دیدگاههای عرفا در مباحث معرفتشناختی (هرچند نه با این عنوان) در متون عرفانی مطرح شدهاند. در شمارههای پیشین نظریات عینالقضاة همدانی و صدرالدین قونیوی در این خصوص مورد بحث قرار گرفت. این مقاله به دیدگاههای عارفی دیگر یعنی شیخ سید حیدر آملی پرداخته است. در راستای این هدف، نگارنده ضمن معرفی اجمالی شخصیت علمی سید حیدر آملی، به استخراج، طبقهبندی و طرح دیدگاههای وی پرداخته است.
علم حضوری بنیادیترین موضوع در فلسفه معرفت و سنگ بنای مابعدالطبیعة متعالی است. اولین تقسیم علم آن بود که یا حصولی است و یا حضوری. قسم دوم هر چند نقشی اساسی و بس مؤثر دارد اما به دلائلی مورد بیمهری قرار گرفته است.
مقالة حاضر تحلیل و بررسی این بخش از علم را برعهده دارد. لذا نخست به تمایز میان علم حضوری و حصولی پرداخته است تا ماهیت علم حضوری برملا گردد. ویژگیهای علم حضوری، اقسام علم حضوری و اثبات اصالت علم حضوری از دیگر مباحث گفتار حاضر است و در هر زمینه دیدگاهها و نظریههای عمده و اصلی مطرح شدهاند.
چکیده:
یکى از مباحث اساسى و کلیدى در فلسفه که اثبات و عدم آن نقش بنیادین در پارهاى از مسائل فلسفى دارد، مسئله اتحاد عاقل و معقول است.از دیرباز حتى خیلى پیش از اسلام این مسئله مورد توجه اندیشمندان بوده و دیدگاههاى متفاوتى درباره آن ارائه شده است.در این میان، دیدگاه رئیس فلاسفه مشاء در عالم اسلام به درستى روشن نیست; ایشان از سویى، در کتاب شفاء و اشارات به طور صریح و قاطع به مخالفتبا آن پرداخته است، و از سوى دیگر، در کتاب مبدا و معاد با ارائه بیانى اجمالى و تفصیلى به طور جانبدارانه از نظریه اتحاد عاقل و معقول دفاع کرده آن را اثبات مىکند.اینکه کدام نظریه مورد اعتقاد ابن سینا بوده و این که کدام یک از این دو دیدگاه او مقدم بر دیگرى است و یا آن چه در مبدا و معاد آورده بر اساس ممشاى قوم (مشائین) بوده یا نه مباحثى است که در این مقاله تلاش شده با استمداد از شواهد و قراین تا حدودى به آن پاسخ داده شود.
دیدگاههای عرفا در مباحث معرفتشناختی(هر چند نه با این عنوان) در متون عرفانی مطرح شدهاند. در شماره قبل نظریات عینالقضاه همدانی در این موضوع مورد بحث قرار گرفت.
این مقاله به دیدگاههای معرفت شناسانة عارفی دیگر یعنی صدرالدین قونیوی پرداخته است.
در راستای این هدف، نگارنده ضمن معرفی اجمالی شخصیت علمی قونیوی، به استخراج و طبقهبندی و طرح دیدگاههای وی براساس کتاب "اعجازالبیان" وی پرداخته است
بحث از ویژگیهای علم حضوری و تفکیک آن از علم حصولی و نیز نقش مهم آن در معرفتشناسی اسلامی بعنوان مبناییترین معرفت و شالودة علم حصولی از ویژگیها و امتیازات فلسفة اسلامی نسبت به سایر دیدگاههاست. آنچه در این مقاله آمده است در تبیین و تحلیل مباحثی از این دست میباشد.
با توجه به اینکه تفاوت علم حضوری با حصولی اساساً باین دلیل است که یکی به نظام وجود و دیگری به نظام مفهوم تعلق دارد، این مقاله به برخی وجوه تفاوت علم حصولی با حضوری میپرازد. یکی از تفاوتها مرجع خارجی داشتن اولی و عدم آن در دومی است که نتیجه آن این خواهد بود که صدق و کذب به معنای مطابقت و عدم مطابقت ذهن با عین تنها در مورد علم حصولی قابل طرح باشد؛ اگر چه معنایی دیگر از حق و صدق بر علم حضوری قابل اطلاق خواهد بود. تفاوت دیگر این است که در علم حضوری برخلاف حصولی، تقسیم به تصور و تصدیق ناموجه خواهد بود.
بیان همین مطلب سبب میشود که نویسنده دانشمند(ره) نحوة پیوند و ارتباط اشیأ را مورد بررسی قرار دهد و بر آن شود که گاهی این پیوند، به گونهای معرفتشناختی است که در واقع انسان بواسطة ذهن خود با بسیاری از اشیأ دیگر ارتباط مییابد و گاهی ارتباط فراتر از مفهوم و ذهن است و به عبارتی پیوندی وجودی و مربوط به علم حضوری است. وی با بهرهگرفتن از تعبیر «اضافة اشراقی» به تبیین این امر میپردازد.
مولف، در پایان علم حضوری نفس به خود را به مثابه علت و سبب پیدایش علم حصولی به اشیأ و مقدم بر آنها دانسته و با طرح بحثی تطبیقی میان صدرالمتالهین(ره) و دکارت حق را به جانب حکیم بزرگ اسلامی میدهد.
مباحث معرفتشناختی عرفا (اگر چه نه با همین عنوان) در متون عرفانی مطرح شدهاند. در این سلسله مقالات، این مسائل استخراج و طبقهبندی شده و البته در محدودة عرفان اسلامی معرفی خواهد شد.
در راستای این هدف، نگارنده نخست به نقل مطالبی از متون معتبر عرفانی پرداخته و سپس مقاله را با درج اظهارات عینالقضاة همدانی، عارف قرن ششم پی میگیرد.
همچنین در آغاز، مختصری درباره شیوه بحث توضیح داده شده و تا اندازهای به حدود و امکانات و مشکلات کار اشاره گردیده است.
بحث و بررسی پیرامون مسألة «توجیه» بخش مهم و عمدهای از دغدغهها و چالشهای معرفتشناسی نوین را به خود اختصاص داده است. اگر چه این بحث در دورة معاصر ویژگیهایی خاص و بعضاً منحصر به فرد دارد، لیکن اصل و طرح این بحث دست کم از زمان افلاطون بوده است و پس از او نیز همواره، به طور جدی مورد بررسی و موشکافی قرار گرفته است.
در این میان فلسفة اسلامی نیز نقشی در خور و سازنده ایفا کرده و به ابعاد مختلف این موضوع به نحوی عمیق پرداخته است.
آنچه در این مقاله مورد بررسی و توجه قرار گرفته است تبیین برخی مفاهیم اساسی و نیز نحوة رویکرد فلسفة اسلامی به این موضوع و تأکید ویژه بر نقش اولیات به مثابه باورهای یقینی پایه در شکلگیری باورهای موجه است
چکیده
ذهنشناسی و تحلیل مفاهیم ذهنی یکی از اساسیترین مباحث فلسفه ذهن است و گیلبرت رایل فیلسوف قرن بیستم در این زمینه کار جدی و قابلتوجهی انجام داده است. این نوشتار در پی تشریح دیدگاههای محوری رایل در زمینه مذکور است. نویسنده ابتدا این ادعای او را طرح میکند که ابهامها و سوء برداشتهای فلسفی و گسترش موهوم جهان واقعی، نتیجه همگونسازی یا اطلاق نادرست واژههایی است که به لحاظ طبقه و مقوله متفاوتند؛ سپس به دیدگاه او در مورد نظریه ثنویت دکارتی پرداخته، در نهایت، تفسیر او را از افعال ذهنی به عنوان صرف قابلیتها و استعدادها بیان میکند.