فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۰۱ تا ۱٬۱۲۰ مورد از کل ۱٬۵۱۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
در زبان آلمانی SIE مشکل آفرینی ناشی از کاربرد توأم ضمایر هم آوا و همشکل
منبع:
فرهنگ بهار ۱۳۷۵ شماره ۱۷
حوزههای تخصصی:
شواهد واجی برای گروه واژه بست در سلسله مراتب نواییِ زبان فارسی امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان فارسی زبانی است با الگوییه ثابت به طورییه واژگانی بر روی هجایی گیرد. وندهای تصریفی و اشتقاقی بعد از اضافه یهیرمییهییین قاعده تبعیت نمی بستهایییزبان خود اضافه میشوند. هدف از این مقاله ارائه شواهد واجی برای گنجاندن گروه واژه بست در نظام سلسلهمراتب نوایی زبان فارسی امروز است. الگوهای واجییید این ادعا استفاده شدند، فرایه پیبست در مرز تلاقی یه واجی و پیای است. نشان داده میین الگوها در سطوح گروه واجیه واجی دیده نمیشود. همچنیییدارای واژهبست هستند با الگوییبست جزء ساخت واجی آنها محسوب میشود تفاوت ساختاری دارد.
تحلیل آکوستیکی ”آهنگ“ در قصه گویی کودکان فارسی زبان بر پایه الگوی خیزان، افتان و پیوستگی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به تحلیل آکوستیکی آهنگ در قصه گویی کودکان فارسی زبان 6-5 ساله و میزان همبستگی آن با عامل جنسیت می پردازد. به همین منظور توزیع الگوهای زیر و بمی و دیرش آهنگ در پاره گفتارهای پرسشی (40 پاره گفتار پرسشی) تولیدشده در فرایند قصه گویی کودکان، مورد بررسی قرار می گیرد. در این جستار بر پایه الگوی خیزان، افتان و پیوستگی تیلر (2009) به تحلیل و اندازه گیری پارامترهای آکوستیکی ”دامنه زیر و بمی“ و میزان ”دیرش“ پرداخته می شود. در ادامه با تحلیل آماری و با بهره گیری از آزمون
تی مستقل، میزان همبستگی و معناداری رابطه بین عامل جنسیت و چگونگی الگوی آهنگ در گفتار کودکان مورد تحلیل قرار می گیرد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که عامل جنسیت بر چگونگی الگوی آهنگ در قصه گویی چندان تأثیرگذار نبوده و علیرغم وجود برخی تفاوت های ظاهری، در هر دو پارامتر آکوستیکی ”دامنه زیر و بمی“ و ”دیرش“، تفاوت ها معنادار نیست. به عبارت دیگر، هم مقادیر دیرش عناصر افتان و خیزان و هم دامنه زیر و بمی این عناصر در دو جنس دختر و پسر، تفاوت قابل ملاحظه ای با یکدیگر ندارد. گرچه میانگین مقادیر دامنه زیر و بمی و دیرش در بخش خیزان، در کودکان دختر و در بخش افتان در کودکان پسر بزرگ تر است، اما این تفاوت به لحاظ آماری معنادار نیست.
بررسی چینش متن التماس نامه های برگه های امتحانی: مطالعة گام ها و گامک ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با اینکه بررسی واحد متن در زبان و چینش متن و به تعبیری نحو متن، به ویژه ازجنبة ارتباطی، از اهمیت بسیاری برخوردار است، واحد متن درمقایسه با واحدهای جمله و کوچک تر از آن، کمتر بررسی شده است. در این جُستار کوشیدیم با مطالعة یکی از ژانرهای زبانی خاص، این موضوع را بررسی کنیم؛ بنابراین، یادداشت های دانش آموزان و دانشجویان کرمانشاهی در پایان برگه های امتحانی برای کسب نمرة بیشتر را که در اینجا «التماس نامه» می نامیم، به طور مقایسه ای بررسی کردیم. داده های پژوهش شامل یادداشت های 25 دانشجوی دانشگاه آزاد واحد کرمانشاه در پایان برگه های امتحانی و 25 یادداشت از دانش آموزان پسر سال های دوم و سوم دبیرستان شهر کرمانشاه در سال 1389 است. التماس نامه ها را براساس ساختارهای چینش گام ها و گامک ها بررسی کردیم. هدف از این بررسی، یافتن الگوهای مختلف چینش گام ها و گامک ها (گام های فرعی) طبق دیدگاه بایبر، کارنر و اٌپتون (2007) و ساسانی و یزدانی (1392) است؛ به سخن دیگر، اینکه هر التماس نامه دربرگیرندة چه گام هایی است و بیشترین و کمترین گام ها به چه گروهی تعلق دارند. نتایج نشان می دهند این یادداشت ها به طور کلی شامل چهار گام «تعارف آغازین»، «درخواست»، «دلیل» و «تعارف پایانی» هستند. به طور خلاصه، در هردو گروه یادداشت های دانش آموزان و دانشجویان، حداکثر چینش چهارگامی و حداقل دوگامی دیده می شود. با این حال، بسامد کاربرد گام ها در هر گروه متفاوت است؛ به گونه ای که در گروه دانش آموزان، گام «درخواست» بیشترین فراوانی و در گروه دانشجویان، گام «تعارف پایانی» کمترین فراوانی را دارد. در بررسی الگوی گام ها، چینش چهارگامی گسسته در هردو گروه از بقیة الگوها پرکاربردتر است و چینش دوگامی دربین الگوها کم کاربردترین به شمار می رود.
ده، دهی، دهید...
Discourse and Ideology Variation: A Critical Functional Approach To Mina Stampede News Reports(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This paper takes a critical look at the news reports of the Islamic Republic of Iran and Saudi Arabia on Mina stampede. Previous studies have indicated that media discourse contributes to public opinion and ideology. Little, however, has been mentioned on how variation in media discourse affects the process. This study analyzed 24 news reports from the two countries from 24 to 31 September 2015 using the components of Systemic Functional Linguistics (SFL) and Critical Discourse Analysis (CDA). The results indicate differences in the reports from the two countries in using variation patterns which in turn have the potential of changing and monitoring readers` ideologies through influencing their opinions on the nature of power relations and interactional structures. The paper tries to contribute to the area of research on media discourse and ideology construction by arguing that discourse variation has not been sufficiently theorized. An attempt will also be made to offer a tentative theorization of such variation
حذف گروه فعلی با ابقای فعل کوچک در فارسی: رویکردی کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش مقاله حاضر، بررسی حذف گروه فعلی و حذف متمم فعل های وجهی و فعل های اصلی (فعل هایی که بند را به عنوان متمم می پذیرند) در زبان فارسی است. بدین منظور، پس از مرور و نقد مطالعات انجام شده در رابطه با این ساخت در زبان فارسی، به بررسی حذف متممِ فعل وجهی و فعل اصلی پرداخته می شود. از آنجا که در زبان فارسی نمی توان گروه فعلی را حذف، و زمان جمله را ابقا کرد، باید گفت که در زبان فارسی، برخلاف زبان انگلیسی، ساخت حذف گروه فعلی (طبق تعریفی که در زبان شناسی زایشی به آن استناد می شود) وجود ندارد. اما در یک ساخت مشابه، امکان حذف متمم فعل های وجهی جز «باید» و فعل های اصلی در صورت احراز شرایط حاکم بر حذف وجود دارد. فعل های وجهی به لحاظ واژ- نحوی فعل اصلی به حساب می آیند و جایگاه نحوی این دو یکسان است، از این رو، حذف متمم هر دوی آنها یک ساخت واحد تلقی می شود. خروج سازه ای مانند مفعول از جایگاه حذف، وجود پدیده مرجع ناپیدا و امکان خوانش دقیق و نادقیق از ویژگی های نحوی مهم این ساخت به حساب می آیند.نتایج این تحقیق نشان می دهد که در این ساخت، مشخصه حذف روی فعل کوچک می نشیند و پس از ارتقای فعل به جایگاه فعل کوچک و بازبینی مشخصه های تعبیرناپذیر از طریق رابطه تطابق، متمم فعل حذف می شود اما فعل کوچک ابقا می شود. طبق شواهد مطرح شده، گروه فعلی واقع در بالای گروه متمم نما حذف می شود؛ از این رو، این ساخت، حذف گروه فعلی با ابقای فعل کوچک به حساب می آید.
رازیجز یک لغت کهنه فارسی
بررسی محمول های مکانی در زبان فارسی براساس دستور نقش و ارجاع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در پی آن است محمول های مکانی در زبان فارسی را در چارچوب دستور نقش و ارجاع، دو تحلیل ارائه شده از سوی ون ولین و لاپولا (1997) و همچنین بتین (2004) بررسی کند و دسته بندی معنایی از محمول های مذکور ارائه دهد. در کنار این هدف اصلی، هدف دیگری که پی می گیریم محک کارایی هر یک از تحلیل های یاد شده در زبان فارسی و به ویژه تحلیل ارائه شده از سوی بتین است. بتین (2004) معتقد است تشابهی میان ظرفیت معنایی و نحوی محمول های مکانی ایستا در چارچوب دستور نقش و ارجاع وجود ندارد. همچنین توازنی میان تعداد موضوع ها در ساخت منطقی و تعداد فرانقش ها مشاهده نمی شود. این امر موجب بروزتناقض نظری در یکی از بندهای اصول اعطای فرانقش گردیده است. شایان ذکر است عنصر مکان در محمول های مکانی ایستا غالباً به دو صورت مسند یا گروه قیدی ظاهر می شود. نتایج بررسی ها نشان داد، آنچه بتین تناقض نظری می داند در باب محمول های مکانی ایستا در زبان فارسی صدق می کند، همچنین در باب افعال لحظه ای، پایا و افعال کنشی پایا نیز صادق است؛ اما در باب افعال کنشی صدق نمی کند. به نظر می رسد با در نظرگرفتن عنصر مکان به عنوان محمولی مجزا، محمول های مکانی ایستا ضرورتاً لازم محسوب می شوند و نه گزاره هایی استثنایی و از این طریق می توان میان تعداد موضوع ها در ساخت منطقی و تعداد فرانقش ها در چارچوب دستور نقش و ارجاع توازن برقرار کرد.
بررسی ساخت و شکلگیری قید اشتقاقی در فارسی معیار از منظر شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از زمینه های مطالعاتی رویکرد شناختی، بررسی ماهیت و چگونگی تغییرات درون زبانی و شکل گیری مقولات زبانی است. مقولات زبانی همواره در معرض تغییرات درون زبانی و برون زبانی هستند و بازنمود این تغییرات در صورت و کارکرد عناصر زبانی قابل مشاهده است. این در حالی است که در آن سوی تغییرات صوری و به موازات آن ها، تحولات شناختی نیز در ذهن گویشوران زبان در حال رخ دادن است که می تواند مبنای تغییرات صوری باشد.
هدف این مقاله بررسی و تبیین این نوع فرآیندهای شناختی و مقوله سازی زبانی دربارة مقولة قید اشتقاقی فارسی معیار (امروزی) است. گفتنی است که تنها عنصر هر زبان که می توان آن را به اصطلاح مقوله- نقش نامید، قید است که به جهت عملکرد و ساختار، منحصربه فرد است و این مسئله از دلایل اصلی پژوهش حاضر است.
در این مقاله ساخت و نیز سازوکار شکل گیری قیدهای اشتقاقی فارسی معیار از منظر زبان شناسی شناختی بررسی می شود و با بهره گیری از نگرش شناختی از دریچه ای متفاوت به فرآیند قید سازی در زبان فارسی پرداخته می شود که تبیینی است نوآورانه برای فرآیندهای اشتقاقی در حوزة صرف.
تأثیر گسترش ساختاری جمله بر ماهیت معنا در نثر صوفیانه میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخشی از تأثیرگذاری عمیق نثرصوفیانه میبدی به خلاقیت های ساختاری بازمی گردد. این پژوهش به بررسی جملات مرکب پرداخته تا تأثیر گسترش ساختار را بر ماهیت معنا نشان دهد. ضرورت و اهمیت این پژوهش در شناخت بیشتر بُعد انعطاف پذیری ساختاری زبان فارسی است. حوزه پژوهش، بخش تفسیر عرفانی مجلدات دهگانه کشف الاسرار و عده الابرار است که به روش سیستماتیک نمونه برداری شده اند تا به این پرسش پاسخ دهندکه؛ گسترش ساختاری جملات مرکب چه تأثیری بر ماهیت معنایی شان دارد؟ یافته ها نشان می دهند؛ در نثر صوفیانه میبدی، با چندگونه پیوند ساختاری و شکل گیری معنا روبرو هستیم. نخست؛ پیوند خطی اجزای ساختار و معنا در جملات مستقل همپایه. دوم؛ پیوند تودرتوی میان ساختار و معانی جملات ناهمپایه. سوم؛ پیوند تلفیقی(خطی و تودرتوی) میان اجزای ساختار و معنا در جملات خوشه ای (مرکبِ کامل) با بیشترین نمونه. چنانکه شواهد نشان می دهند؛ در آغاز یک ساختار نحوی مرکب، جمله ساده مستقلی آمده و در زنجیره جملات پس از آن، در هر جمله، بخشی از معانی جمله یا جملات پیشین به شیوه های مختلف گنجانده شده است. ازاین روی؛ هر جمله درعین برخورداری از استقلال با سهیم شدن در جزیی از معنای جملات پیش از خود از افزایش معنا نیز برخوردار گردیده است. علاوه بر افزایش معنا، روند هم افزایی معانی در زنجیره جملات و پیوندهای تودرتوی معنا و ساختار به معنای نهایی جمله مرکبِ کامل عمق بخشیده است. بدین گونه؛ میبدی توانسته با بیان ِروشنِ معانیِ پیچیده، تأثیری ماندگار براندیشه خواننده اش بگذارد. از زیبایی آفرینی که بگذریم، تعلیق معنا، افزایش معنا، هم افزایی معنا و عمق بخشیدن به معنا را از جمله تأثیرات پنهان گسترش ساختاری بر ماهیت معنا دانست.
فعل در گویش کلاسوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دستگاه فعل در گویش کلاسوری مختصات و ویژگی هایی دارد که آن را در تقابل با زبان فارسی و دیگر گویش های جنوب غربی ایران قرار می دهد. حتی در مواردی آن را از برخی از گویش های هم خانواده خود، نظیر هرزنی، تالشی، تاکستانی، چالی، اشتهاردی، سگزاری، خیارجی و ... که گروه زبان های شمال غربی ایران را تشکیل می دهند و احتمالاً جملگی از آذری باستان منشعب شده اند، متمایز می کند. برخی از این ویژگی ها که در بررسی های زبانی اهمیتی خاص دارند عبارت اند از: زوال تدریجی ماده مضارع و بنای اغلب صیغه های مشتق از آن از ماده ماضی؛ ساخت مضارع اخباری و ماضی استمراری از مصدر؛ همسانی کامل صیغه های ماضی مطلق و ماضی نقلی لازم و تمایز این دو فعل از جایگاه تکیه؛ کاربرد صفت فاعلی به عنوان ماده آینده و دیگر مختصات و ویژگی هایی که در مقاله حاضر به تفصیل به آنها خواهیم پرداخت.
بررسی آکوستیکی ارتقای واکه /ɑ/ به واکه [u] در بافت n- در زبان فارسی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر، پژوهشی در فرایند ارتقای واکه پسینِ افتاده /ɑ/ به واکه پسینِ افراشته [u] دربافت همخوان خیشومی -nدر زبان فارسی معاصر است، در چارچوب واج شناسی آزمایشگاهی. در زبان فارسی در رخ داد این فرایند در بافت مذکور، دوگانگی مشاهده می شود. به بیان دیگر این فرایند گاهی رخ می دهد (برای مثال تبدیلِ واژه گران به گرون)، و گاهی نیز ارتقا رخ نمی دهد (مانند واژه گران پایه). از این رو نوشتار حاضر می کوشد تا ضمن بررسی این امر که چرا این فرایند فقط در برخی از واژه ها رخ می دهد، تبیینی آوایی برای این پدیده ارائه دهد. پس با ارائه ی الگوی واجی مربوطه، نشان می دهد که فرایند ارتقا در زبان فارسی، فرایندی سبک- وابسته است و بیشتر در سبک محاوره ای رخ می دهد. آن گاه با تحلیلِ واژه های گران، گرانی، جانور و زبان نفهم و متناطرِ محاوره ای آن ها یعنی گرون، گرونی، جونور و زبون نفهم، به صورت خارج از بافت و واکه های دهانی، شامل واکه پسینِ افراشته /u/ و واکه پسینِ افتاده /ɑ/ و همخوان خیشومی [n]، تولید شده به طور منفرد، و واکه های خیشومیِ متناظرِ آن ها، شامل واکه [ũ] و واکه [ɑ̃] تولیدشده در بافت n- (از سوی پنج گویشور مذکر با گونه ی فارسی معیار) تبیینی آوایی برای این فرایند ارائه شده است. در این راستا با استفاده از پارامترهای سازه اول، دوم و تفاضل سازه های اول و دوم به بررسی ساختار سازه ای واکه های دهانی [ɑ]، [u] و متناظرهای خیشومی آن ها در ابعاد ارتفاع و محل تولید پرداخته شده است و با استفاده از نتایج حاصل از تحلیل های آماری، نشان داده شده است که بر اثر خیشومی شدگی، واکه خیشومیِ افتاده پسین نسبت به متناظر دهانیِ خود، به لحاظ ارتفاع، تفاوتی ندارد اما واکه خیشومیِ افراشته پسین نسبت به متناظر دهانی خود افتاده تر می شود، و واکه خیشومیِ افتاده پسین نسبت به متناظر دهانی خود، پیشین تر است. آن گاه با استفاده از پارامتر آکوستیکیِ برجستگی به بررسی شباهت آواهای متوالیِ موجود در توالی های [ɑ̃n] و [ũn] پرداخته و نشان داده شده است که بین اجزای توالی دوم، نسبت به توالی اول، به لحاظ تغییراتِ آکوستیکی، تفاوت بیشتری وجود دارد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که دلیل ارتقای واکه /a/ به واکه [u] در بافت –n این است که برجستگیِ توالیِ [ũn] بیشتر از توالی[ɑ̃n] است، بنابراین پارامتر آکوستیکیِ برجستگی، فرضیه وضوح شنیداریِ بیشتر را تأیید می کند
Cross-linguistic Influence at Syntax-pragmatics Interface: A Case of OPC in Persian(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Recent research in the area of Second Language Acquisition has proposed that bilinguals and L2 learners show syntactic indeterminacy when syntactic properties interface with other cognitive domains. Most of the research in this area has focused on the pragmatic use of syntactic properties while the investigation of compliance with a grammatical rule at syntax-related interfaces has not received due attention. In this study, the compliance of 67 Persian native speakers and 52 Persian speaking L2 learners of English with the Overt Pronoun Constraint (OPC, henceforth) a proposed UG principle, at the syntax-pragmatics interface is investigated. Both groups of participants demonstrated violations of the OPC at the syntax-pragmatics interface. It is argued that the results of this study both confirm and complement Sorace and Filiaci’s (2006) Interface Hypothesis while showing that difficulties at interface contexts are more a result of interface complexities than cross-linguistic influence.
بررسی فرآیند موسیقی جزء 30 قرآن کریم از دیدگاه نشانه – معناشناسی گفتمان (مبتنی بر الگوی تنشی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختار زبانی قرآن کریم، یک ساختار موسیقایی است که با کاربست بهترین و جذاب ترین شیوه ها به انتقال پیام و محتوای دینی خود دست یازیده است. ساختار تمام اجزاء و عناصر موسیقایی آن متناسب با یکدیگر و هماهنگ با محتوا و اغراض دینی آیات به کار گرفته شده و در القای هر چه بیشتر معانی و مفاهیم آیات قرآنی سهیم است. یکی از دانش هایی که می تواند راه جدیدی را در مطالعات قرآن کریم بگشاید و به فهم آن یاری رساند، نشانه - معناشناسی گفتمانی است. نشانه معناشناسی به منزله ی یکی از شیوه های نقد ادبی نو، برآیند نشانه شناسی ساختارگرا و نظام گفتمان روایی است که جریان تولید معنا را با شرایط حسّی- ادراکی پیوند می دهد. در این رویکرد، نشانه ها همراه با معانی به گونه هایی سیّال، پویا، متکثر و چند بعدی تبدیل می شوند. جستار حاضر درصدد است تا با رویکرد توصیفی– تحلیلی، چگونگی شکل گیری فرآیند تنشی گفتمان را در برخی آیات جزء 30 قرآن کریم و موسیقی حاصل از آیات و تأثیر آن در معانی را بررسی کند. نتایج بررسی این پژوهش بر اساس الگوی تنشی نشان می دهد که در برخی آیات، خداوند به طور مستقیم وارد فضای گفته پردازی شده و سبب خلق فشاره ی عاطفی شده است، و در این حالت آیات با سرعت بیشتری بیان می شوند اما گاه خداوند از فضای گفته پردازی خارج شده و به فضای گفته ای وارد می شود و سبب خلق گستره ی شناختی می شود و در نتیجه آیات با کندی ادا می شوند. بنابراین الگوی نشانه-معناشناسی می تواند به عنوان روشی کارآمد در تجزیه و تحلیل متن ادبی قرآن به کار رود و رویکردی نو در بررسی موسیقی آیات داشته باشد و زمینه ساز خوانش تازه ای از این متن الهی گردد.
روند رشد کاربرد ابزار انسجام دستوری در کودکان فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در چارچوب نظریه انسجام هلیدی و حسن (1976)، توانایی سازماندهی روایی کودکان فارسی زبان را با به کارگیری روش تجربی- میدانی مورد بررسی و مقایسه قرار داده است. به این منظور، پانزده کودک، هشت پسر و هفت دختر چهار تا هفت سال در یک مهدکودک در غرب تهران انتخاب و گزینش شدند. سپس به منظور بررسی عملکرد این کودکان در سازماندهی گفتمان ازطریق بکارگیری ابزار انسجام دستوری، دو آزمون بازگویی و تولید داستان با استفاده از دو کتاب مصوّر کودک اجرا گردید و با درنظر گرفتن رشد انسجام دستوری، داستانهای آنها مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. هدف اصلی این تحقیق آن بوده است که با ارزیابی توانایی سازماندهی گفتمان روایی در کودکان فارسی زبان به شناخت و ارزیابی بهتری از توانش گفتمانی آنها دست یابیم. بر پایه یافته های این تحقیق می توان گفت که اولاً کودکان در هر سه گروه سنّی قادر به به کارگیری صحیح ابزارهای انسجام دستوری به منظور سازماندهی داستان های خود هستند. نتیجه دیگر این که تمامی گروه های سنّی از میان زیرمجموعه های انسجام دستوری (ارجاع، جانشینی، حذف) در هر دو آزمون بیشتر تمایل به کاربرد ارجاع دارند و در نهایت، عملکرد کودکان در آزمون بازگویی داستان در مقایسه با آزمون تولید داستان به لحاظ تعداد بندها و مؤلفه های انسجام دستوری متفاوت می باشد.