اساسا در منابع تربیت دینى نباید اولویت را به پیگیرى شیوههاى جزیى داد، بلکه نیل به اصول و قواعد جامع که دربرگیرنده چارچوب تربیتى از منظر دین است، یگانه انتظار صحیح و مناسبى است که در مواجهه با این منابع باید مدّنظر قرار گیرد. سلوک و گفتار امام على(ع) به عنوان نمونهاى غنى از منابع مزبور با این رویکرد مورد توجه قرار گرفته است. برخى از این اصول عبارتند از: آخرتگرایى ـ دنیاگریزى، عملگرایى ـ آرزوگریزى، امیدوارى ـ یأسگریزى، پایدارى ـ پرهیز از رفاهزدگى، تعقلورزى ـ غفلتزدایى، تواضعگرایى ـ تکبرگریزى.
نخبگان، نقشى برجسته در تحولات اجتماعى دارند و در نهج البلاغه نیز به این نقش اشاره شده است. نخبگان در نهج البلاغه گروههاى مختلف را شامل مىشود: انبیاى الهى، امامان معصوم، نیکان و صالحان و حتى رهبران کفر و نفاق. نقش پیامبر اسلام(ص) در تحول جامعه عرب از دیدگاه امام على(ع) و نقش امام معصوم و صالحان در تداوم حرکت اصلاحى پیامبر و عناصر دیگرى که از دیدگاه نهجالبلاغه در تغییرات اجتماعى ایفاى نقش مىکنند ـ مانند منافقان و رهبران جاه طلب و خودخواه ـ از مباحث مطرح شده در این نوشتار است. در پایان نیز به نقش آگاهى و جهل مردم در حرکت نخبگان اجتماعى پرداخته شده است.
در این نوشتار نخست به صورت اجمالى موضوع گزینش در ادبیات دانش مدیریت مرور مىشود و با تبیین مفهوم و جایگاه آن با رویکرد اسلامى، پیش نیازهاى پرداختن به موضوع اصلى مقاله ارائه مىگردد. از آنجا که بخش قابل توجهى از نامهها و گفتارهاى آن حضرت در نهج البلاغه در رابطه با معیارهاى گزینش است و در این مقاله نیز مجال پرداختن به همه آنها نیست، نگارنده قلمرو بحث را به بررسى معیارهاى گزینش در نامه 53 نهج البلاغه محدود کرده است. در این راستا، مجموعه معیارها در قالب دستهبندى از مقامهایى که در این نامه به معیارهاى گزینش افراد براى آنها اشاره شده است، پىگیرى مىشود.
در دیدگاه حضرت على(ع)، نگرش مدیران به «مدیریت» چگونه باید باشد؟براى پاسخگویى به این سؤال سعى شده است با استفاده از سخنان ایشان در نهجالبلاغه اصول کلى حاکم بر نگرش مدیران و وظایف کلى آنان در یازده اصل بررسى گردد:1.امانت بودن مسؤولیت و مدیریت؛ 2. ارزش ابزارى حکومت و مدیریت؛ 3. نگرش اخلاقى به مدیریت؛ 4. سلسله مراتب و مشارکت در مسؤولیتها؛ 5. مسؤولیت فرصتى اخلاقى و معنوى؛ 6. عمران و آبادانى در کنار وظایف فرهنگى؛ 7. ضرورت استفاده از تجارب تاریخى در مدیریت؛ 8. حقوق و وظایف متقابل؛ 9. نگرش مثبت و کرامتمدار به انسانها؛ 10. توجه به قدرت و نظارت الهى؛ 11. توجه به مشارکت و نقدپذیرى در مدیریت.
جُستار حاضر به بررسی و تحلیل موضع امام حسین (ع) در برابر معاویه میپردازد و درصدد ارائه پاسخی علمی است به این پرسش اساسی که چرا امام حسین (ع) در دوران حکومت معاویه، علیه او قیام نکرد؟
برخی از تاریخ نگاران، پای بند بودن امام حسین (ع) به مفاد عهدنامه صلح امام حسن (ع) را که از سوی معاویه یکطرفه نقض شده بود، علت عدم قیام آن حضرت در روزگار حکومت معاویه میدانند. برخی دیگر این موضوع را مطرح میکنند که علت عدم قیام امام حسین (ع) در دوران حکومت معاویه این بود که او بر خلاف یزید ظواهر اسلام را رعایت میکرد.
نگارنده در این نوشتار ضمن ردّ این دلایل، به طرح این موضوع میپردازد که هدف اصلی امام حسین (ع) همانند برادرش امام حسن (ع)، حفظ و پاسداشت کیان اسلام بود و همان دلایلی که امام حسن (ع) را به پذیرش عهدنامه صلح واداشت،امامحسین(ع) رانیز از قیاممسلحانه وعلنی بازداشت.