در یک نظر سنجی از بزرگسالان آمریکایی که به تازگی از سوی وال استریت ژورنال صورت گرفت، «انحطاط اخلاقی»، بزرگترین مشکل پیش روی آمریکا در بیست سال آینده عنوان شد. همچنین در این نظر سنجی، بزرگترین دگرگونی شخصیت آمریکایی از سال 1950 به بعد، «ازدواج و خانوادههای ناپایدارتر» ذکر گردیده است. من با این دیدگاه عمومی موافقم و معتقدم این دو موضوع، ارتباط نزدیکی با هم دارند. شواهد تجربیِ موجود حاکی از آن است که کاهش ازدواج و فروپاشی خانواده، عامل عمده انحطاط اخلاقی هستند. این بدان علت است که بچهها ارزشهای اخلاقی را درون خانواده و اساساً با تکیه بر والدین خود به عنوان سرمشق، میآموزند. وقتی خانوادهها ناپایدارند، وقتی پدر و مادر در خانه حضور ندارند، از لحاظ عاطفی سردند، یا پرمشغلهاند و یا هنگامی که خودشان مشکل اخلاقی دارند، یادگیری ارزشهای اخلاقی از سوی بچهها با مانع مواجه میشود. در این مقاله، پیرامون شکست والدین در الگو قراردادن ارزشهای اخلاقی برای کودکان، صرف زمان برای انجام وظیفه والدین و دیگر شرایط خانواده برای تربیت کودک، بحث خواهم کرد.
در شماره پیشین مطرح شد که ارائه تعریفی جامع از خانواده ـ که همه مصادیق آن را در برگیرد ـ ممکن نیست زیرا سیر تطورات خانواده، به ویژه در دوران معاصر، آنچنان عمیق و گسترده است که میان مصادیق متعدد و متکثر آن وجه مشترک و قدر جامعی نمیتوان یافت. از این رو، جامعه شناسان معاصر به جای ارایه تعریفی جامع، به بررسی و تعریف گونههای مختلف خانواده همت گماردهاند. این نوشتار نیز در شماره قبل، با تقسیم تطورات تاریخی خانواده به دو دوره «پیش از انقلاب صنعتی» و «پس از انقلاب صنعتی» به بررسی گونههای مختلف خانواده در دوران پیش از انقلاب صنعتی پرداخت. در این شماره، در ادامه بحث قبل، به بررسی و تعریف گونههای جدید خانواده پس از از انقلاب صنعتی و علل و عوامل بروز و ظهور آنها میپردازیم.
پژوهش حاضر با ترکیب سه وجه از ساختار توزیع قدرت در خانواده، یعنی وجوه تقارن رابطه ، وحوزه قدرت و نحوه ی برخورد زن وشوهر ، میزان دموکراتیک و غیردموکراتیک بود توزیع قدرت در خانواده را مورد مطالعه قرار داده است. این پژوهش با استفاده از رویه پیمایش و از طریق پرس وجو در سه منطقه ی 3، 6 و 16 شهر تهران وبا یک نمونه 200 نفری انجام شده است. تکنیک های آماری مورد استفاده، آماره های شاخص تمرکز و تشتت، هم بستگی دو متغیری، هم بستگی جزئی، تحلیل عاملی، رگرسیون چند متغیری و تحلیل مسیر بوده است. یافته های تحقیق نشان می دهد ساختار قدرت در خانواده های جنوب شهر غیردموکراتیک تر و در شمال شهر دموکراتیک تر بوده است و عواملی نظیر سطح تحصیلات و اشتغال زنان، مشارکت زنان در انتخاب همسر، باعث افزایش و متغیرهایی نظیر تصور فرمان برانه زن از نقش خود و تصور اقتدارگرای شوهر، موجب کاهش دموکراتیزه شده خانوده می گردد.
در این مقاله، ضمن بررسی روند کلی شرکت زنان در فعالیت های اقتصادی در چند دهه ی اخیر و تحول اندکی که در این زمینه حاصل شده، به ارائه ی نتایج یک بررسی در رابطه با تعارض نقش های خانه داری با کار زنان در بیرون خانه پراخته شده است. در این بررسی که با 325 زن در چهار منطقه ی تهران صورت گرفته، بیشتر زنان مورد پرسش (60درصد) بر اهمیت نقش سنتی و مسئولیت های خانه داری خود تأکید کرده و در قبال این نقش نسبت به کار بیرون از خانه اولویت قائل شده اند. آن ها معتقد بودند که بین کار به عنوان یک فعالیت اقتصادی در جامعه، وحفظ و نگهداری زندگی خانوداگی و مراقبت از کودکان تعارض وجود دارد و آن ها غالباً حفظ زندگی خانوداگی را بر کار بیرون ترجیح می دهند، اما هم چنان علاقه مند به کار و فعالیت اقتصادی بیرون از خانه هستند. قدر مسلم، این تعارض به آسانی قابل حل نیست، مگر آن که مانند برخی کشورهای توسعه یافته، مقررات و امکانات حمایتی وسیعی ایجاد شود و مادران بتوانند هنگام کار بیرون، از خدمات مؤسسات ذی ربط (مهد کودک، کودکستان و ...) و یا اشخاص بهره مند باشند و تفاهم بیشتری در این باره بین زن و شوهر پدید آید.
پیشتر از این، گروهی از محققان علوم اجتماعی، خانواده را به «گروهی از افراد که روابط آنان با یکدیگر بر اساس هم خونی شکل میگیرد و نسبت به هم خویشاوند محسوب میشوند»؛ تعریف کرده بودند. گروهی دیگر از جامعه شناسان، برای تعمیم خانواده، به گونهای که افزون بر روابط هم خونی، مواردی هم چون فرزند پذیری و پذیرشهای اجتماعی و قراردادی را نیز در برگیرد، خانواده را به گونه دیگری تعریف کردند. اما در این جا واژه خانواده را به طور دقیق تری مورد توجه قرار می دهیم.
حوزه مباحث زنان در سالهای اخیر شاهد آثار مکتوب متعددی بوده است. غنای علمی این آثار، عیارهای متفاوتی داشته است. صفحه معرفی و نقد کتاب تلاش میکند از میان آثار متعدد منتشره، آثاری را که از غنا و فربهی بیشتری برخوردارند، انتخاب کرده و به معرفی و نقد چارچوبهای محتوایی آن بپردازد. تمکین بانو، ریاست شوهر، به خامه «غلامرضا صدیق اورعی» با دو رویکرد حقوقی و جامعه شناختی به بررسی دو نقش همسری(بانو و شوهر بودن) در سازمان خانواده میپردازد
خانم دکتر شکوه نوابی نژاد، از اعضای شورای فرهنگی و اجتماعی زنان است. در سال 1356، در مقطع دکترای روانشناسی مشاوره از دانشگاه نبراسکای لینکن فارغ التحصیل شده او، پیشتر، در سال 1347 موفق به اخذ کارشناسی ارشد در رشته راهنمایی و مشاوره از دانشگاه آمریکایی بیروت شده بود. دکتر نوابینژاد از سال 1348 همکاری خود را با دانشگاه تربیت معلم (تهران) آغاز کرد که تا کنون ادامه دارد. وی، هم اکنون مسئولیت مدیریت گروه مشاوره این دانشگاه را بر عهده دارد. مسئله خانواده در جهان معاصر را طی مصاحبه ای پی می گیریم.
تدبیر منزل، تربیت فرزندان و همسر داری، از دیرباز، در حوزه مسؤولیت و نقشهای اجتماعی زنان بوده است؛ اما در جوامع مدرن و صنعتی زنان افزون بر نقش مادری و همسری، پا به پای مردان و برابر با آنان به کار بیرون از خانه پرداختند. به این تعدد نقش که قاعدتاً فشار مضاعفی را بر جسم و روان زنان تحمیل میکند، در جامعه شناسی، فشار مضاعف میگویند. که توضیحات بیشتر را در این مقاله پی می گیریم.
خانواده به عنوان نهادی اجتماعی، هسته نخستین پیوند اجتماعی انسان را بنیان مینهد و با تأمین مجموعهای از نیازهای انسانی، عهده دار نقشها و کارکردهای ویژهای است. مشارکت پذیری اعضای خانواده به عنوان نیاز اجتناب ناپذیر عصر ما، همة ابعاد انسانی را در سطوح مختلف فکری، عاطفی و رفتاری تحت پوشش قرار میدهد و در به ثمر رساندن اهداف خانواده حائز اهمیت است. فرآیند مشارکت پذیری از رویکردهای متفاوتی قابل تبیین است، اما نظام مند بودن کنش اجتماعی موجب میشود تا با بهره گیری از نظریه پارسونز، شرایط و موانع فرهنگی مشارکت پذیری اعضای خانواده بررسی شود.
ورود جهان به هزارة سوم توأم با تغییرات چشمگیری بوده است که از این میان نقش آفرینی بازیگران غیردولتی از اهمیت و اولویت زیادی برخوردار میباشد. جنبش زنان که با شعار «تساوی حقوق زنان و مردان» پا به عرصه گذارده و در اواخر قرن بیستم، در گسترة جهانی مورد اقبال زیادی واقع شد؛ از جمله این جنبش هاست که میطلبد مورد تأمل و بررسی دقیق قرار گیرد. ضرورت این امر با توجه به نفوذ ایده های این جنبش به جامعه ایرانی، بیش از پیش برای ما روشن میشود. افزون بر این، امروزه داعیه های این جنبش به مراتب وسیعتر و بیشتر از زمان تکوین آن میباشد؛ به گونهای که شکل و تعریف تازه ای از خانواده را عنوان مینماید که تا بیش از این برای ما چندان شناخته شده نبود. مجموع ملاحظات بالا، ترجمه کتاب «زنان و آینده خانواده» را که به بررسی ماهیت و انواع گروههای فمینیستی در غرب پرداخته است، ضروری میسازد. در ادامه، ترجمه سه فصل نخست از این کتاب ارائه میشود.
فرانسیس فوکویاما[1]، انقلاب فاجعه آمیز جنسی و اقتصادی را «فروپاشی بزرگ» نام داده؛ فروپاشیایی که بدون تردید هم اکنون به وقوع پیوسته است. اگرچه بسیاری از ادعاها و نتیجه گیریهای فوکویاما به بحث و بررسی دقیق نیاز دارند تا یک جنبة استدلال وی به طور جدی مورد توجه قرار گیرد (و آن اینکه): نیروها و سیستمهای جدید اقتصادی که بر جهان حکومت میکنند، به طور خودکار زندگی نهادینه شده خانواده را تباه مینمایند. بی تردید، منافع اقتصادی (شرکتهای) جدید چند ملیتی[2]، (وجود) خانوادههای باثبات را برنمیتابد. خانوادههایی که در کنترل کارگران و فروش محصولات برای آنها، به عنوان مانع محسوب میشوند. در چنین شرایطی، نمیتوان از دنیای تولید انتظار داشت که نسبت به تأیید و تثبیت زندگی اجتماعی، مبتنی بر رضایت و ثبات اقدامی نموده و یا گامی بردارد. اگرچه ممکن است در شرایط بحرانی، نیروهای سیاسی یا اجتماعی برای تحمیل نظم از بالا به صورت مؤثری ظاهر شوند؛ اما تنها مذهب سازمان یافته[3] - آن هم در مفهوم جهانی آن- توان لازم برای بهبود و حمایت از «بازسازی پایدار اصول اخلاقی» را دارا میباشد. متأسفانه تا این لحظه، روند کلی عملکرد کلیساهای مسیحی حکایت از آن دارد که تمایل چندانی برای محکومیت نیروهای متلاشی کننده «خانوادههای باثبات
نویسنده در ادامه بحث قسمت نخست، پس از تعریف و تبیین ویژگیهای بارز جنبش فمینیستی و توضیح اولین رکن آن که با عنوان «فردگرایی» از آن یاد شده است، در این بخش از تحلیل خود به بررسی دومین رکن فمینیسم ـ یعنی آزادی جنسی ـ میپردازد. به زعم وی هر چند «آزادی رفتارهای جنسی» که در پرتو اصل نخست ـ یعنی فردگرایی ـ معنا و مفهوم مییابد؛ در ابتدا قلمرویی محدود و مشخص داشت و بسیاری از تحلیلگران و حتی مردم عادی آن را موجه مییافتند، اما به یکباره ابعاد نوینی مییابد که در نهایت به فروپاشی «خانواده» و انحراف فمینیسم در راستای اهداف و اغراض مردانه منجر میشود. شاخص اصلی این بحث را موضوع حقوقی «سقط جنین» شکل میدهد. که در متن زیر ان را پی می گیریم.
در شماره پیشین، مراد از اصلاح و کیفیت رجوع در طلاق رجعی را تبیین نموده و منظور از «معروف» در آیه مورد نظر را بیان داشتیم. در این شماره ضمن توضیح در مورد دفعات رجوع مجاز مرد به زن در دوران عده طلاق، معانی عبارات امساک به معروف، تسریح به احسان، سراح جمیل و سرح به معروف و فرق عمل به معروف در مورد حقوقی که مرد باید برای بازگشت به زندگی زناشویی و یا ترک آن زندگی نسبت به زن رعایت کند مورد بررسی قرار خواهیم داد.
به اعتقاد جامعهشناسان، ازدواج، پیوند دوجنس مخالف بر پایه روابط پایای جنسی است. لذا رابطة دو فرد از یک جنس، چه به طور موقت و چه دائم، ازدواج خوانده نمیشود. از سوی دیگر در تعریف ازدواج، روابط جسمانی بین دو انسان از دو جنس مخالف، به خودی خود کافی نبوده و مستلزم انعقاد قراردادی اجتماعی میباشد که روابط جسمانی را مشروعیت بخشد. به بیان دیگر تحقق ازدواج، منوط به تصویب اجتماعی است. به اعتقاد «کارلسون» ازدواج فرآیندی است از کنش متقابل دو فرد (زن و مرد) که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیده و مراسمی را برای برگزاری زناشویی خود بپا داشته اند و عمل آنان مورد پذیرش قانون قرار گرفته است.