فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۵۴۱ تا ۳٬۵۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۷
85 - 126
حوزههای تخصصی:
در مطالعات میان رشته ای قرآن و علوم، نخستین پرسشی که به ذهن پژوهشگران خطور می کند این است که آیا اساساً بهره گیری از قرآن در بررسی امور مربوط به این علوم، چه در حیطه مبانی و چه در حیطه مسائل آن، امکان پذیر است یا نه؟ این تحقیق به دنبال امکان سنجی بهره گیری از آموزه های قرآن در حوزه مبانی علم فیزیک به عنوان پایه ای ترین علم در میان دیگرعلوم طبیعی است. به همین دلیل، ابتدا ماهیت متافیزیکی مبانی علوم فیزیکی در تلقی های مختلفی که از مفهوم متافیزیک وجود دارد، نشان داده می شود؛ سپس درباره جامعیت و منبعیت قرآن در مسائل متافیزیکی صحبت می شود و سرانجام با ارائه چند نمونه از مبانی متافیزیکی علوم فیزیکی که با بهره گیری از آموزه های قرآن مورد بررسی قرار گرفته اند، امکان بهره گیری از قرآن در واکاوی مبانی این علوم اثبات می شود<br />
گذار از خلیج ناپیمودنی میان قلمرو طبیعت و قلمرو اخلاق؛ معنا و نحوه ی تحقق آن در زیباشناسی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کانت در نقد اول اصول متافیزیک طبیعت را و در نقد دوم اصول متافیزیک اخلاق را ترسیم کرد. چون این دو نوع اصول از هم متمایز بودند میان طبیعت و اخلاق گسستی پدید آمد که کانت از آن به خلیج یا مغاک تعبیر کرد و تأکید ورزید که ناپیمودنی است؛ یعنی اگر فقط نقدهای اول و دوم را لحاظ کنیم باید به ثنویت یا دوپارگیِ مطلقِ سوبژکتیویته گردن بنهیم. اما در نقد سوم این وظیفه را بر عهده می گیرد که امکان گذار میان این دو پاره را تبیین کند و سوژه را به وحدت برساند. در این مقاله می کوشیم معنای این سخن را که میان طبیعت و اخلاق گذار رخ می دهد تبیین کنیم و در وهله دوم نشان می دهیم که این گذار چگونه رخ می دهد. اما قبل از آن، باید تعابیر استعاری «خلیج» یا «مغاک» را به تعابیر منطقی برگردانیم تا صورت بندی مسئله به شکل درست خود درآید. به محض انجام این کار «معنا»ی گذار و چیستی آن روشن می شود. برای ترسیم نحوه تحقق آن باید مفاهیم زیبا و والا را پیش بکشیم. گذار در امر زیبا در سه پدیده انجام می شود: علاقه عقلی به زیبا، پدیده نبوغ و نمادبودن زیبا برای اخلاق؛ که هر سه بر اساس غایتمندی صورت طبیعت انجام می شوند. اما در امر والا که بی صورت است باید از این غایتمندی فراتر رفت. معلوم خواهد شد که والا از دو جنبه امکان گذار را نمایش می دهد: با پیش آوردن ایده انسانیت و اخلاق و دیگر با بازنمود زیباشناختی قوه عقل «به عنوان هم نظری و هم عملی» که چیزی جز وحدت نیست.
نظریه حمل سید صدرالدین دشتکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دشتکی در ارائه نظریه حمل خود، از دو نظریه بدیل یاد می کند؛ «ثبوت امر لامر» و «تغایر مفهومی موضوع و محمول و اتحاد در ذات». دشتکی با نقد این دو دیدگاه، «تغایر اعتباری و اتحاد در وجود» را به عنوان نظریه حمل استاندارد معرفی می نماید. تحلیل ویژه دشتکی از مشتقات نقش مهمی در این نظریه دارد. انکار نسبت از دیگر عناصر تشکیل دهنده نظریه دشتکی است و با کمک آن می تواند حمل را به هوهویت و عینیت موضوع و محمول تحلیل کند. دشتکی در می یابد که هر یک از بساطت یا ترکب مشتق با نظریه حملی که او به دنبال آن می باشد، در تنافی اند و لذا تحلیل ویژه ای از مشتقات عرضه می کند. تحلیل او از مشتقات، راه را برای تفکیک دوگانه «ثبوت مبدا برای موضوع» و «اتحاد محمول و موضوع» هموار می سازد و او را در تحلیل قاعده فرعیه و جهت در عقدالوضع یاری می کند. همه این عناصر به یاری دشتکی می آیند تا بتواند قضایای لابتیه، هلیه بسیطه و معدوله را تحلیل کند و نظریه حمل منتخب خود را در مورد آن ها به کار گیرد.
مفهوم «جهان غیرمنطقی» از نظر ویتگنشتاین متقدم و رایل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین در رساله منطقی-فلسفی در شمار ه های ۳.۰۳۱-۳.۰۲ می گوید که جهانی غیرمنطقی تصورناپذیر است و درباره اش نمی توان سخن گفت. رایل (1946) مدعی شده است که اصولاً چیزی به نام معمای تصورناپذیری جهان غیرمنطقی و ناممکنی سخن در مورد چنین جهانی وجود ندارد. به زعم وی چنین معمایی وجود ندارد و بحث بر سر معناداری سخن در باب جهانی غیرمنطقی محصول خطای مقولهای است. رایل با نظر به معانی مختلف مفهوم «کاربست منطق» کوشیده است مفهوم «جهان (غیر)منطقی» را توضیح دهد. به باور او مفهوم «(غیر)منطقی» را تنها و تنها می توان بر اجراکنندگان قواعد منطق یا متخطیان از آن به کار بست، چرا که جهان و واقعیات سازنده آن به هیچ روی اجراکننده قواعد منطق یا متخطی از آنها نیستند. تنها زمانی می توان چیزی را (غیر)منطقی دانست که آن چیز توانا به پیروی یا تخطی از قواعد منطق باشد. جهان و واقعیات آن فاقد چنین توانی هستند. این بدان معنا است که اندیشناکی در مورد حمل مفهوم «(غیر)منطقی» بر جهان یکسر بیوجه و عبث است. حمل مفهوم «(غیر)منطقی» بر جهان مصداقی از خطای مقولهای است. در این مقاله خواهم کوشید با استفاده از تمایز هارمن میان منطق (استلزام) و عقلانیت (استنتاج) نشان دهم استدلال رایل علیه ویتگنشتاین برهانی ناکام است. استدلال خواهم کرد که دلیل رایل بر امتناع اسناد مفهوم «(غیر)منطقی» بر جهان ریشه در نادیده گرفتن تمایز مهمی است که هارمن بدان اشاره کرده است.
معنای فردیت و تعادل تراژیک در اشعار حافظ (نگرشی به اشعار حافظ از دیدگاه امر دیونیزوسی و آپولونی در فلسفه هنر نیچه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۶
123-146
حوزههای تخصصی:
تعادل تراژیک در فلسفه هنر نیچه عبارت از جمع و تعادل بین امر دیونیزوسی و آپولونی است. امر دیونیزوسی نیرو و میل به یگانگی با امر خاستگاهی و آری گویی به آن و امر آپولونی همین آری گویی در قالب زندگی ا ست. حرکت به سمت یکی شدن با اراده خاستگاهی به نحو دیونیزوسی در شعر حافظ و سنت عرفانی همان حالت سکر عارفانه است که با نماد می و ساقی معین می شود. به نحو سنتی در عرفان حرکت به سمت یکی شدن با امر خاستگاهی و فنای در آن همواره ارزش مطلق است، اما امر تراژیک با این متفاوت است. امر تراژیک ضمن حفظ این میل، امر خاستگاهی را در تجلیات آن یعنی در طبیعت و زندگی و فردیت نیز جویا می شود. تعادل تراژیک را باید آری گویی به تمام ابعاد هستی دانست که این امر در شعر حافظ معادل «رضا» و حاصل «رندی» است. حافظ بر خلاف سنت عرفانی که یکسره سُکری یا صحوی یعنی در جهت فنای در خدا یا زهدِ ریایی یا آمیزه ای بیروح از آنها قرار داشت راه حلی برای ماندن در عرصه تراژیک هستی ارائه داد تا نه در فنا، بلکه در رضا بر اساس «رندی»، از سرمستی حضور وجود بهره گیرد .
پزشکی جالینوس و مکاتب پزشکی یونان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
145-162
حوزههای تخصصی:
جالینوس پزشک، فیلسوف و منطق دان یونانی از اثرگذارترین افراد در پزشکی یونان باستان بود و آثار او همچنین در جهان اسلام و اروپا، اساس آموزش و عمل پزشکی بود. جالینوس از آن جا که به پزشکی بقراط تسلط داشت و دارای روش در پزشکی بود، موردتوجه بود. آن چه جالینوس را از دیگر پزشکان متمایز می نمود تاکید بر روش مند بودن او است. در زمان او سه مکتب پزشکی مهم به امر طبابت مشغول بودند: اصحاب تجربه، قیاس و حیل. این سه گروه در کسب دانش پزشکی، تعلیم آن و تشخیص بیماری و درمان، اختلاف نظرهایی با هم داشتند. مساله پژوهش حاضر شناخت مکتب های پزشکی زمان جالینوس و پاسخگویی به این پرسش که تعامل جالینوس با این مکتب ها چگونه بود و مکتب پزشکی جالینوس چه بود؟ جالینوس از روش تلفیقی مبتنی بر عقل و تجربه برای کسب دانش طب و درمان استفاده می نمود. او معتقد بود برای شناخت دقیق حقایق می بایست از روش های گوناگونی اعم از تجربه، آزمایش و تعقل و استدلال در کنار هم استفاده نمود.
بررسی معناشناختی واژه «دنیا» در قرآن کریم با رویکرد شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۰
203 - 225
حوزههای تخصصی:
واژه دنیا با یکصد و پانزده بار تکرار، یکی از پرکاربردترین و کلیدی ترین واژگان قرآن مجید است که مداقه در معنای کاربردی آن- مانند تمام الفاظ مصحف شریف- امری ضروری است؛ ازاین رو در این پژوهش تلاش می شود به تصویری درست از معنای واژه دنیا در قرآن دست یازیم. یافته های این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی کتابخانه ای نوشته شده است، بیانگر این مطلب است که اگر واژه دنیا از ریشه دنو باشد، مؤنث «أدنی» به معنای نزدیک تر است و اگر از دنائت باشد، مونث «أدنی» به معنای پست تر است. البته عرب ها این واژه را در معنای خسّت، رذیلت و پستی مهموز نمی کنند؛ لذا «أدنأ» نمی گویند. همچنین قرآن کریم از واژه دنیا به دو صورت اسمی و صفتی بهره برده است، در مقام اسم، معنای لغت نامه ای دنیا مدّ نظر نیست، اما در مقام صفت به جز در یک آیه، همیشه دو معنای پستی و نزدیکی مورد نظر است.
نسبت تاریخ نگاری با مسئله مرجع در عکاسی نزد رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
273 - 296
حوزههای تخصصی:
تاریخ نگاری عینی، به تعبیر دیگر، عینیت گرایی در تاریخ نگاری و مسئله وجود مرجع واقعی در عکاسی به ظاهر پیوند آشکاری با هم ندارند، چنان که بیشتر جستارهای معاصر که درباره نسبت تاریخ و عکاسی نگاشته شده اند با توجه به تعاریف جدید از قابلیت بازنمایی عکاسی و بدون توجه صریح به جریان های تاریخ نگاری نوشته شده اند؛گرچه همگی در نقد بازنمایی عکاسانه به آثار رولان بارت و دیگر هم عصرانش، به عنوان متون کلاسیک این حوزه، ارجاع داده اند. اما نکته ای که کمتر بدان پرداخته شده است آن است که توجه بارت به مسئله مرجع در عکاسی فراتر از ساختارگرایی صرف است و بازخوانی آراء بارت در دو حوزه به ظاهر متفاوت تاریخ نگاری و عکاسی نشان می دهد که نگرش انتقادی او به سنت تاریخ نگاری عینی در تمام مسیر فکری اش، از ساختارگرایی تا پساساختارگرایی، در حوزه های مختلف از جمله عکاسی حاضر بوده است. به عبارت دیگر، آنچه بارت در واکاوی مسئله مرجع در عکاسی جستجو می کند در اصل همان مسئله تاریخ نگاری عینی و نسبت آن با واقعیت است، همان واقعیتی که از نگاه او قابل بازنمایی نیست. بارت، که در واکاوی ساختار روایت های تاریخی بر امکان عینی گرایی در تاریخ نگاری تردیدهای جدی وارد می کند، در جستجو برای یافتن مرجع عکس ها در حوزه نشانه شناسی، اسطوره «عکس مساوی با واقعیت است» را به چالش می کشد و بدین ترتیب رویکرد واقع گرایی را در تاریخ و عکاسی از منظر نشانه شناسی به پرسش می گیرد.
ملاحظاتی بر نظریه ارجاع بدیهیات تصدیقی به علم حضوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدیهیات به عنوان زیرساخت معرفت فلسفی و بلکه همه معارف بشری از گذشته دارای ارزش بسزایی بوده است و لیکن به دلایل مختلفی به چرایی آن جز در مطاوی کلمات فلاسفه پرداخته نشده است. در تبیین و توجیه اعتبار و خطاناپذیری بدیهیات مبانی مختلفی مطرح شده است. یکی از این مبانی ارجاع بدیهیات به علوم حضوری و استفاده از خاصیت خطاناپذیری این علم برای تضمین صحت بدیهیات می باشد. آیت الله مصباح را می توان مبدع و یا نخستین مقرر این نظریه دانست. ایشان از شش بدیهی رایج تنها وجدانیات و اولیات را واجد شرایط بداهت می دانند و به دلیل اینکه علم حصولی و حس را مناشیء وقوع خطا می دانند، تلاش می کنند تا ارتباط وجدانیات و اولیات را با آنها قطع نمایند تا راه ورود خطا به بدیهیات مسدود شود و آن گاه برای تضمین صدق و بداهت بدیهیات آنها را با علم حضوری که سرچشمه ضمانت صحت است، پیوند می دهند. اما این نظریه به نظر می رسد با مشکلاتی روبرو است. نوشتار مذکور درصدد است تا با تبیین نظر ایشان و برشمردن ویژگی های علم حضوری ملاحظات وارد بر این نظریه را بررسی کند.
نقد و بررسی نظریه انالوژی توماس آکویناس در مبحث صفات الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معضل صفات الهی (صفات مشترک با انسان ها) و سخن معنی دار گفتن درباره خداوند دغدغه مشترک فیلسوفان متأله و متکلمان در علم کلام و فلسفه است. معضلی که یک سوی آن به مسلک تعطیل می انجامد و سوی دیگرش به تشبیه و تجسیم راه های گوناگونی که پیش روی ایشان مطرح است، یعنی بی معنایی، معنای سلبی، معنای ایجابی استعاری و مجازی، معنای ایجابی حقیقی اعم از اشتراک معنوی، اشتراک لفظی و صفات علی در این مقال مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت. انالوژی راه حل انحصاری توماس آکویناس است که فراتر از دو گانه اشتراک لفظی و معنوی با لحاظ دو مبنای مشابهت و علیت راهی نو را پیش روی فیلسوفان و متکلمان مسیحی هم برای مشکل مزبور و هم برای توجیه برخی عقاید خاص مانند تثلیث و تجسد گشوده است. در این مقال ضمن طرح تفصیلی انالوژی، مبانی، ابعاد، جایگاه و اقسام آن به نحوه تطبیق آن بر صفات الهی، سپس به بررسی و نقدهای وارد بر این نظریه و بیان مدلولات صحیح و نیز نارسایی های آن پرداخته خواهد شد.
هستی شناسی رنگ بر مبنای سنت تفکر فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۵
137 - 161
حوزههای تخصصی:
اکثر فلاسفه اسلامی، وجود عینی رنگ راحتمی فرض کرده اند و نسبت به اصلِ هستیِ رنگ و مسائل پیرامون آن، فلسفه ورزی نکرده اند. بنابراین، لازم به نظر می رسد که «هستی شناسیِ رنگ» فیلسوفان گذشته دوباره موردبازنگری قرار گیرد. پژوهش حاضر، از برخی جهات می تواند شباهت هایی به آثار دیگر داشته باشد، امّا تفاوت اساسی کار در سبکِ توجه و ساختار بررسی هستی شناسی رنگ با توجه به دیدگاه مهم ترین فیلسوفان اسلامی است در اینکه آیا رنگ موجود است؟ و در صورت وجود، خارجی است یا ذهنی و اینکه آیا رنگ می تواند هم وجود ذهنی داشته باشد و هم خارجی؟ نظرات فیلسوفان اسلامی را می توان در دو گروه جای داد: گروه اول؛ خارج گریان. گروه دوم؛ غیر خارج گرایان. در ارزیابی این دو نظر قدر مسلم آن است که انسانِ درک کننده رنگ، حداقل نمی تواند وجود درک خود از رنگ را منکر شود؛ بنابراین، سؤال از اینکه آیا رنگ موجود است؟ برای کسانی که درک رنگی دارند، بی معنی خواهد بود پس تنها کسانی که هیچ نوع درکی از رنگ نداشته باشند، شاید بتوانند سؤال کند که؛ آیا رنگ موجود است؟ با این مقدمات نتیجه می گیریم که وجود رنگ (چه عینی و خارجی یا ذهنی و درونی)، پیش فرض بدیهی بررسی آن خواهد بود و ما تنها می توانیم از حالات و نوعِ وجودی آن، گفتگو کنیم. از طرف دیگر قایل شدن به خارجی بودن رنگ و یا ذهنی بودن آن یا هر دوی آنها، دارای لوازمی است که لازمه آن لوازم، ایجاد سؤالات جدید است که خود می تواند نوآوری پژوهش لحاظ شود.
تبیین و مطالعه انتقادی فرضیه زبان فکر فودور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارکردگراها مدعی شدند بایستی حالات ذهنی را در قالب نقش-های علّی ای (یا نقش های کارکردی) معینی تعریف کرد که این حالات در تبین چگونگی رفتار اندامواره در موقعیت های مختلف ایفا می کنند. جری فودور فیلسوف معاصر آمریکایی معتقد به نوعی کارکردگرایی موسوم به روان-کارکردگرایی است. وی قائل به موضع واقع گرایی التفاتی در باب حالات ذهنی می باشد و طرفدار نوعی فیزیکالیسم غیرتحویلی است. او برای ارائه پاسخی فیزیکالیستی به ابهامات دیرینه فلسفه ذهن، فرضیه ای تحت عنوان فرضیه زبان فکر را با ترکیب قرائتی واقع گرایانه از حالات ذهنی و تبینی محاسباتی از فرایند تعقل بر بستری از اعتقادات مذکور بنیان می نهد. این فرضیه مدعی است که فکر و فکرکردن در یک زبان ذهنی روی می دهد. زبان ذهنی دارای نحو و معناشناختی ترکیبی است و فکر کردن شامل عملیاتی نحوی روی بازنمایی های ذهنی است. اهداف اصلی این پژوهش، در درجه اول تبین نظری این فرضیه و مهمترین ویژگی-های زبان فکر و در درجه دوم مطالعه انتقادی فرضیه با بررسی برهان های اقامه شده در دفاع و علیه آن می باشند.
هیدگر و منطق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
5 - 27
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی که هیدگر از همان سال های اوّلیّه تحصیل دانشگاهی خود و بعد از آن در سال های تدریس به آن پرداخته است مسأله منطق است. البته هر کجا او از منطق سخن می گوید منظورش منطق فرادادی (سنّتی) است و نه منطق ریاضى- سمبلیک که اصطلاحاً به آن منطق جدید مى گویند. آنچه او درباره منطق جدید گفته و نوشته است بسیار کم و غالباً همراه با توصیفاتی منفى است. در منطق فرادادی (سنّتی) نیز او به دنبال دستیابی به روش هاى درست فکرکردن و رسیدن به استدلال ها و استنتاجات درست نیست. اینکه آیا قیاسى درست ساخته شده است، یعنى نتیجه به درستى از مقدّمات به دست آمده است، پرسشى است که به صورت جملات آن قیاس و نسبت صورى میان آنها مربوط مى شود. اعتبار استدلال، ربطى به مضمون جملات ندارد. منطق به نزد او نخست با سخن و به تبع آن با حقیقت سر و کار دارد. بر خلاف قول شایع که گزاره را جای صدق/ حقیقت می داند هیدگر آن را مبتنی بر گشودگی (Erschlossenheit) دازین می داند. بر اساس گشودگی دازین است که اصولاً مواجهه با موجود ممکن می شود. بنابر این بازسازى مفهوم حقیقت، به نظر هیدگر، نباید محدود به تحلیل هاى صورى از ساختار جمله باشد، بلکه باید نحوه عمل انضمامى و زنده اى که با آن به چیزها نسبتِ صدق/ حقیقى مى دهیم نیز مدّ نظر قرار گیرد.
حکم، گزاره و جمله-نشانه از کانت تا هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به تبارشناسی مفاهیم حکم، گزاره و جمله-نشانه و نحوه موضوعیت یابی آنها در منطق در خلال دو جریان اصلی مطالعات منطقی در قرن نوزدهم میلادی می پردازیم. این دو جریان را می توان سنت جبری، که منطق را نوعی از جبر و حساب قلمداد می کند، و سنت نظریه استنتاجی، که استنتاج را جدا از جبر و بنیادی تر از آن می داند، نامید. ما در این مقاله از کانت آغاز می کنیم که تلاش او برای تفکیک منطق از متافیزیک نقش عمده ای بر هر دو جریان داشته است و همچنین پژوهش های او در مورد حکم و انواع آن را می توان نقطه شروع نظریه سنت اسنتاجی دانست. نشان می دهیم که چگونه در یک سنت منطقی مفهوم حکم و در قدم بعدی گزاره مفاهیم مرکزی منطق قلمداد می شوند و در سنتی دیگر مفهوم جمله و به تبع آن مفهوم فرمول درست ساخت و قواعد معطوف به آن محور مطالعات منطقی را شکل می دهد. سیر این تحولات را درآرای کانت، بولتزانو، بول و فرگه پی خواهیم گرفت و نهایتا به تحلیل دیدگاه پدیده شناسانه هوسرل از ماهیت مفاهیم مذکور و نسبت آنان با منطق خواهیم پرداخت.
Muslim Philosophers on the Relation between Metaphysics and Theology(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
In different parts of Metaphysics , Aristotle presents different (and apparently, conflicting) views on the nature and subject matter of the discipline in question. These different characterizations led to wide-ranging interpretations of the relation between metaphysics and philosophical theology. Muslim Philosophers adopted two different views. Al-Kindi and al-Farabi (in some of his works) endorsed the view that metaphysics is the same as theology as far as its subject matter is the First Cause (God) and it deals essentially with incorporeal entities. After Avicenna, however, a second view became dominant according to which metaphysics has a broader realm that embraces theology as its most noble part. The rationale behind this view is that the subject matter of metaphysics is “being qua being”, or unconditioned existent, in its broad sense so that philosophical theology can be taken as discussing some of the proper accidents of the unconditioned existent. This view requires that metaphysics cannot be a secular discipline and should be totally consistent with theology. It also provides us with a certain interpretation of what is usually called “Islamic philosophy.”
بررسی نقدهگل موسوم به صورت گرایی تهی به اخلاق کانتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
107 - 137
حوزههای تخصصی:
هگل هر سه نقد عقل نظری، عملی و قوه حکم را با نگاهی انتقادی مطالعه کرد. نقد موسوم به صورت گرایی تهی، به شکل های مختلف در آثار هگل، از دوران جوانی تا پایان عمر، حضور دارد، گاه در ضمن نقدهای دیگر پنهان است و گاه خود چنان آشکار است که نقدهای دیگر را در ضمن خود پنهان دارد. اما نهایتاً بنیان این نقد بر این تصور استوار است که اخلاق کانتی غیرتاریخی، صوری و بی محتواست، لذا در موقعیت های انضمامی عمل از عامل اخلاقی دستگیری نکرده، تکلیف او را در انجام یا ترک فعل روشن نمی کند. به زعم هگل، دلیل عمده این ضعف به عقل گرایی خشک و بی روح کانت برمی گردد که با استعلا بخشیدن به عقل عملی و قطع پیوند آن با خواست ها و امیال جزئی و سوبژکتیو، آن را تهی از محتوا کرده و به صرف صورتی کلی از قانون فروکاسته است
فضای مجازی رخنه ای در تئوری صدق تارسکی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۹
95 - 117
حوزههای تخصصی:
بررسی صدق جملات فضای مجازی، دارای اهمیت ویژه ای است. برای بسیاری، فضای مجازی یکی از مهم ترین ابزارهای حصول اطلاعات است. این امر به علت گستردگی دامنه اطلاعات و در دسترس بودن آن است. با همه مزایا، اگر شیوه و روشی برای سنجش صحت اطلاعات در فضای مجازی نباشد، این اطلاعات کارایی لازم را نخواهند داشت و قابل اطمینان نخواهند بود. با توجه به ویژگی در دسترس بودن و سهل الوصول بودن اطلاعات، با جملاتی روبرو می شویم که این قابلیت را دارند که واقعیت را بر اساس محتوای خود تغییر دهند. چنین جملاتی را جملات واقعیت ساز می نامیم. چنین جملاتی بر خلاف دیگر جملات- که منعکس کننده واقعیت های خارجی هستند- خودشان منجر به بروز و ظهور واقعیت می شوند. هدف اصلی این پژوهش، بررسی صدق این گونه جملات بر اساس نظریه مطابقت صدق و نظریه صدق تارسکی است. با عرضه نمونه هایی از جملات واقعیت ساز بر این نظریات، مشخص می شود که هر دو نظریه دچار مشکل دور خواهند شد.
بررسی آرای معرفت شناختی ویلفرد سلرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ معرفت شناسی حملات فراوانی به نظریه مبناگرایی شده است. به جرئت می توان گفت که هیچ کدام آنها به اندازه حمله ای که سلرز به مبناگرایی کرده، از اهمیت برخوردار نیست. در واقع سلرز با نقد «داده» و اسطوره خواندن آن، که بنیان مبناگرایی تجربی را تشکیل می دهد، اساس باورهای غیراستنتاجی را برای منتهی شدن به معرفت فرو می ریزد. در پی نقدهای سلرز به «داده» بحرانی عمیق دامن گیر مبناگرایی تجربی مسلکان می گردد که سلرز می کوشد با طرح مب احث بدیعی مانند فض ای م نطقی دلایل، نومینالی سم روان ش ناسانه و رفتارگرایی روش شناس انه در معرفت شناسی، راه حل مناسبی برای بحرانی که خود آن را پدید آورده بیابد. بارزترین نتیجه حملات سلرز به مبناگرایی تجربه گرایان نفی «آگاهی مس تقیم» فاعل شناساست. فیلسوفان م سلمان بر این باورند که نفی «آگاهی مستقیم» اساس هرگونه معرفتی در فاعل شناسا را ویران خواهد کرد و دسترسی به معرفت را از جانب وی مخدوش می سازد. بررسی دیدگاه سلرز در نفی «آگاهی مستقیم» و ارزیابی راه حل جای گزین آن از اهداف مقاله حاضر است.
علامه جعفری و معیار آزادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۹۴
147 - 162
حوزههای تخصصی:
علامه محمدتقی جعفری (رضوان الله تعالی علیه) از جمله عالمان زمان شناس است که در کشاکش مناقشات نیروهای مذهبی و غیرمذهبی درباره بافت آزادی در بین انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی به تأملات فلسفی مهمی پرداخته است. مهم ترین پرسشی که او دراین باره دارد، آن است که آزادی از منظر ادله عقلی و درون نصی در برابر آنچه در غرب به آزادی مثبت و منفی بیان می شود، چیست و بر چه قلمروهایی دلالت دارد؟ او با تفاوت نهادن میان سه مفهوم «رهایی»، «آزادی» و «اختیار» تلاش می کند آزادی را «اختیار شایسته» تعریف نماید و فضاهای چنین تعریفی را در چند قلمرو آزادی عقیده، آزادی بیان تبیین نماید. علاوه بر این او کوشیده است محدودیت های نظری و عملی این آزادی را بررسی و راهی به سوی تحقق آن در جامعه دینی فراهم آورد. در پایان این مقاله مؤلف می کوشد امکانات و مشکلات رویکرد علامه جعفری به آزادی گفته شده را بررسی کند تا شاید برای اکنون ما به کار آید.
فرایند تکوّن طبیعت گرایی روش شناختی در تاریخ تفکر غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبیعت گرایی روش شناختی، یعنی حذف علل ماورائی در تبیین طبیعت، چه وضعیتی در تاریخ تفکر غرب دارد و در چه فرایندی به عنوان اصلی ترین ویژگی علم جدید (science) شناخته شد؟ با بررسی تاریخی تفکر غرب مشخص می شود که ریشه طبیعت گرایی روش شناختی به پایان دوره اسطوره و آغار تفکر فلسفی می رسد. در یونان باستان، به استثنای فلوطین و تا حدی افلاطون، گفتمان غالب در شناخت طبیعت اکتفا به علل طبیعی بود. در اوایل قرون وسطی، به دلیل گرایش به افلاطون و فلوطین، ماوراءگرایی و استناد به معرفت وحیانی روش دانشمندان در شناخت طبیعت بود. اما در اواخر قرون وسطی، به دلیل نفوذ ارسطو، روش طبیعت گرایانه به فضای علمی غرب بازگشت. با نقد ارسطو در رنسانس و انقلاب علمی در قرون شانزدهم و هفدهم شیوه جدیدی از طبیعت گرایی روش شناختی به عنوان روش علم پذیرفته شد. فیزیک کلاسیک با نگاه دئیستی به عالم و نظریه تکامل با طرد هر گونه طرح و نظم الهی طبیعت گرایی جدید را در فضای علمی تثبیت کردند و همچنان این مشخصه به عنوان پارادایم علم شناخته می شود.