قائل بودن به «معنا » و «باطن» برای اشیاء و پدیده ها و مفاهیم، موضوعی است که همیشه و در همه جوامع ومکاتب با شدت و ضعف متفاوت مطرح بوده است. طبیعی که معیارهای برای دریافت و شناخت و ارزیابی «معنا» و «باطن» از جهان بینی و فرهنگ جامعه استخراج می شده است و به این ترتیب افراد یا جوامع(بسته به جهان بینی خویش) از «صورت» به «ظاهر» موضوعی واحد، معانی متفاوتی را ادراک می نموده اند. نوشتار حاضر سعی بر آن دارد تا اولاً تعابیر و فرآیندهای ذهنی ای را که به نحوی ناظر به «صورت» و «معنا» می باشند معرفی نموده و ثانیاً اهمیت و تأثیر آنها را در نشر ارزشها و ارتقاء فرهنگ عمومی و بیان معانی، در قالب صورت ها بیان نماید. بستر اصلی مطالعه، فرهنگ ایرانی – اسلامی خواهد بود. کلیدواژگان: صورت ، معنا ، ظاهر ، باطن ، نماد ، سمبل ، آیه ، رمز ، ذکر ، هنر
زبان دارای نوعی خاصیت تعمیم پذیری است که بوسیله یکسری لغات معنی و قواعد دستوری مشخص، بیان اندیشه و درک آن را در یک جامعه خاص امکان پذیر می سازد. از سوی دیگر زبان دارای خاصیت خلاقانه است به این مفهوم که استفاده از همان لغات و قواعد مشخص امکان بیان انواع گوناگون اندیشه های افراد را فراهم می سازد و باعث خلق متن های مختلفی می شود که هریک ذهنیت خاص گوینده را انعکاس می دهد. نیاز به چنین خواصی در یک نظریه یا زبان طراحی شهری نشان می دهد که نظریه های زبانی می توانند از نظر فلسفی و نظریه ای مبنای خوبی برای تدوین زبان طراحی شهری باشند. اما کدام نظریه زبانی برای تدوین زبان طراحی شهری مناسب است. بویژه زمانی که قرار باشد زبان طراحی شهری محلی برای جوامع دارای فرهنگ و ارزش های خاص خود تدوین گردد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که هیچ نظریه زبانی منحصر به فردی به تنهایی برای این منظور کافی نخواهد بود. بلکه مجموعه ای شامل برخی از مفاهیم و اصول بکار رفته در نظریه ها مختلف در تلفیق با یکدیگر می توانند زیر بنای فلسفی و نظری مناسب برای تدوین چنین زبانی را فراهم آورند. کلیدواژگان: طراحی شهری، ساختار معنایی، عناصر محتوایی، عناصر رویه ای، زبانشناسی، نظریه های زبانی، زبانشناسی ساختارگرا، نشانه شناسی رفتاری، زبانشناسی گشتاری، ژرف ساخت، عناصر زبان، ساختار زبان، دستور زبان، نحو، تفسیر