فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۴۲۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
اهداف: سرمایه اجتماعی کلید استقرار جامعه مدنی و حیات شهروندی است و انباشت آن از اقتدارگرایی و تفکرات آمرانه، فرصت طلبی، بی اعتمادی، حس بدبینی و... جلوگیری می کند. در این راستا هدف پژوهش حاضر، ارزیابی و اولویت بندی میزان سرمایه اجتماعی در نواحی یازده گانه منطقه سه شهر اردبیل می باشد. روش: نوع تحقق کاربردی بوده، روش بررسی آن توصیفی تحلیلی است. براین اساس، جمع آوری داده ها از طریق پرسش نامه در حجم نمونه ۳۸۲ نفر و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل های AHP و Topsis صورت گرفته است. یافته ها/نتایج: نتایج حاصل از گام های مختلف مدل تاپسیس نشان می دهد که به جهت سطح بندی سرمایه اجتماعی در نواحی منطقه سه تفاوت وجود دارد و نواحی با طبقات اجتماعی و اقتصادی و کالبدی بالا و رضایت بخش تر همچون ۲، ۱، ۱۱ و ۹ از رتبه به مراتب بهتری نسبت به سایر نواحی همچون ۴، ۶ و ۷ دارا می باشند. نتیجه گیری: در این میان، وجود عوامل سرمایه ساز در سطح نواحی همچون مساجد و حسینیه ها و ... در جهت ارتقای شاخص های سرمایه اجتماعی در منطقه سه و در نهایت شهر، استفاده گردد. از سوی دیگر با توجه به اینکه نواحی ۴ (با ضریب ۱۵۰۸/۰) و ۶ (با ضریب ۴۹۲۰/۰) از کمترین میزان سطح سرمایه اجتماعی برخوردار است و در این نواحی شاخص های امنیت و اعتماد در حد پایین قرار دارد، لذا ارائه طرح های امنیتی و گسترش نظارت بر این منطقه، تبلیغات و فرهنگ سازی در جهت ارتقای سطح اعتماد و مشارکت عمومی می تواند از جمله این راهکارها باشد.
تحلیل تطبیقی کیفیت منظر و خدمات محلات شهر بم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر به عنوان بستر زیست انسان شهرنشین، نیازمند تأمین استانداردهایی است که در یک نگاه می توان آن را استانداردهای کیفیت زندگی نامید. امروزه کیفیت زندگی هدف اصلی تمام برنامه ریزی هاست. یکی از راه های دست یابی به کیفیت مناسب، فراهم نمودن امکانات و خدمات شهری مورد نیاز شهروندان ساکن در محلات شهری است. این امر به خصوص در شهرهایی که در اثر بحران های طبیعی و یا انسانی دچار خسارت های شدیدی شده اند از جمله شهر بم از ضرورتی دوچندان برخوردار است. در واقع، کیفیت منظر و خدمات شهری و تعادل آن در محلات مختلف شهر پس از بحران، شاخصی از توسعه مجدد و بازآفرینی پایدار شهری است. از این رو با گذشت بیش از 10 سال از بحران زلزله بم، هدف این پژوهش ارزیابی کیفیت منظر و خدمات محلات مختلف شهر بم است. در این راستا بر اساس مسئله ی چگونگی کیفیت منظر و خدمات بازسازی شده محلات شهر بم و با توجه به مبانی نظری موجود، دو فرضیه ارائه گردید. جهت آزمون فرضیه ها، مفهوم کیفیت منظر و خدمات از طریق روش شاخص سازی، تکنیک های AHP و SAW در قالب 6 شاخص و 39 معرف بصورت عملیاتی تعریف و قابل اندازه گیری شد. داده های مورد نیاز از طریق پرسشنامه و روش نمونه گیری خوشه ای، و از 310 خانوار نمونه (بر حسب روش کوکران) به دست آمد و از طریق روش های واریانس یکطرفه و آزمون توکی و روش های همبستگی پیرسون و اسپیرمن تحلیل شد. نتایج نشان داد که کیفیت منظر و خدمات در محلات بالا بیشتر و تفاوت معناداری با محلات متوسط و پایین دارد. میانگین شاخص کلی کیفیت منظر و خدمات در محلات بالا، متوسط و پایین نیز به ترتیب 63، 58 و 53 به دست آمد. نتایج تحلیل همبستگی گشتاوری نیز نشان داد که تنها شاخص دسترسی به محیط شهری با متغیرهای سن و درآمد دارای رابطة معناداری در سطح اطمینان 95% است. نتیجه اینکه کیفیت منظر و خدمات شهری نیز عمدتا تحت تأثیر ویژگی های اجتماعی- اقتصادی و محله سکونت خانوارها قرار دارد. آنچه که نیازمند راهکارهای درخور است.
تحلیل سطح توسعه یافتگی شهرستان های استان البرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه یافتگی از مباحثی است که در سال های گذشته میان جغرافی دانان و برنامه ریزان اهمیت ویژه ای یافته است. از آنجا که خدمات عمومی ساختاردهنده ی شکل و ماهیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، کالبدی و فضایی مناطق است، نابرابری در نحوه ی پراکنش و توزیع آن ها تأثیر جبران ناپذیری بر ساختار و ماهیت مناطق گذاشته و سبب پیدایش انواع سطوح توسعه شده و برای برخی مناطق، منافعی را به وجود می آورد. این پژوهش باهدف تحلیل سطح توسعه یافتگی شهرستان های استان البرز انجام شده است. بر این اساس، روش انجام پژوهش مقایسه ای تحلیلی، نوع آن کاربردی، و جمع آوری داده ها به شیوه ی اسنادی و کتابخانه ای است. در این راستا پس از تعیین شاخص ها (43 شاخص) در قالب چهار بعد با بهره گیری از سه مدل TOPSIS ، SAW ، WASPAS و روش ادغام نتایج با روش میانگین رتبه ها، شهرستان های استان البرز ازنظر برخورداری از خدمات، سطح بندی شده و اولویت برنامه ریزی ها برای هر شهرستان باتوجه به پراکنش خدمات عمومی مشخص شدند. یافته های پژوهش نشان می دهد که شهرستان های کرج، ساوجبلاغ و نظرآباد ازنظر پراکنش خدمات عمومی در پایین ترین سطح توسعه یافتگی (چهارم) و شهرستان های اشتهارد و طالقان با رتبه ی 2 و 1 در بالاترین سطح توسعه یافتگی (اول) جای گرفته اند. نتایج ضریب هم بستگی پیرسون [nyh1] نیز بیانگر آن است که بین جمعیت به عنوان مهم ترین عامل در خدمات رسانی و پراکنش خدمات رابطه ی منطقی ای نیست؛ بنابراین نظام توزیع خدمات در استان البرز نیازمند برقراری ارتباط منطقی و هماهنگ بین توزیع جمعیت و پراکنش خدمات است.
بررسی نقش برنامه ریزی محله مبنا در تحقق توسعه پایدار محله ای (مطالعه موردی: محله حسینیه زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طی دهه های اخیر رشد شتابان شهرنشینی و پیامدهای آن موجب شده است که خردترین واحد برنامه ریزی فضایی یعنی محله، در مرکز توجه مدیران و برنامه ریزان شهری قرار گیرد. در ایران، طی دهه های گذشته، مقیاس محله حلقه مغفول در نظام رسمی برنامه ریزی فضایی بوده است. شهر زنجان به عنوان یکی از شهرهای قدیمی ایران، از دهه 1340 شمسی، شاهد رشد شتابان شهرنشینی بوده است و این مسئله، با رکود کیفیت محیطی محلات شهری آن همراه شده است. به طوری که محلات قدیمی و تاریخی شهر، به دلیل مشکلات کارکردی و کالبدی، به ناسازواره ای که ساکنان خود را تهدید می کنند، تبدیل شده اند. با توجه به فقدان رویکرد برنامه ریزی در سطح محلات شهری، ضروری است به مقیاس محله ای در برنامه ریزی شهری توجه شود؛ از این رو، هدف این پژوهش ارزیابی نقش برنامه ریزی محله مبنا در توسعه پایدار شهری است. پژوهش حاضر به لحاظ هدف، از نوع کاربردی و به لحاظ ماهیت و روش، از نوع توصیفی - تحلیلی است. قلمرو پژوهش محله حسینیه زنجان و جامعه آماری پژوهش، جمعیت ساکن این محله 5055 نفر است که با استفاده از روش کوکران، 357 نمونه برای فرایند پرسشگری در سال 1394 انتخاب شده اند. پایایی ابزار به روش آلفای کرونباخ 88.3 محاسبه شده است. از روش های آمار توصیفی و آمار استنباطی مانند آزمون هم بستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بین متغیرهای برنامه ریزی محله ای با توسعه محله ای رابطه مثبتی وجود دارد. همچنین برنامه ریزی محله ای با ضریب تأثیر 0.458، بیشترین تأثیر را بر تحقق توسعه پایدار محله ای دارد. نتیجه اینکه ، تحقق توسعه پایدار محله ای مستلزم به کارگیری برنامه ریزی فضایی در مقیاس محله ای است.
تحلیل فضایی شاخص های کیفیت زندگی در محله های پیرامونی شهر زاهدان با استفاده از مدل تصمیم گیری چندمعیاره ویکور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از بررسی های مهم برنامه ریزان شهری، شناخت سطح کیفیت زندگی در مقیاس محله های شهری و چگونگی نابرابری بین آنهاست. امروزه توزیع عادلانه شاخص های کیفیت زندگی شامل کیفیت مسکن، حمل و نقل و ارتباطات، دسترسی به نیازهای روزمره، تسهیلات شهری، ایمنی و امنیت در سطح محله های شهری درخور توجه مدیران و برنامه ریزان شهری است. بر اساس این، هدف مقاله حاضر بررسی و رتبه بندی کیفیت زندگی از نظر شاخص های عینی و ذهنی در محله های پیرامونی شهر زاهدان است. جامعه آماری پژوهش، شهروندان با سن بیشتر از 18 سال شهر زاهدان هستند که با روش نمونه گیری تصادفی و با فرمول کوکران، حجم نمونه 400 نفر انتخاب شدند. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی و شیوه جمع آوری داده ها پیمایشی است. داده های حاصل از پرسش نامه با روش آنتروپی، وزن دهی و با الگوی ویکور[1] تحلیل و بررسی شدند. یافته های پژوهش، نابرابری بسیار زیاد سطح کیفیت زندگی را بین 19 محله پیرامونی شهر زاهدان نشان می دهند؛ به طوری که، 8 محله (11-5، 10-5، 6-1، 9-5، 11-2، 1-2، 5-1 و 10-1) [2]در وضعیت فراتوسعه، 1 محله (1-3) میان توسعه بالا، 3 محله (11-3، 6-3 و 7-5) میان توسعه، 3 محله (8-4، 6-5 و 4-4) میان توسعه پایین و 4 محله (5-5، 6-4، 5-4 و 11-4) در وضعیت فرو توسعه قرار دارند. بنابراین، لازم است طی برنامه کوتاه مدتی به محله های فروتوسعه و میان توسعه پایین توجه شود و در مرحله بعدی، برنامه ریزی و توسعه فضایی محله های میان توسعه و در نهایت محله های میان توسعه بالا و فراتوسعه مدنظر قرار گیرد. [1] VIKOR [2] عدد سمت راست شماره محله و عدد سمت چپ شماره منطقه شهری را نشان می دهد.
تحلیل زیست پذیری بافت های فرسوده شهری (مطالعه موردی: بافت فرسوده شهر زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر زیست پذیر، طیف کاملی از فضاها و فعالیت های اجتماعی و اقتصادی جذاب و پرمعنا دارد. چنین شهری، مکانی مطلوب برای کار و زندگی به شمار می رود. رویکردهای گوناگونی درباره زیست پذیری شهری مطرح شده است، مانند رویکرد تجربی، رویکرد ادراک های فردی و رویکرد کیفیت زندگی. این پژوهش، با رویکرد کیفیت زندگی، به مطالعه بافت های فرسوده شهری زنجان می پردازد. هدف این پژوهش، شناخت وضعیت زیست پذیری بافت فرسوده شهر زنجان و عوامل مؤثر بر آن است. برای دستیابی به این هدف، با بهره گیری از روش های توصیفی- تحلیلی و پیمایشی و با بهره گیری از ابزار پرسشنامه، 381 نفر از ساکنان بافت فرسوده، به روش نمونه گیری احتمالی ارزیابی شدند و اطلاعات گردآوری شده با به کارگیری تحلیل های عاملی، رگرسیون و تحلیل مسیر در محیط نرم افزار spss از لحاظ آماری تجزیه و تحلیل شد. مطابق نتایج تحلیل عاملی، زیرشاخص های مدیریتی (982/0= Ex) سهم بیشتری در تأثیرگذاری بر میزان زیست پذیری بافت فرسوده شهر زنجان دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیونی زیست پذیری بافت فرسوده شهر زنجان نشان می دهد در میان عوامل، زیست پذیری بافت فرسوده شهر زنجان، بیشترین مقدار همبستگی را با شاخص اجتماعی (645/0= R2) دارد و به تحولات و توسعة مناسبات اجتماعی بسیار وابسته است؛ چنانکه تحلیل مسیر نیز نشانگر آن است که شاخص اجتماعی (622/0= β) در میان سایر عوامل، به طور مستقیم بیشترین اثر را بر زیست پذیری داشته است.
سنجش شاخص های توسعه پایدار محله ای در شهر مشهد با استفاده از روش PROMETHEE
حوزههای تخصصی:
شهر پایدار برآمده از فرایند توسعه ای است که امکان ارتقای همیشگی سلامت اجتماعی-اقتصادی بوم شناسانه شهر و منطقه را ف راهم ک رده و این ذهنیت و امکان را به عینیت و اقدام مبدل سازد. محله به عنوان مفهومیهنجاری که در آن تعهدات اجتماعی بر مبن ای ارزش ه ای مش ترک ش کل می گیرد، می تواند زمینه ساز دست یابی به توسعه پایدار در س طح ش هر و جامعه گردد. بر این اساس، در این پژوهش به سنجش شاخص های توسعه پایدار محله ای در شهر مشهد پرداخته شد. این پژوهش به لح اظ ه دف از نوع کاربردی بوده که ابتدا بر اساس مطالعات کتابخانه ای اطلاعات مورد نیاز در زمینهٴ توسعه پایدار محله ای جمع آوری شد. سپس با تعیین خانوار ب ه عنوان واحد تحلیل، حجم نمونه با استفاده از فرم ول نمون ه گی ری ک وکران معادل 323 خانوار، از 804391 خانواده ساکن در شهر مشهد برآورد ش د. در مرحله بعد با طبقه بندی شهر مشهد بر اس اس ویژگ ی ه ای اجتم اعی، اقتصادی و کالبدی، به روش نمونه گیری تصادفی از ه ر طبق ه ی ک محل ه انتخاب شد. سپس با استفاده از ابزار پرسشنامه اطلاعات مورد نی از جم ع آوری و با استفاده از آزمون آماری کروسکال والیس ماتریس اولی ه تص میم گیری در محیط نرم افزاری SPSS تهیه گردید، در مرحله بعد با بهره گیری ،از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و روش پرومته پای داری محل ه ای، مح لات مورد مطالعه مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس ب ا اس تفاده از آزم ون آم اری تحلیل واریانس یک طرفه فرضیه تحقیق مورد بررسی ق رار گرف ت. نت ایج تحقیق نشان داد که محله سید رضی با میزان=0.1162 Φو محله مهرآباد باΦ=-0.1344 به ترتیب در بهترین)رتبه اول( و ب دترین )رتب ه پ نجم ( وضعیت از نظر شاخص های پای داری محل ه ای و مح لات ن وده، مص لی و مهرآباد ب ا Φ=0.0702 ، Φ=-0.0138 و Φ=-0.0380 ب ه ترتی ب در رتبه های دوم تا چهارم از نظر شاخص های پایداری محلهای قرار دارند
تحلیل عوامل مؤثر بر مشارکت شهروندان در فرایند استراتژی توسعه شهری (بررسی تطبیقی مناطق سه گانه شهر قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرایند استراتژی توسعه شهری (CDS) به عنوان رویکردی نوین در برنامه ریزی شهری توسط سازمان ائتلاف شهرها در سال 1999 با هدف افزایش ارتقای مشارکت شهروندان و ایجاد حکمروایی خوب شهری مطرح گردید. در این پژوهش، جامعه آماری مورد مطالعه، شامل شهروندان مناطق سه گانه شهر قزوین است که به صورت تصادفی با استفاده از پرسش نامه و تحلیل نرم افزار آماری spss در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی، باهدف سنجش متغیرهای مؤثر بر مشارکت شهروندان در فرایند استراتژی توسعه شهری مورد مطالعه قرارگرفته است. نتایج حاصل از تحلیل داده های آمار ناپارامتری براساس آزمون F-TEST بین رابطه تحصیلات و میزان مشارکت در توسعه شهری، نشان می دهد که تفاوت های مشاهده شده در میزان مشارکت شهروندان در فرایند توسعه شهری در هر سه منطقه بر حسب تحصیلات واقعی بوده است و قابل تعمیم به جامعه آماری است و تفاوت های مشاهده شده بین میزان درآمد و مشارکت شهروندان از طریق F-test در منطقه 3 بر حسب درآمد واقعی نبوده است و قابل تعمیم به جامعه آماری نیست. نتایج بررسی رابطه بین شناخت و میزان مشارکت در تصمیم سازی و توسعه شهری از طریق ضریب همبستگی در منطقه 3 برابر با 0.456 با سطح معناداری 000/0 است. باید افزود که یافته های آزمون T، رابطه معناداری را بین توانمند سازی و میزان مشارکت در توسعه شهری در هر سه منطقه مورد مطالعه را نشان می دهد. از مؤثرترین مؤلفه های تأثیرگذار و ساختار فرصت در رویکرد استراتژی توسعه شهری در سطح مناطق مورد مطالعه، می توان از اصلاح و تغییر نگاه مدیریتی، داشتن رویکرد چشم اندازسازی همراه با مشارکت واقعی شهروندان را به عنوان یک ضرورت تام در فرایند استراتژی توسعه شهری قزوین نام برد.
تبیین نابرابری های آموزشی و ارائه مدل توسعه آموزشی به منظور آمایش و نیل به عدالت آموزشی مورد شناسی: مناطق آموزشی استان آذربایجان غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین نابرابری های آموزشی مناطق 24 گانه آموزش وپرورش استان آذربایجان غربی با استفاده از تحلیل شاخص های آموزشی انجام گرفته است. تحقیق حاضر توصیفی- تحلیلی است و جامعه آماری، مناطق 24 گانه آموزش وپرورش استان آذربایجان غربی است. شیوه جمع آوری آمار و اطلاعات به صورت اسنادی است. در تجزیه و تحلیل داده ها از مدل های تاپسیس، ضریب پراکندگی، تحلیل رگرسیون، تحلیل مسیر و شبکه های عصبی استفاده شده است. نتایج رتبه بندی مناطق با استفاده از تکنیک تاپسیس نشان می دهد که بین مناطق آموزشی استان نابرابری وجود دارد و از 24 منطقه آموزش وپرورش استان آذربایجان غربی منطقه بوکان به عنوان برخوردارترین و منطقه صومای برادوست به عنوان محروم ترین مناطق آموزش وپرورش استان آذربایجان غربی هستند. با استفاده از مدل ضریب پراکندگی برای اندازه گیری نابرابری معلوم می شود بیشترین میزان نابرابری با 0.828 در شاخص های دانش آموزی و کمترین میزان نابرابری با 3/0 در شاخص های پیشرفت تحصیلی بوده است. براساس نتایج تحلیل مسیر شاخص های امکانات دانش آموزی دارای بیشترین و شاخص های امکانات فیزیکی دارای کمترین تأثیرات بر نابرابری مناطق آموزش وپرورش استان آذربایجان غربی بوده اند. نتایج پیش بینی با استفاده از شبکه عصبی نیز نشان می دهد، بیشترین تأثیر را بخش شاخص های اقتصادی و کمترین تأثیر را شاخص نیروی انسانی در پیشگویی نابرابری مناطق آموزش وپرورش استان آذربایجان غربی داشته اند.
سنجش و ارزیابی میزان پایداری محله ای در بافت تاریخی شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه اهمیت حل مسائل شهری از کوچک ترین واحد یعنی محله، بر برنامه ریزان آشکار شده است. آن چنان که محلات تاریخی متناسب با نیازهای ساکنین خود شکل می گرفتند و پاسخگوی اکثر نیازهای ساکنین خود بودند. در این راستا پژوهش حاضر با هدف سنجش و ارزیابی شاخص های پایداری در مقیاس محله، به دنبال دست یابی به میزان پایداری در محله های بافت تاریخی می باشد. جهت نیل به هدف فوق بسته به نوع پژوهش که از نظر هدف از نوع کاربردی- توسعه ای و از نظر روش از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد، با استفاده از منطق فازی مبادرت به سنجش میزان پایداری محلات گردیده است. نتایج حاصله مبین این امر است که محلات بافت تاریخی از نظر میزان پایداری در شرایط مساعدی به سر نمی برند و در وضعیت پایداری ضعیف و کمتر از متوسط هستند. از میان محلات نه گانه تاریخی شهر یزد محله گودال مصلی با ارزش 0.474 نسبت به سایر محلات در شرایط بهتری قرار دارد. رتبه های بعدی به محلات شیخداد، فهادان، شش بادگیری، پشت باغ، گازارگاه، گنبد سبز، دولت آباد و در نهایت زرتشتی ها اختصاص یافته است.
سنجش درجه توسعه یافتگی شهرستان های استان کهگیلویه و بویراحمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه اجتماعی با چگونگی و شیوه زندگی اف راد ی ک جامعه پیوند تنگاتنگی دارد و ناظر بر بالا بردن سطح زندگی عمومی از طریق ایجاد شرایط مطلوب و بهینه در زمینه های فقر زدای ی، تغذی ه، بهداش ت، م سکن، اش تغال، آم وزش و چگونگی گذران اوقات فراغت می باشد. توسعه اجتماعی باید به رفاه و آسایش بیش تر افراد جامعه منجر شود تا افراد رضایت بیش تری از زندگی داشته باشند. توسعه اجتماعی، یک حوزة میان رشته ای و میان بخشی در جستجوی بهزیستی مادی و اجتماعی مردم در همه سطوح جامعه تعریف می شود. از طرفی دیگر توسعه اجتماعی در برگیرنده بع دی ازتوسعه است که بر کنش و واکنش های انسانی، نهادها و روابط اجتماعی با یک دیگر تأکی دمی ورزد و بر آن ها تمرکز می نماید. امروزه طرح رویکرد اجتماع محور در فرایند مدیریت و برنامه ریزی سبب شده که سنجش میزان توسعه یافتگی بر مبنای شاخص های اجتماعی و فرهنگی بخش مهمی از جریان تحقیق در راستای رفع نابرابری های منطقه ای به حساب آید، بنابراین، هدف این مقاله بررسی وضعیت توسعه یافتگی شهرستانهای استان استان کهگیلویه و بویراحمد، تعیین معیارهای اصلی تعریف کننده سطح توسعه یافتگی، شناخت شهرستانهای محروم و ارائه برنامه های تحرک بخشی به جریان توسعه می باشد. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی بوده و همچنین آمار و شاخص های مورد استفاده در این تحقیق از سالنامه های آماری سال ۱۳۹۰ اخذ شده است. روش تحقیق تحلیل مقایسه ای و مدل مورد استفاده تکنیک ویکور می باشد. نتایج تحقیق نشان می دهد که با توجه به معیارهای در نظر گرفته شده برای سطح بندی شهرستان ها، شهرستان های گچساران، بهمئی، دارای مطلوبیت نسبی از نظر سطح توسعه یافتگی هستند.
سنجش توسعه پایدار محلات شهری با استفاده از تحلیل شبکه ای مطالعه موردی: محلات منطقه 17 شهر تهران
حوزههای تخصصی:
امروزه توسعه پایدار در تمام ابعاد اجتماع موردتوجه است. هم چنین با توجه به اهداف و ابعاد توسعه و ویژگی های جوامع مختلف (امکانات، محدودیت ها و غیره) برای رسیدن به توسعه پایدار به ویژه پایداری شهری راهکارهایی باید اتخاذ شود که از آن جمله می توان به توسعه در سطح محله و برنامه ریزی محله مبنا اشاره نمود. در این مقاله شاخص های پایداری و میزان پایداری در سطح محلات منطقه 17 شهر تهران موردسنجش قرارگرفته است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است که از فرآیند تحلیل شبکه استفاده شده است. در این پژوهش 25 شاخص پایداری در سطح 12 محله منطقه 17 به کار گرفته شده و بر اساس بررسی های صورت گرفته، محله یافت آباد با کسب بیش ترین امتیاز (574/0) پایدارترین محله و محله فلاح با کسب کم ترین امتیاز (719/0) ناپایدارترین محله منطقه 17 شهر تهران شناخته شده اند؛ بنابراین خروج از توسعه نیافتگی محلات ناپایدار مستلزم اقدامات جامع و یکپارچه در تمامی بخش های مرتبط با توسعه در چارچوب مدیریت و برنامه ریزی توسعه محله ای است. ازاین رو مشارکت شهروندی، برنامه ریزی در سطح محله ای، توانمندسازی ساکنان محلات ازنظر معیارهای اقتصادی و اجتماعی به نحوی که در توسعه محلات اثرگذار باشد، ضروری است. در این راستا توجه به سطح محله ای در برنامه ریزی فضایی ضروری است و در کنار شناخت بهتر نیازها و امکانات و افزایش توان سرویس دهی محلات در رفع نیازهای ساکنان، به جلب اعتماد شهروندان پرداخته تا زمینه برای تحقق پایداری شهری فراهم کرد.
ارزیابی شاخص های کالبدی مسکن شهری با رویکرد توسعه پایدار نمونه موردی: شهر سامان
حوزههای تخصصی:
چکیده امروزه با توجه به رشد سریع جمعیت جهان و تمرکز آن در شهرها، مفهوم توسعه پایدار شهری به عنوان مؤلفه اساسی تأثیرگذار بر چشم انداز بلندمدت جوامع انسانی مطرح شده است. در عین حال با توجه به اثرات گسترده مسکن بر محیط های شهری و بر حیات اقتصادی، اجتماعی و کالبدی شهر و شهروندان، نقش تاثیرگذار آن بر تحقق اهداف توسعه پایدار شهری نیز بسیار مهم می باشد؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر ارزیابی شاخص های کالبدی مسکن شهری با رویکرد توسعه پایدار می باشد، روش پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و جهت وزن دهی به شاخص ها از مدل سلسله مراتبی AHP و برای ارزیابی و رتبه بندی پایداری هریک از نواحی شهری، از تکنیک تصمیم گیری تاپسیس و ویکور استفاده شده است. در این پژوهش پنج شاخص کالبدی شامل؛ مصالح یا اسکلت ساختمانی، کیفیت مساکن، قدمت ابنیه، نمای مساکن و تعداد طبقات آن ها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل یافته های پژوهش گویای آن است که به لحاظ کالبدی شهر سامان در وضعیت نسبتاً نامطلوبی قرار دارد. چنانکه در شاخص مصالح، در تمام نواحی چهارگانه این شهر، وضعیت پایین تر از متوسط مطلوبیت بوده، در شاخص کیفیت مسکن، ناحیه سه، مطلوب ترین و ناحیه چهار نامطلوب ترین، در شاخص قدمت ابنیه هم مطلوب ترین ناحیه سه و نامطلوب ترین ناحیه دو، در شاخص نما، مطلوب ترین ناحیه یک و نامطلوب ترین آن ها ناحیه سه، بالاخره از نظر شاخص تعداد طبقات، ناحیه دو مطلوب ترین وناحیه سه نامطلوب ترین می باشد. با این وجود درشاخص نهایی کالبدی مسکن، ناحیه سه این شهر مطلوب ترین و ناحیه دو نامطلوب ترین ناحیه در شاخص کالبدی مسکن شهر سامان می باشد.
سنجش رضایت مندی از کیفیت زندگی در مجتمع های زیستی احداث شده پس از رویداد زلزله مطالعه موردی: شهرستان زیرکوه (قاین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائل برنامه ریزان روستایی کشور، وقوع سوانح طبیعی در مناطق روستایی با توجه به آسیب پذیری بسیار بالای این مناطق است. گاهی حوادث طبیعی خود به تنهایی یک بحران محسوب نمی شود، بلکه بحران زمانی رخ می دهد که جامعه ای در محلی ساکن شوند که برنامه ریزان بدون توجه به علایق و خواسته های آنان، در نظر گرفته اند؛ بنابراین ارزیابی شاخص کیفیت زندگی در نواحی روستایی آسیب دیده ای که طرح تجمیع برای آن ها اجرا شده است، دارای اهمیت است. هدف پژوهش حاضر آن است که ارزیابی نقش مجتمع های زیستی روستایی بنا شده پس از رویداد زلزله در بهبود کیفیت زندگی مردم در مقایسه با قبل از زلزله را با استفاده از شاخص های ذهنی کیفیت زندگی مورد تحلیل قرار دهد. تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش توصیفی– تحلیلی است. داده های مورد نیاز از مطالعات کتابخانه ای و پیمایشی گردآوری شده است. جامعه آماری نواحی روستایی ادغام شده بعد از رویداد زلزله اردیبهشت 1376 است که در چهار مجتمع بارنجگان، حاجی آباد، گمنج و مهمانشهر اسکان داده شدند که از این میان 227 خانوار به روش کوکران انتخاب شده است. به منظور سنجش تحقیق با آزمون T و ویلکاکسون، با بهره گیری از نرم افزار SPSS بوده است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد تجمیع روستاها توانسته بهبود چشمگیری در کیفیت زندگی ساکنان روستایی ایجاد کند. در چهار مجتمع مورد مطالعه به جز در شاخص درآمد و ثروت در 9 شاخص دیگر روند مثبتی مشاهده می شود که این به دلیل عدم توجه به امر اشتغال زایی و نابرابری در بهره مندی از فرصت های شغلی از یک جهت و محدودیت منابع آب وخاک از سوی دیگر است.
بررسی وضعیت مناطق چهارگانه شهر کرمان به لحاظ برخورداری از مؤلّفه ها و شاخص های تاب آوری
حوزههای تخصصی:
در طی سال های اخیر، تعداد کسانی که در شهرها زندگی می کنند به بیش از افراد ساکن در بیرون از شهرها رسیده است. امروزه این مراکز جمعیتی در معرض وقوع انواع سوانح قرار دارند که نتیجه ای جز توسعه ناپایدار شهری نخواهد داشت. در حال حاضر دیدگاه غالب از تمرکز بر روی صرفاً کاهش آسیب پذیری به افزایش تاب آوری در مقابل سوانح تغییر پیدا کرده است. هدف از انجام این پژوهش ارزیابی وضعیت تاب آوری مناطق چهارگانه شهر کرمان می باشد. به این منظور با استفاده از نمونه گیری طبقه بندی تصادفی، تعداد ۴۰ کارشناس به عنوان نمونه انتخاب شده است. برای نیل به این هدف از روش تحقیق توصیفی - تحلیلی مبتنی بر تحلیل پرسش نامه در بین کارشناسان بهره گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تکنیک هایی چون آنتروپی، ویکور و SAR استفاده شده است. نتایج حاصل از تحلیل آماری نشان می دهد که از میان شاخص ها در چهار منطقه، شاخص اجتماعی با وزن ۳۵/۰ داری اهمیت نسبی بیشتری است. در نهایت بر اساس نتایج حاصل از تکنیک های رتبه بندی به ترتیب منطقه ۲، منطقه ۱، منطقه ۴ و منطقه ۳، رتبه بندی شده اند. به طوری کلی می توان گفت منطقه ۲ دارای وضعیت مناسب تری و منطقه ۳ بدترین وضعیت را به لحاظ تاب آوری در مقابل سوانح دارد.
ارزیابی سطح پایداری محله ی تجریش کلانشهر تهران
حوزههای تخصصی:
رشد فزاینده شهرنشینی و تغییر در ماهیت و پیچیدگی مسایل شهرها و همچنین در بستر افزایش توجهات بین اللملی به محیط زیست و مسائل مربوط به کیفیت زندگی، باعث شده تا تلاش برای دستیابی به پایداری محلات مورد توجه قرار گیرد. مقوله پایداری به ویژه در زمینه مسائل اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی از جمله مهم ترین مباحث قرن حاضر بوده است. در سالهای اخیر نتایج حاصل از تحقیقات علمی بر اهمیت ایجاد محلاتی پایدار و سالم و اجتناب از پراکنده رویی شهری تاکید می ورزد. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی سطح پایداری محله تجریش با استفاده از شاخص های شهر سالم است. پژوهش حاضر از حیث هدف کاربردی و به لحاظ روش توصیفی – تحلیلی است. روش جمع آوری داده ها از طریق پرکردن پرسشنامه و مصاحبه رودررو با ساکنان با حجم 372 عدد و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. به منظور بررسی میزان صحت دسته بندی مدل نظری پایداری محله ای از شاخص KMO استفاده گردید که نتایج نشان دهنده کفایت مدل در حد متوسط رو به بالا است (برابر با 0.647). آلفای کرونباخ برای مجموعه پرسش های میزان پایداری محله ای 71/0 به دست آمد، که پایایی آن در حد متوسط تایید می شود. یافته ها نشان می دهد که میزان پایداری محله تجریش در حد متوسط (02/3 با میانه نظری 3) ارزیابی شد. نتایج تحلیل عاملی حاکی از آن است که 10 عامل 86/68 درصد از تغییرات واریانس را به خود اختصاص داده اند. همچنین با توجه به نتایج تحلیل عاملی در بعد اجتماعی، امنیت در محله؛ در بعد نهادی و مدیریتی، اخذ نظرات شهروندان توسط شهرداری در ایجاد تغییرات در محله؛ در بعد اقتصادی، مناسب بودن پراکندگی مراکز خرید در محله؛ و در بعد محیطی و کالبدی، آسایش و آرامش در محله دارای بار عاملی بالایی بوده و بیشترین تاثیرگذاری را در پایداری محله تجریش دارند.
ارزیابی سطح توسعه پایدار در محله های باغ شهر تاریخی میبد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییر نظام اقتصادی- اجتماعی و زیست- کالبدی به نفع شهرها، توسعة پایدار شهری را به پارادایمی مهم و مؤثر در ادارة امور شهرها تبدیل کرده است. دراین میان، نابرابری های بین منطقه ای و محله ای اهمیت ویژه ای دارد. شهر میبد مانند گذشته، پررونق باقی مانده است. وجود قنات های متعدد در نظم فضایی این شهر مؤثر بوده و بر شبکة شهری تأثیر گذاشته است. بررسی این عوامل، جایگاه مطالعه های توسعة پایدار شهری و مکان یابی درست و مؤثر خدمات شهری، زمینة مدیریت بهتر و ادارة آسان تر شهر و به تبع آن رفاه و آسایش مردم را با توجه به اصول شهرسازی فراهم می کند. در این مقاله، توسعة پایدار محله ای در باغ شهر میبد ارزیابی می شود. این پژوهش توصیفی- تحلیلی است که در آن از مدل های آماری و نرم افزارهای رایانه ای بهره گرفته شد. بررسی ها نشان می دهد محلة امام جعفر صادق، پایدارترین محله و بافت قدیم محلة فیروزآباد ناپایدارترین محله است. شاخص های پایداری اقتصادی، اجتماعی، زیستی و کالبدی در محله های مختلف متفاوت است. برای رسیدن به جمع بندی، از مجموع این شاخص ها به صورت تلفیقی استفاده شد که بیانگر پایداری در محله های جدید و نوساز شهر و ناپایداری در تعدادی از محله های تاریخی و فرسوده و محله هایی است که به تازگی به شهر الحاق شده اند؛ بنابراین، دستیابی به توسعة پایدار در محله های تاریخی، با سیاست های بهسازی و نوسازی و اولویت تاریخی بودن آن و در محله های الحاقی با سیاست های توانمندسازی به سمت توسعة پایدار حرکت کرد.
ظرفیت تحمل زیست محیطی و تراکم توسعه پایدار شهری در منطقه 9 شهرداری مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه مفهوم ظرفیت تحمل زیست محیطی در برنامه ریزی و مدیریت شهری، یکی از مهمترین ابزارها در جهت نیل به پایداری شهری است. در این مقاله تراکم مطلوب توسعه شهری با رویکرد ظرفیت تحمل زیست محیطی در منطقه 9 شهری تعیین و در آن مفهوم ظرفیت تحمل به دو مفهوم اساسی ظرفیت تحمل حیاتی و مقاومت محیط تقسیم گردید. به منظور تعیین ظرفیت تحمل در ابتدا پتانسیل بهره وری هریک از منابع موجود و بار عملکردی هریک از تاسیسات شهری در پاسخ به نیازهای واقعی شهرنشینان براساس هفت عامل آب، فاضلاب، زباله، انرژی، راه، حمل و نقل همگانی و سطوح سبز برآورد شد و سپس بر مبنای استانداردهای زیست محیطی و آستانه های مجاز آلودگی تراکم مطلوب توسعه تعیین شد. برای ارزیابی ظرفیت تحمل از مدل عدد فشار در سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) بهره گرفته شد و ظرفیت تحمل در سه بازه تحت عنوان آستانه مطلوب، آستانه مجاز و فشار بحرانی توزیع گردید. نتایج نشان داد که جمعیت و تراکم توسعه منطبق بر ظرفیت تحمل منطقه توزیع نیافته است و در بازه فشار بحرانی برابر با بیشترین مقدار فشار وارده بر سرزمین قرار دارد. در ادامه عامل مصرف و بهره وری از منابع آب و تصفیه فاضلاب به عامل محدودکننده ظرفیت تحمل منطقه انتخاب شد و برمبنای آن حداقل و حداکثر توان جمعیت پذیری منطقه برابر با 109862 و 125913 نفر با متوسط ضریب سطح زیربنای 6/90 درصد و تراکم خالص و ناخالص 76 و 114 نفر در هکتار تعیین شد. در نهایت پیشنهاد می شود مفهوم ظرفیت تحمل زیست محیطی به عنوان ابزار جامع برنامه ریزی، پیش از بروز عوارض منفی ناشی از فشار جمعیت، در فرآیند مدیریت و برنامه ریزی کلانشهر مشهد و به ویژه در توسعه های جدید بکار گرفته شود.
ارزیابی شاخص های کاربری اراضی شهری با تأکید بر سرانه مطلوب شهر سالم مطالعه موردی: شهر بابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برنامه ریزی شهر سالم عبارت است بهره برداری بهینه از محیط و رعایت همه کاربری ها با توجه به تراکم و سرانه مناسب، به گونه ای که شهروندان بتوانند به خوبی از آن بهره مند گردند. با توجه به اهمیت کاربری ها در شهر سالم، هدف این پژوهش بررسی و ارزیابی وضعیت شاخص ها و سرانه های کاربری زمین شهر بابل و انطباق آن نسبت به استاندارد مطلوب شهرسالم با فرض نامناسب بودن سرانه کاربری ها و هم چنین عدم تعادل و سازگاری بین کاربری های شهری است. نوعِ پژوهش براساس هدف، کاربردی و براساس روش توصیفی- تحلیلی می باشد. هم چنین برای شناسایی نقاط قوت، ضعف و فرصت و تهدید شهر بابل از تحلیل راهبردی استفاده شد. نتایج حاصله نشان می دهد که سرانه های کاربری اراضی شهر بابل نسبت به شهر سالم خیلی پائین تر است و کمبود زیادی در میزان سرانه های کاربری اراضی شهر بابل وجود دارد. به جز کاربری مسکونی میزان تحقق پذیری بقیه کاربری ها نسبت به سرانه شهر سالم زیر 28 درصد بوده است. کاربری های تأسیسات و تجهیزات شهری، بهداشتی و درمانی، فضای سبز و پارک و کاربری ورزشی و فرهنگی در وضع بحرانی قرار دارند. از لحاظ میزان تعادل و سازگاری کاربری ها با یکدیگر، تعادلی بین کاربری ها وجود ندارد. مکان یابی کاربری ها به خصوص کاربری فضای سبز و ورزشی به طور صحیح انجام نشده و شهروندان شهر بابل دسترسی مطلوبی به کاربری های شهری ندارند.
ارزیابی کیفیت زندگی در سکونتگاههای غیررسمی شهرها مورد شناسی: محله اسلام آباد شهر زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد شهرنشینی و تمایل جمعیت های انسانی به محیط های شهری، بستر با اهمیت شدن مفهوم کیفیت زندگی شهری را بیش از پیش فراهم ساخته است. هدف کلی این پژوهش ارزیابی کیفیت زندگی در سکونتگاههای غیررسمی با نمونه موردی محله اسلام آباد شهر زنجان است. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی و پیمایشی است. شیوه گردآوری اطلاعات به روش میدانی در قالب پرسش نامه بوده است که در آن 145 خانوار به صورت سیستماتیک به عنوان نمونه انتخاب شده اند. به منظور ارزیابی کیفیت زندگی از هر دو بُعد عینی و ذهنی شامل 4 شاخص اصلی (اجتماعی- فرهنگی- مذهبی، کالبدی، اقتصادی و کالبدی) و 23مؤلفه استفاده شده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از مدل Topsis و AHP استفاده شده تا به ارزیابی شاخص های کیفیت زندگی در محله اسلام پرداخته شود. نتایج پژوهش حاکی از اختلاف در تمام شاخص هاست، اما این اختلاف در شاخص اقتصادی و کالبدی چشمگیر است. نتایج نشان داد که اولاً، محله اسلام آباد در وضعیت نامطلوبی از نظر شاخص های کیفیت زندگی قرار گرفته و این اختلاف در شاخص های اقتصادی و کالبدی چشمگیر است. ثانیاً، رابطه متقابل و معناداری میان شاخص ها در محله وجود دارد. ثالثاً، دیدگاه ذهنی شهروندان ساکن در محله اسلام آباد تحت شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، کالبدی تغییر می کند.