در این نوشتة مختصر، مقصود نشان دادن لزوم لحاظ دو معنای وَلایت (با فتح واو) و وِلایت (با کسر واو) در نسبت با هم به عنوان بطون و ظهور یکدیگر و نه جدای از هم است. زیرا چنانکه خواهد آمد منشأ بسیاری از کج فهمی ها در این باب به همین جدایی میان این دو معنا و مشترک لفظی گرفتن کلمه ولیّ باز می گردد و اگر این دو معنا را مرتبط با هم لحاظ کنیم چنانکه در حکمت و فلسفه چنین اعتبار کرده اند مطلب به گونه ای دیگر خواهد شد و در فهم معنای آیات (از جمله سوره نساء آیه 59 و سوره مائده آیه 55) و روایات در این باره گشایشی پدید خواهد آمد که در غیر اینصورت منتفی خواهد بود. از طرفی این بحث نشان خواهد داد که قول مشهور فخر رازی در باب علم که از مقوله اضافه است نمی تواند به صفت ذات اضافه در نفس عالم تلقی گردد و تصور وی ظاهراً به اضافه محض باز می گردد که این امر خود البته در آثار فلسفی و کلامی وی قابل رسیدگی است.
اولیای خدا برترین آموزگاران تاریخ اند؛ از یک سو از سرچشمه وحی و مصدر حکمت برخوردارند و از سوی دیگر بر هر آن چه در درون بندگان و در روابط میان ایشان می گذرد شاهدند. تأمل در چگونگی آموزش معارف مهدوی می تواند بر ظرافت و دقت ایشان دریچه ای بگشاید و بابی باشد برای درک شرایط اجتماعی آنان.
اندیشه مهدویت، نگاهی به آینده است؛ نگاهی که بر حجم بزرگی از روایات و بخشی از آیات تکیه دارد. اما ایجاد این نگاه با چه هدفی همراه است و چه تأثیری بر مخاطبان دارد؟ بررسی چگونگی و چرایی طرح اندیشه مهدویت در قرآن و سنت، نیازمند ترسیم چارچوبی و پرداختن به مقدماتی است و دغدغه این نوشتار، رسم این چارچوب و تمهید مقدمات کار است.