دیدگاه های استفاده کنندگان درباره فضای فراغتی، در زمره مهم ترین معیارهای نیاز سنجی و مکان یابی این فضاها است. برنامه ریزی برای این نیاز شهروندان در شهر تهران تنها با بررسی امکانات و محدودیت ها میسر نیست و نظر شهروندان – که برنامه ریزی برای آنها صورت می گیرد – نقشی اساسی در آن ایفا می کند. شرایط متفاوت مردم و گروه های اجتماعی ساکن در شهر خواسته های متفاوتی را به وجود می آورد که باید در هر برنامه ریزی مد نظر قرار گیرد. شناخت دیدگاه ها، ویژگی ها و نیازهای شهروندان می تواند در برنامه ریزی فضاهای فراغتی و تفریحی به برنامه ریزان شهری کمک کند. به نظر می رسد در برنامه ریزی برای ایجاد فضای گذران اوقات فراغت در شهر تهران، به عوامل مؤثر بر دیدگاه ها و نگرش های شهروندان در این باره توجه نمی شود. این عدم توجه را می توان بعد پنهان و یاحلقه مفقوده برنامه ریزی، طراحی و اجرای فضای فراغتی نامید که یا کاملا به فراموشی سپرده می شود و یا به شکلی صوری به آن پرداخته می شود. در مقاله پیوست، دیدگاه های گروهی از شهروندان تهرانی درباره نوع، توزیع، تنوع، نحوه دسترسی و مشکلات استفاده از فضای فراغتی در مناطق نمونه شهر ارزیابی شده است. شایان ذکر است که الگوها و مدل های پیچیده فراوانی برای ارزیابی دیدگاه های شهروندان وجود دارد که پرداختن به آنها هدف این پژوهش نبوده است. مدل ورودی این بررسی مدل رابرتز است. با استفاده از این مدل، در این ارزیابی تاثیر سن، تحصیلات، جنس، میانگین اوقات فراغت و کیفیت خدمات ارائه شده در فضاهای فراغتی در میزان نیاز به این فضاها سنجیده و تلاش شده است نقش «تمایل شهروندان به برقراری ارتباطات اجتماعی » از طریق حضور در این فضاها را در« میزان نیاز به این فضاها» ارزیابی نماید. در پایان نیز مدل جدیدی بر اساس یافته های پژوهش ازائه شده است. پژوهش از نوع پیمایشی است که در سه منطقه شهر تهران انجام شده و در آن از روش ها و پارامترهای متداول ریاضی استفاده برای سنجش عوامل تاثیر گذار بر دیدگاه های شهر وندان در باره فضاهای فراغتی استفاده شده است. همچنین، از پرسشنامه به عنوان ابزار جمع آوری دیدگاه های شهروندان بهره گرفته شده است. نتایج و یافته های این پژوهش حکایت از آن دارد که فضاهای فراغتی مناطق نمونه در سطح نسبتا قابل قبولی قرار ندارند و شهروندان تهرانی، صرف نظر از پایگاه اقتصادی و اجتماعی، برای بهره برداری از امکانات موجود فراغتی شهر با مشکلاتی (از قبیل دشواری دسترسی، گرانی و ...)مواجه هستند. بر این اساس، به نظر می رسد مسؤولان شهری باید برای ارتقا، توزیع مناسب و ایجاد فضاهای جدید اقدامات مؤثری را در برنامه کار خود قرار دهند.
مسأله: قرار گرفتن افراد و گروه های مختلف با اندیشه ها و رفتارهای متفاوت در کنار هم و لزوم احترام به حقوق همدیگر و همزیستی مسالمت آمیز ضرورت طرح و شناخت مدارای اجتماعی را به عنوان ابزاری برای حل این مسایل خاطر نشان می کند.
روش: در این نوشتار برای سنجش مدارای اجتماعی در جامعه مورد مطالعه با استفاده از روش توصیفی و پیمایشی به طراحی مقیاسی چند بعدی بر مبنای مدل کینگ (با ابعاد مدارای عقیدتی، سازمانی، هویتی، رفتاری) پرداخته و با احتساب حجم نمونه به 300 نفر، جمعیت نمونه را از افراد 15 سال به بالای سه شهرستان خرم آباد، بروجرد و نورآباد به وسیله نمونه گیری نسبی- طبقه ای انتخاب شده است. با استفاده از پرسشنامه به جمع آوری داده ها اقدام شده و داده ها به وسیله نرم افزارهای مربوط تحلیل و گزارش شده اند.
یافته ها: در جامعه مورد مطالعه، مدارای قومیتی و ملیتی و مدارا در رفتار با مجرمان در سطح متوسط رو به بالا، مدارای جنسیتی، مدارای محلی، مدارای عقیدتی در سطح متوسط و مدارا نسبت به جرم و مدارا در روابط جنسی و مدارای سازمانی در سطح پایینی قرار دارد.
نتایج: میزان شاخص کل مدارای اجتماعی در استان لرستان متوسط رو به پایین است. این نشان دهنده آن است که در بعضی از حوزه ها (روابط محلی) احتمال پیدایش رفتارهای تضادآمیز و منازعه ای بالا بوده و توجه به این شکاف ها ضروری است.
کشور ژاپن با داشتن مساحتی حدود ¼ مساحت ایران و جمعیت دو برابر آن، با استفاده از سیاست های اقتصادی کشاورزی و روستایی مبتنی بر فرهنگ تولیدی و وطن پرستی و اولویت منافع ملی بر منافع فردی توانسته است اغلب محصولات کشاورزی خود را خود تولید کند و موفقیت در کشاورزی را دست مایه صنعتی شدنش قرار دهد، ولی در ایران با توجه به منابع طبیعی فراوان به این مهم دست نیافته و با صادرات نفت و اتکا به درآمد نفت به واردات بی مهابای محصولات کشاورزی پرداخته که نه تنها در زمینه تولید محصولات غذایی خودکفا نیست، بلکه در زمینه صنعت نیز وابسته است. در این مقاله به سیاست های کشاورزی و روستایی ایران و ژاپن پرداخته شده و ریشه های فرهنگی ای که سبب این تصمیمات شده مورد توجه قرار گرفته است.