اندیشه و نظرات «میشل فوکو» فیلسوف سیاسی قرن بیستم، بیشتر در حوزه ی فلسفه، جامعه شناسی، روانشناسی و حتی سیاست محل بحث و نظر است؛ با این حال، برخی رویکردهای وی به ویژه آنجا که به بحث عناصر و شاکله های دولت مدرن، آن هم در فضایی ملهم از اندیشه های پست مدرنیسم و پوزیتیویسم مدرنِ غالب می پردازد می تواند در حقوق بین الملل معاصر، مورد توجه و واکاوی جدی قرار گیرد. در این مقاله، فارغ از ورود جدی به رویکردهای فوکو در زمینه ی مباحث حقوق بین الملل عمومی، به دیدگاه وی در خصوص شاکله ی دولت مدرن می پردازیم و رویکرد فوکو در خصوص مفهوم دولت را با مفهوم مسئولیت حمایت که خود مفهومی بحث برانگیز در حقوق بین الملل معاصر است، مورد بررسی تطبیقی قرار خواهیم داد.
نهضت مشروطیت ایران نقطه عطف و عصر نوینی در فرایند کلی اندیشه سیاسی شیعه به شمار می آید. این برهه تاریخی آغازگر نخستین رویارویی عمیق بین اسلام و غرب در ایران جدید است. در این دوره، طرح مفاهیم و پرسش های تازه در پهنه ایستار های پیشین و سنتی علمای شیعه، اندیشه و ادبیات سیاسی شیعه را وارد مرحله ای از بازشناسی، بازپروری، و پاسخ گویی به شرایط و دگرگونی های نو نمود. از همین رهگذر، این واقعه به نوبه خود و به عنوان یک تجربه تاریخی، نقش مهمی را در روند تحولات و مواضع علما در انقلاب اسلامی ایفا نموده است. بنابراین، در این مقاله کوشش شده تا با بهره گیری از روش تحلیل تاریخی، به این پرسش مهم و اساسی پاسخ داده شود که مهم ترین علت عدم مداخله و حتی مخالفت آیت الله سیدمحمدکاظم یزدی با نهضت مشروطه چه بوده است؟ با توجه به اسناد و مدارک موجود به نظر می رسد که مهم ترین علت اتخاذ موضع منفعل و مخالفت ایشان با مشروطه ریشه در نوع نگاه و درک ایشان به واسطه شبکه اطلاع یابی خود درباره شرایط ایران و احساس انحراف و عدم انطباق و حتی ضدیت مسیر و اهداف نهضت مشروطه با موازین شرع مقدس اسلام داشته است.