رواج عرفان ابن عربی در سرزمین های شرقی جهان اسلام، با ممالک عربی و غربی قابل مقایسه نیست. مخصوصاً جوهر فکر او که اندیشة وحدت وجود و مبحث انسان کامل است را فقط اندیشه وران شرق مخصوصاً ایرانیان شیعی به درستی توضیح داده اند. فیض کاشانی، متکلم و محدث شیعی، از بزرگانی است که با وجود نقدهای معدودی که بر محی الدین دارد، با پذیرش اصول عرفان وی، تبیین معارف شیعی را بر اساس آموزه های وی وجهه همت خود قرار داده است، نگرش های توحیدی و ولایی فیض که به شدت تحت تأثیر آموزه های نظری عرفان است و در تألیفات کلامی و حکمی او مانند اصول المعارف و کلمات مکنونه تبلور یافته، از مواردی است که در حد امکان، در این نوشتار بدان ها پرداخته شده است
مسئله اصلی این پژوهش بررسی، تحلیل و نقد دیدگاه فخر رازی درباره مراتب کمال انسان، به روش توصیفی- تحلیلی است. وی کمال را به تقویت دو قوه عقل نظری و عملی تعریف می کند و در برخی آثارش از کمال به عنوان معادل سعادت بهره می گیرد. او در آثار مختلفش مراتب متعددی برای کمال ترسیم کرده است. دیدگاه های مختلف او درباره کمال را می توان در ابتدا بر دو قسم دانست: مراتب کمال انسان در دنیا و مراتب کمال در آخرت؛ و مراتب کمال انسان در دنیا را می توان از سه منظر فلسفی، اخلاقی و عرفانی دسته بندی کرد. هر کدام از این اقسام نیز با تقریرهای مختلفی بیان می شوند.