فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۱٬۷۵۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
تمرینات سوپر نوعی از تمرینات قدرتی اند که در آن استراحت بین ستی محدود است. هدف از پژوهش حاضر بررسی پاسخ CK,IGF-1,GH پلاسما نسبت به دو نوع سوپرست ترکیبی و معکوس بود. چهارده مرد تمرین کرده با میانگین شاخص توده بدن 59/2±25/23 و میانگین سنی 32/2±24 سال در این پژوهش شرکت کردند. آزمودنی ها به دو گروه هفت نفری تقسیم شدند و از شیوه تمرینی متقاطع برای اجرای تمرینات استفاده شد. تمرینات به صورت سوپرست های معکوس و ترکیبی و با شدت 10RM اجرا و نمونه های خونی در محل تمرین از آزمودنی ها گرفته شد. بررسی نتایج به روش آماری t test جفتی نشان داد که تنها CK بین دو روش تفاوت معناداری دارد (006/0P=) (در تمرین ترکیبی بیش از معکوس) و GH (191/0P=) و IGF-1(256/0P=) تفاوت معناداری بین دو شیوه تمرینی نشان ندادند. ازاین رو ممکن است تمرینات مقاومتی سوپرترکیبی و معکوس پاسخ های رشدی مشابهی داشته باشند، اما به لحاظ پاسخ آسیب متفاوت باشند، یعنی تمرین ترکیبی پاسخ آسیب بیشتری را ایجاد کند.
تأثیرات حاد دو برنامه تمرین مقاومتی با شدت متوسط، حجم برابر و سرعت های آهسته و سریع بر برخی هورمون های آنابولیک و کاتابولیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر مطالعه تأثیرات حاد دو برنامه تمرین مقاومتی با سرعت آهسته و سریع بر برخی هورمون های آنابولیک و کاتابولیک بود. ده مرد جوان (سن 76/1 ± 3/23 سال) در یک طرح تصادفی متقاطع در سه حالت کنترل، تمرین مقاومتی آهسته و تمرین مقاومتی سریع قرار گرفتند. آزمودنی ها شش حرکت را در چهار ست با شدت 65- 60 درصد یک تکرار بیشینه انجام دادند. نمونه های خونی قبل، بلافاصله و نیم ساعت بعد از تمرین گرفته شد. نتایج نشان داد تمرین آهسته و سریع موجب افزایش معنا دار هورمون رشد (به ترتیب حدود 250 و 200 درصد) بلافاصله بعد از تمرین شد. اما بین دو نوع تمرین تفاوتی وجود نداشت. در تمرین مقاومتی آهسته بلافاصله بعد از تمرین مقادیر تستوسترون به طور معناداری افزایش یافت. تمرین مقاومتی آهسته و سریع تأثیری بر کورتیزول، انسولین و گلوکز نداشت. می توان گفت تمرینات مقاومتی آهسته نسبت به تمرینات مقاومتی سریع تأثیر بیشتری بر ترشح هورمون تستوسترون دارد.
مقایسه ظرفیت های بافرینگ در مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا بین ورزشکاران نخبه استقامتی و بی هوازی کار و ارتباط آن با شاخصهای هوازی و بی هوازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر مقایسه ظرفیت های بافرینگ در مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا بین ورزشکاران نخبه استقامتی و بی هوازی کار و ارتباط آن با شاخصهای هوازی و بی هوازی بود. 8 دوچرخه سوار استقامتی و 6 دوچرخه سوار نخبه بی هوازی کار در دو جلسه مجزا با فاصله زمانی یک هفته یک آزمون فزاینده استاندارد و یک آزمون فرابیشینه یکنواخت را انجام دادند. در خلال آزمون فزاینده گازهای و نمونه خونی جهت اندازه گیری لاکتات، بی کربنات و pH جمع آوری شد. مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا به عنوان فاصله بین آستانه لاکتات و آستانه تنفسی جبرانی تعیین گردید. ظرفیت بافرینگ بی کربناتی از طریق فرمول [pH] Δ . Δ [HCO3] و ظرفیت غیر بی کربناتی از طریق Δ PH] ] [Δ [LA] . Δ [PH] ] – [Δ [HCO3] . [ بدست آمد. همبستگی بین متغیرها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون تعیین و معنی دار بودن تفاوت بین متغیر ها با آزمونt استیودنت مشخص گردید. ظرفیت بافرینگ بی کربناتی (001/0 >p ) و مدت زمان مرحله بافرینگ (05/0 >p ) و تغییرات لاکتات در مرحله بافرینگ ( 01/0 >p ) در گروه استقامتی بطور معنی دار نسبت به گروه بی هوازی کار بالاتر بود. همبستگی معنی دار بین ظرفیت بافرینگ بی کربناتی با VO2max ( 05/0 >P ) وظرفیت بافرینگ بی کربناتی و کسر اکسیژن ( 01/0 >P ) بدست آمد. به طور خلاصه نتایج نشان داد که ظرفیت های بافرینگ در مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا بین ورزشکاران نخبه متفاوت و با ظرفیت های هوازی و بی هوازی در رابطه است.
مقایسة دو روش ریکاوری فعال و شناوری در آب متضاد بر درک کوفتگی و عملکردهای بی هوازی بازیکنان فوتسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه ، مقایسه تأثیر دو روش ریکاوری فعال و شناوری در آب متضاد بر تغییرات سطوح درک کوفتگی عضلانی و عملکردهای بی هوازی پس از یک جلسه فعالیت وامانده ساز است. بدین منظور تعداد 16 نفر از بازیکنان فوتسال تیم های لیگ استان اصفهان با میانگین سنی 45/2 ±4/26 سال ، قد63/4 ±1/177 سانتی متر ، وزن 82/9 ±5/73 کیلو گرم به صورت هدفمند انتخاب شدند. بعد از اطلاع از روند پژوهش و تکمیل فرم رضایت نامه توسط هر آزمودنی ، اندازه گیری های متغیرهای پژوهش در حالت استراحت ، جمع آوری شد. آزمودنی ها در دو روز جداگانه با فاصله یک هفته در محل اجرای آزمون حضور یافتند. در هر جلسه آزمودنی ها پس از اجرای پروتکل تمرین شبیه سازی شده تیمی ، در یکی از روش های ریکاوری به مدت 20 دقیقه (شناوری متناوب در آب های گرم / سرد: 2 دقیقه شناوری در آب گرم °C 38 و سپس2 دقیقه شناوری در آب سرد 15 درجه ، ریکاوری فعال: 8 دقیقه دوی آرام ، 8 دقیقه راه رفتن و دویدن رفت و برگشتی و 4دقیقه حرکات کششی) ، به طور تصادفی شرکت کردند. درک کوفتگی بازیکنان یک و24 ساعت پس از فعالیت از طریق پرسش نامه درک کوفتگی ارزیابی گردید. هم چنین جهت ارزیابی تأثیر روش های ریکاوری بر عملکردهای بی هوازی (دوی سرعت 20متر ، پرش عمودی و توان بی هوازی) 24 ساعت پس از تمرین، شاخص ها اندازه گیری شدند. به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده ها در مقاطع زمانی مختلف از روش تحلیل واریانس (برای اندازه های تکرار شونده) استفاده شد(P<0.05). تحلیل داده ها حاکی از عدم تغییر معنادار بین میانگین عملکردهای بی هوازی بازیکنان پس از دو روش ریکاوری بود (P>0.05). میزان درک کوفتگی بازیکنان در یک و 24 ساعت پس از تمرین در روش شناوری در آب متضاد در مقایسه با ریکاوری فعال به طور معناداری کاهش یافت (P<0.001).بر اساس نتایج این مطالعه مشخص شد روش شناوری در آب متضاد نسبت به ریکاوری فعال پس از تمرین می تواند باعث کاهش درک کوفتگی عضلانی شود.
تاثیر تمرین استقامتی بر بیان ژن های مبادله گر سدیم هیدروژن1( NHE1) و هم انتقال دهنده سدیم بی کربنات 1NBC1) (در عضلات اسکلتی رت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر تعیین اثر تمرین استقامتی بر بیان ژن های مبادله گر سدیم هیدروژن1 (NHE1) و هم انتقال دهنده سدیم بی کربنات1 (NBC1)در عضلات اسکلتی باز کننده طویل انگشت شست (تند)و نعلی (کند)رت بود. تعداد 20 رت نژاد ویستار نر در سن 4 هفتگی با میانگین وزن 8/10±7/95گرم انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه کنترل وتمرینی تقسیم شدند. تمرین استقامتی (دویدن روی نوار گردان با سرعتmin/m20ومدت 20دقیقه و تدریجاً رسیدن به سرعت min/m 30 و مدت 35 دقیقه در هفته آخر)به مدت هفت هفته،بر گروه های تمرینی اعمال شد . 48ساعت پس از اتمام پروتکل تمرینی، رتها تشریح و عضله نعلی [SOL]و باز کننده طویل انگشت شست[EDL]استخراج شدند. میزان بیان ژن mRNA (NHE1وNBC1) از طریق تکنیک Real time-PCR انجام گرفت .میزان بیان میزان بیان ژن mRNA (NHE1وNBC1) با استفاده از روش2-∆∆CT محاسبه گردید. جهت تعیین معنی دار بودن تفاوت متغیرها بین گروههای تحقیق از آزمون آماری t مستقل و با استفاده از نرم افزار REST(permutation test) استفاده گردید. مقدار α در تمامی مراحل برابر با 05/0 در نظر گرفته شد. یافتههای تحقیق نشان داد اختلاف معنیداری بین میزان بیان mRNA NHE1 عضله باز کننده طویل شست(%74) و عضله نعلی(%51) درگروه تمرینی نسبت به گروه کنترل وجود دارد (05/0>P). همچنین میزان بیان ژنmRNA NBC1 عضله باز کننده طویل شست(%62) و عضله نعلی(%41) گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل افزایش داشت اما این افزایش در عضله نعلی معنی دار نبود(05/0>P). در مجموع نتایج تحقیق نشان داد که تمرین استقامتی موجب افزایش بیان ژنmRNA (NHE1وNBC1) در گروه تمرینی می شود. این الگوی بیان ژن در عضلات اسکلتی مختص تار عضلانی است که از لحاظ متابولیکی با یکدیگر متفاوتند و یک نوع سازگاری به تمرین است که سلول عضلانی خود را با شرایط ویژه تمرین جهت کنترل و تنظیم pHi منطبق می سازد.همچنین این الگوی افزایش بیان مختص ترانسپورتر هایی است که از لحاظ متابولیکی نقش مهم تری را در تنظیم و نگهداری pH درون سلولی در عضلات اسکلتی بر عهده دارند.
تأثیر تمرین مقاومتی فزاینده بر غلظت سرمی امنتین-1 و نیمرخ لیپیدی موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امنتین-1 آدیپوکین تازه شناخته شده ای است که اغلب از بافت چربی احشایی ترشح می شود. سطوح در گردش امنتین-1 به طور معکوس با چاقی ارتباط دارد. اطلاعات اندکی در مورد تأثیر تمرینات ورزشی بر غلظت سرمی امنتین-1 وجود دارد. هدف از اجرای این پژوهش بررسی تأثیر چهار هفته تمرین مقاومتی فزاینده بر سطوح سرمی امنتین-1 است. شانزده سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار با میانگین وزن 19 ± 288 گرم به طور تصادفی به گروه های تمرین (8n=) و کنترل (8n=) تقسیم شدند. تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان (8 تکرار در روز، 3 روز در هفته) با وزنه های آویزان شده به دم حیوان، به ترتیب با وزنه هایی معادل 50، 75 ،90 و 100 درصد ظرفیت حمل بیشینه جلسه قبل و افزایش 30 گرمی در تکرارهای بعدی بود. پس از 4 هفته تمرین مقاومتی غلظت سرمی امنتین-1، گلوکز و نیمرخ لیپیدی اندازه گیری شد. چهار هفته تمرین مقاومتی فزاینده موجب افزایش قدرت (ظرفیت حمل بیشینه) موش های صحرایی شد. تفاوت معنا داری در غلظت سرمی امنتین-1، گلوکز و نیمرخ لیپیدی بین گروه ها مشاهده نشد (05/0 P >). تغییرات وزن موش های صحرایی در گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل به طور معنا داری کمتر بود (049/0 P =). نتایج این پژوهش حاکی از عدم تغییر سطوح سرمی امنتین-1 و نیمرخ لیپیدی موش های صحرایی با وجود افزایش قدرت و جلوگیری از افزایش وزن در اثر تمرین مقاومتی است. به منظور مشخص شدن تأثیر تمرینات ورزشی و ترکیب بدنی بر سطوح در گردش امنتین-1 تحقیقات بیشتر ضرورت دارد.
بررسی تأثیر دوره قاعدگی بر متابولیسم سوبسترا و مصرف انرژی طی فعالیت فزاینده وامانده ساز در دختران دانشجو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر دوره قاعدگی بر متابولیسم سوبسترا، مصرف انرژی و عملکرد طی فعالیت فزاینده وامانده ساز در دختران دانشجو بود. به این منظور پانزده دانشجوی دختر (با میانگین سن 47/1± 17/21 سال و شاخص توده بدنی 71/1 ± 55/20 کیلوگرم بر مترمربع) به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. طرح تحقیق در سه مرحله خونروی، فولیکولی و مرحله انتهایی لوتئال از چرخه قاعدگی تنظیم شد. پروتکل ورزشی به صورت فزاینده تا واماندگی ادامه یافت. اکسیژن و دی اکسیدکربن دم و بازدمی آزمودنی ها نیم ساعت قبل از فعالیت در حالت خوابیده (حالت پایه)، حین فعالیت فزاینده تا واماندگی و یک ساعت بعد از اتمام برنامه تمرینی در حالت خوابیده به عنوان EPOC جمع آوری و تجزیه وتحلیل شد. مقدار اکسیداسیون چربی، کربوهیدرات و هزینه انرژی از طریق فرمول های فراین و کالری سنجی غیرمستقیم اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون ANOVA با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری در انرژی مصرفی، عملکرد، اکسیداسیون کربوهیدرات و چربی در مراحل مختلف قاعدگی (خونروی، فولیکولی و لوتئال)، طی تمرین فزاینده تا واماندگی وجود ندارد. در فعالیت ورزشی فزاینده، کالری مصرفی و اکسیداسیون کربوهیدرات و چربی در مرحله خونروی، ابتدای فولیکولی و انتهای لوتئالی احتمالاٌ به سبب عدم تفاوت زیاد بین غلظت هورمون های استروژن و پروژسترون در دختران جوان تفاوت چشمگیری ندارد.
تأثیر تمرینات توأم هوازی و مقاومتی بر میزان فیلتراسیون گلومرولی و شاخص های سرمی عملکرد کلیوی در مردان مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش تأثیر تمرینات توأم مقاومتی و هوازی بر میزان فیلتراسیون گلومرولی و سطوح خونی فاکتورهای بیوشیمیایی مرتبط با عملکرد کلیوی در بیماران دیابت نوع دو بود. تعداد 20 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو (میانگین سن 73/52 سال، میانگین وزن 82 کیلوگرم، میانگین نمایه توده بدن 51/30 کیلوگرم بر مجذور متر، میانگین قند ناشتا 92/155 میلی گرم در دسی لیتر) به طور تصادفی در دو گروه تجربی (N=10) و گروه کنترل (N=10) تقسیم شدند. گروه تجربی تمرینات هوازی و مقاومتی را سه بار در هفته و برای مدت 10 هفته انجام دادند و گروه کنترل فعالیت های معمول خودشان را انجام دادند. نمونه های خونی برای اندازه گیری سطوح سرمی فاکتورهای اوره، کراتینین و اسید اوریک و میزان فیلتراسیون گلومرولی در ابتدا و پایان پروتکل تمرینی از آزمودنی ها گرفته شد. از آزمون های t وابسته و t مستقل برای ارزیابی تفاوت معناداری در قبل و بعد از دوره تمرینی بین گروه کنترل و گروه تجربی استفاده شد. سطح معناداری P≤0.05 در نظر گرفته شد. میزان فاکتورهای اوره و کراتینین و میزان فیلتراسیون گلومرولی در گروه تجربی در پس آزمون نسبت به پیش آزمون کاهش معناداری پیدا کرده بود (0.05≥P) درحالی که در گروه کنترل تغییر معناداری نداشت. سطح فاکتور بیوشیمیایی اسید اوریک در هیچ کدام از گروه ها تغییر معناداری پیدا نکرد. نتایج این پژوهش ها نشان می دهد که تمرینات توأم هوازی و مقاومتی می تواند میزان فیلتراسیون کلیوی و سطوح سرمی اوره و کراتینین را در بیماران دیابتی نوع دو بهبود دهد.
تأثیر مصرف کوتاه مدت مکمل کراتین بر نشانگرهای آسیب قلبی عروقی پس از یک نوبت فعالیت ورزشی درمانده ساز در ورزشکاران نخبه کاراته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه بهره گیری از علوم ورزشی مختلف با هدف استفاده صحیح از تغذیه و مکمل های غذایی مجاز از جمله ضروریات ورزش مدرن محسوب می شود. بدین منظور، عمده ورزشکاران حرفه ای برای به حداکثر رساندن اجرای خود از این مواد استفاده می کنند. کراتین به عنوان یک مکمل نیروزای مؤثر در بین ورزشکاران شناخته شده است. بنابراین با توجه به مصرف گسترده آن در بین ورزشکاران مطالعه تأثیر احتمالی مثبت و یا منفی آن بر بدن یک ضرورت می باشد. لذا محقق در این پژوهش به بررسی تأثیر مصرف کوتاه مدت مکمل کراتین بر نشانگرهای آسیب قلبی عروقی پس از یک نوبت فعالیت ورزشی درمانده ساز در ورزشکاران نخبه کاراته پرداخت. بدین منظور 7 ورزشکار کاراته کا (میانگین سن6/2±4/19، میانگین وزن8/8±7/70، میانگین قد4±7/179) پس از احراز شرایط بصورت داوطلب در پژوهش شرکت کردند. پژوهش بصورت دوسوکور انجام شد. آزمودنی ها در آزمون فزاینده بر روی نوار گردان شرکت کردند. قبل، بعد و 30 دقیقه پس از آزمون نمونه خون از آزمودنی ها گرفته شد. آزمودنی ها به مدت 5 روز و هر روز 20 گرم کراتین یا دارونما در 4 مرحله دریافت و قبل و بعد از آن در آزمون فزاینده شرکت کردند. بین دو مرحله مصرف کراتین یا دارونما 10 روز فاصله برای پاک سازی در نظر گرفته شد. نتایج پژوهش نشان داد که مصرف کوتاه مدت مکمل کراتین بر نشانگرهای آسیب قلبی اثرات مطلوبی دارد اما در نشانگرهای آسیب عروقی تغییری مشاهده نشد. بنابراین مصرف کوتاه مدت مکمل کراتین احتمالاً دارای نقش محافظتی در برابر آسیب قلبی می باشد.
تأثیر حاد پروتکل های مختلف گرم کردن (ماساژ، کشش پویا، حس عمقی) بر توان بی هوازی، چابکی و انعطاف پذیری ورزشکاران مرد رشته ی والیبال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت و نقش گرم کردن، امروزه مربیان روش های مختلف گرم کردن را جهت بهبود عملکرد ورزشکاران خود انجام می دهند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر حاد سه پروتکل مختلف گرم کردن (ماساژ، کشش پویا، حس عمقی) بر عوامل منتخبآمادگی جسمانی در مردان رشته والیبال بود. سی و یک ورزشکار مرد رشته والیبال (میانگین سن 7/1 ± 2/21 سال، وزن 9/8 ± 1/72 کیلوگرم، قد 0/5 ± 5/180 سانتی متر) به صورت تصادفی در 4 گروه ماساژ، کشش پویا، حسی عمقی و کنترل تقسیم شدند. در جلسه ی اول، متعاقب5 دقیقه دویدن آهسته، آزمون های منتخب آمادگی جسمانی (توان بی هوازی، چابکی و انعطاف پذیری) در آزمودنی ها اندازه گیری شد. در جلسه ی دوم، آزمودنی های سه گروه تجربی (متعاقب 15 دقیقه گرم کردن اختصاصی) و گروه کنترل، آزمون های آمادگی جسمانی مربوطه را مجدداً انجام دادند. داده های حاصل با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی تحلیل شدند (05/0P<). نتایج نشان داد در آزمون چابکی، هر سه گروه تجربی نسبت به گروه کنترل به طور معنا داری عملکرد بهتری داشتند (05/0P<) و نتایج گروه حس عمقی به طور معنا داری برتر از گروه کشش و ماساژ بود (001/0P=). نتایج آزمون توان بی هوازی نیز در گروه حس عمقی و ماساژ به طور معنا داری بهتر از گروه های کشش پویا و کنترل بود (05/0P<). ضمن بهبود معنا دار انعطاف پذیری در گروه های تجربی نسبت به گروه کنترل، نتایج این آزمون نیز در گروه ماساژ نسبت به دیگر گروه ها به طور معنا داری بهتر بود (05/0P<). به نظر می رسد استفاده از تمرینات تخصصی گرم کردن حس عمقی و ماساژ، نسبت به سایر روش های گرم کردن، می تواند باعث بهبود بیشتری در عملکرد ورزشکاران رشته ی والیبال گردد.
اثر زودگذر اجرای حرکت اسکات به صورت تکپا و جفتپا بر شاخص های عملکردی و الکترومایوگرافی پرش عمودی مردان ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: در این مطالعه تاثیر زودگذر اجرای حرکت اسکات بصورت تک پا و جفت پا بر اساس روش نیرومندسازی پ س فع الی، ب ر عملک رد پرش عمودی و فعالیت EMG عضلات منتخب هنگام پرش مردان ورزشکار بررسی می شود. مواد و روش ها: آزمودنی ها 20 مرد ورزش کار ( 10 نف ر بسکتبالیس ت و10 نف ر والیبالیس ت) تم رین ک رده بودن د ( س ن: 2.56±20.94س ال، وزن: 6.72±64.47 کیلوگرم، قد: 6.55 ± 180 سانتیمتر ) که داوطلبانه در این طرح شرکت کردند. آزمودنیها در سه روز متفاوت هر س ه پروتک ل: 1- گ رم کردن مطلق ( دویدن روی تردمیل با سرعت9 کیلومتر بر ساعت به مدت 5 دقیقه و انجام حرکات کششی ظرف3 دقیقه)، 2- گرم کردن به همراه اجرای یک نوبت با دو تکرار نیم اسکات پویای جفت پا با شدت 90درصد 1RM و 3- گرم کردن با اجرای یک نوبت دو تکراری نیم اسکات پوی ای ت ک پ ا ب ا شدت 90درصد 1RMرا بطور تصادفی اجرا کردند. آزمون پرش عمودی در پنج دقیقه ریکاوری هر سه پروتکل انجام گرفت و فعالیت EMG عضلات چهارسررانی و همسترینگ در فاز کانسنتریک پرش و هنگام انقباض ارادی بیشینه (MVC ) ثبت و شاخص MVC/RMS استخراج گردید. برای تحلی ل آماری داده ها از آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: ارتفاع پرش پس از اجرای پروتکل های دوم و سوم (نیرومندسازی پس فعالی) نسبت به روش گ رم ک ردن مطل ق (س نتی) بط ور معن اداری افزایش یافت (به ترتیب 0.018=P و 0.043=P)، اما در فعالیت EMG عضلات چهارسررانی و همس ترینگ ورزش کاران در س ه پروتک ل تمرین ی تفاوت معناداری مشاهده نگردید(0.005≤P ). بحث و نتیجه گیری: روش گرم کردن ویژه با استفاده از نیم اسکات تک پا و جفت پا بهتر می تواند عملکرد پرش عمودی این ورزش کاران را بهب ود ده د ک ه احتمالا به تغییرات درون عضلانی وابسته است.
تاثیر هشت هفته تمرینات طناب زنی بر اینترلوکین-18 و پروتئین واکنشگر C نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : اینترلوکین 18 و پروتئین واکنش گر C (CRP) دو ریسک فاکتور قلبی- عروقی هستند که در سال های اخیر مطرح شده اند و به طور مستقل خطر آترواسکلروز را نشان می دهند. هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر هشت هفته تمرینات طناب زنی بر 18-IL و CRP نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق است. مواد و روش ها: این مطالعه از نوع نیمه تجربی است. تعداد30 نوجوان دارای اضافه وزن و چاق به طور تصادفی در دو گروه تجربی (تعداد: 15 نفر، قد 165.28 سانتی متر ، وزن 83.02 کیلوگرم، سن 13.73سال، شاخص توده بدنی (BMI) 31.04) و گروه کنترل (تعداد: 15 نفر، قد 164.54 سانتی متر ، وزن 83.02 کیلوگرم، سن 13.93 سال، BMI 30.404) تقسیم شدند. سپس گروه تجربی تحت تاثیر یک برنامه تمرینی طناب زنی فزاینده به مدت هشت هفته قرار گرفتند. در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند و تنها پیگیری شدند. متغیر های وزن، درصد چربی، BMI و حداکثر اکسیژن مصرفی (Vo2max) قبل و بعد تمرینات از هر دو گروه اندازه گیری شدند. نمونه خونی در حالت ناشتا طی دو مرحله، 48 ساعت قبل و بعد از تمرینات برای سنجش میزان 18-IL، CRP سرم گرفته شد. به منظور مقایسه ی درون گروهی از آزمون آماری t همبسته و برای مقایسه بینگروهی از آنالیز واریانس دو طرفه استفاده شد. یافته ها: پس از هشت هفته تمرینات طناب زنی در مقایسه درون گروهی با آزمون t همبسته متغیر های وزن (0.001=P)، BMI (0.001=P)، درصد چربی ( 0.001=P)، 18-IL (P=0.001) و CRP (P=0.001) کاهش معنی دار داشتند، ولی در مقایسه بین گروهی با آنالیز واریانس دو طرفه متغیر های وزن ( 0.5=P)، BMI (P=0.257)و درصد چربی (0.068=P) کاهش غیر معناداری داشتند، 18-IL (P=0.001) و CRP (P=0.01) به طور معناداری کاهش یافتند و V02max افزایش معنی دار داشت (0.009=P).بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه انجام تمرین طناب زنی موجب کاهش اینترلوکین 18 و کاهش التهاب در نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق شد، بنابراین ممکن است انجام این گونه تمرینات در پیشگیری و کاهش آترواسکلروز در نوجوانان چاق مفید باشد
تأثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید (HIIT) بر نیمرخ لیپیدی مردان جوان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افزایش شدت فعالیت بدنی با کاهش خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی مرتبط است و احتمالاً به این دلیل به بهبود مشخصات لیپوپروتئین های خون منجر می شود. بنابراین هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر شش هفته تمرین تناوبی شدید (HIIT) بر پروفایل لیپیدی مردان جوان غیرفعال است. به این منظور، 18 مرد جوان غیرفعال، داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (9n=، سن: 41/1±33/24 سال، قد: 91/4±22/176 سانتی متر، وزن: 59/6±27/72 کیلوگرم) و کنترل (9n=، سن: 01/2±27/23 سال، قد: 88/6±22/180 سانتی متر، وزن: 23/7±27/76 کیلوگرم) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرین به مدت شش هفته و هر هفته سه جلسه تمرین تناوبی شدید را اجرا کردند. از همه آزمودنی ها قبل و بعد از شش هفته اجرای HIIT در حالت ناشتا خون گیری به عمل آمد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری t مستقل و t همبسته نشان داد، درصد چربی بدن در گروه تمرین به صورت معناداری کاهش یافت (P=0.019). هرچند غلظت های سرمی تری گلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی پایین، کلسترول تام و نسبت کلسترول تام به لیپوپروتئین با چگالی بالا کاهش و مقادیر لیپوپروتئین با چگالی بالا افزایش یافتند، این تغییرات از نظر آماری معنادار نبودند (P>0.05). این یافته ها نشان می دهد، اجرای شش هفته HIIT به بهبود نسبی غیرمعنادار نیمرخ لیپیدی در مردان جوان غیرفعال منجر شد که با کاهش معنادار درصد چربی در گروه تمرین همراه است. با توجه به این نتایج، احتمالاً اجرای HIIT از نظر تأثیر زمانی عامل کارامدی برای پیشگیری و بهبود عوامل خطرزای بیماری های قلبی عروقی در جوانان غیرفعال است.
پاسخ برخی از شاخص های فشار اکسایشی و التهابی به یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت در اثر سازگاری ناشی از هشت هفته تمرین تداومی دویدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین تداومی دویدن بر میزان ترشح برخی از آنزیم های اکسایشی و سطوح پروتئنی فاز حاد به دنبال یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت بود. در این پژوهش 20 مرد سالم غیر فعال (سن: 50/2±95/23 سال ، وزن: 46/6±85/73 کیلوگرم و قد: 75/4±174 سانتی متر) شرکت کردند که به صورت تصادفی به دو گروه 10 نفره تجربی و کنترلتقسیم شدند. در ابتدا ، قبل و بعد از یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت نمونه گیری خون به منظور تعیین میزان هاپتوگلوبین آزاد سرم (HP) ، کراتین فسفو کیناز (CPK) و لاکتات دی هیدروژناز (LDH) سرم انجام شد و سپس آزمودنی های گروه تجربی برای مدت هشت هفته و هفته ای سه جلسه به تمرینات تداومی دویدن پرداختند. در ابتدا ، تمرینات با شدت 60 – 65 درصد ضربان قلب ذخیره بیشینه و مدت 20 دقیقه آغاز و در مراحل پایانی دوره به شدت 85 درصد ضربان قلب ذخیره بیشینه و مدت 30 دقیقه رسید. بعد از هشت هفته ، مجدداً نمونه گیری خون قبل و بعد از یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت جهت اندازه گیری متغیرها گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها ، از روش آنالیز واریانس یک طرفه با اندازه گیری های مکرر و t مستقل استفاده شد. سطح معناداری 0.05≥P در نظر گرفته شد. تفاوت معناداری در سطوح HP سرم (P=0.035) و LDH سرم (P=0.001) در گروه تجربی در جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت دوم مشاهده شد. سطوح HP سرم ناشی از یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت در گروه تجربی پس از هشت هفته تمرین تداومی دویدن کاهش معناداری نشان داد (P=0.031). هم چنین ، تفاوت معناداری بین اختلاف میانگین های سطوح LDH سرم در جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت دوم بین دو گروه مشاهده شد (P=0.012). به طور کلی می توان گفت که هشت هفته فعالیت تداومی دویدن باعث ایجاد سازگاری و کاهش فشار اکسایشی و التهابی ناشی از یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت در مردان سالم غیر فعال می گردد.
تأثیر تمرین پلایومتریک، قدرتی و ترکیبی بر چابکی کشتی گیران آزادکار جوان شهرستان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر هشت هفته تمرین پلایومتریک، قدرتی و ترکیبی بر چابکی کشتی گیران آزاد کار جوان شهرستان ایلام بود. این تحقیق از نوع تحقیقات نیمه تجربی است که جامعه آماری آن را 328 کشتی گیر جوان آزادکار شهرستان ایلام تشکیل داده است. بدین منظور 40 نفر از آنها به صورت تصادفی انتخاب و پس از اجرای آزمون چابکی ایلینویز در پیش آزمون، به صورت تصادفی به چهار گروه10 نفره تمرین قدرتی، پلایومتریک، ترکیبی و کنترل تقسیم شدند و پس از هشت هفته اجرای پروتکل های تمرینی مجدداً در پس آزمون تست ایلینویز به عمل آمد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تی وابسته، تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی LSD استفاده شد، سطح معنا داری 05/0P< در نظر گرفته شد. یافته های تحقیق حاکی از آن بود که انجام هشت هفته تمرینات قدرتی، پلایومتریک و ترکیبی بر کاهش زمان آزمون چابکی کشتی گیران تأثیر معنا داری دارد (05/0P<). در مورد تفاوت های بین گروهی، نتایج آزمون تحلیل واریانس یکطرفه نشان داد که در پیش آزمون تفاوت معنا داری بین میزان چابکی آزمودنی ها در هر یک از گروه های تحقیق وجود ندارد (655/0, P= 856f=). اما پس از هشت هفته مداخله های تمرینی اختلاف معنا داری بین آنها مشاهده شد (009/0, P= 48/4f=). نتایج آزمون تعقیبی LSD نشان داد که بیشترین تأثیر بر بهبود چابکی ابتدا مربوط به تمرینات ترکیبی سپس تمرینات پلایومتریک و در نهایت تمرینات قدرتی بوده است. البته بین گروه های تمرین ترکیبی و پلایومتریک و بین گروه های تمرین قدرتی و کنترل این اختلاف معنا دار نبود. با توجه به نتایج تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که، برای بهبود وضعیت چابکی کشتی گیران، انجام تمرینات پلایومتریک و به خصوص تمرینات ترکیبی (پلایومتریک _ قدرتی) بسیار مفیدتر از انجام تمرینات صرفاً قدرتی است. در نتیجه انجام تمرینات مذکور با تأکید بر رعایت ویژگی های نمونه های تحقیق و معیارهای ورود و خروج نمونه ها در تحقیق حاضر توصیه می شود.
تأثیر مصرف حاد کافئین بر پاسخ اکسایشی مردان والیبالیست متعاقب یک جلسه فعالیت مقاومتی وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور تعیین تأثیر مصرف حاد کافئین بر شاخص های فشار اکسایشی مردان والیبالیست پس از یک جلسه فعالیت مقاومتی وامانده ساز انجام شد. 20 مرد والیبالیست (سن 10/1±20/21 سال، درصد چربی 78/2±75/10% و شاخص توده ی بدنی 99/0±95/22 کیلوگرم بر مجذور متر) به صورت تصادفی در دو گروه همگن شده (گروه مکمل کپسول کافئین و دارونما 6 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن) قرار گرفتند. همه آزمودنی ها پس از دریافت مکمل یا دارونما در یک قرارداد فعالیت مقاومتی باوزنه (شامل 7 حرکت در 3 نوبت با80% یک تکرار بیشینه تاحد واماندگی) شرکت نمودند. تغییرات ظرفیت ضداکسایشی تام (TAC) و مالون دی آلدهید (MDA) سرم طی سه مرحله (قبل و 45 دقیقه بعد از مصرف مکمل و بلافاصله پس از قرارداد ورزشی) اندازه گیری شد. میانگین و انحراف استاندارد داده های طبیعی با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس مکرر، بونفرونی و تی مستقل در سطح معنی داری 5 درصد بررسی شدند. نتایج حاکی است که مصرف حاد کافئین تأثیر معنی داری بر سطوح TAC و MDA سرم در حالت پایه ندارد (05/0P≥). از طرفی، یک جلسه فعالیت مقاومتی وامانده ساز باعث کاهش معنی دار TAC(05/0P≤) و افزایش معنی دار MDA گردید (05/0P≤). در حالی که، تفاوت معنی داری در هیچ یک از متغییرهای اندازه گیری شده بلافاصله پس از انجام فعالیت مقاومتی بین گروه ها مشاهده نشد (05/0P≥). براساس یافته های حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که احتمالاً مصرف حاد کافئین در تحقیق حاضر توانایی لازم جهت افزایش TAC پایه را نداشته و هم چنین نمی تواند از تغییرات نامطلوب شاخص MDA سرمی به عنوان شاخص آسیب فشاراکسایشی ناشی از انجام یک جلسه فعالیت مقاومتی در مردان والیبالیست بکاهد.
مقایسه برخی عوامل آنتروپومتریکی، جسمانی – حرکتی و مهارتی بازیکنان نونهال فوتبال استان خراسان جنوبی در دو سطح موفق و غیر موفق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر اندازه گیری برخی عوامل آنتروپومتریکی، جسمانی _حرکتی و مهارتی بازیکنان نونهال 13-10 سال فوتبال استان خراسان جنوبی در دو سطح موفق و غیر موفق است.روش شناسی: شاخص های آنتروپومتری (قد، وزن، طول و محیط ران و ساق پا) با استفاده از ابزار استاندارد اندازه گیری شد، همچنین شاخص-های سرعت با آزمون 36 متر، چابکی با آزمون 9×4 متر، و توان هوازی با آزمون20 متر شاتل ران، به عنوان شاخص های جسمانی _ حرکتی؛ ومهارت های پاس، شوت و دریبل با آزمون مور _کریستین به عنوان شاخص های مهارتی مورد اندازه گیری قرار گرفتند. آزمون های آماری کلموگروف – اسمیرنف و t مستقل در سطح معنی داری (05/0 >P) به ترتیب برای نرمال بودن و تحلیل یافته ها استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر تفاوت معنی داری بین بازیکنان موفق و غیر موفق در دو دسته ویژگی های مهارتی و جسمانی _ حرکتی نشان داد (05/0 >P). اما در ویژگی های آنتروپومتریکی تفاوت معنی داری دیده نشد (05/0 P>). بازیکنان موفق در شاخص های چابکی، دریبل، پاس و شوت به طور معنی-دار عملکرد بهتری در مقایسه با بازیکنان غیر موفق داشتند (05/0 >P). این یافته ها نشان می دهند که طیف وسیعی از آزمون ها می تواند به طور موفقیت آمیزی فوتبالیست های موفق را از همنوعان غیر موفق خود در سنین نونهالی متمایز کند.بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج بدست آمده، می توان برتر بودن در شاخص چابکی و تکنیک هایی مانند دریبل، شوت و پاس فوتبال را در موفقیت پسران سنین 10 تا 13 سال موثر دانست. لذا پیشنهاد می شود تا در فرآیند استعدادیابی در سنین زیر 13 سال تأکید بیشتری بر ویژگی های تکنیکی و جسمانی شده و از مقایسه بازیکنان بر اساس ویژگی های آنتروپومتری پرهیز شود.
تأثیر تمرین استقامتی و مصرف متادون بر سطح سرمی اینترفرون گاما و اینترلوکین 17 در موش های صحرایی وابسته به مورفین در دوره سندروم ترک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر8 هفته تمرین استقامتی و مصرف متادون به عنوان جایگزین مورفین بر سطح سرمی سایتوکاین های اینترفرون گاما و اینترلوکین17 بود. مواد و روش ها: تعداد24 موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن 10± 220گرم به چهار گروه کنترل، ورزیده، مصرف کننده متادون، ورزیده مصرف کننده متادون تقسیم شدند. همه گروه ها به وسیله مورفین سولفات mL/4mg/ 0 در طی21روز معتاد شدند. برای اطمینان از وابستگی به مورفین، به تعدادی از حیوانات نالوکسان (ip ,kg/3mg) تزریق شد. به آب آشامیدنی گروه مصرف کننده متادون و گروه ورزیده مصرف کننده متادون پودر متادون هیدروکلراید اضافه شد. گروه ورزیده و گروه ورزیده مصرف کننده متادون به مدت8 هفته بر روی تردمیل دویدند. مدت زمان و سرعت به صورت تدریجی افزایش یافت. پیش از شروع تمرینات و24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، نمونه خونی از همه حیوانات تهیه و از سرم خون به روش الایزا میزان سطح سرمی اینترفرون گاما و اینترلوکین17 اندازه گیری شد. یافته ها: سطح سرمی اینترفرون گاما گروه ورزیده مصرف کننده متادون در مقایسه با گروه مصرف کننده متادون افزایش ( 001/ 0>P) و سطح سرمی اینترلوکین17 کاهش معنیداری را نشان داد ( 0.01>P). همچنین افزایش معنیداری در سطح سرمی اینترفرون گاما ( 0.01>P) و کاهش معنی داری در سطح اینترلوکین17 ( 0.001>P) در گروه ورزیده نسبت به گروه ورزیده مصرفکننده متادون مشاهده شد. نتیجه گیری: تمرین استقامتی در دوره سندروم ترک باعث افزایش اینترفرون گاما و کاهش اینترلوکین17 در گروههای فعال نسبت به گروههای غیرفعال شده و تاثیر بیشتری بر این سایتوکاینها گذاشت. بنابراین این نوع ورزش می تواند باعث بهبود عملکرد سیستم ایمنی در دوره سندروم ترک گردد.
تاثیر تعاملی تمرین استقامتی و روزه داری بر غلظت پلاسمایی فاکتورهای فیبرینولیتیک در مردان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فعالیت بدنی منظم می تواند تغییرات مطلوبی در سیستم فیبرینولیتیک ایجاد نماید و بهبود عملکرد آن را موجب شود. هدف از مطالعه ی حاضر تعیین تاثیر تمرین استقامتی همراه با روزه داری بر فاکتورهای فیبرینولیتیک می باشد. تعداد 24 مرد غیر ورزشکار به طور داوطلبانه در تحقیق شرکت نمودند و بطور تصادفی در دوگروه روزه داری (F) و تمرین استقامتی+روزه داری (ET+F) قرار داده شدند، اما در نهایت به خاطر افت آزمودنی در دو گروه تحقیق با 20 آزمودنی (10 نفر در هر گروه) خاتمه یافت. آزمودنی های گروه F (وزن، 2/16±4/77 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 5/4±7/25) طی ماه رمضان فقط روزه داری داشتند، در حالیکه گروه ET+F (وزن، 3/9±3/79 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 9/2±3/26) علاوه بر روزه داری، به مدت چهار هفته و هر هفته 3 جلسه تمرین استقامتی داشتند. دو نمونه خونی (6 میلی لیتر) برای اندازه گیری آنتی ژن فعال کننده پلاسمینوژن بافتی (t-PA)، بازدارنده فعال کننده پلاسمینوژن (PAI-1) و D-Dimer در قبل و بعد از ماه رمضان گرفته شد و رژیم غذایی نیز قبل و در هفته دوم ماه رمضان اندازه گیری و ثبت شدند. میزان وزن، BMI و درصد چربی آزمودنی ها پس از ماه رمضان در هر دو گروه به طور معنی داری کاهش یافت (05/0>P)، با این حال کاهش وزن و BMI برای گروه ET+F بیشتر از گروه F بود (05/0>P). همچنین درصد چربی مصرفی رژیم غذایی هر دو گروه در ماه رمضان افزایش معنی داری یافت. آنتی ژن t-PA در گروه ET+F به طور معنی داری کاهش و در گروه F نیز تا مرز معنی داری کاهش یافت (06/0=P) اما مقایسه بین گروهی آنتی ژن t-PA، آنتی ژن PAI-1 و D-Dimer تفاوت معنا داری را نشان نداد. بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گیری نمود که احتمالا تمرین استقامتی همراه با روزه داری اسلامی از طریق کاهش وزن، BMI و آنتی ژن t-PA اثرات مطلوبی را بر سیستم فیبرینولیتیک ایجاد می نماید.
سازگاری هورمون های آنابولیک به اجرای تمرینات ترکیبی با ترتیب متفاوت در زنان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف این تحقیق بررسی سازگاری هورمون های آنابولیک به اجرای تمرینات ترکیبی با ترتیب متفاوت در زنان سالمند بود.
مواد و روش ها: تعداد 40 نفر از زنان سالمند (دامنه سنی: 82/0±34/60 ، قد:cm 01/0±155، وزن: kg 89/1±72/71 و BMI:63/0±45/29) بطور تصادفی ساده به گروه تمرین استقامتی+ قدرتی (E+S) (9n=)، قدرتی+ استقامتی (S+E) (10n=)، اینتروال (IT) (12n=) و کنترل (9n=) تقسیم شدند. برنامه های تمرینی به مدت 8 هفته و 3 روز در هفته انجام شد. برنامه تمرین استقامتی شامل کار برروی دوچرخه کارسنج (با شدت 88-61 درصد (MHR و برنامه تمرین قدرتی شامل چند تمرین منتخب بالاتنه و پایین تنه ( با شدت 75-40 درصد 1RM، 18-8 تکرار) بود. IGF-1، GH، انسولین، نوراپی نفرین و تستوسترون 24 ساعت قبل و 48 ساعت پس از دوره های تمرینی به روش الایزا ارزیابی شد.
یافته ها: نتایج نشان داد میزان IGF-1 پس از تمرین E+S و S+E افزایش معنی داری داشت (05/0 >p ). تغییر معنی داری در GH، انسولین و نوراپی نفرین در هیچ کدام از گروه ها مشاهده نشد (05/0 P≥). میزان تستوسترون در گروه E+S کاهش معنی داری داشت (05/0 >p ). همچنین اختلاف معنی دار در میزان تستوسترون بین گروه های E+S و IT مشاهده شد(05/0 >p ).
نتیجه گیری: بر اساس یافته های این مطالعه، به نظر می رسد ترتیب تمرین ترکیبی می تواند بر سازگاری-های هورمون های آنابولیک ناشی از تمرین تاثیرگذار باشد و درصد این تغییرات در گروه E+S نسبت به دو ترتیب دیگر بیشتر بود.