ذبیح پیرانی

ذبیح پیرانی

مدرک تحصیلی: استادیار گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی اراک

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۵۶ مورد از کل ۵۶ مورد.
۴۱.

مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی جدلی بر وسواس مرگ زنان در دوره کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: درمان پذیرش و تعهد رفتاردرمانی جدلی کرونا وسواس مرگ

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۵ تعداد دانلود : ۲۳۰
زمینه: وسواس مرگ یکی از موارد تهدید سلامتی روانی در همه گیری کرونا است. تاکنون مطالعه بالینی که به مقایسه اثربخشی درمان های روانشناختی مانند درمان پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی در وسواس مرگ انجام نشده است و خلاء پژوهشی بزرگی در بررسی آن وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد با رفتاردرمانی جدلی بر وسواس مرگ زنان در دوره کرونا انجام پذیرفت. روش: مطالعه حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تمامی زنان 20 -60 ساله بودند که در سال 1399 در دو مرکز ادیبان و خانه بهی اراک پرونده داشتند. در مجموع 45 نفر به روش نمونه گیری هدفمند از طریق غربالگری انتخاب و در سه گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، رفتاردرمانی و کنترل گمارده شدند. گروه های آزمایش مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مداخله رفتاردرمانی جدلی را در 8 جلسه 90 دقیقه ای هفتگی به صورت آنلاین دریافت کردند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. شرکت کنندگان قبل، بعد و یک ماه پس از اجرای مداخله درمانی، پرسشنامه وسواس مرگ عبدالخالق (1998) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد در مرحله پس آزمون هر دو روش مداخله در کاهش وسواس مرگ زنان تأثیر معناداری داشتند (0/05 P<). در مرحله پیگیری نیز دو مداخله به صورت معناداری موجب کاهش وسواس مرگ زنان شدند، اما بین دو مداخله تفاوت آماری معنی داری مشاهده نشد (0/05<P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این تحقیق می توان گفت که هر دو درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و رفتار درمانی جدلی با استفاده از اصول ذهن آگاهی و با افزایش انعطاف پذیری روانشناختی در کاهش وسواس مرگ زنان مؤثر بودند، ازاین رو آگاهی از این مداخلات می تواند در دوران کرونا برای وسواس مرگ زنان مؤثر واقع شود.
۴۲.

Investigating the position of components of sustainable development in experimental science course of Elementary Schools of Iran and presenting an optimum framework and its validation(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۵ تعداد دانلود : ۲۸۲
Purpose: This study is investigating the position of components of sustainable development in experimental science course of Elementary Schools of Iran and presenting an optimum framework and its validation. Methodology: The statistical population is a group of monitoring experts on the components of sustainable development as well as a set of experimental science textbooks in sixth grade of elementary schools of Iran during the academic year of 2016-2017. The sample size according to Morgan's sampling table in expert group was 80 and 12 volumes of textbooks sets, including teacher guides. The sample size in the group of experts was 80 according to Morgan's sampling table and 12 volumes in the collection of textbooks, including teacher guides. Findings: The results of the research indicate that the amount of emphasis on the component of the consumption pattern was 5.24% in objectives, 5.86% in educational content, 6.05% in teaching method and 6.69% in assessment. In the waste disposal component, the emphasis is: 4.1% in objectives, 2.15 % in educational content, 2.78% in teaching method and 5.1% in assessment. In the component of animal conservation, the emphasis is: 15.68 % in objectives, 18.03 % in educational content, 9.4 % in teaching method and 9.39 % in assessment In the energy component, the emphasis is: 12.29 % in objectives, 14.59 % in educational content, 14.66 % in teaching method and 13.25 % in assessment. Discussion: In sum, the amount of emphasis of the curriculum of the experimental science course of Elementary Schools was in middle level compared to the six components of sustainable development, and needs to be reviewed.
۴۳.

مقایسه اثر درمان پذیرش و تعهد و رفتاردرمانی جدلی بر شکایات روان تنی زنان در دوره کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پاندمی کرونا درمان پذیرش و تعهد رفتاردرمانی جدلی شکایات روان تنی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۰ تعداد دانلود : ۲۶۰
زمینه: به رغم گسترش بکارگیری روش های درمانی همچون رفتاردرمانی جدلی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در موقعیت های بالینی و پژوهشی، مطالعاتی که اثربخشی دقیق این روش ها و هم تأثیری آن ها بر متغیرهای روانشناختی به ویژه در مورد شکایات روان تنی مورد بررسی قرار دهد، اندک است. هدف: هدف اصلی این مطالعه هم سنجی اثر درمان پذیرش و تعهد با رفتاردرمانی جدلی بر شکایات روان تنی زنان در دوره کرونا است. روش: مطالعه حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تمامی زنان 20 -60 ساله بودند که در سال 1399 در دو مرکز ادیبان و خانه بهی اراک پرونده داشتند. در مجموع 45 نفر به روش نمونه گیری هدفمند از طریق غربالگری انتخاب و در سه گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، رفتاردرمانی و کنترل گمارده شدند. گروه های آزمایش، مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مداخله رفتاردرمانی جدلی را در 8 جلسه 90 دقیقه ای هفتگی به صورت آنلاین دریافت کردند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. شرکت کنندگان قبل، بعد و یک ماه پس از اجرای مداخله درمانی، پرسشنامه شکایات روان تنی تاکاتا و ساکاتا (2004) را تکمیل کردند. همچنین تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط انجام گرفت. یافته ها: یافته ها بیانگر کاهش میانگین نمرات شکایات روان تنی زنان در مرحله پس آزمون و پیگیری در هر دو گروه آزمایش بود و این کاهش نیز معنادار برآورد شد (0/05 P<). بررسی وضعیت شرکت کنندگان در دو گروه آزمایش اختلاف معناداری را نشان نداد (0/05 <P). نتیجه گیری: مطابق با یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و رفتار درمانی جدلی با استفاده از تکنیک های مختلف بر کاهش شکایات روان تنی زنان اثرگذار است. بنابراین، آگاهی و بکارگیری از این راهبردها می تواند در کاهش شکایات روان تنی زنان در دوران کرونا مؤثر واقع گردد.
۴۴.

اثر بخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و انگیزش تحصیلی بر رضایت از تحصیل دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم نظری شهر ایلام(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: خودتنظیمی انگیزش تحصیلی رضایت از تحصیل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۰ تعداد دانلود : ۲۰۳
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های یادگیری خود تنظیمی و انگیزش تحصیلی در افزایش رضایتمندی تحصیلی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه نظری بود. با روش پژوهشی نیمه آزمایشی 72 نفر از دانش آموزان دختر با روش تصادفی ساده انتخاب شدند و به طور تصادفی ساده در دو گروه آزمایشی ویک گروه گواه قرار گرفتند. طرح پژوهش از نوع پیش آزمون‐ پس آزمون با گروه گواه بود. پس از انجام پیش آزمون، برنامه آموزش خود تنظیمی و انگیزش تحصیلی طی 8 هفته برای هر متغیر، هر هفته 1 جلسه، به مدت 5/1 ساعت اجرا شد و در پایان پس آزمون اجرا شد. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه رضایت از تحصیل تهیه شده توسط شیخ الاسلامی و احمدی استفاده شد. این پرسش نامه دارای 30 گویه است که در یک طیف لیکرتی5 درجه ای تدوین شده است. مؤلفه های رضایت از تحصیل عبارتند از رضایت از مدرسه، رضایت از رشته تحصیلی، رضایت از معلمان و نگرش به تحصیل. نتایج نشان داد بین آزمودنی ها ی گروه های آزمایش و گروه گواه از لحاظ رضایت از تحصیل، رضایت از مدرسه، نگرش به تحصیل و رضایت از معلمان تفاوت معنی داری وجود دارد. یافته ها همچنین، نشان داد بین آزمودنی ها ی گروه های آزمایش و گروه گواه از لحاظ رضایت از رشته تحصیلی تفاوت معنی داری وجود ندارد و بین رضایت تحصیلی گروه های آزمایش تفاوت معناداری وجود ندارد. بنابراین، آموزش مهارت های خودتنظیمی و انگیزش تحصیلی می تواند بر رضایت از تحصیل دانش آموزان تأثیر مثبت داشته باشد.
۴۵.

مقایسه اثربخشی آموزش خلاقیت و آموزش راهبردهای یادگیری بر خوش بینی و عملکرد انطباقی دانش آموزان دختر اهمال کار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: آموزش خلاقیت راهبردهای یادگیری خوش بینی عملکرد انطباقی اهمال کار

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۵ تعداد دانلود : ۱۶۷
مقدمه و هدف: یکی از مهمترین دغدغه های آموزش و پرورش امروز، افزایش کیفیت یادگیری در دانش آموزان و حل و فصل مشکلات یادگیری در آنان است. از جمله عواملی که می تواند در این زمینه تأثیرگذار باشد، اهمال کاری است. بر این اساس هدف از  پژوهش حاضر «مقایسه اثربخشی آموزش خلاقیت و آموزش راهبرد های یادگیری بر خوشبینی و عملکرد اجتماعی انطباقی دانش آموزان دختر اهمال کار»، بود. مواد و روش ها: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری بود. جامعه آماری  شامل کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر اراک در سال تحصیلی ۹۸ به تعداد ۱۳۷۰۰ نفر بود. از این تعداد  ۶۰ نفر از دانش آموزانی که نمره اهمال کاری تحصیلی آنان پایین بود با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در سه گروه دو گروه آزمایش و یک گروه گوا گمارده شد(هر گروه ۲۰ نفر). گروه آزمایش  اول مداخله ی آموزشی تحقیق شامل برنامه آموزش خلاقیت براساس الگوی پیرخائفی (۱۳۹۸) و گروه آزمایش دوم آموزش راهبردهای یادگیری براساس الگوی کرمی و امیرتیموری (۱۳۹۲)، دریافت نمودند. در این پژوهش پرسشنامه های  اهمالکاری، خوش بینی و عملکرد انطباقی استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل نشان داد که در حوزه آموزش خلاقیت و آموزش راهبردهای یادگیری بین دوگروه آزمایش وگواه در میزان سرزندگی و خودکارآمدی تحصیلی تفاوت معنادار وجود دارد و همچنین بین هم سنجی تاثیر  آموزش ها تفاوت معنی داری به نفع آموزش خلاقیت وجود دارد (۰۰۱/۰≥p). نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن  بود که آموزش خلاقیت و راهبردهای یادگیری باعث ارتقای خوش بینی و عملکرد انطباقی در دانش آموزان دختر اهمال کار می گردد.
۴۶.

هم سنجی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و آموزش مهارت مدیریت زمان بر هیجان های تحصیلی و اشتیاق تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس مهارت مدیریت زمان هیجان های تحصیلی اشتیاق تحصیلی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۱ تعداد دانلود : ۹۸
زمینه: امروزه تعلیم وتربیت به دنبال توسعه کیفیت آموزش - یادگیری، فضاهای آموزشی، تسهیل رشد همه جانبه ی شخصیت و توانمندسازی فردی دانش آموزان باهدف آماده سازی آنان به عنوان قشر کارآمد و آینده سازان جوامع است؛ بنابراین شناسایی فاکتورهایی که منجر به ارتقای پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می شود، از اهمیت بسزایی برخوردار است. هدف: هدف پژوهش حاضر هم سنجی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و مهارت مدیریت زمان بر هیجان های تحصیلی و اشتیاق تحصیلی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهرستان ری در سال تحصیلی 1399-1398 بود که ازطریق غربال گری از نتایج پیش آزمون، 45 دانش آموز انتخاب و در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه (15 نفر) به شیوه تصادفی ساده جایگذاری شدند. گروه آزمایشی اول مداخله ذهن آگاهی مبتنی برکاهش استرس برگرفته از کتاب زندگی پردردسر (کابات زین، 2005) به مدت 8 جلسه و گروه آزمایشی دوم مهارت مدیریت زمان (تریسی و بریان، 2008) به مدت 10 جلسه آموزش دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های هیجان های تحصیلی (پکران و همکاران، 2005) و اشتیاق تحصیلی (اسکاوفیلی و همکاران، 2002) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد تجزیه وتحلیل آماری در نرم افزار SPSS نسخه 26 قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و مهارت مدیریت زمان بر هیجان های تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان در سطح معناداری 001/0 ˂P اثربخش بوده است. همچنین نتایج نشان داد که ذهن آگاهی بر مؤلفه های امید، خشم و اضطراب و مؤلفه مجذوب تحصیل شدن و مدیریت زمان نیز بر مؤلفه های لذت و خستگی و مؤلفه های اشتیاق تحصیلی و وقف تحصیل شدن در سطح معناداری 001/0 ˂P اثربخش تر بوده است. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که به کارگیری مداخله های آموزشی در فرآیندهای تحصیلی، زمینه ساز تنظیم هیجانات و افزایش اشتیاق تحصیلی دانش آموزان خواهد بود.
۴۷.

اثربخشی آموزش راهبردهای فراشناختی بر سرعت پردازش و برنامه ریزی سازماندهی در پسران دارای اختلال ریاضی مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آموزش راهبردهای فراشناختی سرعت پردازش برنامه ریزی سازماندهی اختلال ریاضی مقطع ابتدایی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۵ تعداد دانلود : ۱۴۴
زمینه و هدف: اختلال ریاضی می تواند باعث افت سرعت پردازش و برنامه ریزی سازماندهی در دانش آموزان مقطع ابتدایی شود. بنابراین، هدف این مطالعه، تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای فراشناختی بر سرعت پردازش و برنامه ریزی سازماندهی در پسران دارای اختلال ریاضی مقطع ابتدایی بود. مواد و روش: این پژوهش از نظر هدف جزء پژوهش های کاربردی و از نظر شیوه اجرا جزء پژوهش های نیمه آزمایشی با گروه های آزمایش و کنترل و با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه بود. جامعه مطالعه پسران دارای اختلال ریاضی مقطع ابتدایی شهر تهران بودند که تعداد 30 نفر از آن ها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش راهبردهای فراشناختی قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل آزمون سرعت پردازش (Oswald and Roth, 1978) و آزمون برج لندن (Shallice, 1982) بودند. داده های این مطالعه با روش های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل از نظر سرعت پردازش و برنامه ریزی سازماندهی در پسران دارای اختلال ریاضی مقطع ابتدایی تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0P>). به عبارت دیگر، آموزش راهبردهای فراشناختی باعث افزایش سرعت پردازش و برنامه ریزی سازماندهی در پسران دارای اختلال ریاضی مقطع ابتدایی شد و نتایج در مرحله پیگیری نیز حفظ شد (001/0P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های این مطالعه، می توان از روش آموزش راهبردهای فراشناختی برای بهبود سرعت پردازش و برنامه ریزی سازماندهی در مبتلایان به اختلال ریاضی استفاده کرد.
۴۸.

طراحی مدل خودتنظیمی تحصیلی بر اساس نیازهای بنیادین روانشناختی و الگوی ارتباطی خانواده با میانجی گری اشتیاق تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خودتنظیمی تحصیلی نیازهای بنیادین روانشناختی الگوی ارتباطی خانواده اشتیاق تحصیلی دانش آموزان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۴ تعداد دانلود : ۱۱۵
هدف: خودتنظیمی نقش موثری در سایر عملکردهای تحصیلی دانش آموزان دارد و می تواند سبب موفقیت تحصیلی آنان گردد. بنابراین، هدف این مطالعه طراحی مدل خودتنظیمی تحصیلی بر اساس نیازهای بنیادین روانشناختی و الگوی ارتباطی خانواده با میانجی گری اشتیاق تحصیلی بود. روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری مطالعه حاضر دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر همدان در سال تحصیلی 400-1399 و حدود 4000 نفر بودند. نمونه های این مطالعه 420 نفر بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب و به پرسشنامه خودتنظیمی تحصیلی (Savari and Arabzade, 2013)، پرسشنامه نیازهای بنیادین روانشناختی (Gagne, 2003)، مقیاس تجدیدنظرشده الگوهای ارتباطی خانواده (Koerner and Fitzpatrick, 2002) و پرسشنامه اشتیاق تحصیلی (Schaufeli et al., 2002) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از روش های ضرایب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-20 و Smart-PLS-3 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل خودتنظیمی تحصیلی بر اساس نیازهای بنیادین روانشناختی و الگوی ارتباطی خانواده با میانجی گری اشتیاق تحصیلی در دانش آموزان برازش مناسبی داشت. دیگر یافته ها نشان داد که نیازهای بنیادین روانشناختی و الگوهای ارتباطی گفت وشنود و همنوایی بر اشتیاق تحصیلی دانش آموزان اثر مستقیم و معنادار و نیازهای بنیادین روانشناختی، الگوهای ارتباطی گفت وشنود و همنوایی و اشتیاق تحصیلی بر خودتنظیمی آنان اثر مستقیم و معنادار داشت (05/0>P). افزون بر آن، نیازهای بنیادین روانشناختی و الگوهای ارتباطی گفت وشنود و همنوایی با میانجی گری اشتیاق تحصیلی بر خودتنظیمی تحصیلی دانش آموزان اثر غیرمستقیم و معنادار داشتند (05/0>P). بحث و نتیجه گیری: طبق نتایج پژوهش حاضر برای بهبود خودتنظیمی دانش آموزان می توان نیازهای بنیادین روانشناختی آنان را تأمین و میزان الگوهای ارتباطی و اشتیاق تحصیلی آنها را از طریق کارگاه های آموزشی ارتقاء بخشید.
۴۹.

The Effectiveness of Cognitive-Behavioral Therapy on Chronic Pain and Cognitive-Emotional Regulation in Patients with Irritable Bowel Syndrome(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: irritable bowel syndrome cognitive therapy Pain Emotion regulation

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۶ تعداد دانلود : ۱۱۲
Objective: Irritable bowel syndrome is a chronic and debilitating digestive disorder that is more common in people with psychological disorders than in the general population. This study is aimed at the effectiveness of cognitive-behavioral therapy in the mitigating of chronic pain and cognitive-emotional regulation in patients with Irritable bowel syndrome. Method: This study investigates the efficacy of cognitive-behavioral therapy on chronic pains and cognitive emotion regulation in patients with IBS. The research method is quasi-experimental with a pretest-posttest and control group and a six-month follow-up. All patients with IBS who had presented to the Shariati Hospital of Tehran and Masoud Gastroenterology and Liver Clinic from autumn 2019 to winter 2020 comprised the statistical population. The sample size was 48 people selected by convenience sampling, then divided into an experimental group and a control group using a block randomization procedure (with each group containing 24). Chronic Pain Grade Scale and Cognitive Emotion Regulation Questionnaire were the research tools provided to the two groups. However, the control group remained on the waiting list and received no interventions. The cognitive-behavioral therapy intervention was performed for the experimental group for eight 90-minute sessions. Descriptive statistics and Repeated Measures analyzed research data.Results: Findings indicated that cognitive-behavioral therapy reduced chronic pain and increased cognitive regulation (p>0.01). This efficacy remained stable until a six-month follow-up (p>0.05).Conclusion: This finding can also be associated with reducing and improving cognitive emotion regulation within psychological interventions planning vision among patients with IBS, and thus have clinical usages.
۵۰.

اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر انگیزش تحصیلی، درگیری تحصیلی و کیفیت زندگی در مدرسه دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص شهر همدان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی انگیزش تحصیلی درگیری تحصیلی کیفیت زندگی در مدرسه دانش آموزان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۷ تعداد دانلود : ۹۱
هدف: اختلال یادگیری خاص باعث مشکلات تحصیلی بسیاری در دانش آموزان می شود. در نتیجه، هدف این مطالعه تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر انگیزش تحصیلی، درگیری تحصیلی و کیفیت زندگی در مدرسه دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص بود.روش شناسی: این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش دانش آموزان پسر ابتدایی دارای اختلال یادگیری خاص مراجعه کننده به هسته مشاوره آموزش وپرورش شهر همدان بودند. حجم نمونه 40 نفر در نظر گرفته شد که پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با روش تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش ده جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی پالینسار و براون (1981) قرار گرفت و گروه گواه در لیست انتظار برای آموزش ماند. داده ها با مقیاس انگیزش تحصیلی (هارتر، 1981)، پرسشنامه درگیری تحصیلی (زرنگ، 1391) و پرسشنامه کیفیت زندگی در مدرسه (آینلی و بورک، 1992) گردآوری و با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.یافته ها: نتایج این مطالعه حاکی از آن بود که آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی باعث افزایش هر سه متغیر انگیزش تحصیلی (001/0=, P14/33=F)، درگیری تحصیلی (004/0=, P54/9=F) و کیفیت زندگی در مدرسه (004/0=, P52/9=F) دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص شد.بحث و نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه می توان از روش آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی برای بهبود متغیرهای تحصیلی از جمله انگیزش تحصیلی، درگیری تحصیلی و کیفیت زندگی در مدرسه دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص بهره برد.
۵۱.

تدوین و اعتبار یابی الگوی برنامه درسی تلفیقی در آموزش مجازی دوره ابتدایی در شرایط همه گیری کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: برنامه درسی تلفیقی آموزش مجازی کووید-19

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۵ تعداد دانلود : ۸۵
هدف: هدف از پژوهش حاضر تحلیل و تبیین الگوی برنامه درسی تلفیقی در آموزش مجازی دوره ابتدایی در شرایط همه گیری کووید-19 بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی، از نظر روش، آمیخته از نوع اکتشافی متوالی و از نظر شیوه گردآوری داده ها در بخش کیفی داده بنیان و در بخش کمی، همبستگی و معادلات ساختاری بود. در بخش اول (کیفی) برای انجام مصاحبه میدانی، مشارکت کنندگان شامل اساتید برنامه ریزی درسی و برخی معلمان ابتدایی برجسته بود که در ارزشیابی معلمان، دارای رتبه های برتر استانی بودند که این افراد، به صورت هدفمند انتخاب گردیدند (20 مصاحبه با 20 نفر و تا حد اشباع نظری ادامه داشت) و در بخش دوم (کمی)، جامعه آماری شامل معلیمن ابتدایی شهر اراک بود (360 نفر). ابزار پژوهش در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی، پرسشنامه (36 گویه و در قالب چهار شاخص) انتخاب شد. برای بررسی و پاسخ به سؤالات پژوهش و رسم و تدوین مدل اندازه گیری و مدل ساختاری از نرم افزارهایMaxQDAPro ، SPSS24 و Smart PLS2 استفاده گردید.یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که چهار کد محوری فعالیت های یادگیری، اهداف، محتوای برنامه درسی تلفیقی و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی به عنوان کدهای محوری مدل برنامه درسی تلفیقی در آموزش مجازی دوره ابتدایی در شرایط همه گیری کووید-19 بودند. همچنین نتایج مدل ساختاری نشان داد هر چهار بعد از برازش کافی برخوردار می باشند.بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر، حتی بعد از پایان دوران پاندومی کووید-19 ، می تواند راهگشای مدیران و برنامه ریزان آموزش ابتدایی کشور برای بهبود آموزش در دوران ابتدایی باشد.  
۵۲.

مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر روش شناختی-رفتاری اسلامی و ذهن آگاهی بر طرحواره های ناسازگار اولیه، رضامندی و اعتماد زناشویی در زوج های جوان شهر اراک(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: زوج درمانی شناختی-رفتاری اسلامی ذهن آگاهی طرحواره های ناسازگاراولیه رضایت زناشویی اعتمادزناشویی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۶ تعداد دانلود : ۳۵
هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش زوج درمانی مبتنی بر روش های شناختی- رفتاری اسلامی و ذهن آگاهی بر طرحواره های ناسازگار اولیه، رضامندی و میزان اعتماد زناشویی در زوجین جوان شهر اراک است. بدین منظور طی یک پژوهش توصیفی از نوع علّی- مقایسه ای با طرح پیش آزمون- پس آزمون شامل دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود که 48 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ، رضامندی زناشویی جدیری و مقیاس اعتماد زناشویی رمپل- هولمز، میان آنها اجرا گردید تا میزان طرحواره های ناسازگار اولیه، رضایت و اعتماد زناشویی را ارزیابی کند. سپس مداخلات آموزشی انجام گرفت و بار دیگر، پس آزمون از گروه نمونه صورت پذیرفت. برای تحلیل داده ها، از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی فیشر استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد آموزش زوج درمانی های مبتنی بر شناختی- رفتاری اسلامی و ذهن آگاهی، تفاوت معناداری نداشت.
۵۳.

The Relationship Between Sexist Parenting Style and Cognitive Emotion Regulation Styles in Men With Perpetration of Domestic Violence Against Women(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: Domestic Violence sexist parenting style Cognitive Emotion Regulation Structural Equation Modeling men perpetrators

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۷
Objective: This study aimed to investigate the relationship between sexist parenting style, cognitive emotion regulation strategies, and the perpetration of domestic violence against women by married men. Methods and Materials: A correlational design was used involving 300 married men selected through convenience sampling from medical centers in Qazvin. Participants completed the Mohseni Tabrizi Domestic Violence Questionnaire and the Garnefski Cognitive Emotion Regulation Questionnaire. Descriptive statistics, Pearson correlations, and structural equation modeling using LISREL 8.80 were conducted to analyze the data. Model fit was assessed using indices including Chi-square, RMSEA, CFI, and TLI. Findings: Results indicated that sexist parenting style was positively associated with domestic violence perpetration (β = .51, p < .001). Maladaptive cognitive emotion regulation strategies were also significantly associated with increased violent behavior (β = -.39, p < .001). Model fit indices demonstrated a good fit (χ²/df = 1.41, RMSEA = .037, CFI = .97, TLI = .96). Additionally, sexist parenting and emotion regulation interacted positively in predicting violence, suggesting that both factors jointly contribute to abusive behavior. Conclusion: The findings underscore the critical role of sexist parenting and maladaptive cognitive emotion regulation strategies in perpetuating domestic violence against women. These results highlight the need for preventive interventions focusing on gender-sensitive parenting practices and training in adaptive cognitive emotion regulation strategies among men to reduce the prevalence of domestic violence.
۵۴.

Comparative Effectiveness of Reality Therapy and Emotion-Focused Therapy on Love Trauma Syndrome, Self-Worth, and Relationship Beliefs in Divorced Women in Tehran(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: Relationship Beliefs Self-worth Emotion-focused therapy Women divorced love trauma syndrome Reality Therapy

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۱۱
Objective: The present study aimed to compare the effectiveness of reality therapy and emotion-focused therapy (EFT) on love trauma syndrome, self-worth, and relationship beliefs in divorced women residing in Tehran. Methods and Materials: This research is applied in terms of purpose and quasi-experimental in terms of data collection, using a pretest-posttest-follow-up design with a control group. The statistical population included all divorced women residing in District 2 of Tehran in 2023, from whom 45 participants were selected through convenience sampling. The participants were randomly assigned, with age-matching, into two intervention groups and one control group. Participants completed the Relationship Beliefs Questionnaire, Ross's Love Trauma Syndrome Questionnaire, and the Self-Worth Questionnaire at pretest, posttest, and follow-up phases. The first intervention group received 8 sessions of reality therapy, while the second group received 10 sessions of emotion-focused therapy. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance (ANOVA) with SPSS version 22. Findings: Both reality therapy and emotion-focused therapy were effective in enhancing self-worth, improving relationship beliefs, and reducing love trauma syndrome symptoms among divorced women in Tehran. Moreover, the effectiveness of both treatments persisted over time. No significant difference was found between the effectiveness of reality therapy and emotion-focused therapy on the studied variables. Conclusion: Based on the results, it can be concluded that both reality therapy and emotion-focused therapy are effective interventions for improving love trauma syndrome symptoms, enhancing self-worth, and modifying relationship beliefs in divorced women in Tehran
۵۵.

Comparing the Effectiveness of Problem-Solving Skills Training Based on Tolman's and Bandura's Theories on Adolescent Girls' Problem-Solving Styles(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: Problem-Solving Style Problem-Solving Skills Student

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۶
Objective: The purpose of this study was to compare the effectiveness of problem-solving skills training based on the theories of Tolman and Bandura on the problem-solving styles of middle school students. Methods: The research method was quasi-experimental. The population consisted of all female first-year middle school students in Hamadan, with a sample size of 75 students (three groups of 25), selected through multi-stage cluster sampling. The D'Zurilla, Nezu, and Maydeu-Olivares problem-solving questionnaire (2000) was used for data collection. Problem-solving training sessions based on Tolman's theory followed a protocol provided by Tolman (1932), and those based on Bandura's theory followed a protocol by Bandura (1999), conducted over eight 60-minute weekly sessions for two months. Data were analyzed using Multivariate Analysis of Covariance (MANCOVA) and the Scheffé post hoc test. Findings: There were differences in the impact of training based on these theories on students' problem-solving styles (P < .01). Training based on Tolman's theory was more effective in reducing the use of negative and impulsive problem-solving styles compared to training based on Bandura's theory (P < .01). Conclusion: These trainings increased the use of positive and logical orientation styles and decreased the use of negative, avoidant, and impulsive styles among students.
۵۶.

Comparison of the Effectiveness of Cognitive-Behavioral Therapy and Existential Therapy on Symptoms of Demoralization and Life Attitudes in Women Heads of Households in Welfare(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: Women heads of households Cognitive-Behavioral Therapy existential therapy symptoms of demoralization life attitudes

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵ تعداد دانلود : ۵
Objective: The aim of the study was to compare the effectiveness of cognitive-behavioral therapy (CBT) and existential therapy on symptoms of demoralization and life attitudes in women heads of households in welfare in the city of Rasht. Methods: The research method was quasi-experimental with a pre-test, post-test, and follow-up design with two experimental groups and one control group. The statistical population included all women heads of households in the welfare organization of Rasht city (2159 individuals) in 2021. The sample size included 60 individuals who were randomly assigned to two experimental groups (20 individuals in the existential therapy group and 20 individuals in the cognitive-behavioral therapy group) and one control group (20 individuals). Then, each of the two experimental groups received 8 sessions of 90-minute group therapy. The cognitive-behavioral therapy was based on the cognitive-behavioral therapy protocol by Antony et al. (2013), and the existential therapy was based on the existential therapy protocol by Irvin Yalom (2016). The data collection tools included the Symptoms of Demoralization Questionnaire by Kissane et al. (2004) and the Life Attitudes Questionnaire by Battista (1973). Data analysis was performed using repeated measures ANOVA. Findings: Based on the effect size values, the effectiveness of both cognitive-behavioral therapy and existential therapy on the demoralization symptoms variable was 43%, and on the life attitudes variable, it was 62%. This effectiveness was significant and persistent (according to the follow-up test results), and both therapies had a lasting impact on the dependent variables. In the variables of demoralization symptoms (F=29.34, p=0.001) and life attitudes (F=62.36, p=0.001). Conclusion: The results showed that there was a significant difference between the three stages of pre-test, post-test, and follow-up in the variables of demoralization symptoms and life attitudes of women heads of households in the two experimental groups (cognitive-behavioral therapy and existential therapy), indicating the significant impact of both therapeutic methods on the research's dependent variables.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان