فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۴۴۱ تا ۳٬۴۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹۳
37 - 65
حوزههای تخصصی:
هستی شناسی بنیادین هایدگر مبنای فلسفی هرمنوتیک فلسفی گادامر است. روش هایدگر در فلسفه بنیادین و در نتیجه روش گادامر در هرمنوتیک فلسفی- به تصریح خودشان- تنها پدیدارشناسی وجودی است. از این جهت در هرمنوتیک فلسفی مفاهیمی همچون حقیقت، وجود، فهم، معنا، جهان و... با رویکردی پدیدارشناختی بازتعریف شده اند و از این جهت استعمال این واژگان در این هرمنوتیک و فلسفه با استعمالشان در دیگر هرمنوتیک ها و فلسفه هایی که روششان پدیدارشناسی نیست، کاملاً متفاوت است. اما نکته اینجاست که پدیدارشناسی وجودی دچار نقدهای بنیادینی است که آن نقدها سبب می شود هم هستی شناسی بنیادین هایدگر و هم هرمنوتیک فلسفی گادامر دچار بحران جدی شود؛ زیرا پدیدارشناسی از اساس ایجاد شد تا تطابق عین و ذهن را حل کند؛ ولی عملاً ناکام ماند و با بازتعریف هایی که از مفاهیم بنیادی کرد، تنها صورت مسئله را پاک نمود و در نتیجه نمی تواند نقطه تکیه گاهی مناسب برای هرمنوتیک فلسفی فراهم کند. دیگر اینکه پدیدارشناسی به دلیل اینکه نهایتاً مبتنی بر فرد است و دایره تأثیر آن تنها در خصوص ظهوراتی است که برای مفسر ایجاد می شود، به نسبی گرایی و حتی ایدئالیسم منجر می شود.
بررسی روش شناسی بنیادین و کاربردی علم اقتصاد اسلامی در مقایسه با نام گرایی روش شناختی اقتصاد متعارف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹۳
67 - 101
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی نام گرایی معرفت شناختی و آثار آن در علم اقتصاد متعارف می پردازد. نام گرایی تأثیراتی بر روش کاربردی علم اقتصاد دارد که تفکر فرضیه ای و فردگرایی روش شناختی از جمله آنهاست. این روش کاربردی موجب آثاری مانند شکل گیری نظریه جامعه مدنی، تغییر معنای عدالت توزیعی و نظریه مطلوبیت و تمرکز بر اقتصاد خرد در تحلیل ها گشته است. در مقابل، حکمت عملی اقتصاد اسلامی می تواند با بهره بردن از روش بنیادین حکمای اسلامی، به روش کاربردی متناسب با خود دست یابد. حکمت اسلامی به ویژه حکمت متعالیه با نقد نام گرایی، کلیات را دارای صدق و حکایت از خارج می داند. روش کاربردی اقتصاد اسلامی بر اساس هستی شناسی موضوعات شکل می گیرد و در هر موضوع تابع نوع هستی آن موضوع است. بنابراین تنها در موضوعات مادی که قابلیت تجربه دارد، از روش تجربی و قیاس استثنایی استفاده می کند و دیگر روش ها در موضوعات دیگر کاربرد دارد. از سوی دیگر ادله نقلی در روش کابردی اقتصاد اسلامی دارای جایگاه ویژه ای است. این روش کاربردی آثاری در پی دارد که شناخت جوهر انسان و ارتباط آن با کنش اقتصادی از جمله آنهاست. این نوشته با روش کتابخانه ای و تحلیلی انتقادی نام گرایی و آثار آن را در اقتصاد متعارف بررسی نمود، روش کاربردی جایگزین مناسب را برای حکمت عملی اقتصاد اسلامی پیشنهاد می دهد.
بازخوانی نظریه خلافت انسان در حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
677 - 696
حوزههای تخصصی:
در الهیات و حکمت صدرایی مقام «خلافت الهی» غایت وجود انسان و عالم هستی است. ملاصدرا با کمک تبیین و براهین عقلانی و با تکیه بر آموزه های وحیانی در صدد توضیح این انگاره برآمده است. هدف نویسندگان در این جستار بازخوانی نظریه ملاصدرا و تأمل در برخی از تفاسیر عقلی اوست. مطابق این نظریه، انسان، خلیفه، نماینده و مظهر خدای تعالی است، خواه به عنوان خلافت صغری (در زمین) و خواه خلافت کبری (در آسمان و عوالم روحانی). ملاصدرا بر آن بوده که انسان به سبب برخورداری از معرفتی که تعلیم خداوند است، شایستگی مقام خلافت الهی و مسجود ملائکه شدن را پیدا کرد. اختلاف وجودی و سرشت و سرنوشت انسان با موجودات دیگر، اعم از فرشتگان، شیاطین، حیوانات، گیاهان و جمادات بر همین مبناست. از این جهت، انسان «امانتدار» خداست، یعنی صفتی وجودی و نوعی کمال نوری بر انسان افاضه شده اند و تنها و تنها به او اختصاص دارد.
The Skepticism of Skeptical Theism(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The skeptical theist declines to accept a premise of some such argument, professing ignorance, for example, about whether God is justified in permitting certain evils or about the conditional probability that the world contains as much evil as it does, or evils of a particular sort, on the hypothesis that God exists. Skeptical theists are thus not supposed to be skeptical about theism; rather, they are theists who are skeptical about something else. But that raises the question of exactly what else. In particular, does skepticism with respect to some claims about God and evil lead to a more pervasive skepticism? More precisely, is skeptical theism committed to additional skepticism about God? Is skeptical theism committed to global skepticism, including skepticism about ordinary, commonplace beliefs? Or is skeptical theism at the very least committed to a broader skepticism about matters of morality? This paper takes up these questions.
Telling Stories-Giving Reasons: Narrative Ethics revisited(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The paper attempts to give a systematic survey of different strands and intentions of “narrative ethics” both in philosophy and in theology and proposes how to develop narrative ethics in the future. This proposal features three different dimensions of the term “moral vision,”, i.e. morally substantial ideas that are embedded in traditions (Moral Vision 1), the appropriation of these ideas by particular historical cultures or individuals (Moral Vision 2) and moral perception channeled by Moral Vision 2 (Moral Vision 3). Narrative ethics, the paper argues, can describe how (religious) traditions can inspire moral thinking and learning without falling prey to traditionalism. Theological ethics is about forming an ethical culture in which we remind each other of the stories that continue to inspire us and in which we tell each other of our moral world-view and commitments, our strong feelings about the good and the bad which are based in our individual and common lives and not derived from grammatical rules or ultimate principles.
رویکرد انتقادی به حصر اخلاق در تعریف فضیلت گرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۹۲
83 - 102
حوزههای تخصصی:
نگرش غالب اخلاق پژوهان اسلامی در هویت معرفتی اخلاق، همواره فروکاستن آن به صفات و نکهیئت های راسخ نفسانی انسان بوده است. ایده اصلی این پژوهش آن است که در عین التزام به اهمیت صفات درونی، با توجه به مستندات متعدد از جمله رویکردهای جدید در حوزه اخلاق اجتماعی به خصوص جنبه های کاربردی و حرفه ای آن، رفتارهای بیرونی جایگاه ویژه تری در مفهوم یابی اخلاق به دست خواهند آورد. البته با رویکرد انصاف نگرانه علل تمرکز بر تعریف اخلاق به صفات نفسانی به صورت مستقل ارائه گردید؛ با تحفظ بر این اصل که مراد از فضیلت گرایی در این تحقیق بیشتر تعریف اخلاق به فضیلت است نه الزاماً مکتب فضیلت گرایی که در مقابل وظیفه گرایی، غایت گرایی و قراردادگرایی است، هرچند این نگاه صفت محوری در اخلاق بی تأثیر از اندیشه های مکتب فضیلت گرایی نیست.
مسأله صدق در نقد عقل محض کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
187-212
حوزههای تخصصی:
نبود یک فصل یا مدخل مجزا در باب «صدق» در نقد عقل محض ، وجود برخی عبارات و اظهارات مبهم، پیچیده و تفسیربردار درباب صدق در برخی بخش های آن اثر و شکل گیری تفسیرهای افراطی ضد و نقیض راجع به این اظهارات از جانب برخی شارحان و مفسران کانت، از جمله موانع مهم پیشروی کانت پژوهان معاصر در زمینه ارائه یک دیدگاه واحد، منسجم و شفاف در باب نظریه صدق کانت بوده است. بنابراین، پرسش از چیستی صدق در نقد عقل محض به یک مسأله اساسی در میان کانت پژوهان تبدیل شده است. پژوهش حاضر، با تحلیل تلقی جدید کانت از «حکم» بعنوان یک نسبت معرفتی (و نه منطقی) میان تصورات، و نیز، بدون تمایل بی مورد به یکی از دو دیدگاه افراطی رایج در زمینه نظریه صدق کانت (که یکی کانت را به عنوان مدافع نظریه سنتی مطابقت صدق و دیگری کانت را مخالف نظریه مطابقت و بنیانگذار نظریه انسجام صدق قلمداد می کنند)، بر این نکته مهم تأکید می کند که ساختار کلی نقد عقل محض ایجاب می کند که نظریه سنتی مطابقت صدق نه کاملاً کنار گذاشته شود و نه کاملاً به آن صورت سنتی و رایج پذیرفته شود. به عبارت دیگر، نقد عقل محض ، با اصلاح و تکمیل نظریه سنتی مطابقت صدق، پایه های یک نوع تلقی جدید از صدق را بنا گذاشته است که می توان آن را «نظریه استعلایی مطابقت صدق» نامید. مطابق با این تلقی جدید، صدق جزء شرایطی است که یک حکم(Judgment) یا یک شناخت(Cognition) بدون آن نمی تواند مطابق با متعلق اش بوده و تبدیل به یک معرفت عینی شود؛ تصورات تشکیل دهنده یک حکم یا شناخت تنها به شرطی می توانند تبدیل به معرفت صادق یا حکم تجربی عینی شوند که در مطابقت با تجربه ممکن (یعنی اصول و قواعد کلی و پیشینی تجربه) تألیف یافته باشند.
بازخوانی نظریه قانون طبیعی درالاهیات فلسفی: بررسی رویکرد فرااخلاقی پروفسور فینیس و علامه طالقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تاریخ اندیشه اسلامی و مسیحی قانون طبیعی از مهم ترین نظریه هایی است که به توضیح سرشت اخلاق مورد توصیه دین پرداخته است. پروفسور فینیس (فیلسوف و متأله مسیحی) و علامه طالقانی (فیلسوف و متأله اسلامی) دو چهره شناخته شده در فلسفه و الاهیات به شمار می روند. در این نوشتار با صرف نظر از محتوای اخلاقی نظریه این دو تفکر، به بررسی پیامدهای مترتب بر مبانی آنان می پردازیم و نشان می دهیم که بازخوانی منطقی مبانی آنان از زاویه الاهیات، انسان شناسی، معرفت شناسی و متافیزیک، به خوانشی حداکثری از نظریه دینی قانون طبیعی منجر می شود؛ مقصود از خوانش حداکثری، خوانشی است که در کنار متافیزیک واقعگرایانه به نوعی «معرفت شناسی طبیعی» در اخلاق دینی قائل است، بدین معنا که افزون بر قول به عینی بودنِ هنجارهای اخلاق دینی، که از نظر این دو متفکر همان قانون طبیعی است، شناخت مفاد این هنجارها را نیز بدون مراجعه به متون مقدس و صرفاً در پرتو خردطبیعی ممکن می داند.
تحلیل نسبت دانش ضمنی با دانش صریح(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۰
151 - 176
حوزههای تخصصی:
مایکل پولانی برای نخستین بار میان دانش ضمنی و دانش صریح تمایز قائل شد. به عقیده او دانش ضمنی بنیان اصلی دانش است. شعار معروف پولانی این است: ما بیش از آنچه بر زبان می آوریم، می دانیم. هدف این مقاله بررسی و تحلیل مؤلفه های اصلی شکل دهنده دانش ضمنی در نسبت آن با دانش صریح است. روش پژوهش حاضر تحلیل مفهومی و زبان عادی از منظر فلسفه تحلیلی است. این مقاله ابتدا رویکرد و نقدهای وارده بر دو ویژگی اصلی بیان نشدنی بودن و عدم قاعده مندی دانش ضمنی را بررسی کرده، نتیجه می گیرد با اعتقاد به شدت و ضعف در میزان دانش ضمنی می توان این دانش را نیز به سخن گفتن واداشت و در قالب قواعدی خاص با دیگران به اشتراک گذاشت. بنابراین تنها دانش ضمنی شدید و رادیکال است که نمی توان آن را بیان و در قالب قواعد مدون کرد.
ارزش اختیار از دیدگاه اسلام و اگزیستانسیالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگزیستانسیالیسم که در اواسط قرن بیستم به عنوان اعتراضی به تمامی گرایش های کل نگر شکل گرفت، محور نگرش خود را محدود به وجود آدمی ساخت و بر این باور شد که یگانه ابزار ساخت وجود، آزادی است. از دید فیلسوفان اگزیستانسیالیست چون پیدایش انسان، همراه با چیستی و فطرت خاص، انکار شده، پس انسان مجبور است با اراده و اختیار خود هویت خود را بسازد. ازآنجاکه از دید فلسفه اگزیستانسیالیسم ارزش عینی وجود ندارد و ارزش ها صرفاً در سایه سار اختیار و انتخاب شکل می گیرند و مهم نیست به چه غایت و هدفی می انجامند، انسان وقتی حقیقتاً موجود می شود که کارهایش را از روی اختیار و آزادی انجام دهد؛ اما پرسش این است که آیا هر نوع عملی، به صرف اختیاری بودن دارای ارزش است، یا ارزش اختیار به امور دیگری غیر از اختیار مرتبط می شود؟ واضح است که پاسخِ این پرسش در مبانی ارزش شناختی اگزیستانسیالیسم نهفته است. به باور آنها هر فرد باید ارزش های خود را به صورت فردی انتخاب کند. بنابراین وقتی ارزشی ورای «انتخاب» وجود نداشته باشد، پس صرف اختیار و انتخاب دارای ارزش است و چون از گزینش گریزی نیست و وجه عقلایی ندارد و از اصل علیت هم پیروی نمی کند، هیچ معیار و ارزش عینی و فراگیری هم برایش وجود ندارد؛ اما اختیار از نظر اسلام به رغم ایجاد برتری وجودی صاحبش نسبت به دیگر موجودات، به خودی خود ارزش ندارد و به عبارت فنی، مطلوب ناوابسته نیست؛ بلکه مطلوبیت و منشأ ارزش کارهای اختیاری انسان در کمال انسان است.
رویکردهای فلسفی و کلامی معاصر در باب بداءپذیری امر محتوم: مطالعه موردی علامه طباطبایی، آیت اللّه خویی و میرزا مهدی اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آموزه بداء یکی از اعتقاداتی است که در روایات شیعی تأکید فروانی بر آن شده است. یکی از مسائلی که باید ذیل این اصل مورد بررسی قرار گیرد بداءپذیری امر محتوم است، که در این پژوهش رویکردهای فلسفی و کلامی معاصر در این باب مورد مطالعه قرار گرفته است. برای این منظور، در میان فیلسوفان معاصر، علامه طباطبایی، و در میان متکلمان، آیت الله خویی و میرزا مهدی اصفهانی انتخاب شده اند. نوشتار حاضر بر آن است تا نشان دهد: اولاً، در میان عالمان مذکور تنها میرزای اصفهانی، ضمن پذیرش امکان بداء در امور محتوم، وقوع آن را می پذیرد. ثانیاً، اگرچه علامه طباطبایی با قاطبه فیلسوفان در باب «اراده ذاتی خداوند» اختلاف نظر دارد، او نیز امر محتوم را تغییرناپذیر می داند، چرا که بنا به تصریح خودش اختلاف وی با حکیمان پیشین لفظی است. ثالثاً، اگرچه آیت الله خویی و میرزای اصفهانی در مباحث «علم و اراده الهی» اشتراکاتی دارند، مسئله «تکذیب رسل توسط خداوند» باعث شده تا دیدگاه های متفاوتی اتخاذ کنند.
روش تقابل پدیداری و تجربه بصری ویژگی های نوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
25-43
حوزههای تخصصی:
در هنگام دیدن یک شیء یا وضعیت قابل مشاهده، کدام یک از خصوصیات آن را مستقیما حس می کنیم؟ به طور متعارف ویژگی های محسوس (sensible) اشیا را در لیست مشخص و محدودی قرار می دهند. این ویژگی ها برای حس بینایی با اندکی اختلاف نظر شامل رنگ، شکل، شفافیت، نسبت های مکانی و حرکت اشیا است. بر این اساس، چیستی اشیا یا روابط میان آنها مستقیما حس نمی شود، بلکه ذهن با دخل و تصرف در کیفیات حسی، آنها را تجربه می کند. این تلقی از ادراک حسی که تنها ویژگی های سطح پایین (low-level)، بصورت حسی تجربه می شوند، اخیرا به طور موثری در فلسفه و علوم شناختی مورد بازبینی قرار گرفته است. در این مقاله تمرکز ما بر تجربه حسی ویژگی های نوعی اشیا و روش تقابل پدیداری در اثبات آن خواهد بود. استدلال خواهیم کرد که اگر تجربه بصری نوع طبیعی (natural kind)ممکن باشد، برخی از نظریه های ادراک حسی غیرقابل دفاع خواهند شد. پس از آن روش تقابل پدیداری (the method of phenomenal contrast) را به عنوان یک الگوی عمومی استنتاج معرفی می کنیم که هرگاه کسی بخواهد از پدیدار شناسی تجربه، مطلبی درباره محتوای تجربه استنتاج کند، باید از آن تبعیت کند. بنابراین برخلاف تصور منتقدین، این روش نه تنها در مقابل برخی از روش های تجربی تعیین محتوا قرار نمی گیرد بلکه منطق آنها را روشن می کند. در نهایت استدلال سوزانا سیگل به نفع تجربه بصری انواع طبیعی، که در چارچوب همین الگوی استنتاجی ارائه شده را از طریق پاسخ به مهمترین انتقادات آن، تقویت خواهیم کرد و بر این اساس به نفع تجربه بصری انواع طبیعی داوری می کنیم.
بررسی نسبت اخلاق و روایت با تأکید بر آرای پل ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳
355 - 385
حوزههای تخصصی:
این مقاله می کوشد به تأمل در مورد نسبت اخلاق و روایت با تأکید بر آرای پل ریکور، فیلسوف بزرگ فرانسوی بپردازد. به این منظور پس از نگاهی اجمالی به مفهوم و نظریه های روایت و طرح پیشینه موضوع در مورد نسبت اخلاق و روایت، به سراغ نسبت روایت و اخلاق در آرای ریکور می رود. به این منظور پس ارائه برداشت ریکور از روایت، کلیات آرای اخلاقی وی را مورد بررسی قرار می دهد و می کوشد روشن سازد که آرای اخلاقی وی در گستره اخلاق هنجاری چه جایگاهی دارد. در نهایت مهم ترین نسبت هایی که بین روایت و اخلاق در آرای ریکور برقرار هستند را شرح می دهد. نتیجه اینکه تمام ابعاد نظرات ریکور در زمینه اخلاق در ذیل نسبت آن با روایت نمی گنجد، اما نقش روایت در تکوین و انتقال اخلاق بسیار مهم است. از جمله اینکه روایت بنیان «خویشتن» بوده، موجب می شود بتوان «دیگری» را در زندگی «خویشتن» دخالت داد و حضور دیگری، خود سرآغاز اخلاق است. همچنین روایت شیوه انتساب کنش و لذا پذیرش مسئولیت اخلاقی است. اهمیت دیگر روایت برای اخلاق این است که محمل تخیل و در نتیجه تخیل اخلاقی است. در نهایت اینکه روایت نقش مهمی در پرورش حکمت عملی دارد چراکه فرصتی را برای تفکر در موقعیت پدید می آورد و همچنین امکان آموزش و انتقال اصول اخلاقی را فراهم می سازد.
آگاهی، ویژگی نوخاسته یا برخاسته از جوهر نفس؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
151 - 168
حوزههای تخصصی:
در نگاه نوخاسته گرایان ویژگی ها، آگاهیْ صرفاً ویژگی ای است که از فرایندها و همسازی های ریزترین اتم ها، مولکول ها، پروتئین ها، پلیمر ها، سلول ها تا بافت ها، ارگان ها و اندام ها، براثر تعامل با کل جهان هستی و گذر از مراحل تکامل نوخاسته شده است و به این زیرلایه ها فروکاسته نمی شود؛ بلکه تمایز وجودی با اجزا و ساختار سیستمِ زیرلایه فیزیکی، شیمیایی و عصبی خود دارد؛ درعین حال، خصوصیتی نیست که حاکی از جوهر ذهن/نفس باشد. درمقابل، نوخاسته گرایی جوهری، بر تحقق جوهر مجردِ نفس/ذهن استدلال کرده است. تجزیه، تحلیل و تکمیل فلسفی استدلالی این دو مدعا، مسئله اصلی است. نوخاسته گرایان ویژگی ها، به دلیلِ نگاه سیستمی و وابستگیِ آگاهی به حالات عصبی و نواحی مغزی و نیز مشاهده اختلالات عصبی روان شناختی، حالت آگاهی را به زیرلایه عصبی نسبت می دهند و وجود جوهر ذهن/نفس را نمی پذیرند؛ ولی براساسِ خصوصیات آگاهی ازجمله منظر اول شخص، ارجاع، وحدت ذهنی، کیفیات ذهنی (کوالیا)، علّیت ذهنی آگاهی، وضع نداشتن و محال بودن انطباع آن بر ماده، اتمی و انفعالی نبودن، بلکه ارتباطی، تفسیری و استنباطی و ابداعی بودنِ آگاهی، می توان بر تحقق جوهر مجرد ذهن/نفس استدلال کرد. منشأ اختلالات اعصاب و روان، تعلق ذاتی نفس به بدن در مرتبه گیاهی و تعلق عارضی آن در مرتبه جوهری است.
تجدیدنظرگرایی دربارۀ ارادۀ آزاد و مسئولیت اخلاقی از نظر مانوئل وارگاس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تجدیدنظرگرایی از نگاه مانوئل وارگاس بررسی شده است که نظریه ایست دربارۀ ارادۀ آزاد به عنوان شرط مسئولیت اخلاقی. این نظریه معتقد به دو تعبیر تشخیصی و تجویزی دربارۀ فهم متعارف از ارادۀ آزاد و مسئولیت اخلاقی است. تعبیر تشخیصی دربارۀ این است که در فهم متعارف ما، ارادۀ آزاد و مسئولیت اخلاقی با موجبیت علّی ناسازگار و انسان دارای ارادۀ آزاد است. تعبیر تجویزی دربارۀ این که فهم ما از این امور چگونه باید باشد. تعبیر تجویزی نمی تواند آزادانگاری باشد، زیرا باید عدم موجبیت را به طوری خاص در فرایند ذهنی تصمیم گیری فرض بگیرد و این لازمه از شواهد موجود فراتر است. تعبیر تجویزی حذف گرایی نیست، زیرا می توان با تجدیدنظر در فهم متعارف خود از این امور، آن را به شکلی اصلاح کرد که با دشواری روبرو نباشد. تعبیر تجویزی نوعی سازگارگرایی است، ارادۀ آزاد از این نظر توانایی تشخیص ملاحظات اخلاقی و هدایت رفتار خود در پرتو این ملاحظات است. این توانایی با موجبیت گرایی علّی سازگار است. این نظریه مبتنی برای کاربرد و توجیه نظام مسئولیت است. درپایان استفادۀ وارگاس از استدلال پیامد، استناد به شواهد تجربی و تکیه برهنجارهایی با مبنای آزادانگار برای تبیین تعبیر تشخیصی و تجویزی او مورد نقد قرار گرفته است.
پاسخی از طرف سهروردی به نظریه اصالت وجود ملا صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلاف مشهور ملاصدرا با سهروردی بر سر مدلول وجود است. سهروردی می گوید "در جهان چیزی نداریم که حقیقتش هستی باشد" در حالیکه ملاصدرا می گوید "جز حقیقت هستی درجهان حقیقتاَ چیزی نداریم". یک پاسخ ملاصدرا به استدلال سهروردی مبتنی بر تحلیل تازه ای از محمول "موجود" است که در آن " امری دارای هستی" جای خود را به " هر آنچه هست" می دهد. در نتیجه ملاصدرا می کوشد هم اشتراک معنوی مفهوم وجود را حفظ کند و هم این مفهوم را حاکی از واقعیت بداند و هم اشکال تسلسل را رد کند. می توان از جانب سهروردی به راهبرد ملاصدرا خرده گرفت: این تحلیل تازه یا منحصراً در باب محمول "موجود" صائب است یا در باب همۀ مشتق ها. شق اول استدلال ملاصدرا را دوری می کند و شق دوم با مثالهای نقض فراوان مواجه است. در نتیجه، می توان کما کان از موضع سهروردی دفاع کرد؛ یا "موجود" مشترک معنوی نیست و یا محمولی ذهنی و اعتباری ست. راز این اختلاف در مبادی نظریۀ معناداری اسم عام یا مفهوم است.
بدن پدیده شناختی مرلوپونتی و برخی چالش های تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله معنای بدن در پدیدارشناسی ادراک مرلوپونتی مورد بحث قرار می گیرد. در ابتدای مقاله دو مسئلۀ تفسیری چالش برانگیز در این مورد، یعنی مسئلۀ تمایز تصویر بدنی از شاکلۀ بدنی و مسئلۀ بدن به مثابه ابژه-سوژه مورد ارزیابی قرار می گیرد. سپس ساختار تفسیریِ پیشنهادیِ این مقاله از معنای بدن در نظر مرلوپونتی به بحث گذاشته می شود. این ساختار در دو وجه سلبی و ایجابی و در چهار تراز معرفت شناسانه، هستی شناسانه، مکانی و زمانی ارائه می گردد. در وجه سلبی نشان داده می شود که بدن در هیچ یک از چهار تراز ابژه نیست؛ بلکه در تراز معرفت شناسانه نظرگاه ما به سوی ابژه ها، در تراز هستی شناسانه جاندار قصدمند به سوی مطابقت با محیط، در تراز مکانی افقِ مکانیِ بودنِ ما و در تراز زمانی افق زمانی بودن ما است. همچنین در لابلای ارائۀ معانی ایجابی به دو مسئلۀ تفسیری چالش برانگیز نیز پاسخ داده می شود.
پارادوکس مور و آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
163-183
حوزههای تخصصی:
جملات موری جملاتی مانند "P اما من باور ندارم که P" و "P اما من باور دارم که ~P" هستند که علی رغم ممکن الصدق بودن محتوای آنها اظهار یا باور به آنها با نوعی پوچی (absurdity) همراه است. بر اساس برخی از خوانش های نظریه های مرتبه بالاتر آگاهی مانند نظریه های فکر مرتبه بالاتر (HOT)، ادعا می شود باورآگاهانه نسبت به جملات موری ممکن نیست به این معنا که شخص با باورِ آگاهانه آن ها در مجموعه باورهای خود دچار عدم عقلانیت خواهد شد. در این مقاله ابتدا به معرفی نظریه های مرتبه بالاتر آگاهی و نحوه کاربست آن ها در تبیین پوچی اظهار و باور جملات موری پرداخته و سپس استدلال می کنیم که رویکردهای مبتنی بر نظریه های مرتبه بالاتر آگاهی در مورد پارادوکس مور بر مبنای چهار نقد قادر به ارائه تبیین قابل قبولی برای پوچی جملات موری نیستند.
فمینیسم و جایگاه ارزش ها در علم: بررسی دیدگاه هِلِن لانجینو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
203-240
حوزههای تخصصی:
بررسی جایگاه و نقش ارزش ها در علم و فعالیت علمی موضوعی است که در چند سال اخیر بحث های زیادی را برانگیخته است و پژوهشگران مطالعات علم از زوایای مختلفی به آن نگریسته اند. طرفداران فمینیسم در علم و معرفت شناسی نیز از کسانی بوده اند که در این موضوع بسیار بحث کرده اند. برخی از آن ها بر این باورند که ارزش ها در محصول کار علمی مدخلیت تام دارند، و در علم کنونی، نقش برجسته ی ارزش های مردانه مشهود است. برخی از فمینیست ها تلاش می کنند نشان دهند که در علم، ارزش های زنانه بر ارزش های مردانه برتری دارند و باید به تدریج جایگزین ارزش های مردانه شوند. اما برخی دیگر از فمینیست ها این تلقی را رد می کنند. هِلِن لانجینو یکی از این فمینیست ها است. او در عین تأیید نفوذ ارزش های مردانه در علم کنونی، تلاش می کند دیدگاه خاصی را در مورد نقش ارزش ها در علم و تبعات آن مطرح کند. دراین مقاله، به بررسی و ارزیابی دیدگاه لانجینو پرداخته ایم، و تلاش کرده ایم تا نشان دهیم دیدگاه لانجینو به طور کلی قابل دفاع است، هرچند در دو مورد نیز دیدگاه او را نقد کرده ایم.
منطق علیه هستی شناسی در تراکتاتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی امکان سخن گفتن از هستی شناسی نزد ویتگنشتاین متقدم در تراکتاتوس (رساله ی فلسفی- منطقی) می پردازیم. در گام اول، خوانش های مختلف مفسران از بخش اول این کتاب، معروف به بخش جهان بررسی می شود و آراء موافق و مخالف با فرض وجود نگاه هستی شناختی در آن، بیان می شود. در گام بعدی، تلاش می شود با کنار هم قرار دادن گزاره های بخش اول کتاب و تحلیل آنها، فهم دقیق تری از مفهوم جهان و دیگر مقولات هستی شناختی در آن حاصل شود. با بررسی دو مفهوم اصلی کتاب یعنی امور واقع و ابژه ها، این مقاله به این نتیجه می رسد که برداشت های هستی شناختی و رئالیستی از تراکتاتوس به خطا رفته اند و آنچه به عنوان هستی شناسی در بخش اول این کتاب شناخته می شود، در حقیقت بحثی در منطق است. بنابراین آنچه به عنوان جهان در تراکتاتوس از آن سخن گفته می شود فضای منطقی و قلمرو اندیشه است و برخلاف برداشت اولیه جهان بالفعل و انضمامی مورد بحث ویتگنشتاین نیست.