مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
ولع مصرف
حوزههای تخصصی:
مقدمه:هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی آموزش خودشفقتی شناختی در ولع مصرف، شدت وابستگی و انعطاف پذیری شناختی مردان وابسته به مواد بود. روش:روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش را کلیه مردان وابسته به مواد ساکن کمپ های شبانه روزی و مراکز ترک اعتیاد شهر اردبیل در نیمه اول سال 1395 تشکیل دادند که از میان آنها، تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و گروه کنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند. به گروه آزمایش خودشفقتی شناختی به مدت 8 جلسه آموزش داده شد ولی گروه کنترل در فهرست انتظار بود و هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از مقیاس کوتاه ولع مصرف، شاخص شدت وابستگی و پرسش نامه انعطاف پذیری شناختی استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون آماری تحلیل کواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها:نتایج نشان داد که بعد از کنترل اثرات پیش آزمون، تفاوت معناداری بین میانگین پس آزمون دو گروه در ولع مصرف، شدت وابستگی و انعطاف پذیری شناختی وجود داشت. نتیجه گیری:نتایج این مطالعه نشان داد که آموزش خودشفقتی شناختی با تقویت نگرش مثبت نسبت به خود منجر به بهبود پیامدهای درمان وابستگی به مواد می شود.
اعتیاد و پیامد های روان شناختی، رابطه اضطراب و شاخص ولع مصرف القائی در افراد تحت درمان با نگهدارنده متادون دارا و فاقد نشانگان اضطراب
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف : مصرف مزمن مواد تاثیری شگرف بر ساختار شناخت و شخصیت ایفا می نماید. تغییراتی که به مرور زمان امکان پرهیز از مصرف را دشوار می سازد. پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط اضطراب و شاخص ولع مصرف انجام شد. روش کار: بدین منظور در طرحی همبستگی در قالب طرح های توصیفی، از جامعه مردان مراجعه کننده به سه کلینیک درمان متادون در شهر تهران، هشتاد (80 N = ) آزمودنی (سنین 39-18 با میانگین سنی: 27.9) که بالاترین و پائین ترین نمرات را با توجه به نقطه برش مفروض در آزمون اضطراب بک کسب نمودند انتخاب و جهت مقایسه در قالب دو گروه تخصیص یافتند. جهت احراز اطمینان از فرایند پرهیز از مصرف از شرکت کنندگان دو بار در هفته به صورت تصادفی تست ادرار با آستانه مفروض سیصد نانوگرم در میلی لیتر به عمل آمد. پرسشنامه های اضطراب بک (میزان پاسخ دهی=94%) و ولع مصرف (میزان پاسخ دهی=89%) توسط آنان تکمیل شد. داده های جمع آوری شده به کمک آزمون های تی مستقل و همبستگی پیرسون تحلیل شدند. همچنین داده های کیفی حاصل از ارزیابی های دموگرافیک کدگذاری و به کمک ابزار تحلیل داده های کیفی ATLAS.ti - 5.2 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که گروه مضطراب میزان بالاتری از نشانگان ولع مصرف را نسبت به گروه مقابل به خود اختصاص دادند. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش ضمن داشتن جنبه های کاربردی، می تواند در طرح ریزی فرایندهای درمانی مکمل سودمند باشد.
اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراقشری مغز بر روی ولع مصرف مواد و خودکنترلی شناختی افراد سوءمصرف کننده مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
93-110
حوزههای تخصصی:
هدف : اعتیاد به مواد مخدر به خاطر دشواری در رسیدن به درمان پایدار و نرخ عود بالا علی رغم انجام سم زدایی و مداخلات دارویی و روان شناختی، از موضوعات مهم سلامت به شمار می رود. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تحریک الکتریکی مستقیم فراقشری مغز بر میزان ولع مصرف مواد و خودکنترلی شناختی سوءمصرف کنندگان مواد می باشد. روش: این پژوهش یک مطالعه آزمایشی همراه با گمارش تصادفی در گروه های آ زمایش و گواه به همراه پیش آزمون و پس آزمون بود. تعداد40 بیمار وابسته به مواد افیونی مراجعه کننده به مراکز متادون درمانی به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و پس از پاسخ دهی به پرسش نامه های ولع مصرف مواد و خودکنترلی شناختی، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و گواه (20 نفر) جای گرفتند. ابزارهای به کار رفته در این پژوهش پرسش نامه ولع مصرف فرانکن و همکاران (2002) و خودکنترلی شناختی گراسمیک و همکاران بود. جلسات درمانی تحریک الکتریکی مستقیم فراقشری شامل 20 دقیقه تحریک آندی ناحیه F3 و تحریک کاتدی ناحیه F4 با شدت جریان 2 میلی آمپر بود. یافته ها: تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد که میانگین گروه ها در میزان ولع مصرف مواد و خود کنترلی شناختی در مرحله پس آزمون تفاوت دارند. نتیجه گیری: تحریک الکتریکی مستقیم فراقشری می تواند موجب کاهش ولع مصرف و افزایش خودکنترلی شناختی در سوءمصرف کنندگان مواد شود. بنابراین درمانگران می توانند از این درمان به عنوان روش مداخله ی افراد معتاد استفاده کنند.
اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر کاهش ولع مصرف در افراد وابسته به مواد
حوزههای تخصصی:
سطح پایین تنظیم هیجان که ناشی از ناتوانی در مقابله مؤثر با هیجان ها و مدیریت آنهاست، در شروع و ولع مصرف مواد نقش دار د. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر کاهش ولع مصرف در افراد وابسته به موادمخدر انجام شد . پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود . جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به کمپ های ترک اعتیاد شهرستان فامنین در سال 1394 بود. از میان این جامعه، 40 فرد وابسته به مواد با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و ب ه صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . نتایج نشان داد که آموزش تنظیم هیجان می تواند ولع مصرف در افراد وابسته به مواد را کاهش دهد (0.001> p ) . دشواری در تنظیم هیجان یکی از مشکلات افراد وابسته به مواد مواد است و آموزش نحوه ابراز و مدیریت هیجانات می تواند در کاهش مشکلات این افراد مؤثر واقع شود .
اثربخشی نوروفیدبک بر روی ولع مصرف و سوگیری توجه به محرک های مرتبط با مواد در افراد سوءمصرف کننده مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: اعتیاد به مواد مخدر به خاطر دشواری در رسیدن به درمان پایدار و نرخ عود بالا علیرغم انجام سم زدایی و مداخلات دارویی و روان شناختی، از موضوعات مهم سلامت به شمار می رود. هدف از این مطالعه بررسی اثربخشی نوروفیدبک بر میزان ولع مصرف و سوگیری توجه به محرک های مرتبط با مواد در سوءمصرف کنندگان مواد بود. روش: این پژوهش یک مطالعه شبه آزمایشی همراه با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه به همراه پیش آزمون و پس آزمون بود. تعداد40 بیمار وابسته به مواد افیونی مراجعه کننده به مراکز متادون درمانی به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و پس از پاسخ دهی به پرسش نامه های ولع مصرف مواد و آزمون مکانیزم توجه انتخابی استروپ، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و گواه (20 نفر) جای گرفتند. ابزارهای به کار رفته در این پژوهش پرسش نامه ولع مصرف فرانکن (2003) و آزمون استروپ بود. جلسات درمانی نوروفیدبک شامل 20 جلسه بود که هر جلسه به مدت 30 دقیقه اجرا شد. سپس هر دو گروه بار دیگر به پرسش نامه های فوق پاسخ دادند. یافته ها: تحلیل داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کواریانس نشان داد که در میانگین گروه های آزمایش و گواه در میزان ولع مصرف مواد و سوگیری توجه در مرحله پس آزمون تفاوت وجود دارد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج، به نظر می رسد که نوروفیدبک می تواند موجب کاهش ولع مصرف و سوگیری توجه به نشانه های مواد در سوءمصرف کنندگان مواد شود. لذا به درمان گران پیشنهاد می شود از نوروفیدبک به عنوان یک روش مداخله برای درمان افراد معتاد استفاده شود.
بررسی اثربخشی معنادرمانی بر کاهش ولع و پیشگیری از بازگشت زنان وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال هفتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
56 - 73
حوزههای تخصصی:
مقدمه:پژوهش حاضر اثربخشی معنادرمانی را بر کاهش ولع و پیشگیری از بازگشت زنان وابسته به مواد، بررسی می کند. روش:در یک پژوهش نیمه آزمایشی 25 زن مصرف کننده مواد با تشخیص اختلال وابستگی به مواد مخدر که دوره سم زدایی را با موفقیت در مرکز درمان اجتماع مدار بانوان (TC) تهران به پایان رسانده بودند، با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه آزمایشی (12نفر) و گواه (13نفر) تقسیم شدند.گروه آزمایشی به مدت 8 هفته و هر هفته یک جلسه گروهی تحت آموزش قرار گرفتند و گروه گواه در طول این مدت هیچ درمانی دریافت نکردند. آزمودنیها توسط مقیاس پیشگیری از بازگشت گورسکی (1989) و مقیاس کاهش ولع فرانکن و همکاران (2002) و نیز آزمایش ادرار پیش از شروع درمان، تصادفی در طی درمان، پس از درمان و پس از اتمام مرحله پیگیری سه ماهه ، مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون های آماری نشان داد که در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری بین دو گروه در ولع مصرف و بازگشت به مواد وجود دارد ولی این تفاوت در مرحله پیگیری ثبات نداشت. نتیجه گیری:نتایج نشان داد که معنا درمانی در کاهش ولع مصرف و پیشگیری از بازگشت به اعتیاد موثر است.
اثربخشی ارائه زیرآستانه تصاویر مرتبط با موادمخدر و دخانیات بر باورهای مرتبط با مصرف مواد، عقاید وسوسه انگیز و ولع مصرف
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر ارائه زیرآستانه تصاویر مرتبط با موادمخدر و دخانیات بر عقاید وسوسه انگیز، باورهای مرتبط با مواد و ولع مصرف انجام شد. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش متشکل از مردان مصرف کننده مواد مخدر در سال 1397 بود که به کلینیک های ترک اعتیاد شهر رشت (ناحیه دو) مراجعه کرده بودند. در میان آن ها نمونه ای به حجم 100 شرکت کننده با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (50 نفر) و گروه گواه (50 نفر) گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه عقاید وسوسه انگیز (رایت، 1993)، پرسش نامه باورهای مرتبط با مواد (رایت، 1993) و مقیاس ولع مصرف مواد (سوموزا و همکاران، 1995) بودند. پس از اجرای پیش آزمون، تصاویر مرتبط با مواد مخدر (اختیاری و همکاران، 2010) و دخانیات (خزال و همکاران، 2012) به صورت زیرآستانه به گروه آزمایش ارائه شد، در حالیکه گروه گواه در معرض تصاویر زیرآستانه خنثی رنگی قرار گرفتند. پس از اتمام برنامه، هر دو گروه تحت انجام پس آزمون قرار گرفتند. نتایج پژوهش بیانگر افزایش نمرات پس آزمون عقاید وسوسه انگیز و ولع مصرف در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل پس از کنترل نمرات پیش آزمون بود. در حالیکه بین نمرات این دو گروه از نظر باورهای مرتبط با مواد تفاوت معناداری بدست نیامد. با توجه به تاثیر ارائه زیرآستانه تصاویر مرتبط با موادمخدر و دخانیات بر عقاید وسوسه انگیز و ولع مصرف مواد، می توان از روش ارائه زیرآستانه در زمینه های بالینی در افراد وابسته به مواد استفاده کرد.
رابطه ولع مصرف شیشه (متامفتامین) و ویژگی های شخصیتی در مددجویان تحت درمان نگهدارنده با متادون(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ولع مصرف شیشه و ویژگی های شخصیتی در مددجویان تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. روش : 80 نفر از مددجویان تحت درمان با متادون از مراکز ملی مطالعات اعتیاد، جمعیت آفتاب، آفتاب مهرورزی و یک درمانگاه خصوصی انتخاب شدند و به پرسش نامه سرشت و منش ( TCI ) و پرسش نامه میل به مواد (متامفتامین) ( DDQ ) پاسخ دادند. داده ها با آزمون t یک متغیره و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شد. یافته ها : یافته ها نشان داد آزمودنی ها در ابعاد نوجویی و آسیب پرهیزی نمره بالاتر از جمعیت عمومی و در ابعاد وابستگی به پاداش، پافشاری، خودراهبری، همکاری و خودفراروی نمره پایین تر از جمعیت عمومی داشتند. هم چنین ولع مصرف شیشه با بُعد نوجویی رابطه مستقیم (002/0 p< ) و با بُعد همکاری ارتباط وارون (001/0 p< ) داشت. نتیجه گیری : با شناسایی ویژگی های شخصیتی و هم چنین درک میزان شدت ولع مصرف مواد به وسیله مددجویان تحت درمان نگهدارنده با متادون، می توان ماندگاری یا خروج افراد از درمان را پیش بینی کرد.
اثربخشی حل مسأله هدایت شده نوجوان بر ولع، باورها و روش های مقابله ای نوجوانان سوء مصرف کننده مواد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف پاسخ گویی به این پرسش انجام شد که آیا مداخله حل مسأله هدایت شده، بر کاهش ولع مصرف، باورهای مربوط به مواد و سبک مقابله ای در نوجوانان سوء مصرف کننده مواد مؤثر است؟ روش : در یک طرح شبه تجربی پیش آزمون-پس آزمون با گروه شاهد، 30 نفر از نوجوانانی که به دلیل رفتار بزهکارانه، ساکن کانون اصلاح و تربیت تهران بودند، همتا شدند و هر جفت به طور تصادفی در یکی از گروه های آزمایش یا شاهد قرار گرفتند. تمام این نوجوانان در یک سال گذشته سابقه مصرف دست کم یک ماده را داشتند. برای ارزیابی این افراد از ابزارهای راهبرد های مقابله ای ( CS )، پرسشنامه باورهای مرتبط با مواد ( DBQ )، پرسشنامه ولع مصرف ( CAQ ) و تشخیص آزمایشگاهی استفاده شد. در گروه آزمایش، مداخله حل مسأله هدایت شده نوجوان، در 5 هفته پیاپی، هر هفته یک جلسه ارائه شد. در هر جلسه، 90 دقیقه به مداخله و 30 دقیقه به ارزیابی ها اختصاص داشت. سه هفته بعد از آخرین جلسه مداخله، دوباره برای هر دو گروه آزمایش و شاهد پس آزمون اجرا شد. برای تحلیل داده ها از آزمون معناداری بالینی شاخص تغییر پایا و تحلیل کواریانس استفاده شد. یافته ها : در گروه آزمایش در مقایسه با گروه شاهد، ولع مصرف و باورهای مربوط به مواد کاهش معنادار بالینی و سبک مقابله ای ابراز هیجانی کاهش معنادار آماری نشان داد. نتیجه گیری : مداخله حل مسأله هدایت شده نوجوان بر بهبود سبک های مقابله ای نوجوانان دچار سوء مصرف مواد مؤثر است. ابراز هیجانی نقش محوری در کاهش ولع مصرف و باورهای مصرف مواد دارد. /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal" mso-tstyle-rowband-size:0 mso-tstyle-colband-size:0 mso-style-noshow:yes mso-style-priority:99 mso-style-qformat:yes mso-style-parent:"" mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt mso-para-margin:0cm mso-para-margin-bottom:.0001pt mso-pagination:widow-orphan font-size:11.0pt font-family:"Calibri","sans-serif" mso-ascii-font-family:Calibri mso-ascii-theme-font:minor-latin mso-fareast-font-family:"Times New Roman" mso-fareast-theme-font:minor-fareast mso-hansi-font-family:Calibri mso-hansi-theme-font:minor-latin mso-bidi-font-family:Arial mso-bidi-theme-font:minor-bidi}
اثربخشی تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری در کاهش ولع مصرف افراد سوءمصرف کننده متاآمفتامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش تعیین میزان اثربخشی تحریک مکرر مغناطیسی در کاهش ولع مصرف افراد سوء مصرف کننده متاآمفتامین بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع تک آزمودنی با خط پایه چندگانه و جامعه آماری 1000 نفر سوءمصرف کننده متامفتامین مراجعه کننده به درمانگاه ترک اعتیاد آتیه در تهران در زمستان سال 1389 بود. از میان آن ها به روش دسترس 8 نفر انتخاب و به طور تصادفی در چهار گروه 2 نفری جایگزین شدند. با بسامد 10 هرتز، 15 جلسه، 2 نفر تحریک ناحیه پشتی جانبی قشر پیش پیشانی چپ، و 2 نفر نیز در وضعیت گواه قرار گرفتند. تمام آزمودنی ها در پایان جلسه پانزدهم و یک ماه بعد از دوران درمان در مرحله پیگیری ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از اندازه اثر و درصد کاهش تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری ناحیه قشر پیش پیشانی پشتی جانبی راست، ولع مصرف افراد را به متاآمفتامین به طور معناداری کاهش می دهد، اما تحریک ناحیه پشتی جانبی قشر پیش پیشانی چپ چندان مؤثر نیست. این اثرات یک ماه پس از درمان هم ماندگار بود. نتیجه گیری: می توان از تحریک مکرر مغناطیسی فراقشری به ویژه ناحیه قشر پیش پیشانی پشتی جانبی راست، به عنوان یک روش درمانی مؤثر برای کاهش ولع مصرف متاآمفتامین در افراد مصرف کننده سود جست.
مروری بر درمان های تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای تکراری بر ولع مصرف و رفتارهای اعتیادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای تکراری یک روش الکتروفیزیولوژیکی تحریک و تلفیق مغزی است که می تواند تحریک پذیری قشری ناحیه هدف در مغز را تغییر دهد و شکل پذیری اعصاب و ارتباطات مغزی را تنظیم کند. اعتیاد با اختلال عملکرد قشر پیش پیشانی خلفی- جانبی و تغییر نوسانات مغزی همراه هست. طبق گزارشات، تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای تکراری بر قشر پیش پیشانی خلفی- جانبی مداخله درمانی بالقوه برای درمان اعتیاد است و می تواند از میل به مصرف و اشتیاق را کاسته و عملکرد شناختی را در افراد معتاد بهبود دهد. هدف مقاله حاضر نگاهی کلی به نقش تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای بر ولع مصرف و رفتارهای اعتیادی است. مطالعه حاضر با جستجو در پایگاه های اطلاعاتی انگلیسی شامل PubMed, Google scholars, Elsevier , MEDLINE, Science direct که مربوط به سال های 2015 تا 2018 بود. معیارهای ورود به مطالعه مسئله مورد نظر، یک اعتیاد یا ولع مصرف بود، مداخله با اعمال تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای تکراری و تحریک مغناطیسی عمیق مغز از طریق جمجمه و تحریک مغناطیسی مغز بود و مطالعه های انجام شده از نوع کارآزمایی بالینی بودند. اعتیاد شیوع بالایی در جهان دارد و درمان های بسیاری برای آن تاکنون انجام شده است. بسیاری از این مقاله های مرتبط پشتیبانی اثر اعمال تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای تکراری و تحریک مغناطیسی مغز به ویژه در کوتاه مدت بود. با توجه به مطالعات مرور شده و شیوع بالای اعتیاد و روش های گوناگون درمانی در این حیطه از بیماری روانی استفاده از تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای تکراری به عنوان یک روش درمانی غیر تهاجمی مورد بررسی قرار گرفت و اثربخش بودن آن حمایت شد.
اثربخشی tDCS و تمرین بهوشیاری بر ولع مصرف در افراد با اختلال سوءمصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره هجدهم پاییز (مهر) ۱۳۹۸ شماره ۷۹
757-764
حوزههای تخصصی:
زمینه: اعتیاد یک بیماری مرتبط با سیستم عصبی مغزی است که باعث کژکارکردی و تغییرات عملکرد سیستم عصبی و تأثیرگذاری بر مسیر پاداش در مغز می شود. تحریک جریان مستقیم فراجمجمه ای ( tDCS ) و بهوشیاری از جمله درمان های به کار گرفته شده در بهبود ولع مصرف در افراد با سوء مصرف مواد هستند. اثربخشی هریک از این روش ها با توجه به ویژگی خاص هرکدام از آنها به صورت مجزا نشان داده شده است اما آیا ترکیب این دو روش نیز اثربخش است؟ اگرچه برخی پژوهش ها ترکیب تمرینات بهوشیاری و tDCS را در نمونه های غیربالینی اثربخش دانسته اند، اما این نکته مبهم باقی مانده است که آیا این روش در میان جمعیت بالینی هم می تواند اثربخش باشد؟ هدف: بررسی اثر ترکیب تمرینات بهوشیاری و تحریک مغزی به شکل توام بر ولع مصرف در افراد مبتلا به سوءمصرف مواد بود. روش: این پژوهش یک پژوهش شبه آزمایشی بدون گروه کنترل با پیش آزمون و پس آزمون بود. در این تحقیق 10 نفر از افراد مبتلا به سوءمصرف مواد با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. سپس 5 جلسه ترکیب تمرینات بهوشیاری و تحریک الکتریکی جریان مستقیم فراجمجمه ای انجام شد. پیش و پس از مداخله ارزیابی ولع مصرف به وسیله مقیاس مقایسه ای تصویری انجام شد. یافته ها: ترکیب تمرینات بهوشیاری و تحریک الکتریکی سبب کاهش معنادار (0/001 P< ) نمرات ولع شد. نتیجه گیری: براساس یافته های این مطالعه، می توان نتیجه گرفت که ترکیب تمرینات بهوشیاری و tDCS می تواند سبب بهبود و کاهش ولع در افراد مبتلا به سوءمصرف مواد شود.
اثربخشی تأثیر آموزش گروهی توانش های تنظیم شناختی هیجان برکاهش ولع مصرف مواد و دلزدگی زناشویی در مردان متأهل مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره هجدهم زمستان (بهمن) ۱۳۹۸ شماره ۸۳
2133-2140
حوزههای تخصصی:
زمینه: اعتیاد و سوء مصرف مواد یکی از بارزترین آسیب های روانی و اجتماعی است که به راحتی می تواند بنیان زندگی فردی، خانوادگی و فرهنگی یک کشور را سست کند. پژوهش ها اثربخشی تنظیم شناختی هیجان بر متغیرهای مختلفی را نشان داده اند. اما مسئله این است که آیا تنظیم شناختی هیجان می تواند بر ولع مصرف مواد و دلزدگی زناشویی در مردان متأهل مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک تأثیرگذار باشد؟ هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش گروهی توانش های تنظیم شناختی هیجان بر کاهش ولع مصرف مواد و دلزدگی زناشویی در مردان متأهل مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک انجام شد. روش: این پژوهش نیمه آزمایش از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه مردان متأهل مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده بهزیستی شهر رشت بودکه تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه گواه (15 نفر) و آزمایش (15 نفر) قرار داده شدند. هر دو گروه قبل و بعد از مداخله، به پرسشنامه های ولع مصرف مواد (رایت و همکاران، 1993) و مقیاس دلزدگی زناشویی (پاینز، 1996) پاسخ دادند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای آموزش تنظیم شناختی هیجان (گروس، 2002؛ به نقل از رحمانی و هاشمیان، 1395) دریافت کردند و گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها باروش تحلیل کواریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش گروهی توانش های تنظیم شناختی هیجان به طور معناداری باعث کاهش ولع مصرف مواد و دلزدگی زناشویی شده است (0/05 P< ). نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش توانش های تنظیم شناختی هیجان می تواند روی آورد مناسبی برای کاهش ولع مصرف و دلزدگی زناشویی در افراد وابسته به مواد محرک باشد.
اثربخشی رواندرمانی مثبت نگر بر کاهش ولع مصرف و پیشگیری از عود معتادان به مواد افیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵۴
91-108
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر کاهش ولع مصرف و پیشگیری از عود معتادان به مواد افیونی انجام شد. روش : این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران مرد معتاد به انواع مواد افیونی بستری برای ترک اعتیاد در بخش روان پزشکی بیمارستان شهید مدنی شهر خوی در پاییز سال 1397 بود. از این جامعه، نمونه ای به حجم 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به تصادف در گروه های آزمایش و گواه جایگزین شدند. شرکت کنندگان در مراحل پیش آزمون و پس آزمون پرسش نامه های سنجش ولع مصرف لحظه ای مواد و پیش بینی عود یا بازگشت را تکمیل نمودند. گروه آزمایش طی 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش های روان درمانی مثبت نگر قرار گرفتند. یافته ها : نتایج نشان داد روان درمانی مثبت نگر منجر به تفاوت معنادار بین گروه ها در ولع مصرف لحظه ای (0/800 = 2 h )، و پیش بینی عود (0/622 = 2 h )، معتادان به مواد افیونی شده است. نتیجه گیری : می توان گفت: روان درمانی مثبت نگر بر کاهش ولع مصرف و پیشگیری از عود در معتادان به مواد افیونی موثر بوده و منجر به کاهش میانگین نمرات شرکت کنندگان گروه آزمایش در ولع مصرف لحظه ای و پیشگیری از عود نسبت به گروه گواه شده است.
الگوی روابط ساختاری ولع مصرف بر اساس حساسیت به تقویت، تحمل آشفتگی و دلسوزی به خود با نقش میانجی خودکارآمدی ترک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵۴
245-264
حوزههای تخصصی:
هدف: ولع مصرف مانع عمده ای برای درمان موثر اعتیاد به مواد است. پژوهش حاضر با هدف بررسی الگوی روابط ساختاری ولع مصرف بر اساس حساسیت به تقویت، تحمل آشفتگی و دلسوزی به خود با نقش میانجی خودکارآمدی ترک انجام شد. روش : پژوهش حاضر به روش همبستگی انجام شد. افراد وابسته به مواد (هروئین) که در نیمه دوم سال 1397 به مراکز ترک اعتیاد شهر اردبیل مراجعه کردند، جامعه آماری پژوهش را تشکیل دادند. تعداد 245 نفر از این افراد به شیوه نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب و به صورت انفرادی و در محل مرکز به پرسش نامه های ولع مصرف، حساسیت به تقویت، تحمل آشفتگی، دلسوزی به خود و خودکارآمدی ترک پاسخ دادند. یافته ها : نتایج ضریب همبستگی نشان داد ولع مصرف با حساسیت به پاداش و تنبیه ارتباط مثبت و با نمره کل تحمل آشفتگی و مؤلفه های آن و با نمره کل دلسوزی به خود و مؤلفه های (مهربانی به خود، انسانیت مشترک و ذهن آگاهی) و خودکارآمدی ترک رابطه منفی و با مؤلفه های (خودداوری، انزوا وهمدردی بیش ازحد) رابطه مثبت دارد. همچنین بین خودکارآمدی ترک و حساسیت به پاداش و تنبیه ارتباط منفی و با نمره کل تحمل آشفتگی و مؤلفه های آن و با نمره کل دلسوزی به خود و مؤلفه های (مهربانی به خود، انسانیت مشترک و ذهن آگاهی) رابطه مثبت و مؤلفه های (خودداوری، انزوا وهمدردی بیش ازحد) رابطه منفی دارد. شاخص های برازش مدل نیز، مسیر حساسیت به پاداش و تنبیه، تحمل آشفتگی و دلسوزی به خود به ولع مصرف را با میانجی گری خودکارآمدی ترک تأیید کرد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که حساسیت به پاداش و تنبیه، تحمل آشفتگی و دلسوزی به خود هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم با میانجی گری خودکارآمدی ترک می توانند با ولع مصرف ارتباط داشته باشند.
اثربخشی آموزش مدیریت استرس به شیوه مایکن بام بر توانمندسازی روان شناختی، مهارت های اجتماعی و کاهش ولع مصرف در معتادان کلینیک های ترک اعتیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵۴
265-278
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مدیریت استرس به شیوه مایکن بام بر توانمندسازی روان شناختی، مهارت های اجتماعی و کاهش ولع مصرف معتادان کلینیک های ترک اعتیاد بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری را بیماران تحت درمان با متادون کلینیک های ترک اعتیاد شهرمشهد در سال 1397 تشیل می دادند. تعداد30 نفر از جامعه به شیوه نمونه گیری هدفمند بر اساس معیارهای ورود به پژوهش انتخاب و به شیوه تصادفی ساده به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. هر دو گروه پرسش نامه های توانمندسازی روان شناختی استروم و همکاران (1997)، پرسش نامه مهارت های اجتماعی ثورپ و همکاران (1939) و پرسش نامه ولع مصرف فرانکن و همکاران (2000) را تکمیل نمودند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 1 ساعتی به صورت 2 جلسه در هفته تحت آموزش مدیریت استرس به شیوه مایکن بام قرار گرفتند. گروه گواه هیچگونه آموزشی دریافت نکردند. یافته ها: نتایج نشان داد میانگین نمرات توانمندسازی روان شناختی و مهارت های اجتماعی گروه آزمایش به طور معنی داری بیش از گروه گواه و میانگین نمرات ولع مصرف کمتر بود. نتیجه گیری: آموزش مدیریت استرس به شیوه مایکن بام توانسته زمینه ساز کاهش ولع مصرف و افزایش توانمندسازی روان شناختی و مهارت های اجتماعی شود. بنابراین می تواند به عنوان یک روش اثر بخش در بهبود وضعیت بیماران تحت درمان اعتیاد مورد استفاده قرار گیرد.
روان درمانی و اعتیاد؛ اثربخشی بهزیستی درمانی بر شاخص ولع مصرف درمردان وابسته به مت-آمفتامین تحت درمان اقامتی کوتاه مدت، یک کارآزمایی تصادفی کنترل شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روان شناسی مثبت گرا شاخه ای از روان شناسی است که به جای تمرکز صرف بر آسیب شناسی روانی، تاکید بر پتانسیل های روان شناختی را موردتوجه قرار داده است. بهزیستی درمانی یکی از رویکردهای منبعث از روان شناسی مثبت گرا می باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر بهزیستی درمانی بر شاخص ولع مصرف در مردان وابسته به مت آمفتامین انجام شد. مطالعه حاضر یک کارآزمایی تصادفی بود که در قالب طرحی نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل انجام شد. شش مرد واجد شرایط شرکت در پژوهش از بین بیماران وابسته به مواد محرک مراجعه کننده به کمپ ترک اعتیاد شهر کرج با استفاده از نمونه گیری تصادفی انتخاب و به کمک نرم افزار اکسل و به گونه ای تصادفی به دو گروه آزمایشی(3 نفر) و گواه (3 نفر) اختصاص داده شدند. پس از اخذ رضایت آگاهانه و انجام مصاحبه بالینی، شرکت کنندگان در دو برهه زمانی پیش و پس آزمون به شاخص تصویری ولع مصرف پاسخ دادند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه هفتگی تحت درمان انفرادی بهزیستی و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. به منظور تحلیل داده ها از آزمون کای اسکوئر و تحلیل کوواریانس تک متغیره در محیط نرم افزار اس پی اس اس ویرایش 22 استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که بهزیستی درمانی تاثیر معنا داری بر بهبود شاخص ولع مصرف در وابستگان به مت آمفتامین نداشته است (05/0 < p ). یافته های این پژوهش ناهمسو با پژوهش هایی است که اثر بخشی بهزیستی درمانی را در درمان شاخص های عاطفی و خلقی مورد تایید قرار داده اند. این نتایج می تواند منعکس کننده ماهیت خاص آسیب شناسی روان شناختی و بیولوژیکی ناشی از مصرف مت آمفتامین باشد. این یافته ها می تواند در قالب ارزیابی، طرح ریزی مداخلات درمانی و مسیر پژوهش های آتی در مصرف کنندگان مت آمفتامین سودمند باشد.
خصوصیات روان سنجی نسخه فارسی مقیاس ولع مصرف چاقی (فرم صفات)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تهیه نسخه فارسی ابزار سنجش ولع مصرف (فرم صفات) و بررسی اعتبار و روایی آن بود. در پژوهش حاضر که از نوع توصیفی پیمایشی بود، از میان جامعه آماری کلیه دانشجویان در حال تحصیل دانشگاه شهید بهشتی (۱۹۶۵۰ نفر) و خوارزمی تهران (۱۳۴۳۰ نفر)، ۴۴۰ نفر (۲۲۰ دانشجو از هر دانشگاه) به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند، از پرسشنامه های ولع مصرف چاقی (فرم صفات، اسپدا و همکاران، ۲۰۰۰)، سبک های پاسخدهی به غذا (ون استرین، فریجترس، برگرز و دفرس، ۱۹۸۶) و آگاهی و پذیرش ولع غذا (جوراسیکو، فورمن، تیمکو، بوترین و گودوین، ۲۰۱۱) جهت گرداوری داده ها استفاده شد . دامنه آلفای کرونباخ ( 0/67 تا 0/81 ) نشان داد که نسخه فارسی مقیاس ولع مصرف چاقی (فرم صفات) و خرده مقیاس های آن از همسانی درونی مطلوبی برخوردار است. ارزش ضرایب بازآزمایی با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون ( 0/001 P < ؛ 0/76 - 0/85 r= ) بیانگر ثبات مقیاس بود. تحلیل عاملی تأییدی نیز از الگوی ۹ عاملی مقیاس ولع مصرف چاقی (فرم صفات) حمایت کرد. مقیاس ولع مصرف چاقی (فرم صفات) خصوصیات روانسنجی مناسبی در جامعه ایرانی دارد و قابلیت کاربرد گسترده ای در حوزه بالینی و پژوهشی داخل کشور را دارا می باشد.
مقایسه اثربخشی موسیقی درمانی و رفتاردرمانی شناختی بر کیفیت زندگی، ولع مصرف و تنظیم هیجانی بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی موسیقی درمانی و رفتاردرمانی شناختی بر کیفیت زندگی، ولع مصرف و تنظیم هیجانی بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. مواد و روش ها: روش این پژوهش شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون و پس آزمون چند گروهی بود و جامعه آماری آن را کلیه مراجعان تحت درمان نگهدارنده با متادون در کیلینک های درمانی اعتیاد شهر تهران وابسته به وزارت بهداشت در سال 1397 تشکیل می دادند که 54 (هر گروه 18 نفر) نفر از آنان به شیوه نمونه گیری هدفمند در دو گروه آزمایش (موسیقی درمانی رفتاردرمانی شناختی) و یک گروه کنترل قرار داده شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه تنظیم شناختی هیجان و پرسش نامه کیفیت زندگی و پرسش نامه ولع مصرف استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد هم موسیقی درمانی و هم رفتاردرمانی شناختی میزان کیفیت زندگی و تنظیم هیجان گروه آزمایش را نسبت به گروه کنترل ارتقا و میزان ولع مصرف را به نحو قابل توجهی کاهش دادند (0/01>P). نتایج آزمون پیگیری نشان داد میانگین نمرات گروه های آزمایش در متغیرهای مورد مطالعه به طور معناداری متفاوت با گروه کنترل بود. بین گروه های درمانی از لحاظ اثر بخشی بر کیفیت زندگی و تنظیم منفی هیجانی شناختی تفاوت معناداری وجود داشت؛ به نحوی که رفتاردرمانی شناختی در تنظیم هیجانات منفی و افزایش کیفیت زندگی مؤثرتر بود. در مورد تنظیم هیجان های مثبت و کاهش ولع مصرف تفاوت معنی داری وجود نداشت. نتیجه گیری: این نتایج حاکی از این است که این دو نوع درمان به طور معنی داری باعث افزایش کیفیت زندگی، تنظیم هیجانی و کاهش ولع مصرف می شود.
تدوین مدل ساختاری عود مصرف مواد بر اساس ذهن آگاهی و سلامت معنوی با میانجی گری ولع مصرف و خودکارآمدی در افراد وابسته به مواد تحت درمان پرهیزمدار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۸
237-264
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل ساختاری بازگشت به مصرف مواد بر مبنای عوامل مهم خطرساز و محافظت کننده مصرف مواد (نظیر سلامت معنوی، ذهن آگاهی، ولع مصرف و خودکارآمدی) انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. حدود 700 نفر از افراد وابسته به مواد افیونی که در مراکز بهبودگستران همگام و خانه دوست یاران استان تهران تحت درمان پرهیزمدار بودند، جامعه آماری پژوهش را تشکیل دادند. از میان آن ها، تعداد 200 نفر (100 نفر مرد و 100 نفر زن) با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس در سال 1398 انتخاب شدند و به پرسش نامه پنج عاملی ذهن آگاهی، پرسش نامه سلامت معنوی، پرسش نامه وسوسه مصرف پس از سم زدایی، مقیاس خودکارآمدی عمومی و پرسش نامه پیش بینی بازگشت پاسخ دادند. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل تدوین شده از برازش مناسبی برخوردار بود. همچنین، از میان متغیرهای سلامت معنوی و ذهن آگاهی، سلامت معنوی تاثیر مستقیم معناداری بر عود مصرف مواد داشت. به علاوه، سلامت معنوی و ذهن آگاهی از طریق ولع مصرف اثر غیر مستقیم معناداری بر عود مصرف داشتند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش اهمیت اثرات سلامت معنوی و ذهن آگاهی بر عود مصرف مواد را نشان داد. بر این اساس، پیشنهاد می شود که این متغیرهای مهم خطرساز و محافظت کننده در برنامه های آموزشی برای پیشگیری از عود مصرف مواد مورد توجه قرار گیرند.