شخصیت محمدرضا شاه، سیاست خارجی ایران را تحت تأثیر قرار داد. این پیش فرض، برپایه ی ""تئوری جیمز روزنا"" و مبتنی است بر تأثیر متغیر شخصیت در تصمیم گیری در کشورهای توسعه نایافته. در این مقاله، تأثیر متغیر شخصیت همرا با عوامل اجتماعی داخلی بر سرعت بخشیدن به فروپاشی رژیم مورد بررسی قرار می گیرد.
هرچند انتظار برای ظهور منجی در کهنترین ادوار تاریخ ریشه دارد و علاوه بر ادیان و مذاهب، بسیاری از مکتبهای فلسفی، عرفانی و اجتماعی نیز به ضرورت یا حقیقت آن قائلاند، در هیچکدام از آنها بحث انتظار و منجی به اندازة مکتب تشیع پایدار، روشن و پویا نبوده است.
شیعه، که از همان ابتدا دل در گرو مکتب علمی و عملی اهل بیت(ع) گذاشته بود، غمبارترین دورههای تاریخی خود را به پشتوانة انتظار فرج پشت سر گذاشت و مرحله به مرحله راه پیمود تا سرانجام در چهاردهمین قرن اسلامی موفق شد انقلابی بزرگ برای ایجاد مقدمات ظهور منجی به راه اندازد؛ انقلابی که تمامی رنجها و سرزنش کشیدنهای گذشته را معنا میکرد و نشان میداد که یکی از نائبان عام امام غایبی که شیعیان از اوصافش میگویند عَلَم بر دوش گرفته و چنین تحول بزرگی را در صحنة جهانی پدید آورده است.
در مقالة پیشرو تعریف و تقسیمات انتظار و چگونگی بارور شدن این اندیشه در انقلاب اسلامی ایران بررسی، و دیدگاههای حضرت امام(ره) در اینباره بیان شده است.
تحولات سیاسی ایران، پس از جنگ جهانی اول شرایطی را رقم زد که ایجاد تمرکز سیاسی را به مهم ترین ضرورت جامعه ایران تبدیل کرد. تحقق این امر نیازمند ایجاد نهادها و فراهم کردن ابزارهایی چون ارتش، نظام های اداری و آموزشی جدید و شبکه حمل و نقل بود. انجام چنین کارهایی نیاز به صرف هزینه های زیاد داشت. به همین دلیل حکومت ناچار بود برای تأمین هزینه ها، منابع اقتصادی کشور را در اختیار بگیرد و به سیاست گذاری اقتصادی بپردازد. ماهیت خودکامانه حکومت انجام چنین کاری را آسان می کرد. در چنین وضعی، اگرچه حکومت می توانست سیاست های اقتصادی را در راستای تأمین منابع مالی مورد نیاز خود بکارگیرد. اما وابستگی اقتصاد ایران به بازار جهانی نظام سرمایه داری، و تأثیرپذیری اقتصاد ایران از تحولات بازار جهانی موجب می شد تا حکومت به تنها عامل تصمیم گیرنده در سیاست های اقتصادی تبدیل نشود. گرایش به صنعتی سازی در دوره رضاشاه تحت تأثیر همین عامل بوده است.
در ایران عصر قاجار، بخشی از گروه مستخدمان و نوکران را که در خانه ثروتمندان به وفور یافت می شدند، کنیزان، غلامان و خواجگان تشکیل می دادند. بردگان سیاه، آفریقایی بودند و خرید و فروش آنها از طریق خلیج فارس صورت می گرفت و سفیدها که از قومیتهای مختلف بودند، ـ از راه تجارت و خرید و فروش و یا اسارت در جنگها و تهاجمات ناگهانی تامین می شدند. غالبا رفتاری که با این طبقه می شد، مورد قبول همگان بود و در جامعه پذیرفته شده بود. کنیزان یا به عنوان زن صیغه ای و یا دایمی وارد حرمسراها می شدند و یا در خدمت زنان بزرگان، به کارهای خانگی می پرداختند. غلامان نیز در زمینه های مختلف نظامی، خدمات خانگی، نگهبانی، کشاورزی و آبیاری، ماهیگیری و غواصی (در جنوب) به کار گرفته می شدند و درصورت داشتن توانایی و کاردانی به مناصب بالای اداری و نظامی نیز دست می یافتند.این تحقیق در پی بررسی وضعیت بردگان (کنیزان، غلامان و خواجگان) در عصر قاجار است که در چند مبحث مراکز تامین، جمعیت، موارد کاربرد و استفاده و طرز رفتار با بردگان، به این موضوع پرداخته شده است.