مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
هم افزایی
حوزههای تخصصی:
تربیت کودکان در جامعه مدرن امروز چنان پیچیده است که انتظار ایفای نقش از سوی خانواده به تنهایی، توقعی دور از انتظار می نماید؛ چنان که نظام تربیت رسمی نیز صلاحیت لازم برای انجام این امر را به تنهایی ندارد و صرفاً در سایه تعامل کارآمد این دو نهاد است که می توان نظام تربیتی کودک را به شکل مناسب مدیریت نمود. یکپارچگی سیستم تربیتی در تعامل بین خانواده و نظام تربیت رسمی، سبب هم افزایی در فرایند و روندهای تربیتی می شود. این پژوهش درصدد بررسی و واکاوی مبانی و اصول تربیتی برای تعامل مناسب خانواده و مدرسه در حوزه تربیت کودکان است. بر اساس روش تحلیلی و مطالعات کتابخانه ای، دیدگاه های صاحب نظران دو حوزه تعلیم و تربیت و خانواده و همچنین دیدگاه اسلامی با تکیه بر رویکردهای فقهی، تفسیری و فلسفی احصا شد و در انتها یافته های پژوهش با تجزیه و تحلیل داده ها استنتاج و اصطیاد گشت. یافته های پژوهش نشان می دهد که بر اساس نگاه قرآنی روایی و با توجه به ملاحظات تربیتی، «ولایت الله» مبنا و پایه اصلی تعامل خانواده و نظام تربیت رسمی و «اصلاح شیوه های نادرست تربیتی توسط طرف مقابل»، «لزوم ترکیب نگاه کل نگر نظام تربیت رسمی و جزء نگر خانواده»، «عدم انحصارطلبی در تربیت»، «اعتماد متقابل»، «مدیریت متعهدانه» و «وجود فضای حمایت زا» اصولی اند که مسیر تعامل و مشارکت خانواده و مدرسه را اصلاح و هموار می سازد.
ایجاد هم افزایی در بازار گرایی و برند گرایی
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی تعامل بین گرایش به برند و گرایش به جهت گیری بازار می پردازد. گرایش به برند یک رویکرد درون نگر و هویت محور است که برند را به عنوان مرکز یک سازمان و استراتژی آن می بیند. به همین ترتیب، گرایش به بازار، یک رویکرد تصویر محور و برون نگر است. در ابتدا، بازارگرایی و برندگرایی دو گزینه استراتژیک مختلف به نظر می رسد. اگرچه ترکیب هم افزای این دو نیز ممکن است، اما آنها در نظریههای قبلی بررسی نشده اند و نه به عنوان بخشی از فلسفه وعمل نام تجاری شناخته نشده اند. یک گرایش جدید، یعنی ترکیبی بین گرایش نام تجاری و بازاریابی، در میان یافته های کلیدی این مطالعه قرار می گیرد. این مقاله مسیرهای معمول تکامل این گرایش را نشان می دهد و جنگ بین دو پارادایم را از طریق ایجاد یک رویکرد پویا به تحرک وا می دارد. این مطالعه راه را برای درک بهتر، عملیاتی و ارزیابی رویکردهای جایگزین به بازاریابی هموار می کند.
هم افزایی کنشگران بازآفرینی پایدار شهری با رویکرد حکمروایی ارتباطی - شبکه ای مطالعه موردی (ستاد بازآفرینی شهر کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۸)
1165 - 1190
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش آسیب شناسی مدیریت بازآفرینی پایدار شهری با رویکرد مدیریتی دولتی، متمرکز از بالا به پایین، سلسله مراتبی، غیرمشارکتی، نبود ارتباط و تعامل در بازآفرینی شهری، و گذار به هم افزایی مشارکتی کنشگران مدیریت شهری (دولت، بازار، بخش عمومی، خصوصی، جامعه مدنی و شهروندان) با الگوی حکمروایی ارتباطی- شبکه ای، همکارانه، تعاملی و گفتمانی در جهت دستیابی به بازآفرینی پایدار شهری است. با تلفیق برنامه ریزی ارتباطی با حکمروایی شبکه ای، رویکرد نوین حکمروایی ارتباطی- شبکه ای در مدیریت نوین ظهور یافته است. روش پژوهش ترکیبی (کمی و کیفی) است. از تکنیک های مشاهده، مصاحبه، و پرسش نامه استفاده شده است. این پژوهش با هدف شناخت الگوی ساختاری روابط 34 سازمان و نهاد رسمی و غیررسمی مرتبط با بازآفرینی پایدار شهری انجام شده است. بدین منظور، از روش تحلیل شبکه اجتماعی استفاده شد. 34 کنشگر به عنوان نهاد در این شبکه قرار گرفته اند و درواقع تعیین کننده مرز اجتماعی شبکه اند. 1122 پیوند می توانست در این شبکه شکل بگیرد. فقط 271 مورد آن (حدود یک چهارم) به وقوع پیوسته است که بیانگر اندازه ضعیف شبکه و نبود هم افزایی ارتباطی- شبکه ای مدیریت بازآفرینی پایدار شهری است. تراکم پیوند تبادل اطلاعات و همکاری در بین سازمان های مورد مطالعه (37 درصد) در سطح پایینی بوده است و شبکه در شاخص های سیاست گذاری، هماهنگی، مدیریت (برنامه ریزی، نظارت، و ارزیابی)، اجرا، ابزارسازی، تسهیل گری به صورت متمرکز و سلسله مراتبی است. اندازه شاخص انتقال یافتگی در تبادل اطلاعات و همکاری ۲۸/۳۹ درصد میزان پایینی را برای قابلیت روابط انتقال یافتگی نشان می دهد و کوتاه ترین فاصله میان دو کنشگر در این شبکه، ۴۶/۳ درصد، نشان دهنده پیوندهای ضعیف در شبکه است. فعالیت کنشگران بر حسب شاخص های تحلیل شبکه و ارتباطات، پیوندها، و مرکزیت درونی و بیرونی کنشگران نشان دهنده مرکزیت بخش دولتی (استانداری، راه و شهرسازی، و شهرداری) بالاترین نقش مرکزیت و پیوندهای واسطه ای را داشته اند و نهادهای خصوصی، مدنی، و محلی پایین ترین ضریب و قدرت را در شبکه داشته اند. در ستاد بازآفرینی پایدار شهری فقط سازمان های دولتی عضو رسمی ستاد بوده اند و نهادهای جامعه مدنی و کنشگران مردمی کنار گذاشته شده اند و رویکرد متمرکز، سلسله مراتبی، و از بالا به پایین حکم فرماست و باید به سوی دولت تسهیل گر، جامعه مدنی کنشگر با رویکرد حکمروایی ارتباطی - شبکه ای تغییر رویکرد گفتمانی انجام شود.
ارائه مدلی برای شناسایی و تعیین خوشه های همکاری افقی در هلدینگ های صنعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موفقیت و اثربخشی هلدینگ ها، به ارزش آفرینی شرکت های تابع و هم افزایی بین ستاد و واحدهای آن وابسته است. راه دستیابی به هم افزایی در هلدینگ ها برقرارکردن روحیه همکاری بین اجزاست. در دهه های اخیر، همکاری، محور اصلی بهبود عملکرد زنجیره تأمین قلمداد شده است و ارتباطات بین سازمانی به عنوان واقعیتی انکارنشدنی و یکی از چالش های سازمانی مطرح است. با توجه به ماهیت پیچیده و پویای بازارها علاوه بر همکاری عمودی و درونی به همکاری افقی نیز نیاز است؛ به ویژه تسهیم ظرفیت بین شرکت های تولیدکننده ای که در سطوح مشابه رقیب نیستند، سودآوری و پایداری را برای آنها به ارمغان می آورد. هدف این پژوهش، ارائه مدلی برای شناسایی و تعیین خوشه های همکاری افقی در هلدینگ های صنعتی است. با توجه به بافت داده ها، مدلی کمّی بر مبنای شباهت کسینوسی و الگوریتم K میانگین برای خوشه بندی محصولات تولیدی مشابه در یک هلدینگ دارویی استفاده شده است. محصولات تولیدی در 8 خوشه جای گرفته و هر خوشه به یک شرکت نسبت داده شده است. علاوه بر این، فاصله کسینوسی اجزای درون خوشه ها پیش و پس از اجرای خوشه بندی با یکدیگر مقایسه شده است. نتایج نشان می دهد میانگین فاصله محصولات پس از خوشه بندی بسیار کاهش یافته؛ به گونه ای که این فاصله به کمتر از نصف رسیده است. این امر، افزایش شباهت محصولات قرارگرفته در هر خوشه را نشان می دهد و می توان استدلال کرد که خوشه بندی انجام شده، کیفیت مناسب دارد؛ از این رو، همکاری افقی، که ابزار مهمی برای مدیریت کسب وکار برای بهبود توانایی رقابت سازمان است، محقق می شود و شکاف بین منابع موجود شرکت و الزامات مورد نیاز آینده آن را پر می کند و با ارائه دسترسی سازمان ها به منابع بیرونی با ایجاد هم افزایی و ترویج یادگیری و تغییر سریع، رقابت جویی سازمان ها را افزایش می دهد.
راهبردهایی در هم افزایی حوزه نجف و قم
منبع:
حوزه دوره جدید تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۱
34 - 47
حوزههای تخصصی:
چگونگی ایجاد هماهنگی در راستای هم افزایی بین هوانیروز و سازمان مدیریت بحران کشور در حوادث غیرمترقبه آینده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم و فنون نظامی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۹
31 - 55
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تبیین نحوه ایجاد هماهنگی در راستای هم افزایی بین هوانیروز و سازمان مدیریت بحران کشور در حوادث غیرمترقبه آینده، در دو مرحله قبل و هنگام وقوع بحران است؛ لذا از حیث هدف، کاربردی و به لحاظ نوع روش و ماهیت، توصیفی است. جامعه آماری این مقاله را خلبانان پایگاه های هوانیروز و مسئولین سازمان مدیریت بحران کشور تشکیل می دهند. از مصاحبه، پرسشنامه و مطالعات کتابخانه ای به عنوان ابزار جمع آوری داده ها استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که اکثریت افراد جامعه نمونه بر این اعتقادند که پرداختن به مؤلفه های برنامه ریزی، پیش بینی، فرماندهی و کنترل در عملیات امدادرسانی (در مرحله قبل و هنگام وقوع حوادث) به میزان زیاد و خیلی زیاد در جهت هماهنگی در راستای هم افزایی بین هوانیروز و سازمان مدیریت بحران کشور نقش دارد.
تدوین راهبردهای هم افزایی سامانه اطلاعات ارتش جمهوری اسلامی ایران در رزمایش مشترک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم و فنون نظامی سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۰
195 - 221
حوزههای تخصصی:
ارتش جمهوری اسلامی ایران از نیروهایی ترکیب شده که ماهیت تخصصی مجزا و فضای عملیاتی متفاوتی دارند. تفاوت در فضا و محیط عملیاتی، موجب استقلال راهبرد و تاکتیک در محیط تخصصی می شود. در هر صحنه ی جنگ دو نیروی خودی و دشمن وجود دارند که دارای محیط عملیاتی، اهداف، تاکتیک ها و تکنیک های متفاوت از هم هستند، بنابراین الزام حضور سلاح ها و تجهیزات و نیروهای متنوع با تخصص ها و حتی فرهنگ سازمانی مختلف برای پاسخگویی به کنش های متنوع دشمن، نیاز به سامانه اطلاعات یکپارچه و شبکه محور دارد. این سامانه با ایجاد شبکه یکپارچه اطلاعاتی در سامانه های اطلاعاتی و حفاظت اطلاعاتی و پایش مناطق عملیاتی آینده به منظور شناخت و بهره برداری از ظرفیت های بومی باعث هم افزایی در طرح ریزی، اجرا، کنترل و نظارت عملیات مشترکِ نیروهای چهارگانه آجا می گردد. هدف اصلی تحقیق تدوین راهبردهای هم افزایی سامانه اطلاعات ارتش جمهوری اسلامی ایران در رزمایش مشترک است، این تحقیق از نوع کاربردی- توسعه ای بوده که به دو روش مرکب (توصیفی و زمینه ای- موردی) با رویکرد آمیخته (کمی و کیفی) انجام شده است. جامعه نمونه 74 نفر بوده و روش جمع آوری اطلاعات میدانی و کتابخانه ای می باشد، یافته ها با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شده است. بر اساس نتایج تحقیق تعداد 18 عامل (5 قوت، 2 ضعف، 7 فرصت و 4 تهدید) نقش آفرین احصاء شده است. از تلفیق عوامل بالا تعداد 12 مطلوبیت و 15 چالش به دست آمده است. بر اساس محاسبات انجام شده مشخصات منطقه راهبردی در موقعیت تهاجمی معطوف به قوت قرار دارد و بر همین اساس تعداد 6 راهبرد برای هم افزایی سامانه اطلاعات آجا در رزمایش مشترک تدوین شده است.
شناسایی پیشایندهای ارزش آفرینی سازمان بسیج سازندگی در توسعه کسب وکارهای خانگی به منظور محرومیت زدایی
منبع:
مطالعات وقف و امور خیریه دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
265 - 288
حوزههای تخصصی:
کسب وکارهای خانگی از بخش های مهم اقتصاد کشورها برای مقابله با فقر و محرومیت محسوب می شود. در این راستا نهادهای مردمی نیز با حمایت های خود سعی می کنند نقش آفرینی مؤثری در توسعه این بخش داشته باشند. یکی از نهادهای مردمی گسترده در ایران، سازمان بسیج سازندگی است که در این خصوص بنا بر وظیفه ذاتی خود، تلاش می کند به ارزش آفرینی در این حوزه بپردازد. تحقیق حاضر با هدف شناسایی پیشایندهای ارزش آفرینی سازمان بسیج سازندگی در توسعه کسب و کارهای خانگی انجام شده است. رویکرد تحقیق حاضر کیفی، ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر ماهیت داده ها و روش، توصیفی تحلیلی است. جامعه آماری تحقیق شامل فعالان، متخصصان و خبرگان کسب وکارهای تحت پوشش و همچنین، مدیران سازمان بسیج سازندگی در حوزه ساماندهی و توسعه کسب وکارهای خانگی در شهر قم است که مصاحبه با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی و طبق قاعده اشباع نظری داده ها با 12 خبره انجام شد. داده های حاصل با تکنیک تحلیل مضمون مفهوم سازی و درنتیجه، 178 گزاره در 66 مضمون پایه، 11 مضمون سازمان دهنده و در 5 مضمون فراگیر برچسب گذاری شدند. نتایج تحقیق نشان می دهند پیشایندهای اصلی ارزش آفرینی سازمان بسیج سازندگی در توسعه کسب وکارهای خانگی شامل مضامین فراگیر توسعه چندجانبه، توانمندسازی زیرساختی، توسعه خودباوری و خوداتکایی، ظرفیت سازی اجتماع محور و توسعه زیست بوم اشتغال هستند؛ بنابراین، به منظور رفع فقر و فراهم آوردن بسترهای لازم برای توسعه کسب وکارهای خانگی، پیشنهاد می شود سازمان بسیج سازندگی به ارتقای فرهنگ کار خانگی، آموزش روش های نوین بازاریابی، تشویق کسب وکارهای خانگی موفق، تشویق دستگاه های دولتی به خرید محصولات این کسب وکارها، ایجاد شبکه های عرضه محصولات آنها، حمایت های مالی، ایجاد مراکز رشد و مشاوره کسب وکارهای خانگی، حمایت از تشکیل تعاونی ها توسط خانوارهای صاحب این کسب وکارها، برگزاری دوره های آموزشی، فراهم کردن نمایشگاه های دائمی بپردازد.
رابطه بین کیفیت پیش بینی مدیریت و کیفیت تصمیمات تحصیل سایر شرکت ها با درنظر گرفتن نوع صنعت تحصیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه و سرمایه سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
85 - 107
حوزههای تخصصی:
هدف: تصمیمات سرمایه گذاری مدیران را ملزم به پیش بینی جریانات نقد مورد انتظار آتی سرمایه گذاری های بالقوه می کند. گرچه این پیش بینی ها یکی از مؤلفه های حیاتی سرمایه گذاری موفق است، اما توسط ذینفعان خارجی به طور مستقیم قابل مشاهده نیست. با استناد بر این دیدگاه که مدیران مهارت های مشابهی در پیش بینی سود گزارش شده و پیش بینی بازده داخلی برای تصمیمات سرمایه گذاری دارند، پیش بینی می شود مدیرانی که کیفیت پیش بینی بالاتری دارند، تصمیمات سرمایه گذاری بهتری بگیرند. لذا، هدف این پژوهش بررسی رابطه بین کیفیت پیش بینی مدیریت و کیفیت تصمیمات تحصیل سایر شرکت ها با درنظر گرفتن نوع صنعت تحصیل است. روش: پژوهش حاضر از نوع پژوهش های پس رویداری و از نظر هدف کاربردی است. جهت آزمون فرضیه های پژوهش از مدل رگرسیون خطی چند متغیره و داده های مقطعی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. ن مونه پژوهش شامل 67 مشاهده است. یافته ها: بین دقت پیش بینی سود با تغییرات سودآوری پس از تحصیل و تغییرات جریانات وجوه نقد عملیاتی پس از تحصیل، رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. به علاوه، نوع صنعت تحصیل بر روابط بین دقت پیش بینی سود و تغییرات بازده فروش پس از تحصیل، دقت پیش بینی سود و تغییرات بازده حقوق صاحبان سرمایه پس از تحصیل و دقت پیش بینی سود و تغییرات جریانات وجوه نقد عملیاتی پس از تحصیل، تأثیر دارد. اما نوع صنعت تحصیل بر رابطه بین دقت پیش بینی سود و تغییرات بازده دارایی ها پس از تحصیل، تأثیر ندارد . نتیجه گیری: کیفیت پیش بینی مدیریت رابطه مستقیمی با کیفیت تصمیمات تحصیل دارد.
تحلیل اثر مدیریت دانش بر شناسایی عوامل سازنده توانمندسازی منابع انسانی با رویکرد معادله ساختاری
منبع:
ایده های نو در تعلیم و تربیت دوره دوم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴
56 - 66
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر به تحلیل اثر مدیریت دانش بر شناسایی توانمندسازی منابع انسانی با رویکرد معادله ساختاری پرداخته و هدف از انجام آن، ارائه مدلی برای بررسی تأثیر مدیریت دانش بر توانمندسازی می باشد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، توصیفی - پیمایشی است و از تحلیل تم برای طراحی مدل مفهومی و از معادلات ساختاری و نرم افزار Amos برای تبیین و بررسی نقش میانجی مدیریت دانش استفاده نموده است. در مرحله مصاحبه اکتشافی جامعه آماری شامل 16 نفر خبره حوزه منابع انسانی می باشد و برای تحلیل مدل، جامعه آماری را کارمندان و مدیران بانک ملی شهرستان اردبیل تشکیل می دهند و تعداد 46 نمونه به روش قضاوتی و هدفمند انتخاب شده اند. ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه اکتشافی و پرسشنامه می باشد؛ جهت بومی سازی و سنجش روایی پرسشنامه، آن ها را در اختیار تعدادی از صاحب نظران مدیریت و رشته منابع انسانی قرار داده و برای سنجش پایایی از ضریب آلفای کرونباخ که معادل0/87 به دست آمد، استفاده شده است. در فرایند تحلیل تم 8 تم فرعی و 2 تم اصلی «عوامل فرهنگی» و «ظرفیت سازی» شناسایی شد. نتایج نشان می دهد برای توانمندسازی کارکنان از طریق هم افزایی بین دودسته عوامل فرهنگی و ظرفیت سازی، متغیر میانجی مدیریت دانش نقش بسیار مهمی را در سازمان بازی می کند.
شناسایی عوامل مؤثر بر هماهنگی سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر بر هماهنگی در نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی بود که با رویکرد کیفی انجام شده است. جامعه پژوهش، معاونان، مدیران و خبرگان آشنا به موضوع پژوهش بودند که به روش قضاوتی و با معیار اشباع نظری داده ها، 20 نفر انتخاب شده اند. برای تحلیل داده های حاصل از مصاحبه های نیمه ساختاریافته، از روش تحلیل مضمون استفاده شده است. یافته ها: پس از برگزاری مصاحبه ها و پیاده سازی متون، 32 مضمون پایه در ارتباط با عوامل مؤثر بر هماهنگی به دست آمد و در مرحله بعد، 12 مضمون سازمان دهنده از میان آنها استخراج شده است. نتیجه گیری: نتیجه نهایی پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر بر هماهنگی در سازمان مدّ نظر بود که عبارتند از: نظام ارتباطی- اطلاعاتی، عوامل ساختاری، عوامل نگرشی، برنامه ریزی، نظام رسمی مشارکت، نظام ارزیابی و نظارت، عوامل سخت افزاری، عوامل مأموریتی، رهبری، فرهنگ سازمانی، قوانین و مقررات و ویژگی های فردی. توجه به ابعاد مذکور شناسایی شده و ارتقای آنها می تواند بر ارتقای کارایی و اثربخشی سازمان اثر جدّی داشته باشد.
هم افزایی حاصل از ادغام و تملیک با استفاده از شبیه سازی مونت کارلو و رویکرد اختیارات واقعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات و سیاست های اقتصادی دوره ۱۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
131 - 155
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر الگویی برای ارزش گذاری هم افزایی حاصل از ادغام و تملیک از طریق شبیه سازی مونت کارلو و رویکرد اختیارات واقعی است. امروزه تکیه بر کارایی درونی و نقاط قوت بنگاه به تنهایی موجب دوام و رشد نمی شود، شرکت ها با اتخاذ روش های ترکیب از منابع قابل بهره برداری یکدیگر به صورت مشترک بهره می برند و با هم افزایی گروهی در مقابل تهدیدهای محیط رقابتی ایستادگی می کنند. این مقاله پس از بیان روش تحلیل اختیار واقعی و انواع آن، به معرفی مسئله بهینه سازی تصادفی و روش شبیه سازی مونت کارلو در دوره زمانی ۱۳۸۸-۱۳۹۷ می پردازد. در ادامه برای حل عددی مسئله از روش شبیه سازی مونت کارلو استفاده می شود. نتایج به دست آمده از الگوی تحقیق بیانگر این است که ادغام تملیک، نوعی رشد در فعالیت ها و عملیات شرکت به شمار می رود که باعث متنوع تر شدن فعالیت های شرکت می شود و ازجمله استراتژی های شرکت ها جهت افزایش موقعیت رقابتی و یک تصمیم مهم و استراتژیک در مدیریت مالی تلقی می شود. نتایج، بیانگر آن است که هم افزایی هزینه ها و درآمد منجر به افزایش NPV مربوط به کل هم افزایی ها می شود. همچنین، هم افزایی رشد و بهبود در وضعیت مالیات دهی شرکت ها منجر به بهبود در وضعیت هم افزایی وام گیری می شود که این موضوع ارزش حال خالص مربوط به کل هم افزایی را می افزاید.
تأملی در غایت تربیت اسلامی در هم افزایی دین و تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی از دیدگاه اسلام سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۴
105 - 134
حوزههای تخصصی:
دین و تکنولوژی از پدیده های فراگیر در حیات انسانی بوده و تعامل آن ها صورت های مختلفی دارد. هدف از انجام این پژوهش، صورت بندی انواع هم افزایی های دین و تکنولوژی (سطحی، نادرست و ناقص) و به دست دادن رویکرد مطلوب و مسئولانه به این رابطه ازمنظر انسان تکنولوژیک و انسان دین دار بود. با توجه به اینکه هدف دین، تربیت آدمی و عالی ترین هدف تربیت دینی، وصول به قرب به مثابه واقعیتی تکوینی است، در این پژوهش، تأثیر انواع هم افزایی دین و تکنولوژی بر میزان وصول به این هدف تبیین و تحلیل شد. به منظور انجام تحقیق حاضر از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شد. یافته های پژوهش حاضر نشان داد اگرچه انتفاع دین و تکنولوژی از یکدیگر، از جهات متکثری ممکن است، اشتراک در تعالی طلبی منجر به شکل گیری وجوهی تازه از هم افزایی آن ها شده است. در این پژوهش، نوع مواجهه انسان دین دار با تکنولوژی و انسان تکنولوژیک با دین ترسیم و واکاوی شد و با توجه به موقعیت کانونیِ مفهوم قرب در تربیت اسلامی، تأملات روبنایی و زیربنایی رابطه دین و تکنولوژی برای متولیان تربیتی که توأمان به رشد دینی و هوشمندسازی مراکز و محتوای تربیتی اهتمام می ورزند، برجسته شد. نتایج پژوهش نشان داد چهره فی نفسه تکنولوژی و وجوهی از آن که درخدمت نیازهای اصیل بشرند، آگاهانه یا ناآگاهانه به قرب می انجامد؛ اما آنجا که تکنولوژی درخدمت سیاست ها و رویه های منفعت طلبانه بشری قرار می گیرد، وجهه مخرب و نامطلوب پیدا می کند.
بررسی و رتبه بندی متغیرها و مؤلفه های تأثیر نهادینه سازی فرهنگ سازمانی بر هم افزایی در هلدینگ سیاحتی و گروه هتل های پارسیان با استفاده از روش AHP(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات مدیریت و توسعه پایدار سال سوم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
191 - 216
حوزههای تخصصی:
در مواجهه با تنوع فرهنگی، کامل ترین مواجهه و برخورد هم افزایی فرهنگی است. هم افزایی فرهنگی رویکردی در مدیریت تأثیرات تنوع فرهنگی است که مدیران در استراتژی ها، رویه ها، ساختارها و اعمال سازمان بر الگوهای فرهنگی اعضای سازمان تکیه می کنند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی و رتبه بندی متغیرها و مؤلفه های تأثیر نهادینه سازی فرهنگ سازمانی بر هم افزایی در هلدینگ سیاحتی گروه هتل های پارسیان با استفاده از روش AHP می باشد. در این پژوهش از روش تحقیق آمیخته (اکتشافی متوالی) با اولویت زمانی و وزن بیشتر داده ها و شیوه کیفی نسبت به داده های کمّی استفاده شده است. بدین ترتیب، ابتدا از روش های کیفی، برای شناسایی ابعاد و عوامل مؤثر در ایجاد مدل نهادینه سازی فرهنگ سازمانی مبتنی بر هم افزایی استفاده گردید و سپس برای کشف روابط علت و معلولی و تأیید یافته ها، از روش های کمّی بهره گرفته شد. نتایج حاصل از وزن دهی به متغیر هم افزایی نشان می دهد که بین شاخص های شناسایی شده سازگاری وجود دارد. همچنین، یافته های حاصل از وزن دهی به متغیر نهادینه سازی فرهنگی نشان می دهد که کمتر بودن نرخ ناسازگاری از ۱/۰ که معیار سازگاری شاخص ها می باشد، حاکی از این است که بین شاخص های شناسایی شده سازگاری وجود دارد.
طراحی الگوی نهادینه سازی فرهنگ سازمانی مبتنی بر هم افزایی در هلدینگ سیاحتی گروه هتل های پارسیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی تحقیق حاضر نهادینه سازی فرهنگ سازمانی مبتنی بر هم افزایی است. در این پژوهش از روش تحقیق توصیفی -کمی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کارکنان (هلدینگ سیاحتی- گروه هتل های پارسیان) بود که حجم نمونه 165 تعیین و روش نمونه گیری نیز تصادفی بود. ابزار پرسشنامه محقق ساخته بود که اعتبار آن با روایی صوری و پایایی نیز با آزمون آلفای کرونباخ برسی و 88/0 شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها نیز از روش معادلات ساختاری با نرم افزار PLS Smart استفاده شد. یافته ها نشان داد که تمام عوامل تشکیل دهنده الگوی نهادینه سازی فرهنگ سازمانی مبتنی بر هم افزایی در هلدینگ سیاحتی گروه هتل های پارسیان (تیم سازی، انسجام، ساختار، نوآوری، پشتیبانی، انگیزش، مشارکت و عملکرد) در سطح اطمینان 95 درصد معنی دار هستند و در نتیجه برازش کلی مدل GOF برابر 65/0 شد که نشان از مطلوبیت الگو دارد. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که الگوی پیشنهادی نهادینه سازی فرهنگ سازمانی و هم افزایی در هلدینگ سیاحتی گروه هتل پارسیان می تواند مورد توجه مدیریت آن قرار گیرد.
بررسی تأثیر هم افزایی بین سازمانی فدراسیون های ورزشی با رویکرد بهبود عملکرد ورزش کشور براساس مدل داشبورد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی ورزش و جوانان دوره ۱۸ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۵
225 - 240
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر هم افزایی بین سازمانی فدراسیون های ورزشی با رویکرد بهبود عملکرد ورزش کشور براساس مدل داشبورد می باشد. پژوهش حاضر از نوع پژوهش های علّی- ارتباطی است که برمبنای مدل معادلات ساختاری (مدل ساختاری، تحلیل مسیر) انجام شده است. این تحقیق، از نظر هدف، کاربردی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مدیران فدراسیون های ورزشی کشور بود. در این پژوهش نمونه برابر جامعه تحقیق و به صورت تمام شمار تعیین گردید. ابزار اصلی سنجش تحقیق شامل دو پرسش نامه محقق ساخته «هم افزایی مدیریتی و پرسش نامه بهبود عملکرد سازمانی»(سونگ، 2008) با روایی سازه از طریق تحلیل عاملی تایی دی (CFA) و پای ایی پرسش نامه «بهبود عملکرد سازمانی»(89/0) و پرسش نامه «هم افزایی مدیریتی» (86/0) با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ تعی ین گردی د. تجزیه و تحلیل داده های این تحقیق ب ا استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس انجام شد.
یافته های تحقیق با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی و تحلیل مسیر نشان داد که اثر مستقیم مؤلفه های هم افزایی مدیریتی شامل «اعتماد، مشارکت، تعامل و همکاری، تسهیل گری، شناخت و شبکه» بر بهبود عملکرد ورزش کشور مثبت و معنی دار است. بنابراین، مدیران فدراسیون های ورزشی با توسعه هم افزایی مدیریتی به ویژه استقرار و استفاده از داشبوردهای مدیریتی بر پایه فن آوری نوین با رویکرد ارزیابی و پایش مستمر از فعالیت و عملکرد خود و سایر فدراسیون های ورزشی می توانند چشم انداز و افق روشنی برای ورزش کشور رقم بزنند.
شناسایی عوامل الگوی تیم های کاری هم افزا در سازمان های دولتی ایران با روش فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دنیای پیچیده و پویای امروز، سازمان ها به ویژه سازمان های دولتی، برای دستیابی به اهداف خود و پاسخگویی به نیازهای روزافزون جامعه، به دنبال بهره گیری از روش های نوین مدیریت می باشند. یکی از این روش ها، ایجاد و توسعه تیم های کاری هم افزا است. تیم های هم افزا، گروه هایی هستند که اعضای آن با همکاری و تعامل مستمر، به دنبال ایجاد ارزش افزوده و دستیابی به اهداف مشترک می باشند.در ایران، سازمان های دولتی نیز با چالش های مختلفی از جمله پیچیدگی ساختار، بروکراسی اداری و کمبود منابع روبرو هستند. در این شرایط، ایجاد تیم های کاری هم افزا می تواند به عنوان یک راهکار موثر برای افزایش کارایی، خلاقیت و نوآوری در این سازمان ها مطرح شود. این تحقیق با هدف شناسایی عوامل الگوی تیم های کاری هم افزا در سازمان های دولتی ایران با روش فراترکیب انجام شد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش انجام پژوهش، تحلیلی-توصیفی است که با استفاده از روش پژوهش کیفی فراترکیب صورت گرفت. روش فراترکیب با استفاده از گام های هفت گانه روش سندلوسکی و باروسو (2007) انجام شد. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه مقالات در پایگاه های معتبر داخلی و خارجی، طی سال های 2000-2024 بود که 27 مقاله، براساس معیارهای تحقیق، انتخاب شدند. عوامل اصلی و فرعی الگو با استفاده از روش تحلیل تم استخراج شد. براساس نتایج فراترکیب، عوامل الگوی تیم های کاری هم افزا در سازمان های دولتی ایران شامل 85 مفهوم اولیه، 18 مقوله فرعی و 5 مقوله اصلی است که عبارتند از عوامل نرم سازمانی، مدیریت منابع انسانی هم افزا، فرایندهای تیمی هم افزا، تعاملات درونی تیم های هم افزا و عضو هم افزا. یافته های این تحقیق، برنامه ریزان و سیاست گذاران را در زمینه دست یابی و تحقق تیم های کاری هم افزا هدایت می نماید.
مدل هم افزایی سرمایه اجتماعی و یادگیری سازمانی با روش تحلیل مضمون (شرکت ملی نفت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دنیای پویای امروز، سازمان ها برای بقاء و رشد پایدار نیازمند بهره گیری از منابع و ظرفیت های درونی و بیرونی خود هستند. یکی از مهم ترین منابع درونی که تأثیر قابل توجهی بر عملکرد و اثربخشی سازمان ها دارد، سرمایه اجتماعی است. از سوی دیگر، یادگیری سازمانی به عنوان فرایندی مستمر و پویاست که در آن سازمان ها از تجربیات گذشته خود و دیگران برای بهبود عملکرد بهره می برند و این به سازمان ها کمک می کند تا با چالش ها و تغییرات محیطی سازگار شوند. هدف، ارائه مدل هم افزایی سرمایه اجتماعی و یادگیری سازمانی در شرکت ملی نفت ایران است. پژوهش حاضر با رویکردی کیفی و از نظر هدف جزء پژوهش های کاربردی با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شد. خبرگان شامل: اساتید هیئت علمی و همچنین مدیران ارشد بودند. مصاحبه شوندگان، 15 نفر که به روش نمونه گیری هدفمند تا رسیدن به سطح اشباع نظری انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری شد. برای اطمینان از روایی و پایایی، یافته ها به تأیید مصاحبه شوندگان رسید. به منظور تحلیل داده ها نیز از روش براون و کلارک با نرم افزار تحلیل داده های کیفی مکس کیودآ انجام شد. یافته های حاصل از تحلیل مصاحبه شامل 1 مضمون فراگیر، 5 مضمون سازمان یافته و 10 مضمون پایه و 73 کد اولیه شناسایی شدند. نتایج این پژوهش می تواند به مدیران و سیاست گذاران شرکت ملی نفت ایران درجهت ارتقای عملکرد سازمان و ایجاد یک محیط یادگیرنده کمک کند.
واکاوی منطق اقتصادی سیستم های شهری و منطقه ای از منظر تجمع و شبکه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد شهری سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
69 - 92
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، مطالعات مختلف درباره منطق حاکم بر سازمان فضایی سیستم های شهری در ایران بر گذار پارادایم های اندازه-مبنا و شبکه-مبنا تأکید کرده اند. با این همه، معمولاً آن ها بیش از منطق اقتصادی سیستم های شهری، بر ویژگی های سازمان فضایی این سیستم ها تمرکز داشتند. در این راستا، مقاله حاضر سعی دارد با واکاوی و تبارشناسی صرفه های تجمع و شبکه، منطق اقتصادی رفتارهای فضایی سیستم های شهری را در تفسیر پدیده های نوین فضایی بیابد. با توجه به ترکیب تفسیری و گفتمانی، از مرور روایتی به عنوان روش پژوهش استفاده شده است. شواهد تجربی و مطالعات مروری در پایگاه داده ای «گوگل اسکالر»، «آیدیز»، «ساینس دایرکت» و «اسکوپوس» جست وجو و بر مبنای «وابستگی به موضوع»، «جدید بودن» و «تعداد استنادات»، طبقه بندی و انتخاب شدند. نتایج نشان می دهد نخست، بین شبکه و هم افزایی به عنوان یکی از ابعاد پویای صرفه-های تجمع قرابت معنایی وجود دارد؛ به طوری که دست کم مکمل یکدیگر و هر دو منبعی برای بهره گیری از صرفه های بیرونی مثبت هستند. دوم، در حالی که مفهوم صرفه های تجمع در مقیاس های فضایی مختلف، معانی متفاوتی می یابد، به نظر می رسد نتایج مطالعات مختلف در سطوح خرد صنعتی می تواند سنگ بنایی برای توضیح رفتارهای اقتصادی بازیگران در حوزه شهری و منطقه ای باشد. سوم، با توجه به تغییر مفهوم صرفه های تجمع از مفهومی تک بعدی و ایستا به مفهومی چندبعدی و پویا، پدیده های نوین فضایی را نمی توان در قالب یکی از این ابعاد تفسیر کرد؛ به این ترتیب، لازم است در برخی از مواقع برای توضیح آن ها علاوه بر منطق رقابتی، منطق شبکه و حتی گاهاً منطق قلمرویی را نیز اضافه کرد.
توسعه مدل فرایند مدیریت سبد پروژه های نانو با استفاده از تکنیک الکتره: مطالعه موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه و با توجه به دیدگاه پورتر، شرکت های پروژه محور با یکدیگر رقابت نمی کنند، بلکه پروژه های آنها با دیگران رقابت می کند و شرکت مادر، مدیریت سبد پروژه ها را برای رسیدن به مزیت رهبری مناسب تر نسبت به رقبا اداره می کند. برای دستیابی به یک رشد مستمر در یک سازمان پروژه محور، مدیریت پروژه ها به صورت منفرد و جداگانه نتیجه خوبی نمی دهد. با توجه به اینکه نانو، گام بزرگی در دنیای کوچک و انتخابی بزرگ در دنیای واقعی است، از این قاعده مستثنا نیست. در این پژوهش با پیاده سازی پنج گامِ علمیِ چارچوب ارائه شده، ارزیابی، انتخاب و بالانس پروژه های سبد برای دستیابی به منافع انجام شد. در راستای این هدف، در ابتدا از طریق ماتریس SWOT، سه استراتژی 1. پورتفوی همکاری چند رشته ای؛ 2. پورتفوری تجاری سازی محصولات نانو؛ 3. پورتفوی ارتباط بین نانو و روزمرگی تدوین شد و سپس دسته بندی پروژه ها بر اساس مفاهیم هم افزایی و استراتژی، به کمک نقشه منطقی مزایا در سبد پیشنهادی قرار گرفتند و در آخر با توجه به ده معیار استخراج شده با تکنیک الکتره پروژه های بالقوه، اولویت بندی و با متعادل سازی سبد، پروژه های بالفعل وارد سبد نهایی شدند و در نهایت نقشه راه پورتفولیو برای درک و مدیریت بهتر سبد رسم شد. از بین 32 کاندید اولیه، 7 مورد حذف می شود و از مابقی پروژه های سبد، 3 پروژه با توجه اینکه در هیچ دسته ای از مروارید، صدف و فیل سفید قرار نداشت، حذف می شود. به کارگیری مدل فوق علاوه بر اینکه ترکیبی بهینه از پروژه ها را در پورتفولیوها ایجاد کرد، ترتیب انجام هر سبد را نیز تعیین کرد.