رژیم صهیونیستی به عنوان بازیگر اشغالگر در جنگ 22روزه، ابتدا هدف اصلی خود را نابودی حماس اعلام کرد؛ اما پس از مدت کمی، تحت تاثیر مقاومت در غزه، به تدریج با عدول اهداف اولیه، از بین بردن توان موشکی حماس را هدف خود دانست. این رژیم اهداف دیگری از قبیل تلاش برای تمدید آتش بس با جنبش حماس و احیای قدرت بازدارندگی خود پس از شکست در لبنان را نیز در سر می پروراند. بازیگران بین المللی از جمله آمریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد نیز به دنبال تامین منافع خود و امنیت رژیم صهیونیستی و تثبیت جایگاه منطقه ای آن بودند. مهم ترین پیامد این جنگ، شکست رژیم صهیونیستی در یک نبرد نامتقارن و نابرابر از یک گروه کوچک چریکی بود. این نتیجه موجب ارتقای جایگاه حماس و مقاومت از یک سو و پایان افسانه شکست ناپذیری رژیم صهیونیستی از جانب دیگر شد. در سطح بین المللی هم افول قدرت آمریکا محرز و ضعف ابزارهای این کشور در منطقه برای تثبیت هژمونی آن آشکار شد. جنگ غزه کاهش اعتماد به نهادهای مدافع امنیت بین المللی را به دنبال داشت و مرز بین ادعا و واقعیت، در نحوه عملکرد این نهادها شفاف تر شد.
یکی از ویژگی های بارز جهان اسلام از آغاز دهه 1350ش به بعد رویکرد مجدد برخی از گروه ها به اسلام و شکل گیری جنبش هایی بوده است که توسط پژوهشگران غربی به آن ها عنوان بنیادگرایی داده شده است. رفتار سیاسی گروه های اسلام گرا در منطقه خاورمیانه از رفتار خشونت آمیز تا مسالمت آمیز در نوسان بوده است. پاکستان نیز از جمله کشورهایی است که جایگاه مهمی در موضوع اسلام سیاسی دارد. اهمیت این کشور در این موضوع از یک طرف، به دلیل نقش اسلام و گروه های اسلام گرا در تحولات سیاسی پاکستان و از سوی دیگر، به دلیل فراهم ساختن بستر مناسب برای شکل گیری و رشد تفکرات بنیادگرایی از نوع طالبانیسم در این کشور و صدور آن به کشورهای همسایه است. به نظر می رسد محیط اجتماعی پاکستان، نقش اسلام در تحولات سیاسی این کشور، فعالیت طرفداران مکتب دیوبندی، وجود مدارس مذهبی و نقش قدرت های خارجی به ویژه عربستان از عمده ترین دلایل رشد اسلام سیاسی رادیکال در پاکستان است.لذا به نظر می رسد محور اصلی این پژوهش، تبیین دو نکته باشد: اول، علل رشد اسلام خواهی در پاکستان و دوم، دلایل رویکرد برخی از گروه های اسلام گرا به رفتار خشونت آمیز.
پست صهیونیسم یکی از جریان های فکری در بین یهودیان و روشنفکران اسرائیلی طی دو دهه اخیر است. درباره تاثیر این جریان فکری بر صهیونیسم و آینده اسرائیل اختلاف نظر وجود دارد. برخی آن را برای اسرائیل مثبت و راهی برای برون رفت از بحرانها می داند و برخی آن را منفی و متزلزل کننده بنیادهای فکری صهیونیسم و نظریه دولت یهود و در نتیجه بی ثبات کننده اسرائیل معرفی می کنند. در این مقاله سعی شده است با توجه به این دو دیدگاه و با توجه به تاثیر و تاثر متقابل بین پست صهیونیسم و تحولات سیاسی و اجتماعی در اسرائیل تاثیر پست صهیونیسم بر آینده اسرائیل تبیین شود.