موضوع این مقاله بررسی هویت سیستمی و استراتژیک دین و علت توجه به این موضوع فعال نشدن کارآمدی دین در زندگی امروز است. هدفی که این مقاله دنبال میکند، دستیابی به راهبرد فعال سازی کارآمدی دین است. نوع تحقیق در این نوشتار، بنیادی با رویکرد تعلیلی و روش تحقیق، کتابخانهای با ابزار تحلیل تطبیقی است؛ به این ترتیب که شاخصهها و خصلتهای گزارههای دین از طرفی و شاخصهها و خصلتهای گزارههای استراتژیک و خصوصیات سیستم از سوی دیگر بررسی و همپوشانی آنها تعلیل شده است. فرضیه این تحقیق، ضرورت نگرش کلان و سیستمی به دین و استفاده از گزارههای دین در عرصه تدوین استراتژیها است. مدل نهایی و نتیجهای که از این تحقیق به دست آمد، عبارت است از این که دین، شبکهای از استراتژیهای لازم برای برنامهریزی در جوانب به هم پیوسته زندگی را عرضه کرده است که اگر با دید استراتژیک به گزارههای دین توجه شود، ساختار لازم برای برنامهریزیهای اجرایی به دست میآید. راهکار اجرایی اولیه برای رسیدن به مدل بالا تدوین واحدهای درسی برای طلاب حوزه در مقوله «روش تحقیق خلاق»، «روش تحصیل خلاق» و «روش تدریس خلاق» برای ایجاد مهارت کلاننگری و پیدایش دید سیستمی به موضوعات و تحقق قابلیت تولید علم و نظریه است.حوزههای علمیه در صورتی موفق به تولید علم و نظریهپردازی بر اساس معادلات دین خواهند شد که طلاب حوزه بر اساس روش کاربردی و خلاق تحصیل و روش تحقیق کاربردی و خلاق را اجرا کنند و اساتید حوزه بر اساس روش کاربردی و خلاق تدریس کنند ؛ همچنین حرکت تلخیص و سادهسازی متون درسی متوقف شده و متون به حداقل سطح فهم کاربردیــ تحلیلی از سطوح فهم و ادراک ارتقا یابد وحرکت «فقه پویا»از تلاش برای انطباق دین با وضعیت موجود، به «فقه شبکهای استراتژیساز» برای تغییر وضعیت موجود به سوی انطباق با دین، تغییر جهت داده، هویت آیندهساز و نه چارهساز به خود بگیرد و الگوهای جایگزین ارائه کند.
غرب پس از رنسانس به دلیل کارکرد منفى ارباب کلیسا و نارساییهاى مفاهیم فلسفى و آموزههاى دینى مسیحیت تحریفشده و تحجر و جمود حاکم بر ارباب کلیسا، به سمت علمگرایى و انسان مرکزى پیش رفت و همه چیز خویش را در علم منهاى دین دید، آنگاه سیاست و جامعه منهاى دین جستجو کرد و در نتیجه آهسته آهسته با محوریت عقل خودبنیاد بشرى و لیبرالیسم فکرى و رفتارى به سوى دینگریزى، دینستیزى و حتى دینزدایى پیش رفت و جوانههاى سکولاریسم الحادى یا ضد دینى، زده شد و پس از گذشت زمانى سکولاریسم غیردینى انجامید; به این معنا که به جدایى دین از جامعه، حکومت، هنر، اقتصاد، تکنولوژى و ... اعتقاد داشته و دین را یک امر شخصى و اخروى دانسته و در حوزههاى فردى صرف، محدود کردند . از این رو، اومانیسم، سیانتیسم، راسیونالیسم از مؤلفههاى اصلى شکلگیرى سکولاریسم به شمار مىرفت تا به عرفىسازى دین، تقدس زدایى، جدا شدن دین از دنیا، گیتىگرایى، اعتقاد به اصالت امور دنیایى، در ساحت اندیشه و عمل بپردازد و این جریان بتدریج در همه کشورها از جمله ایران پس از مشروطه مطرح شد و با فراز و فرودهاى مختلف توسط عدهاى از روشنفکران دینى اندیش و دگر اندیش ترویجشد و در سالهاى اخیر با نسبیت تفکر دینى، عصریت معرفت دینى، تفکیک دین از مدیریت علمى، دین حداقلى، نقد حداقلى، جهانى سازى حقوق و قانون اجتماعى و ... تئوریزه شدن و جدایى دین از سیاستبا روشها، مضامین و انگارههاى ساده و پیچیده تبلیغ و ترویج مىگردد . از این رو، بر آن شدیم تا قدرى پیرامون بستر تاریخى و سرگذشتسکولاریسم و بنیادها و عناصر تشکیل دهنده آن در غرب و ایران مباحثى را مطرح نماییم تا نسل جوان جامعه را به تحقیق و تفکر بیشتر پیرامون سکولاریسم نظرى و عملى فراخوانیم . به همین جهت، جهت پس از بازشناسى مفهوم لغوى و اصطلاحى سکولاریسم به بحث تاریخى (زمان و زمینههاى پیدایش سکولاریسم) و بحث محتوایى و بنیادینى چون ساختار و بن مایههاى تکوین و توسعه آن پرداخته و در پایان ضمن نقد اجمالى آن، پیامدها و آثار سکولاریسم را به اجمال مطرح مىنماییم .
روشن است که شکاکیت اگر پُلى باشد براى رسیدن به یقین، حتى ارزشمند هم هست اما اگر همین شک، باعث توقف و ایستایى شود، به ناهنجارىهاى فکرى و عقیدتى و حتى روابط اجتماعى مىشود. این نوشتار اقسام کلى انواع شک را بیان کرده، آن را مورد نقد و بررسى قرار مىدهد.