فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۸۷۵ مورد.
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۵ شماره ۶۷
حوزههای تخصصی:
قلب به عنوان یکی از محوری ترین کلمات در قرآن کریم برای معرفت و رسیدن به ایمان معرفی شده است. علامه طباطبایی قلب در قرآن را در جهت جسمی آن و به معنای قلب صنوبری که در درون سینه می تپد، در نظر نگرفته است، بلکه به اعتقاد وی قلب در قرآن همان نفس یا روح انسان است. علامه طباطبایی معتقد است، قرآن قلب را در معناهایی مانند عقل، نفس و روح بیان کرده است و عباراتی مانند فؤاد، صدر و نفس در قرآن به معنای قلب استفاده شده اند. تفاوت در تعابیر قرآنی به اعتقاد علامه هرگز به معنای تفاوت هستی شناختی نیست. با این بیان قلب دارای جایگاه ها و کارکردهای متفاوتی می باشد. پژوهش حاضر در صدد بیان نظریات تفسیری علامه طباطبایی درباره کارکردهای معرفتی قلب است. برای این منظور ابتدا معنای قلب ازنگاه لغویون مورد واکاوی قرار گرفته است؛ سپس کارکردهای معرفتی که عبارت اند از عقل، سمع، علم، وحی، ذکر، فقه، از تفسیر المیزان استخراج شده و ارتباط قلب با هر کدام جداگانه مورد تحلیل قرار گرفته است. هر کدام از این کارکردها ضمن فرایندی به افزایش ادراک قلب منجر می شوند که فرایندها در این نوشتار بیان شده است.
ویژگى هاى موضوع علوم انسانى و دلالت هاى روش شناسانه و غایت شناسانه آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار، با روش توصیفى و تحلیلى، در پى تبیین ویژگى هاى موضوع مورد مطالعه علوم انسانى یعنى کنش هاى انسانى، و تعیین دلالت هاى روش شناختى و غایت شناختى آنهاست. وابستگى موضوع مورد مطالعه علوم انسانى به آگاهى، اراده، اختیار، نیازها، مقتضیات زمانى و مکانى، و ویژگى هاى فرهنگى محققان و همچنین هدفمندى، معنادارى، انتزاعى بودن و تأثیرپذیرى کنش هاى انسانى از پیامدهاى احتمالى، مهم ترین ویژگى هاى موضوع علوم انسانى اند. بررسى هاى این نوشتار نشان مى دهد که توجه به این ویژگى ها، موجب مى شود: اولاً به پیچیدگى مطالعه کنش هاى انسانى اذعان کنیم؛ ثانیا از انحصار روش علوم انسانى در روش تجربى بپرهیزیم و حتى الامکان در بررسى هاى خود از روش هاى مختلفِ کشفِ واقعیت بهره گیریم و ثالثا هدف علوم انسانى را در راستاى هدف غایى فعالیت هاى انسانى ترسیم کنیم.
واکاوی روش تأویلی ابن رشد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله تأویل در منظومه اندیشه ابن رشد جایگاه ویژه ای دارد، این مسأله کلید حل تعارض دین و فلسفه، نشان دهنده نادرستی نسبت کفر به فلاسفه و عامل فهم و تبیین نصوص دینی است. از نظر ابن رشد تأویل گذر از معنای ظاهری و پی بردن به مقصود باطنی متن است. روش تأویلی ابن رشد، براساس مذهب جمع است وی تلاش درجمع میان عقل و وحی و دین و فلسفه دارد. بر این اساس برای تأویل ضوابطی ارائه می دهد و تصریح می کند، فلاسفه که دارای روش برهانی هستند شایسته تأویل متون دینی هستند اما اجازه اشاعه آن را در میان مردم ندارند.
سهم صور خیال، اراده و عقل در حصول مفهوم عقلی با تکیه بر فلسفه ی نفس ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبارشناسی و فهم دقیق آرای بسیاری از فیلسوفان در باب ادراکات، بدون توجه به نظریه ی عقل ارسطو، به خصوص در باب چگونگی حصول مفهوم عقلی، ممکن نیست. این نوشتار در تلاش است با تکیه بر بازخوانی متن آثار ارسطو و نیز محورقراردادن نفس شناسی ارسطو، تفسیری نو از مسأله ارائه کند: الف) مفهوم عقلی حاصلِ دستگاه شناختی انسان است نه قوه ی عاقله ی محض؛ ب) در این دستگاه، عامل فعلیت بخشِ معقولاتِ بالقوه نه عقل بیرونی است نه عقل درونی محض، بلکه هریک از بخش های مختلف دستگاه شناختیِ انسان (حس، خیال، اراده و عقل) به نحوی در بالفعل شدن معقول بالقوه نقش دارند؛ ج) فرایند شکل گیری ادراکات از الگوی طولی واحدی پیروی نمی کند، بلکه کارکردهای بخش های مختلف دستگاه شناختی درهم تنیده اند، به طوری که نمی توان مرز مشخصی میان قوای حسی، خیالی و عقلی و نیز میان کارکرد هایشان ترسیم کرد. از منظر ارسطو، با همان ادراکی که شیء جزئی محسوس را درمی یابیم، ذات کلی و خالص آن را نیز درمی یابیم.
زن و عقلانیت برمبنای انسان شناسی فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آرای اندیشمندان و نیز فارابی، درباره زنان، عباراتی دال بر نسبت ضعف ونقص عقل به آنان وجود دارد که سوءبرداشت ها و ابهاماتی را درپی داشته است. جستجو در آرای انسان شناسی فارابی و تطبیق نظرات وی در مورد زن، راهی است برای تشخیص و برخورد منطقی با تمایزات زن و مرد. انسان شناسی فارابی نشان می دهد، زن و مرد ازلحاظ برخورداری از موهبت عقل و قوای حاسه و متخیله، با یکدیگر تفاوتی ندارند. وی درکسب سعادت، هم خود فرد و هم جامعه را دخیل دانسته و جنسیت را وارد نمی کندبا تفکیک ساحت خردمندی و خردورزی قابل تبیین است. زنان و مردان در ساحت خردمندی (برخورداری اولیه از قوای عقلانی) یکسان هستند اما در خردورزی (به فعلیت رساندن قوای عقلانی) موانع متفاوت دارند و این موانع تا کنون برای زنان بیش از مردان تحقق یافته است. اولین مانع،برمبنای نظام مزاج شناسی، غلبه بیشتر طبع سردی در زنان و تأثیر آن بر قوای عاقله است.دوم، محدودیت زنان از کسب تجربه است که برخاسته از نظام ها و فرهنگ های حاکم بر جوامع بوده و منجر به نقصان عقل تجربی می شود که در صورت بروز برای مران نیز به ضعف خردورزی منجر می شود. به عبارتی مانع ذاتی برای تعقل زنان نیست بلکه هردو عرضی و قابل رفع است.
تبیین آثار تشکیک پذیری معرفت در حکمت متعالیه در گستره تعریف فلسفه، نظریه صدق و زبان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
وجود در حکمت متعالیه امری مشکَّک است. هم سنخ انگاری «وجود» و «معرفت» در این نظام، سبب اتحاد احکام آن دو و تشکیک پذیری معرفت، همسان با تشکیک پذیری وجود می شود. پژوهش جاری با فرض ثبوت مشکَّک انگاری معرفت، درصدد بررسی و تبیین آثار و لوازم معرفت تشکیکی در سه حیطه خاص «تعریف فلسفه»، «نظریه صدق» و «نظریه زبان شناختی» از منظر صدرالمتألهین و با رویکرد تحلیل-منطقی عبارات وی است. رهیافت به دست آمده، تفسیری نوین از تعریف فلسفه ارائه می دهد و ناکارآمدی منطق صوری و نظریه صدق منطبق با آن در نظام معرفت شناسی تشکیک پذیر را تبیین می کند. از سوی دیگر، نظریه زبان صدرالمتألهین نیز طیف پذیر بوده، همسان با معرفت شناسی وی، تشکیک پذیر است.
تبیین و بررسى مبناگرایى علامه طباطبائى با نگاهى به شبهات جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
اغلب حکماى مسلمان در حوزه تصورات و تصدیقات به قرائت خاصى از مبناگرایى قایل اند. یکى از این فلاسفه، فیلسوف معاصر علامه طباطبائى است. در مبناگرایى علامه، ابتناى نظریات بر بدیهیات در تصورات از طریق تعریف، و در تصدیقات تنها از راه برهان شکل مى گیرد. وجه تمایز مهم مبناگرایى علامه از دیگر حکماى مسلمان، منحصر ساختن بدیهیات در اولیات است. پرسش اصلى نوشتار حاضر این است که دیدگاه علامه در باب مبناگرایى چیست و چه اشکالاتى بر آن وارد است؟ در این تحقیق با استفاده از روش توصیفى و تحلیلى به بررسى این پرسش پرداخته شده است. به نظر مى رسد با توجه به اینکه علامه، از سویى مبناگرایى خود را بر بدیهیات به ویژه اولیات بنیان نهاده و از سوى دیگر معیار صدق گزاره هاى نظرى را ارجاع آنها به بدیهیات در ماده و صورت دانسته است، اشکالات مطرح شده درباره مبناگرایى وارد نیست و مبناگرایى اسلامى از چنان ظرفیتى برخوردار است که توان پاسخ گویى به انتقادات مطرح شده را داراست؛ هرچند مبناگرایى علامه به جهت منحصر کردن بدیهیات در اولیات، مشکلاتى نیز دارد.
مبانی معرفت شناختی سینوی و کاربرد آن در اثبات خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی براهین خداشناسی
بررسی چیستی و شرایط تحقق علم، از جمله پرسش های کهن در منطق، متافیزیک، معرفت شناسی و فلسفه علم است. در تفکر سینوی، هویت «علم» صرفاً علم عقلی و یقینی و نیازمند اکتساب است. شیخ الرئیس معلومات پیشینی و فطری را برنمی تابد و مبنای معرفت یقینی در دو حوزه تصور و تصدیق را برپایه تحصیل «اولیات» می داند. از نظر وی، در فرآیند اکتساب معرفت یقینی، «اعتقاد» به مثابه اولین مؤلفه، دارای هویت روان شناختی است که در شرایط خاصی به یقین عینی تبدیل می شود و برهان را یک استدلال مفید معرفت یقینی می سازد. تجربه در اندیشه سینوی، محصول اختلاط قیاس عقلی و استقرای حسی است. از استقرای ناقص حسی، علم یقینی و کلی حاصل نمی شود و آن صرفاً نقش تمهیدی و زمینه سازی دارد؛ اما تجربه که با استقرا فرق دارد، علم یقینی و کلی پدید می آورد. وی در آثار فلسفی خود، با استفاده از مبانی منطقی و روش قیاس برهانی، به اثبات خدا به عنوان یک مسئله نظری و غیر بدیهی پرداخته است. کاربرد مبانی معرفت شناختی ابن سینا در برهان پذیری خدا، به ظاهر قدری متعارض و منشأ بروز مناقشاتی در این زمینه است که سازگاری آنها، با نگاه کلی و جامع نگر به منظومه معرفتی وی قابل تبیین است.
واقع گرایی معرفت شناختی غیر مستقیم از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در معرفت شناسی معاصر، در باب ماهیت ادراک حسی و واقع نمایی آن، نظریات متعددی مطرح شده که از آن میان «واقع گرایی معرفت شناختی» بر این عقیده است که معرفت نسبت به جهان خارج ممکن بوده، عالم خارج مستقل از معرفت بشری وجود دارد و معرفت ما توصیفی از آن می باشد. واقع گرایی معرفت شناختی به دو قسم «مستقیم» و «غیرمستقیم» تقسیم می شود. در بدو امر چنین به نظر می رسد که نظریه ملاصدرا در باب ادراک حسی، با هر یک از واقع گرایی مستقیم و واقع گرایی غیرمستقیم وجوه مشترکی دارد. اما با اندکی تأمل تفاوتهای نظر ملاصدرا با هریک، به لحاظ دیدگاه خاص وی در باب هستی شناسی آشکار و پیدایش نوعی «واقع گرایی غیرمستقیم صدرایی» ناگزیر خواهد شد که در این مقاله به بیان آن پرداخته ایم. آموزه «اتحاد عالم و معلوم»، واقعیت مجرد و مثالی علم را به مثابه واسطه میان عالم و معلوم خارجی معرفی کرده و «تطابق وجودات طولی ماهیت» واقع نمایی ادراک حسی را تبیین می کند. اما به نظر می آید که ادراک یک شیء مادی که به واسطه و در پرتو ادراک یک وجود مجرد مثالی در عالمی غیر از عالم طبیعت به وقوع پیوسته، علیرغم سازگاری درونی که با دیگر آموزه های صدرایی دارد، از فهم متعارف از ادراک حسی به دور بوده و خود محل بحث است.
طرحی برای برون رفت از معضل ارزش صدق؛ بر مبنای معرفت شناسی فلسفة ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نظر برخی از منتقدان اعتمادگرایی، نظریه های معرفت شناختی اعتمادگرایانه دچار معضل ارزش هستند. زاگزبسکی اعتقاد دارد برای حل این معضل باید رابطة میان بستر و زمینه و فرایند شکل گیری باور با باور را درونی کرد تا دچار معضل ارزش نباشد. این پژوهش درصدد بررسی این مسئله که آیا نظریة معرفت شناختی ملاصدرا قابلیت حل معضل ارزش را دارد؟ با آن که فلاسفة اسلامی معرفت را مانند معرفت شناسان غربی به عنوان باور صادق موجه مورد توجه قرار نداده اند ولی خصایصی در نظریة اتحاد عالم و معلوم ملاصدرا وجود دارد که به نظر می رسد توانایی حل معضل ارزش را دارد؛ ازجمله اتحاد وجودی دانستن رابطة میان فاعل شناسا با باور، که موجب درونی بودن رابطة میان آن ها می شود. همچنین ملاصدرا برای تبیین درونی بودن رابطة میان فاعل شناسا با باور، فرایندهای شناخت را از نوع علّی و معلولی و ماده و صورت می داند و معتقد است ارزش مندی فاعل شناسا بر حصول باور صادق مؤثر است.
هندسه معرفت دینی فخرالدین رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فخر رازی در اوایل حیات علمی خود سخت از نقش عقل در حوزه دین دفاع می کرد اما در دوران متأخر، بُرد عقل در حوزه الهیات را محدود دانسته و نقل و شهود را کارآمدترین ابزار می داند. او برهان، قرآن و عرفان و به تعبیری دینداری و خردورزی را با هم قابل جمع می بیند و به جایگاه برتر نقل و شهود اذعان می کند، فهم دین را به وسیله عقل لازم و یکی از مهم ترین کارکردهای عقل را فهم باورهای دینی و رفع تعارض و تناقض از مدعیات دینی می داند. تمام تعریف و تمجیدی که رازی از جایگاه خِرَد و خردورزی به عمل می آورد، به همین کارکرد عقل برمی گردد. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و انتقادی به ترسیم هندسه معرفت دینی رازی پرداخته و دیدگاه وی در باب جایگاه هر یک از اضلاع این شکل هندسی و چگونگی ترتّب آنها بر یکدیگر مورد بررسی قرار گرفته و به این نتیجه می رسد که هندسه معرفت دینی وی مثلثی است که اضلاع آن را قرآن، عرفان و برهان تشکیل می دهد. عقل نقش مقدماتی و مبنایی برای حصول معرفت متعالی قرآنی و عرفانی دارد و کنار نهادن آن در هیچ مرحله ای موجّه نیست.
شکاف میان معرفت و فعل اخلاقی در اندیشه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
سقراط بر این باور بود که میان معرفت و فعل اخلاقی، هیچ شکافی وجود ندارد؛ چراکه معرفت انسان، موجب تحقق فعل می شود. ارسطو ضمن انتقاد از این نگرة سقراط، علت شکاف میان معرفت و فعل اخلاقی را ضعف اراده می دانست. ابن سینا نیز برخلاف سقراط، معرفت را شرط کافی فعل در نظر نمی گرفت؛ اما برخلاف ارسطو، تأثیر میل بر اراده را هم علت شکاف میان معرفت و فعل اخلاقی نمی دانست؛ بلکه از نظر او، ارادة ناشی از معرفت عقلانی، موجب تحقق فعل اخلاقی می شود. وی در تبیین مسئله شکاف میان معرفت و فعل اخلاقی، چندین علت درونی و بیرونی را برمی شمرد که مانع از تحقق معرفت عقلانی در انسان می شوند. بنابراین اگر معرفت بر پایه سستی نظیر وهم و خیال ابتنا داشته باشد و از جنس عقل نباشد، فعل تحقق نمی یابد و اگر هم تحقق یابد، غیراخلاقی است. علاوه بر این، ابن سینا با تفسیر عقلی از آیات و روایات، بر گفته های خویش شاهد می آورد و درنهایت معتقد می شود که عواملی نظیر عبادت حقیقی، حاکمیت عقل بر سایر قوا و تحقق معرفت یقینی، موجب رفع شکاف میان معرفت و فعل اخلاقی می شوند.
ذاتیات انسان و نقش آن در علوم انسانى بررسى تطبیقى دیدگاه آیت اللّه مصباح و آبراهام مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
در حوزه انسان شناسى، دو رویکرد عمده «انسان شناسى فلسفى» و «انسان شناسى تجربى» دنبال مى شود. این پژوهش به دنبال آن است که آراى دو انسان شناس معاصر را به نمایندگى از این دو رویکرد درباره ذاتیات انسانى مقایسه کرده، آثار اشتراکات و اختلافات مبنایى آنها را در علوم انسانى بررسى کند. ازاین رو از میان فیلسوفان مسلمان آراى آیت اللّه محمدتقى مصباح متکى بر منابع اسلامى و حکمت متعالیه، و از میان روان شناسان انسان گرا آراى آبراهام هارولد مزلو متکى بر فلسفه رمانتیک، فلسفه اگزیستانسیالیسم و دیدگاه تجربه گرایى را مدنظر قرار داده است. این پژوهش در نتیجه گیرى، متوجه اشتراکات محدود و ظاهرى و اختلافات بسیار و ریشه اى این دو متفکر درباره این مسائل اساسى شده است؛ به گونه اى که اختلافات یادشده موجب گردیده تا ایشان در مقام توصیف پدیده هاى انسانى، تبیین روابط میان آنها، تعیین موضوعات و مسائل تحقیق، و انتخاب ابزار و منابع شناخت، به گونه متفاوت بیندیشند، و در مقام دستور و تعیین هنجارهاى رفتارى نیز در ارزش گذارى، سیاست گذارى، و توصیه نسبت به رفتارها و مسائل انسانى، داورى هایى متعارض داشته باشند.
معرفت شناسی انسان از منظری دینی: بررسی دیدگاه فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مباحث ناظر به انسان را می توان به مباحث وجودشناختی و معرفت شناختی تقسیم کرد. رازی در آثار خود مباحث متعددی را در معرفت شناسی انسان ارائه کرده است. برخی از دیدگاه های او در خصوص معرفت شناسی انسان از این قرارند: قوای انسان با وجود داشتن محدودیت هایی امکان کسب معرفت را دارند؛ معارف انسان در دو دسته نظری و عملی قرار می گیرد؛ عوامل غیرمعرفتی همچون تقوا و گناه در معرفت انسان اثرگذار است؛ انسان ها به لحاظ معرفتی در یکی از طبقات ناقصان، کاملان و کاملان مکمِّل قرار دارند؛ اولیا در طبقه کاملان هستند و انبیا (ع) کاملان مکمِّل اند که وظیفه ایشان هدایت ناقصان به سمت کمال است؛ لازم است ناقصان نسبت به انبیا اعتماد و تبعیت معرفتی داشته باشند؛ انسان به لحاظ معرفتی هرگز قادر به برتری یافتن نسبت به ملائک نیست. در این مقاله، که مطالب آن با روش توصیفی تحلیلی ارائه شده است، نشان داده می شود که انسان ها دارای قوای معرفتی جهت کسب معرفت هستند، اما در مسیر کسب معرفت صحیح ضرورتاً نیازمند تبعیت از انبیا (ع) و تعالیم الهی اند، زیرا راهی غیر از آن جهت کسب آن معارف وجود ندارد.
برهان معرفت نفس از فارابی تا صدرای شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
مسئله معرفت نفس و ملازمه آن با معرفت خداوند، از ابتدای شکل گیری اسلام و اندیشه اسلامی، به تأثر از روایات صحیحه معصومان در میان مسلمانان مطرح شد. در این میان، فیلسوفان مسلمان تحت تأثیر آموزه های اسلام، در تبیین این مسئله بسیار کوشیدند و آن را به عنوان یکی از مسائل حکمت اسلامی مطرح کردند. حکمای مسلمان، این مسئله را از دو منظرِ معرفت حضوری نفس و شناخت حصولی آن محل بحث و کنکاش قرار دادند. در حوزه علم حصولی، آنها کوشیدند برهانی بر ملازمه بین معرفت نفس و معرفت رب عرضه کنند. در این مقاله روند شکل گیری این برهان، که ما آن را «برهان معرفت نفس» می نامیم، از زمان فارابی تا صدرا بررسی می شود. هرچند مشائیان از این برهان نهایتاً اثبات عالَم مفارقات یا محرک غیرمتحرک را نتیجه گرفتند، اما سهروردی نخستین کسی است که صراحتاً توان اثباتی این برهان را اثبات واجب الوجود دانست و بعدها صدرا چهار تقریر از این برهان عرضه کرد.
عقل هیولانی مفارق(separate Matterial Intellect) در فلسفه ابن رشد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
ماهیت عقل در آثار ارسطو با ابهام مواجه است، و فلاسفه مشائی و بویژه ابن رشد برای رفع آن تلاشها نموده اند. ابن رشد در فلسفه خود عقل هیولانی را زیربنای تحلیل ماهیت عقل نزد ارسطو قرار می دهد، و آن را در کتاب تفسیر کبیر بر رساله نفس ارسطو، و با توجه به نظرات مفسران پیشین مطرح می کند. او در این تفسیر به دنبال ارائه شرحی منسجم درباره کیفیت شناخت و تعیین ماهیت قوه عقلانی انسان است و عقل هیولانی را قوه ای مفارق و مجرد، اما دارای ماهیت پذیرندگی می شناسد. در این مقاله با توجه به آثار ابن رشد، ابتدا سه تعریف مختلف از عقل هیولانی آورده شده، سپس نقدهای وی را بر تفاسیر سایر مفسران پبشین ارسطو و نیز پاسخ وی به اشکالات مطرح در زمینه عقل هیولانی آورده شده تا نیل به مقصود اصلی ابن رشد درباب عقل هیولانی میسر گردد.
تحلیل موقعیت شناخت های غیر واقعی در گستره انکشافی عقل کلی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۵ شماره ۶۷
حوزههای تخصصی:
عقل کلی عبارت از جوهری است که به هیچ وجهی تعلق به اجسام ندارد؛ نه از جهت وجود مانند اعراض، نه از جهت فعل و تصرف مانند نفوس، و نه به جزئیت و امتزاج مانند ماده و صورت. عقل کلی به جهت گستره و احاطه علمی و مخزنیت آن نسبت به ادراکات عقلی، توسط حکیمانی نظیر علامه طوسی به عنوان نفس الأمر صور و احکام ذهنیه دانسته شده است. علامه حلی در زمان استفاده از محضر علامه طوسی این نظریه را نقد کرده است که لازمه گفتار حکیمان این است که صور کاذبه نیز در عقل فعّال منتقش باشند. بیان علامه طوسی و نقد شاگرد ایشان علامه حلی، سرآغاز یکی از مهم ترین مباحث فلسفی شده است و فیلسوفان و حکیمان را به تفکر و ارائه راه حل برای مشکل احاطه علمی عقل فعال نسبت به احکام کاذبه واداشته است. در این نوشتار پس از تبیین و سنجش و بررسی مهم ترین این راه حل ها، تحلیلی وجودی بر پایه حکمت متعالیه، برای حل مشکل احاطه علمی عقل کلی بر صور و احکام کاذب و غیر واقعی ارائه شده است.
مقایسة نظریة فطرت عقل با انسان معلق در اندیشة سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربرد علم حضوری و شهود نزد ابن سینا از اهمیت درخور توجهی برخوردار است؛ به همین دلیل، نظریه انسان معلقِ وی نمونه بارز کاربرد مقام شهود محسوب می شود. متناظر با این نظریه می توان از نظریه دیگری یاد کرد که به نظریه فطرت شهرت دارد. شباهت دو نظریه یادشده در این مقام و استفاده از الفاظ مشابه مبنی بر توجه به مقام، فی نفسه نگارندگان را به مقایسه تطبیقی میان این دو نظریه برانگیخته است. نتیجه اجمالی این تحقیق، تقدم نظریه انسان معلق بر نظریه فطرت، آن هم در یک ارتباط طولی، از حیث مبانی و لوازم و ملاک های این دو نظریه است. در مجموع می توان گفت که نظریه انسان معلق، در اثبات جوهریّت نفس، به حیطه نفس شناسی و نظریه فطرت، در مقام تمایز میان بدیهیات یقینی با سطح عامه، به حوزه معرفت شناسی مربوط می شود. تأمل در ملاک ادراکات نفسی نشان می دهد که ملاک فخر رازی، مبنی بر وسط یا عدم وسط در تشخیص قضایای اوّلی و غیراوّلی، بر ملاک ابن سینا تقدم معرفتی دارد. بدین ترتیب می توان مبناگروی سخت گیرانه فخر رازی، علامه حلی و خواجه نصیرالدین طوسی، مبنی بر تعیین اولیات به عنوان تنها قسم بدیهی و موجه به خود، را با ارجاع به مقام انفسی و ادراکات مقام نفس و پسانفس مدلل کرد.
ادراکات فطری (پیش آورده ها) از نظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث فطرت و امور فطری در انسان از جمله مباحث مهمی است که سابقه طولانی در اندیشه اسلامی و غربی دارد و بسیاری از فلاسفه و متفکران در این باره به وی ژه در اثبات آن سخن گفته اند به حدی که حتی برخی از صاحب نظران در فلسفه اسلامی، پذیرش ادراکات فطری اخلاقی را بهترین راه حل نسبی گرایی اخلاقی دانسته اند. در این نوشتار ابتدا کاربردهای واژه فطری را درباره ادراکات انسان بیان کرده، سپس دیدگاه ملاصدرا را بر هریک از این کاربردها عرضه کرده و در نهایت به این نتیجه رسیده ایم که برخلاف برخی از فیلسوفان غرب چون افلاطون و لایب نیتس، از نظر ملاصدرا، بنابر مبانی خاص انسان شناختی وی، از قبیل حدوث جسمانی نفس، انسان ادراک فطری به معنای دریافت هاو شناخت های حصولیِ پیشین که مقتضای آفرینش وی بوده و از ابتدا همراه او باشند، ندارد و بر مبنای اصول و مبانی ای چون «مساوقت وجود و علم»، «علم بسیط مشترک بین انسان ها» و نیز «علم معلول به ذات خود مستلزم علم به علت است»؛ ادراک حضوری فطری در دیدگاه ملاصدرا قابل پذیرش است.
تبیین «معرفت تشکیکی» بر پایه ی وجود انگاری معرفت در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظام هستی شناسی در حکمت متعالیه، بر پایه ی نظریه ی «اصالت وجود و تشکیک مراتب آن» استوار است. حقیقت معرفت در این نظام، از سنخ وجود بوده و ازاین رو، دارای احکام مشترکی با آن است. مسانخت وجود و معرفتْ امکان اثبات «معرفت تشکیک پذیر» را فراهم می آورد. مسأله ی پژوهش جاری توصیف تشکیک پذیری معرفت و در پیِ آن، بررسی امکان و مؤلفه های آن در حکمت متعالیه است. رهیافت حاصل، که با روی آورد تحلیلی- منطقیِ عبارات صدرالمتألهین به دست آمده، اثبات معرفتی تشکیک پذیر(به سبب مسانخت وجود و معرفت) است که مراتب آن متناسب با مراتب وجودی مُدرِک و مُدرَک پدید می آید. ازاین رو، معرفت با تغییر مراتب وجودی آن دو، متّصف به شدّت و ضعف شده، در این میان، ابزار شناختِ مُدرِک نیز متناسب با مرتبه ی وجودی معرفت و نحوه ی حصول آن خواهد بود.