بیگمان همة مخاطبان این مقاله ، نخست از مسأله« تحول» جامعة بشری به عنوان یک واقعیت خارجی آگاهند و دوم آنکه پاسخگویی علم فقه به نیازهای جدید را بر اساس اجتهاد مستمر فقهای عظام نهتنها امری ممکن، بلکه بهسبب سابقة 1400 سالة آن، امری محقق میدانند؛ ولی بهنظر میرسد برخلاف این توافقات، مسائل مبهمی در این رابطه وجود دارد که بهویژه پس از تشکیل و استقرار حکومت اسلامی در کشور، باید مورد کاوشگری بیشتری قرار گیرد.
بنابراین نویسنده در اینمقاله نخست درصدد تبیین نکات مهمی در زمینة تحول و رابطة آن با فقه است؛ سپس به تبیین یک مورد اساسی میپردازد که در شرایط امروز کشور- البته با نگاهی فراتر از شرایط امروز جهان ـ باید از دید فقه بدان نگاه جدیدی داشت.
بعد از پیامبر اسلام(ص) مشربها و روشهای گوناگون فقهی پدید آمد. برخی تنها با مراجعه به قرآن و حدیث نبوی و با نبودن این دو، با رجوع به اصول ظنی شخصی؛ از قبیل قیاس و استحسان و... مسائل شرعی فرعی را استنباط میکردند، ولی گروهی دیگر با رجوع به سنت اهل بیت و معصومین(ع) خود را از ظنون شخصی بینیاز کردهاند. این تحقیق درصدد بیان ویژگیهای اساسی گروه دوم است.
تفاسیر را میتوان به دو دسته، تفاسیر ممدوح و تفاسیر مذموم تقسیم کرد:تفاسیر ممدوح تفاسیری هستند که به منظور فهم صحیح از آیات قرآن کریم، با توجه به قواعد و ملاکات تفسیری صورت میگیرد و هدف از آن درک کامل آیات و فهم مراد واقعی وحی است در مقابل تفاسیر فوق، تفاسیری قرار دارند که مفسر میکوشد عقاید و باورهای خود را به قرآن و آیات الهی تحمیل کند.ذهبی در بخشی از کتاب التفسیر و المفسرون خود، ادعا نموده که تفاسیر شیعه چون تحت تأثیر مبانی فقهی و اصولی شیعه است از جمله تفاسیر مذموم تلقی میگردد. بررسی وجوب مسح در وضو و آیه مربوط به آن، با توجه به تفاسیر ذکر شده، روشن مینماید که شیعه براساس مبانی و قواعد تفسیری اقدام به تفسیر آیه وضو کرده است که ذهبی در این مورد هیچ نقد و ردی ننموده و تنها به نقل اقوال و دلایل ذکر شده پرداخته است.