در حالی که سیاست های انگلستان در قسمت های مرکزی و جنوبی، به تشدید وضعیت بحرانی ایران را درگیر جنگ ناخواسته ای کرده بود، همسایه شمالی یعنی دولت روسیه نیز با رویکردی مشابه و البته غیر انسانی، در شرق و شمال و شمال غرب ایران به اعمال سیاست های استعماری مداخله جویانه و تشدید شرایط سخت معیشتی و تاًمین ارزاق روزمره مردم که با بروز قحطی همراه شد اقدام نمود. این روند تا هنگام خروج نیروهای روسیه به دنبال وقوع انقلاب بلشویکی و تشکیل دولت جماهیر شوروی که به کناره گیری آنها از میادین جنگ انجامید باقی ماند. در این پژوهش هدف آن است تا به بررسی عملکرد روسیه شوروی در خصوص قحطی در ایران در نواحی شمالی در دوران جنگ اول جهانی از دید و زاویه اسناد منتشر نشده بپردازد. بر همین اساس مقاله حاضر به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که روسیه چه تاثیری بر بروز و ادامه قحطی در ایران دوران جنگ داشته است. بدون تردید گذشته از مصایب طبیعی، حملات، هجوم های مکرر، بیرحمی و کشتار مردم نواحی شمالی توسط نیروهای روسی در ایجاد و عمق بخشی به بحران قحطی تاثیر گذار بوده است.
مغولان پس از تهاجم به منطقه آسیای صغیر، دولت سلاجقه روم را تحت سلطه خود درآورده و معین الدین پروانه را به نیابت از خویش در منطقه مذبور حاکمیت دادند. از سوی دیگر، ایلخانان، امیران مغولی خویش را نیز به آن منطقه اعزام کرده بودند که دارای اختیارات فوق العاده بودند. خاندان پروانه و دیگر دولتمردان روم چون برادران خطیر (شرف الدین و ضیاالدین) که عزم داشتند بنا به دلایلی چون تعدی ها و اخاذی های نیروهای مغولی شر آنان را از منطقه دفع کنند، در آغاز فعالیت هایشان از ملک ظاهر مملوک که یک دولت مسلمان و دشمن ایلخانان بود، استمداد طلبیدند. همکاری سلطان بیبرس با این امر، منجر به تصادم و رویارویی نیروهای وی با اباقای ایلخانی در منطقه ابلستان شد که با حیله های معین الدین و یارانش، لشکر ایلخان (اباقا) در نبرد ابلستان (سال 676ه.) شکست خورد. آنچه نصیب دولتمردان روم شد، کشتار آنان توسط اباقای ایلخانی و سقوط دولت پروانه بود. در عوض کار آنان برای جهان اسلام ارزشمند واقع گردید.
از زمانیکه قبایل صحراگرد «بونهچی» در قرن اول میلادی از شمال وارد باکتریا شده و با تار و مار کردن یونانیها این سرزمین را به تصرف خود درآوردند تا امروز که نام این کشور خوانده میشود، بیش از 10 سلسله و حکومت برآن فرمانروایی کردهاند، اما تنها در عمر دو سلسله این کشور شاهد شکوفایی فرهنگ، هنر و ادب بود و بقیه ایام، جنگ بخش اجتنابناپذیر زندگی مردمی شد که در این سرزمین زندگی میکردند.
یافته های باستان شناسی ارتباط تجاری ایران و بین النهرین و دره سند در شبه قاره هند را از دوره سومریان اثبات می کند. مردم ایران و هند در طول تاریخ حتی پیش از ورود اقوام آریایی به فلات ایران و سرزمین هند با یکدیگر ارتباط فرهنگی داشتند. یافته های باستان شناسی در هند، مشابه آثاری است که باستان شناسان در فلات ایران و بین النهرین به دست آورده اند. این دست-آورد حکایت از آن دارد که ساکنان هند و ایران پیش از مهاجرت طایفه های آریایی، با همدیگر ارتباط داشته اند. با فتح هند در دوره هخامنشیان ارتباطات بیشتری بین دو منطقه حاکم شد. اولین بار کوروش با فتح باختر یا بلخ به شبه قاره هند نزدیک شد و پس از او داریوش در517 ق.م شمال غربی هند را تصرف نمود. لذا آثار مستند به جای مانده از دوره ی هخامنشیان مانند نقشها و کتیبه های تخت جمشید نشان دهنده ی گسترش قلمرو حکومت ایران در غرب هند است و بیانگر آن است که بخشهایی از غرب هند در این عهد خراجگزار حکومت مرکزی ایران بوده است. ساتراپی جدید یا همان هندوش کتیبه های هخامنشی، که تا بخش جنوبی دره ی سند و در پاکستان کنونی گسترده بود، شرقی ترین استان امپراتوری هخامنشی است.