انقلاب اسلامی با تکیه بر قدرت نرم خود که بر گرفته از اندیشه، فرهنگ و تفکر اصیل اسلامی است، تغییرات و تحولات اساسی در ساختار و کارکرد نظام بین الملل و رفتار ملت های جهان به وجود آورد؛ و با به چالش کشیدن نظام بین الملل و قواعد حاکم بر آن، نشان داد که قدریت های شرق و غرب هر دو در جهت تسلط بر ملت های جهان عمل کرده و ماهیت هر دوی آن ها سلطه جویانه و مادی گرایانه است.
انقلاب اسلامی با ترسیم مرز جدیدی که به تعبیر امام خمینی(ره) مرز بین مستضعفان و مستکبران بود،[i] جبهه ای جدید در برابر غرب و شرق ایجاد و سبب خیزش دوباره جنبش عدم تعهد و ملت های مستقل و نقش آفرینی آن ها در عرصه روابط بین المل گردید.
انقلاب اسلامی توانست با ارایه الگوی عملی و نظری از جمهوری اسلامی و نیز ترغیب مسلمانان به هم گرایی و وحدت اسلامی، هویت سیاسی و دینی جدیدی بر اساس ارزش های دینی به مسلمانان ببخشد و با زنده نگه داشتن حضور مردم در عرصه های مختلف انقلاب، زمینه مشارکت و حق تعیین سرنوشت مردم را فراهم کند. پدیده انقلاب اسلامی پس از چند سده به شکل عملی و عینی، اسلام و جوامع اسلامی را از انزوا و سکون خارج کرد و مردم مسلمان منطقه را نسبت به حق و حقوق و توانایی های خود آگاه کرد و طلسم شکست ناپذیر بودن غول استبداد و اختاپوس استعمار و امپریالیسم را ابطال نمود و بار دیگر «جسارت و اعتماد به نفس» را به ملت های مسلمان بازگرداند.
امروز امواج بیداری اسلامی به سرعت در حال پیشرفت در سراسر جهان بوده و ارزش های اسلامی در حال احیا می باشند. موج بیداری اسلامی باعث شکست سیاست های استعماری شده است و دشمنان سعی دارند تا با این موج عظیم که در سراسر دنیا فراگیر شده از هر راهی با به کار بستن حربه های گوناگون مقابله کنند.
امام خمینی(ره) در خصوص بیداری مسلمانان می فرماید: «معنى صدور انقلاب ما این است که همه ملت ها بیدار بشوند و همه دولت ها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتارى که دارند و از این تحت سلطه بودنى که هستند، نجات بدهند».[ii] و مقام معظم رهبری در بیست و دومین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) با تأکید بر این بیداری می فرمایند: «بیداری عظیم اسلامی در شمال آفریقا و منطقه (خاورمیانه) حوادثی بسیار مهم و تاریخ سازند؛ حوادث مصر، تونس، لیبی، یمن و بحرین هر کدام حکم و تحلیل خود را دارد اما وقتی ملتی بیدار شد و احساس قدرت و توانایی یافت هیچ چیز مانع پیروزی او نخواهد شد».
ایشان افزودند: «نظام سلطه، شیطان بزرگ و صهیونیست های خون خوار، تلاش می کنند پیروزی نهایی ملت ها تحقق نیابد اما اگر ملت های بیدار شده به ندای قرآنی صبر و استقامت پایبند و به وعده های الهی مطمئن باشند، بدون تردید پیروز خواهند شد».[iii]
ما در این مقاله به دنبال پاسخ گویی به این سئوال هستیم که آیا تحولات اخیر در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران بوده یا متأثر از پروژه ای با مدیریت خارج از منطقه می باشد؟
ایده اصلی مقاله حاضر این است که سرنوشت دموکراسی های تحمیلی در نهایت به شرایط داخلی و نه شرایط خارجی وابسته است. دموکراسی ها تنها زمانی ثبات می یابند که در کشور مربوطه منابع قدرت از لحاظ اقتصادی، فکری و سیاسی به شکل عمده ای توزیع شده باشند. به نحوی که هیچ گروهی نتواند رقبای خود را سرکوب کند یا سلطه خود را حفظ نماید. این بحث مستند به موارد تاریخی است که در آنها نشان داده می شود چگونه دموکراسی های تحمیلی عمدتا با شکست مواجه شده اند.در این مقاله به این سوال عمده پاسخ داده می شود که میزان اهمیت عوامل داخلی و خارجی در روند تحقق دموکراسی سازی چگونه است؟ آیا دلیل اصلی گسترش دموکراسی در جهان، فشارهای خارجی است یا نه دموکراسی ها تنها زمانی میسر می شوند که عوامل داخلی به شکل شایسته و بایسته ای به وجود آیند؟ در این ارتباط اهمیت نسبی هر کدام از عوامل داخلی و خارجی چه میزانی است؟ بسیاری از محققین به این موضوع پرداخته اند و به نظر می رسد این امر نیازمند مطالعه ای نظام مند و جامع می باشد.
امنیت در دوران بعد از جنگ سرد با شاخص های متنوع تری همراه گردیده است. نظریه پردازانی همانند باری بوزان براین اعتقادند که امنیت موسّع محور اصلی تمامی قالب های تحلیل امنیتی در دوران جدید نظام بین-الملل می باشد. سیاست های بهداشتی و مداخلات بشردوستانه را باید به عنوان دو مؤلفه تشکیل دهندة امنیت موسّع در سیاست راهبردی ایالات متحده دانست. در این مقاله تلاش می شود تا جغرافیای بهداشتی در سیاست امنیتی آمریکا مورد ارزیابی قرار گیرد. لازم به توضیح است که چنین رهیافتی در قالب امنیت موسّع تبیین می گردد.
سیاست امنیتی آمریکا در دوران بعد از جنگ سرد در حوزه موضوعات مکتب انتقادی از جمله سیاست های بهداشتی، محیط زیست و موضوعات مربوط به حقوق بشر مورد پیگیری قرار می گیرد. هریک از مؤلفه های یاد شده بخشی از ضرورت های راهبردی آمریکا را تشکیل می دهد. امنیتی شدن موضوعات جامعه محور، اقتصاد محور و انسان محور در سیاست خارجی آمریکا را می توان به عنوان واقعیت جدید رویکرد امنیتی آمریکا دانست.
بلافاصله پس از فروپاشی و اعلام استقلال روسیه به رهبری یلتسین ، توجهات به برنامه های اصلاحات اقتصادی البته با سبک و گرایش به سرمایهداری آغاز شد . از آنجایی که رویکرد به نظام سرمایهداری پیش از هر چیز نیازمند برقراری حکومت قانون میباشد و به هر دلیلی این مهم از دستور کار مسئولان امر حذف گردیده بود ، چشم انداز روشنی از اصلاحات اقتصادی متصور نبود . این زمان را در حقیقت میتوان به عنوان نقطه آغازین تکوین الیگارشی در روسیه قلمداد نمود چراکه میبایستی برای دستیابی برای دستیابی به اقتصاد مبتنی بر بازار ساختارهای اقتصادی کاملا تغییر یافته و از مالکیت دولتی خارج شوند...