جدایى دین از دولت، تنها یکى از میوههاى فرعى سکولاریسم است. سکولاریسم در غرب انگیزهها و اندیشههاى آدمى را دچار تحولى اساسى کرده و انسانى دیگر پدید آورده است. سکولاریسم به ظاهر ضدمذهب نیست؛ اما از ضدیت با مذهب بدتر است؛ زیرا خود را جایگزین و بدیل دین قرار داده است؛ به طورى که مىتوان گفت دین و دیانت جدیدى ظهور کرده است. یکى از مهمترین پیامدهاى سکولاریسم، فقدان گذشت است که زندگى را به جهنم تبدیل کرده است.
آقاى سروش در این گفتار به مسائل مهمى که چندان هم جدید نیستند، اشاره مىکند. وى توجه به ریشههاى مدرنیته، بهویژه علم تجربى جدید، و نیز توجه به آشپزخانه علم را که ممکن است ما را از استفاده از محصول علم بیزار کند، لازم مىشمارد. به نظر ایشان علم و تکنولوژى جدید، اهداف و غایات خود را بر جهان تحمیل مىکنند و بىرنگ و بىطرف نیستند. از این رو حضور دین در این دنیاى جدید، حضورى پارادوکسیکال است.
یکی از شاخصههای تمدن مدرن، مفهوم فاخر «حق» است که معیاری برای قانوننویسی در تمام کشورها و مکاتب و مسالک شده است. البته در پس دوران روشنگری، حق در مقابل تکلیف قرار گرفت و فیلسوفان و سیاستمداران برای عقب نشاندن دوران کلیساها (سنت) تلاش کردند.
نویسنده در این مقاله ابتدا مؤلفههاى مدرنیته را بیانکرده است، و سپس در مقایسه این مؤلفهها با عناصر و مؤلفههاى دین، مىکوشد تا نشان دهد میان دین و عقل مدرن سازگارى وجود ندارد .
آنچه در زیر آمده است خلاصه بخش اول این گفتگو است که به رابطه فقه و عقل یا رابطه فقه و علوم بشرى مى پردازد. دیگر بخشهاى گفتگو چندان نکته تازه اى در بر ندارد. به هر حال، ایشان معتقد است که دین عمدتاً به امور تعبدى و مسائل مربوط به رابطه انسان و خدا مى پردازد; اما روابط اجتماعى و بین المللى که براى خودشان حکم دارند(البته احکام مشترک) به خود آنها واگذار شده و شریعت در آنجا هیچ تعبدى برخلاف بناى عقلا نمى کند. ایشان تصریح مى کند که عقل، فطرت و بناى عقلا هر سه به یک معناست.
آقای قادری میان اندیشه ناب شیعه و لیبرال دموکراسی تعارض میبیند و معتقد است که وجود مفهوم امامت در اندیشه شیعی، مانع گذار از عقل امام و نقد آن است. در برابر آن، آقای کدیور معتقد است که امکان جمع بین این دو وجود دارد؛ منتهی نه با اندیشه سنتی؛ که با قرائت روشنفکری دین از مفهوم امامت.
در این مقاله درباره نظریه انتقادی جدید بحث شده است. این رویکرد در پاسخ به شبهههای پست مدرنیسم بر تفکر انتقادی و به منظور بازگشت به سنت اولیه مکتب فرانکفورت مطرح شده است. هدف اصلی صاحبان این نظریه، به چالش کشیدن شکاکیت و بدبینی نگرش پسا انتقادی پست مدرنیسم و احیای تفکر رادیکال است. نظریه انقادی جدید، اهمیت و ضرورت انطباق با شرایط جدید را تشخیص داده است. این نظریه میخواهد به اصول پایبند بماند، بیآنکه ضرورت بازنگری در نظریههای مکتب فرانکفورت را نایده بگیرد. این طرز تلقی، نظریه انتقادی جدید را به سمت دفاع از اصل «تداوم در عین تغییر» سوق داده است. این دیدگاه از ارائه یک راه حل رادیکال برای نقد سرمایهداری متاخر، فراسوی تفکر پسا انتقادی و پست مدرنیسم، دفاع میکند و در عین حال ملاحظات جدیدی را در برنامه خود گنجانده است.
هدف این مقاله تبیین و توصیف جریان های فکری درون جنبش بیداری اسلامی است. بر اساس یافته های این پژِوهش، جنبش بیداری اسلامی متأثر از هشت جریان مهم است که هر یک از آنها نیز به جریان فرعی تری تقسیم می شوند که تفاوت های مهمی در نوع نگاه به اسلام و احکام اسلامی و نحوه تعامل با دیگر مسلمانان و مشی مبارزاتی خود دارند. غلبه هر یک از این جریان ها در روند جنبش بیداری اسلامی می تواند تبعات متفاوتی را برای جهان اسلام و امت اسلامی به دنبال داشته باشد؛ لذا جمهوری اسلامی ایران به عنوان پرچمدار یک جریان مهم در جنبش بیداری اسلامی باید با شناسایی دقیق و موردی این جریان ها به اتخاذ راهبردهای مناسب به منظور تقویت جریان های عقل گرا، وحدت گرا و اجتهادی اقدام کند.
«دولت دینى» و جمهورى اسلامى از دو مؤلفه «جمهوریت» و «اسلامیت» تشکیل شده است؛ پرسش این است که این دو مقوله که یکى عرفى و دیگرى دینى است، چگونه قابل جمعاند و در جهانى که رو به عرفىشدن پیش مىرود چگونه مىتوان «دولت عرفى دینى» تشکیل داد. نویسنده ضمن ارائه دیدگاههاى مختلف، معتقد است که اگر احکام دینى از معبر دستگاههاى عرفى مردمسالار (مثل مجلس شورا و مجمع تشخیص مصلحت) بگذرد و مصالح عمومى از طریق این نهادها، فتاوى فقهى را تعدیل کند، هم پدیده سکولاریزاسیون (عرفىشدن) رخ خواهد داد و هم دولت دینى بوجود خواهد آمد.
بازرگان تا چند سال پیش از مرگش رویکرد حداکثرى به دین داشت و در چند سال اخیر به رویکرد حداقلى گرایید و هدف دین را منحصر در خدا و آخرت دانست. افراط و تفریط در اندیشه او ریشه در نگرش پراگماتیستى [ = فایدهگرایى ]او نسبت به دین و موضع تدافعى او براى توانمند نشان دادن دین در مقابل منکران دین یا مدعیان ناکارآمدى دین در دوران جدید بوده است.