و بازسازی معرفت دینی در بستر فضای مجازی
منبع:
کلام حکمت سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱
31 - 48
حوزههای تخصصی:
معرفت دینی مبتنی بر مفاهیم و حقایق ذهنی است که موضوع مطالعه پدیدار شناسان و تفسیرگرایان قرارگرفته است؛ این خصلت خاص معرفت دینی این امکان را فراهم آورده است تا در شرایط خاصی سطوحی از آن مورد بازبینی، تجدید و نوسازی قرار گیرد. در حال حاضر و در شرایط کنونی، تاثیرگزارترین عامل در جریان نوسازی معرفت دینی، فضای مجازی است؛ که با برخورداری از سه فاکتور؛ در هر زمانی، با هر کسی و در هر کجا، بیشترین اشتراک را با مفاهیم معرفت دینی دارد؛ چرا که سروکار هر دو با مفاهیم فراتجربی و غیر مادی است. برخلاف تصور بسیاری، فضای مجازی چون از سنخ وجود است لذا واقعی تلقی میشود و تعبیر مجازی از باب غیرجسمانی و غیر فیزیکی بودن آن است. بنابراین انتظار می رود که معرفت دینی توسط فضای مجازی که جزو نهادهای عینی به شمار می رود، از شکل غیر عقلانی، مابعدالطبیعی و مناسکی صرف به شکل عقلانی، طبیعی و انسانی تغییر داد بدون آنکه در جریان نوسازی جوهر دین از بین برود.
پیامدهای فرهنگی نوسازی در ایران (مورد مطالعه تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوسازی در ایران در دهه های اخیر رشد شتابان و پرسرعتی داشته و جامعه ی ایرانی با ملاک های گوناگون نو شده است و تهران از جنبه های مختلف نماد این نوسازی به حساب می آید. اما، آیا مردم تهران –به عنوان مدرن ترین شهر ایران- به لحاظ فرهنگی نیز مدرن (غربی) به حساب می آیند و یا هم چنان پای بند سنت ها هستند؟ در حالی که نظریات اولیه، نوسازی را با تغییرات فرهنگی همه جانبه و شکل گیری ارزش های مدرن بجای ارزش های سنتی همراه و ممکن می دانستند، در برابر، برخی نظریات جدیدتر به بسترسازی سنت ها برای نوسازی باور دارند. در این دسته کسانی قرار دارند که نوسازی را عامل فعال شدن بومی گرایی می دانند. دسته سوم نظریات معتقد به ترکیبی شدن فرهنگ ها در مواجهه با نوسازی هستند. نظریات مورد نظر اغلب سرنوشت یکپارچه برای جوامع و فرهنگ های در معرض نوسازی قائلند؛ اما، این تحقیق معتقد است می توان هر سه واکنش پیش گفته به نوسازی را درون یک جامعه مشاهده کرد. یعنی در نتیجه ی نوسازی در تهران تغییرات فرهنگی موجب شکل گیری ارزش های مدرن و ارزش های ترکیبی (در کنار ارزش های بومی-سنتی) شده است. تحلیل داده ها تحقیق –که با روش پیمایش انجام گرفت- نیز نشان داد هر سه گرایش فوق الاشاره (مدرن، ترکیبی و بومی-سنتی) به میزان متفاوت در تهران قابل مشاهده اند.
معیارهای نحو فضا در نوسازی معماری بافت ناکارآمد به عنوان نمودی از حیات پایدار اجتماعی در بافت همت آباد اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
871 - 891
حوزههای تخصصی:
بافت های ناکارآمد شهری، ناهنجاری اجتماعی را در برابر ساکنین قرار می دهد. نوسازی بافت های ناکارآمد نیز همانند بسیاری دیگر از مسائل شهری امروزه تحت تأثیر مفاهیم پایداری قرار دارد. پایداری اجتماعی در مداخله با رویکرد اجتماعی در بافت های ناکارآمد ضروری است. پژوهش حاضر سعی بر آن دارد تا با بررسی ادبیات موجود پیرامون پایداری اجتماعی، عوامل کلیدی موضوع را استخراج کرده و به تحلیل آن ها در بافت ناکارآمد همت آباد بپردازد. هدف این پژوهش تبیین معیارهای نحو فضا در نوسازی بافت و همچنین ارائه اهداف کلان و خرد، راهبردها، سیاست ها و دست یابی به اهداف در جهت بهبود کیفیت از لحاظ شاخص های پایداری اجتماعی در فرآیند نوسازی بافت ناکارآمد همت آباد می باشد. در این پژوهش بافت همت آباد از نظر کالبدی و شکل به روش نحو فضا در نرم افزار UCL Depth map مدل سازی شده است و به روش استدلال منطقی رویکرد اسنادی- تاریخی در راستای رسیدن به یک منطق اجتماعی از تکنیک های تحلیلی و نقشه های خطی نحو فضا و روش های تحلیل آن در بافت استفاده شده است. به ارتباط بین الگوهای فضایی آن منطقه و تحلیل مفاهیم پایه نحو فضا (ارتباط، عمق، هم پیوندی) همچنین (فضای محدب، محوری و میدان دید) منطقه پرداخته شد. این الگو علاوه بر شناخت نحوه طراحی اجتماعی بافت همت آباد توسط معماران بومی می تواند به عنوان الگوی عملی در راستای طراحی های جدید مورد استفاده واقع گردد. از نتیجه پژوهش اینطور برمی آید که ارزش فضایی در راستای منطق اجتماعی در محله همت آباد در رابطه با شاخص های نحو فضا نظام می یابد.اهداف پژوهش:تشخیص، دسته بندی و تحلیل معیارهای نوسازی معماری در بافت همت آباد مؤثر بر پایداری اجتماعی.تبیین ارزش و کیفیت روابط فضایی در همت آباد، با بررسی عامل تفاوت فضا و نتایج حاصل از آن.سؤالات پژوهش:چگونه می توان معیارهای نوسازی معماری در بافت همت آباد مؤثر بر پایداری اجتماعی تشخیص، دسته بندی و تحلیل کرد؟چگونه می توان با به کارگیری روابط ریاضی نحو فضا به شیوه کمی و با استفاده از مفاهیم عمق فضا و ارتباط و هم پیوندی به شیوه کیفی روابط فضایی را در راستای منطق اجتماعی ارزشمند و نظامند ساخت؟
جایگاه عمران و نوسازی روستایی در برنامه پنجم (1352-1356) راهبردها و چالش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۷)
89 - 118
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی استراتژی ها و تحولات عمرانی در برنامه پنجم دوره پهلوی (1356-1352) می پردازد و به ویژه بر فصل عمران و نوسازی روستایی تمرکز دارد. در این برنامه، هدف اصلی توسعه زیرساخت های عمرانی در مناطق روستایی بود که شامل ایجاد حوزه های عمرانی، اجرای پروژه های زیرساختی و آموزشی، ارتقای مهارت ها و دانش روستاییان و بهبود شرایط زندگی آنان می شد. در این راستا، مقاله به تحلیل جایگاه عمران و نوسازی روستایی در برنامه پنجم می پردازد و با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به دو سؤال کلیدی پاسخ می دهد: نخست آنکه مهم ترین اهداف و راهبردها برای عمران و نوسازی روستایی در این برنامه چه بود؟ و دوم، مهم ترین چالش های اجرایی این برنامه چه بودند؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که راهبردهای اصلی این برنامه شامل ایجاد زیرساخت های لازم برای توسعه روستاها، تأمین آب آشامیدنی، بهبود بهداشت و درمان و ایجاد تأسیسات فرهنگی و آموزشی و برنامه ریزی برای ایجاد حوزه های عمران روستایی به منظور تسهیل در اجرای پروژه های عمرانی و توسعه ای در مناطق بود. در نقطه مقابل، ابهام در سیاست ها و خط مشی های اجرایی، عدم تعریف دقیق از مفاهیم شهر و روستا، ضعف در مبانی تصمیم گیری برای تخصیص منابع مالی و عدم هماهنگی در اجرای پروژه های عمرانی، از جمله عواملی بودند که مانع از دستیابی به موفقیت های مورد انتظار در حوزه عمران روستایی در برنامه پنجم عمرانی شده بودند. علاوه بر این، مقاله به بررسی تأثیرات اجتماعی و اقتصادی این برنامه بر زندگی روستاییان نیز می پردازد و تلاش می کند تا با تحلیل داده های موجود، تصویری جامع از چالش ها و موفقیت های این دوره ارائه دهد. این بررسی می تواند به عنوان یک منبع ارزشمند برای پژوهش های آینده در زمینه توسعه روستایی و برنامه ریزی های عمرانی مورد استفاده قرار گیرد.
روند شکل گیری ساعت رسمی در ایران دوره پهلوی اول (از ۱۳۰۷ تا 1314 ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۷)
119 - 150
حوزههای تخصصی:
از محورهای سیاست دولت-ملت سازی مدرن در ایران دوره پهلوی، نوسازی هویت اجتماعی براساس ایده یکسان سازی بود. یکی از زمینه های مدّ نظر دولت ایران، تعریف ساعت رسمی براساس زمان بندی مدرن بوده است که از اواخر دوره قاجار در جامعه ایران تبدیل به روندی کاربردی شده بود. بر همین اساس، سیاست گذاری هایی از سوی دولت برای تعریف و برقراری نظم زمانی هماهنگ و یکسان در نهادهای دولتی و حوزه عمومی جامعه آغاز شد تا بدین وسیله بر ضرباهنگ فعالیت دولت و جامعه نظارت داشته باشد. پرسش مقاله این است که مبانی و روند سیاست ها و برنامه های دولت برای تعریف و تثبیت ساعت رسمی مدرن در ایران دوره پهلوی چگونه بود؟ به همین خاطر کارکردهای سیاست های رسمی سازی زمان در ادارات دولتی و حوزه های اجتماعی نیز در برنامه های تجددآمرانه دوره پهلوی به روش تاریخی واکاوی شده است.
بررسی اسناد و واکاوی رخدادها نشان می دهد که اقدامات اولیه در این فرایند، از سال 1307ش. با همسان سازی زمان مناطق کشور با افق تهران آغاز و با تصویب نامه ساعت رسمی کشور در 1314ش. به سرانجام رسید. مبنای برنامه تعیین ساعت رسمی به افق تهران توسط دولت در دوره پهلوی، هماهنگی ساعت سراسر مناطق جغرافیایی ایران با روندهای زمانی رایج در سطح بین الملل بود. نظم زمانی جدید در سراسر ایران، با استفاده از کارکردهای هماهنگ کننده نهادهای دولتی تلگرافخانه، بلدیه و ارتش و نیز اقدامات اداری-حقوقی، در نهادهای دولتی، اجتماعی و اقتصادی کشور حاکم شد و نوعی هویت زمانی سراسری، هماهنگ و یکسان برای جامعه شکل گرفت تا زمان تجدد ایرانی به افق مدرنیته جهانی تنظیم شود.
تبیین زمینه های بروز فساد در روند نوسازی بافت های ناکارآمد شهری (موردکاوی: منطقه ده شهرداری تهران)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مداخله در بافت های ناکارآمد شهری از جمله مسائل پیچیده شهرسازی امروز است. علی رغم تلاش های دفاتر توسعه محله، نواقصی مانند امکان بروز فساد و ارتشاء وجود دارد که می تواند تلاش ها برای نوسازی شهری را تضعیف کند. این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش ها است که عوامل مؤثر در بروز فضای فساد در نوسازی بافت های ناکارآمد شهری چیست و وضعیت بروز فساد در منطقه ۱۰ شهرداری تهران چگونه است؟
هدف پژوهش: تبیین و تحلیل زمینه های بروز فساد در روند نوسازی بافت های ناکارآمد منطقه ۱۰ شهرداری تهران است و ارائه راهکارهای کارآمد برای کاهش فساد در این روند.
روش شناسی: این پژوهش کیفی بوده و بر اساس «نظریه زمینه ای» صورت گرفته است. روش شناسی این تحقیق بهره گیری از روش اشتراوس و کوربین (1998) در تحلیل داده ها است. داده های این پژوهش از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 19 نفر از مدیران سازمان نوسازی، مالکین، مشاورین املاک، کارشناسان دفاتر نوسازی و سازندگان جمع آوری شده اند. نمونه گیری تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. داده ها پس از کدگذاری باز، محوری و انتخابی با مدل پارادایمی تحلیل شدند و شرایط علی، شرایط میانجی، کنش متقابل و پیامدها شناسایی شدند.
یافته ها و بحث: در پژوهش انجام شده، برای شناسایی زمینه های بروز فساد در روند نوسازی بافت های ناکارآمد در شهرداری منطقه ۱۰، نه مقوله اصلی و ۴۱ محمل بروز فساد شناسایی شدند. این مقوله ها در سه سطح کلان، میانه و خرد بررسی شدند: فساد ناشی از «ساختار»، فساد ناشی از «نهاد» و فساد ناشی از «روابط فردی و عملیاتی».
نتیجه گیری: زمینه های بروز فساد در نوسازی بافت های ناکارآمد در شهرداری تهران از علل ساختاری و نهادی ناشی می شوند و بسیاری از کنش های فسادزا ریشه در ساختارهای معیوب و ناکارآمد دارند. این شرایط بستر مناسبی برای بروز فساد فراهم کرده اند. ساختار برنامه ریزی فسادخیز به عنوان مفهوم کلیدی در این زمینه شناسایی شده است و این مفهوم می تواند به عنوان پایه ای برای اصلاحات ساختاری و نهادی در فرآیند نوسازی شهری مورد استفاده قرار گیرد.
نظریه نوسازی متوازن بافت های فرسوده شهری و مدل هوشمند آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مکتب احیاء سال دوم پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴
۱۱-۶
حوزههای تخصصی:
شهر پیچیده ترین دستاورد تمدن بشری و پیچیده ترین موضوع شهر، توسعه آن است. این توسعه باید به جنبه های گوناگون و نیازهای مختلف مادی و معنوی آن پاسخ دهد. هم این باشد هم آن، به جای اینکه یا این باشد یا آن. یکی از مسائل سهل و ممتنع شهری و توسعه آن، بحث بافت های فرسوده و نوسازی آن است. دراین باره سخن زیاد گفته و طرح ها و برنامه های بسیاری بر پایه آن ها طرح و اجرا شده است. اما سؤال اساسی آن است که «کدام نوسازی؟». این بزرگ ترین و مهم ترین پرسشی است که امروز و سال های سال است با آن مواجه هستیم. کدام نوسازی به کار ما خواهد آمد و این نوسازی باید چه ویژگی هایی داشته باشد. مقاله پیش رو قصد دارد با بیان شرایط موجود در حوزه بافت فرسوده و نوسازی آن، به سؤالات فوق به صورتی کارآمد برای کشور ایران، پاسخ دهد. پاسخ مذکور، مدلی تحت عنوان مدل هوشمند نوسازی متوازن بر پایه نظریه نوسازی متوازن بافت های فرسوده شهری است.
رویکرد انتقادی و پیشنهادی نشریات دورۀ مظفری نسبت به وضعیت و مشکلات اقتصادی ایران (1313- 1324ه.ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گسترش روابط ایران با غرب از دوره ناصری موجب آشنایی بیشتر تحصیلکردگان ایرانی با جامعه و اندیشههای جدید سیاسی و اقتصادی رایج در غرب را فراهم کرد و جراید از جمله ابزار مدرن اطلاع رسانی بودند، که میتوانستند بصورت گستردهتری توجه مردم را نسبت به وضعیت عقب ماندگی سیاسی و اقتصادی کشور جلب نموده و جامعه سنتی ایران را با اندیشههای مدرن آشناتر کنند. نشریاتی چون ثریا، اختر، حبلالمتین، پرورش و غیره که به دلیل اختناق حاکم بر کشور در خارج از ایران منتشر و بصورت مخفیانه وارد ایران میشدند؛ نقش مهمی در آغاز اصلاحات و نوسازی اقتصادی دوره مظفری برعهده داشتند. هدف پژوهش حاضر تبیین وضعیت اقتصادی عصر مظفری از منظر مطبوعات و رویکرد اقتصادی آنها نسبت به حل مشکلات در آن دوره است که به روش توصیفی و تحلیلی انجام شده است. یافتههای پژوهشی مقاله نشان میدهد که نویسندگان این جراید با مسایل اقتصادی ایران آشنایی داشته و ضمن اشراف بر تحولات سیاسی و اقتصادی جهان از عقاید اقتصادی غرب نیز مطلع بوده و موضوع اقتصاد از نظر آنان به عنوان مقوله علمی تلقی میشد که باید همگان از آن آگاهی داشته باشند. مطبوعات با این دیدگاه ضمن ریشهیابی مشکلات اقتصادی، برای برونرفت از آن نیز پیشنهادات اصلاحی و متجددانهای را در جراید مطرح میکردند که بنظر میرسد متاثر از عقاید اقتصادی غرب باشند.
تآثیر رابطۀ دولت و جامعه بر نوسازی؛ مقایسۀ ایران و افغانستان در دوران رضاشاه و امان الله خان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران و افغانستان همزمان در اوایل قرن بیستم، برنامه نوسازی را آغاز کردند. اما با وجود گذشته مشترک و مشابهت های تاریخی و فرهنگی، روند و نتایج متفاوتی را تجربه کردند. پرسش اصلی این مقاله، درباره علل موفقیت نسبی ایران از سویی و شکست افغانستان از سوی دیگر در دستیابی به سطوحی از نوسازی در دوره یادشده است. برای پاسخ به این سوال، چارچوب نظری این مقاله با تلفیق انتقادی نظریه های «دولت در جامعه» (دولت محدود) جوئل میگدال و «دولت توسعه گرا» لفت ویچ شکل گرفته که در آن، «نوع رابطه دولت و جامعه» از نظریه میگدال و «محوریت دولت در روند نوسازی» از نظریه لفت ویچ، اخذ شده است و داده های این پژوهش، با توجه به ماهیت تاریخیِ مباحث، با نظر داشت جامعه شناسی تاریخی و با استفاده از اسناد، کتب، مدارک و در مجموع منابع کتابخانه ای گردآوری و با نگرشی انتقادی تجزیه و تحلیل شده است. طبق یافته های این پژوهش: در ایران، دولت با جلب همکاری نیروهای اجتماعی حامی نوسازی، با ارائه «استراتژی بقا و سیاست بقای» کارآمد، نیروهای اجتماعیِ مخالفِ نوسازی را مهار و موانع اجتماعی نوسازی را برطرف کرد، اما در افغانستان فقدان نیروهای اجتماعی حامی نوسازی و ناتوانی در اتخاذ استراتژی بقا و سیاست بقای کارآمد، باعث شد دولت این کشور نتواند مخالفت اجتماع تارمانند و قوی را مهار کند و در نتیجه نوسازی با ناکامی روبرو شد.