فیزیکدانان انسان را به لحاظ فیزیک نظری یک سیستم باز در نظر میگیرند، حال سوال اینجاست، که اگر با نگاه سیستمی به نفس انسان نگاه کنیم، چه تبعاتی در پی خواهد داشت؟ آیا میتوان ویژگی فناناپذیری را برای نفس نشان داد؟ یا ویژگی اختیار را؟از طرفی یک سیستم باز دائما در تعامل با محیط و پیرامون خود و در تبادل اطلاعات با آن به سر میبرد.ارتباط این اطلاعات با نفس انسان چگونه است؟
فیلسوفان طبیعت گرا عقیده دارند که این اطلاعات در مغز جمع آوری و تجزیه و تحلیل شده ودر نهایت با مرگ انسان و ازبین رفتن بدن ، نابود میشود. اما اگر بخواهیم معتقد به وجود نفس بعنوان امری غیر مادی برای انسان باشیم، باید بتوانیم بنحو معناداری از موضعی سخن بگوییم که اطلاعات فرد انسانی در آن محفوظ بوده و آن موضع متمایز از ماده باشد.
در این مقاله در پی ارائه نگرشی نوین به نفس با دیدگاه سیستمی و سپس بررسی جایگاه اطلاعات (اعم از معلومات علمی ویا داده های غیر علمی) در نفس انسانی هستیم؛ مغایرت اطلاعات با ویژگیهای جسم و مادی شناخته شده در فیزیک جدید قابل تامل است.
از دیدگاه غزالی ، مباحث علوم طبیعی در دو بحث عمده ، با آموزه های دینی ، ناسازگار است : 1- سببیت : لازمه ی پذیرش سببیت ، اثر داشتن پدیده های طبیعی و رابطه ی علیت بین آن ها است . غزالی این دیدگاه را ناسازگار با عمومیت قدرت خداوند و معجزات انبیاء می داند . وی حل مشکل را در پذیرش نظریه ی عادت اشاعره و نفی رابطه علیت بین پدیده های طبیعی می داند . 2- نفس : مبحث نفس از مباحث مهم حکمت طبیعی است. غزالی از میان مباحث نفس ، بحث تجرد ، سرمدیت و کیفیت بقائ نفس پس از مرگ را مورد توجه قرار داده است ...
یکی از نخستین محصولاتی که توسط ملاصدرا در زمینة مستعد حکمت متعالیه به بار نشست، نظریة توفیق و هماهنگی میان عقل و وحی است. حکمت متعالیة ملاصدرا در مقام داوری تنها به برهان ملتزم است. معارف دینی از نظر حکیم متاله از سه راه ظواهر نصوص، عرفان و حجت عقل قابل تحصیل است. در این میان، ادلة نقلی تنها با احراز چند شرط مهم از جمله عدم تعارض با اصول عقلی قابل اعتنایند. بدین ترتیب هیچگاه میان دلیل عقلی که دلالتش قطعی است و دلیل نقلی (با دلالت ظنی) معارضه ای رخ نداده و در صورت وقوع، دلیل عقلی ترجیح می یابد. برخی از پیروان حکمت متعالیه میان عقل و بخشهای مختلف معارف دینی نسبتهایی چون معیار و میزان، مصباح و سرانجام مفتاح یافته اند. ملاصدرا در اجرای عملی طرح توفیق میان عقل و دین، به اثبات فلسفی معاد جسمانی نیز اقدام می کند. این تلاش او از جهاتی چند قابل تأمل است. در ادامه، نظریة «وحدت حقیقت فلسفی و حقیقت دینی» به عنوان مبنای طرح توفیق عقل و دین مطرح شده و برخی از آراء مخالفان گزارش می شود. سرانجام تفاوت روی آورد متألهانی چون طباطبایی با نگرش صدرالمتألهین مورد تأکید قرار می گیرد.