فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۶۸۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
ارتباط تاریخ و فلسفه، دو دانشی که هر یک در شناخت و تحول زندگی بشری نقش مهمی ایفا می کنند، در ارتقای دانش تاریخ و رویکرد معرفتی بدان سهم اساسی دارد. بدبینی عمومی فلاسفه یونان به تاریخ در وجه معرفت شناسی و میراث خواری حکمای مسلمان از فلسفه یونان موجب شد که فلاسفه و البته مورخان مسلمان چندان توجهی به فلسفه علم تاریخ نکنند و در خصوص وجوه نظری و معرفتی تاریخ به تامل نپردازند. این مهم مانع از آن شد که علم تاریخ بتواند مسائل را در پیوند مستمر حال و گذشته بررسی کند و در یک نگاه ساختاری برای نیازهای موجود راه حل کارآمد ارائه دهد. این در حالی است که فلاسفه یونان توجه به تاریخ را برای شناخت بهتر زمان حال با اهمیت می دانستند. چنین برداشتی، اگر چه با رویکرد معرفت شناسی همراه نبود، اما بسیار جالب بود و از یک منظر با اندیشه تاریخی فلاسفه انتقادی تاریخ در قرن بیستم و به ویژه رویکرد معرفتی ایده آلیست ها برابری می کرد. در این مقاله ضمن بررسی جایگاه تاریخ در نزد فلاسفه و مورخان یونان و نگرش ساختاری آنها به این مقوله، غفلت عمومی فلاسفه (مشاء) مسلمان و به ویژه فارابی و ابن سینا از معرفت تاریخی و بی توجهی آنها به این دانش در تقسیم بندی های علوم و همین طور عدم نگرش ساختاری آنها به تاریخ مورد بررسی قرار می گیرد.
نگرش تاریخی محقق سبزواری در کتاب روضه الانوار عباسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تاریخ اندیشی و تعقل تاریخی از گذشته دور وجود داشته است، ولی به معنای یک نظام فلسفی و فکری منظم و دارای پیش فرض های معین و روش مشخص به دوره جدید باز می گردد.
فیلسوف تاریخ به دنبال فهم معنا و هدف تاریخ است. او می خواهد دریابد آیا سلسله حوادث و رویدادهای گذشته مجموعه نامرتبط و بی هدفی بوده یا این که در ورای این رویدادها هدف، غایت و طرفی وجود دارد؛ اما این که یک فقیه نیز دارای تعقلی تاریخی است یا نه، این سؤالی است که این مقاله در صدد پاسخ گویی به آن است. مقاله حاضر در صدد است تا پاسخ به سه سؤال اصلی فلسفه نظری تاریخ را از منظر فیلسوف فقیه، محقق سبزواری بررسی و تحلیل کند.
نقش القاب در رجال شناسی
منبع:
یاد ۱۳۶۸ شماره ۱۶
حوزههای تخصصی:
ضرورت همگرایی جامعه شناسی و تاریخ؛ نگاهی به رابطه نظریه اجتماعی و تاریخ
منبع:
تاریخ معاصر ۱۳۷۶ شماره ۲
حوزههای تخصصی:
نقطه گره های مثبت و منفی در اتحاد ملی
منبع:
زمانه ۱۳۸۶ شماره ۶۳
حوزههای تخصصی:
انقلاب حاصل اتفاق و اتحاد نیروهای مردمی بر موضوعی مشترک است که این اتفاق انقلابی با تلاش آگاهانه می تواند به اتحاد سیاسی تبدیل گردد. نگارنده در پی آن است که بگوید برای دستیابی به اتحاد ملی به وجود آگاهی و بالا بردن آستانه تحمل نیروهای سیاسی نیاز است؛ چراکه وجود اختلاف و تفاوت در جوامع، خصلت لاینفک زندگی سیاسی است، ولی با لحاظ اهمیت و ضرورت منافع مشترک و عمومی، می توان در عرصه زندگی جمعی با کاربست هایی به توافق رسید که حاصل آن رسیدن به تعالی و کمال جامعه خواهد بود.
چیستی کلیومتریک
حوزههای تخصصی:
نقد وبررسی نظریه های موجود درباره تشکیل حاکمیت صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چرایی و چگونگی تشکیل حکومت ها و همچنین ماهیت و ساختار آنها از مباحث پر اهمیت در تفکر تاریخی و تاریخ نگری است. توضیح و تبیین فرایند تشکیل حکومت ها بخاطر مؤلفه های تأثیر گذار متعدد و در هم تنیدگی زمینه های مختلف، مستلزم ژرف نگری های خاص و تعمق در تمام زمینه های مربوطه است. چرایی تشکیل حاکمیت صفویان و روند آن نیز خارج از این قاعده نیست. اما تعدادی ازمحققان با اتکاء به یک یا چند عامل در صدد ماهیت بخشی و یا به تعبیر بهتر ماهیت تراشی برای حاکمیت صفویان برآمده اند. از طرفی با نادیده انگاشتن و غفلت از واقعیات متعدد دیگر به ابهام و پیچیدگی موضوع افزوده اند. این باعث ارائه نظرات مختلف و حتی متضادی در باره چرایی، روند و ماهیت و مشخصات این حاکمیت شده است. این نوشته در صدد است تا با ارائه نوعی تقسیم بندی بر اساس محتوای این نظریات، آنها را به بحث و مقایسه گذارد و در حد امکان به بررسی، نقد و مطابقت آن دیدگاهها با واقعیات ملموس در حکومت صفویان بپردازد. نتیجه این بررسی حاکی از آن است که هیچ یک از نظرات مذکور با واقعیات تاریخی شکل گیری و روند حاکمیت صفوی مطابقت ندارد.
علیت در مطالعات تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعة علل وقایع و رخدادهای تاریخی یکی از اهداف اصلی و مهم مطالعات تاریخی است. با وجود این، وقتی دانش پژوهان در مطالعات تاریخی شان مدعی می شوند که فلان عامل «علّت» یک رخداد یا نتیجة خاص می باشد، دقیقاً روشن نیست که مدلول و منظورشان از واژة علّت چیست. در مقالة حاضر تلاش شده است تا ضمن معناشناسی علّیّت در علوم اجتماعی نشان داده شود که محققان تاریخی معمولاً علّیّت را به معنای شرط لازم/کافی برای نتایج مورد مطالعه شان در نظر می گیرند. استدلال شده است، هنگامی که فرد بدنبال تبیین تاریخی یا تبیین حوادث خاص و وقایع منفرد است، تقریباً بطور طبیعی به سمت علل لازم و/یا کافی سوق پیدا می کند، حتی اگر بدان خودآگاهی نداشته باشد. لذا، تأکید مقالة حاضر بر پنداشت علّیّت بر اساس علل لازم و/ یا کافی و مشتقات آنها است؛ چون، آنها پیوند تنگاتنگی با مطالعات تبیینی در تاریخ دارند. این نوع علل، به چهار دسته عمده تقسیم شده اند: شرط لازم و غیرکافی، شرط کافی و غیرلازم، شرط لازم و کافی، و شرط ناکازم؛ که به نظر نگارنده می توانند پوشش نسبتاً کاملی برای بحث علّیّت در مطالعات تاریخی باشند. در این مقاله، همچنین با ذکر مثال های متعدد؛ کاربرد هر یک از این علل را در مطالعات تاریخی و تبیین های زنجیره ای یا روایت های تاریخی نشان داده شده است.
جایگاه فلسفه در تحولات سیاسی جهان اسلام تا پایان قرن ششم هجری
حوزههای تخصصی:
گرایش مسلمانان به فلسفه باعث رونق این علم شد و فلسفه توانست با راهیابی به رأس هرم اجتماعی تحولاتی را در بُعد سیاسی رقم بزند. هدف از این پژوهش بررسی چیستی فلسفه سیاسی در عالم اسلام است. از جمله وجوه گرایش مسلمین به فلسفه یکی مبارزات سیاسی بود و یکی مسئولیتی که نسبت به دین احساس می شد. پرسش اصلی این است که جریانات فلسفی (مشاء و اشراق) منجر به چه تحولاتی در ساختار حکومت و جامعه آن روز شد؟ هر دو جریان که عمدتاً سیاست را از اقسام فلسفه می دانستند سعی داشتند تعالیم خود را در اختیار حاکمان قرار دهند؛ زیرا می دانستند که هر نوع حکومتی برای کسب مشروعیت، حتماً باید مبتنی به فلسفه ای باشد. یافته های تحقیق حاکی از آن است که در دوره هایی که سلسله های اسلامی از لحاظ تمدنی در اوج خودشان قرار گرفتند فلسفه سیاسی موفق تر عمل کرد و حاکمان توانستند از طریق فیلسوفان، نظریه های سیاسی خودشان را تنظیم کرده و به کار گیرند. با توجه به ماهیت موضوع روش تحقیق در این مقاله مبتنی بر توصیف و تحلیل وقایع است.
بررسی تطبیقی جامعه شناسی دین کارل مارکس و ماکس وبر با تاکید بر جنبش بابک خرمدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در صدد بررسی ابعاد مذهبی جنبش بابک خرم دین بر اساس جامعه شناسی دین کارل مارکس و ماکس وبر می باشد و ضمن برشمردن خاستگاه ها، مولفه ها و تفاوت های عقاید مارکس و وبر در این زمینه، در پی پاسخ به این پرسش است که تا چه میزان می توان نقش مذهب را در این جنبش، بر اساس نگاه های مذکور سنجید؟ این مقاله بر کاربست نوعی از جامعه شناسی ترکیبی دین تاکید دارد. نتایج این پژوهش که با روش مقایسه ای و تحلیل تاریخی صورت گرفته، نشان می دهد که برخلاف تصور رایج، جامعه شناسی دین مارکس که برآمده از بینش ماتریالیسم تاریخی وی می باشد، می تواند در تحلیل بهتر ماهیت رابطه خلافت عباسی و دین به عنوان یکی از دلایل اصلی شکل گیری جنبش بابک خرم دین که جایگاه دین را به مفهوم ایدئولوژی مارکس نزدیک می سازد، کارآمد باشد. جامعه شناسی دین وبر نیز که تا حدی برآمده از سنت ایدئالیسم آلمانی و روش شناسی تفهمی وی می باشد، با توجه به تاکید بر تعامل دین و اقتصاد، به عنوان دو عامل مهم در شکل گیری جنبش بابک خرم دین، در درک بهتر ابعاد مذهبی جنبش مذکور کارساز می باشد.
رابطه تاریخ و اقتصاد، تبیین ساختارهای اقتصادی و اجتماعی (2)
منبع:
تاریخ معاصر ۱۳۷۶ شماره ۴
حوزههای تخصصی:
پست مدرنیسم و نظریه تاریخ (1. تاریخنگاری و پست مدرنیسم)
حوزههای تخصصی:
مسأله تبیین و فهم در تاریخ از دیدگاه دیلتای و ریکور
حوزههای تخصصی:
در تاریخ علم هرمنوتیک، مسأله تبیین و فهم با دیلتای تبدیل به یکی از مسائل خاص و مناقشه برانگیز هرمنوتیک شد. بعد از وی به خصوص ریکور به طور خاص بدین مسأله پرداخت. این مقاله بر آن است تا به پیگیری مباحثه ریکور با دیلتای بپردازد و اینکه هر یک از این دو، درباره تبیین و فهم چه نظری دارند. در این مسیر همچنین به تجربه زیسته در منظر دیلتای و متن ریکور پرداخته می شود. این اصطلاح در درک و فهم نظرات این دو راجع به تبیین و فهم نقش اساسی دارد.
فلسفه تاریخ
تحلیل قیاسی مناظرة «خسرو و ریدک» با«درخت آسوریک» بر اساس نظریة دیالوگیسم باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس نظریة «دیالوگ» باختین، هر سخن در هر زمینه ای، خواه ناخواه «گفت وشنودی» است. این تئوری که در واقع واکنشی ضد فرمالیستی و ضداستالینی بوده است، توجه خود را به نثر، به ویژه به «رمان»(در معنای مدرن) معطوف ساخته است؛ امّا با اندکی توسّع می توان این نظریه را در تحلیل متون منظوم فارسی(حکایات، حماسه، مثنوی های عارفانه و عاشقانه)به کار گرفت. باختین «گفت وگو» را در مقابل مفهوم «تک گویی» قرار داد و آن را به انواعی چون: درونی و بیرونی، مستقیم و غیر مستقیم، اسکاز و جدل پنهانی تقسیم کرد. این مقاله، با رهیافتی توصیفی – تحلیلی با استفاده از روش اسنادی و کتابخانه ای، به بررسی قیاسی درخت آسوریک، مناظرة مفاخره آمیز بین بُز و درخت خرما با مناظرة خسرو و ریدک، گفت و گوی بین خسرو دوم با پسری به نام «وس پوهر» پرداخته است. هر دو اثر مربوط به ایران قبل از اسلام هستند که بر پایة «گفت و گو» ساخته شده اند، ولی نوع دیالوگ، محتوا و شکل آن ها با همدیگر تفاوت دارد. در مقاله سعی شده است ضمن معرّفی دو اثر، با بیان ویژگی های هر یک، وجوه تشابه و تمایز آن ها از منظر نظریة دیالوگیسم باختیین مورد بررسی قرار گیرد. مهم ترین نتایج این جستار این است که هر دو اثر بر اساس مکالمه ساخته شده اند امّا درخت آسوریک، جدل آشکار و خسرو و ریدک، گفت وگو برای آزمون و سنجش است؛ به عبارت دیگر، یکی از طرفین سخن(خسرو) سوال طرح می کند و طرف دیگر سخن(ریدک) بدان پاسخ می دهد تا به اثبات خود و آرمان های طبقه ای که به پدران تعلق دارد، بپردازد. در هر دو اثر، صدا و سخن تحکّم آمیز و مطلق جایگاهی ندارد؛ به زبانی دیگر، لحن کلام راوی اثر آمرانه نیست، حتی در جدل بز و درخت خرما، راوی هرگز از این نوع سخن گفتن بهره نمی جوید#,
فلسفه تاریخ: نگاهی به دیدگاههای رایج در فلسفه معاصر تاریخ
منبع:
تاریخ معاصر ۱۳۷۷ شماره ۷
حوزههای تخصصی: