مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
عکاسی
منبع:
جلوه هنر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
75 - 88
حوزههای تخصصی:
عکس همانند سایر متون هنری به محض این که وارد یک شبکه ارتباطی می شود در معرض انواع پرسش ها قرار گرفته و این گونه کنشی تحت عنوان خوانش عکس آغاز می شود. منتقدان از پایگاه های فکری متفاوت، به روش ها و رویکردهای گوناگون با عکس ارتباط برقرار می کنند و بدین شکل به خوانش، تفسیر و تعبیر آن مبادرت می ورزند. هدف این پژوهش، تحلیل فرایند خوانش عکس و چگونگی برساخت خود خوانش عکس است. لذا، در این مقاله، به شناسایی عناصر و عوامل اصلی دخیل در خوانش عکس و نحوه پیوند آن ها با یک دیگر پرداخته ایم. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی و تطبیقی و رویکرد به کار گرفته شده، نظریه کنشگر - شبکه برونو لاتور است. بنابراین، پس از شرح نظریه مورد نظر، مفاهیم قابل تعمیم آن (کنشگر، شبکه، گذارده و ترجمه) در رابطه با فرایند خوانش عکس بررسی و تحلیل شده اند. لاتور فارغ از تقسیم بندی های رایج مانند واقعی و غیر واقعی، معتقد است جهان متشکل از کنشگران انسانی و غیرانسانی شامل اشیا، موجودات و مصنوعات است که به صورت شبکه ای با یک دیگر پیوند می یابند و این گونه انواع سازه ها از یک واقعیت علمی تا دولت، کتاب، قصه و... برساخته می شود. دغدغه اصلی این نظریه، مطالعه چگونگی پیوند کنشگران با یک دیگر در درون هر شبکه ای و تحلیل فرایند ساخت یک محصول یا سازه است. از این جهت این پرسش ها مطرح می شوند که: 1) فرایند خوانش عکس چگونه شکل گرفته و در نهایت، برساخته می شود؟ 2) کنشگران اصلی برساخت خوانش عکس کدامند؟ 3) نحوه پیوند، ارتباط و تعامل کنشگران دخیل در خوانش عکس با یک دیگر چگونه است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که، خوانش عکس در گام نخست از مواجهه دیداری و اتحاد کنشگری انسانی یعنی منتقد با عکس شکل می گیرد. سپس، از طریق درآمیختن، تعامل، تقابل و مذاکره تمامی کنشگران درگیر در درون شبکه، یک خوانش از عکس برساخته می شود. در واقع، عاملیت منتقد مستقل نبوده و به بازیگری سایر کنشگران شبکه وابسته است. این کنشگران عبارتند از: عنوان و بیانیه عکس، دیدگاه و قصد عکاس، شاخه و مقوله عکس و نظریه های زیبایی شناسی و نقد هنری.
رتوش و اهمیت شناخت و بررسی آن در نگاتیوهای عکاسی پایه شیشه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
89 - 103
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در پی انجام مطالعات و بررسی های گسترده بر روی آثار عکاسی پایه شیشه ای موجود در چند مخزن و کتابخانه متعلق به اسناد تصویری تاریخی مهم ایران انجام گرفته است. این پژوهش جستاری است بر اهمیت شناخت و بررسی رتوش در نگاتیوهای عکاسی پایه شیشه ای، که عموماً آثاری متعلق به قرن 19 و ابتدای20 میلادی هستند. هدف از این پژوهش، پی بردن به اهمیت رتوش های موجود در نگاتیوهای عکاسی پایه شیشه ای و بررسی اطلاعاتی است که می توان از آن ها استخراج کرد؛ تا در نتیجه آن توجه بیش تری متوجه این بخش مهم و جدایی ناپذیر از آثار عکاسی پایه شیشه ای، و کوشش در حفاظت و نگهداری آن ها شود. پژوهش انجام گرفته از نوع کاربردی، توصیفی-تحلیلی است. مطالب ارایه شده در این پژوهش حاصل بررسی کیفی مشاهداتی است که از مطالعه نمونه های رتوش های تاریخی نگاتیوهای عکاسی پایه شیشه ای موجود در چند مخزن اسناد تصویری تاریخی به عمل آمده است. ضمن این که داده های اولیه به دست آمده با اطلاعات موجود در منابع تاریخی مرتبط، تطبیق داده شده است. در این پژوهش دلایل متعدد انجام رتوش در نگاتیوهای عکاسی پایه شیشه ای به طور مفصل مورد بررسی قرار گرفته است. هم چنین، به اطلاعات بی همتای فنی و تاریخی که می توان با بررسی دقیق رتوش های مربوط به آثار عکاسی پایه شیشه ای به آن ها دست یافت و میزان اهمیت آن ها پرداخته شده است. اطلاعاتی که بسیار حایز اهمیت هستند و شاید از هیچ منبع دیگری قابل استخراج نباشند. از طرفی با توجه به ماهیت تخریب پذیر رتوش های دستی در نگاتیوهای عکاسی پایه شیشه ای اقدامات ضروری در جهت ثبت و حفظ این بخش از آثار به طور فهرست وار عنوان شده است.
بررسی تاریخی عکاسی جنگ ایران در بازه زمانی (۱۳۶۷- ۱۳۵۹) با تأکید بر عکاسان حرفه ای، مستقل و نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۱
52 - 67
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: اهداف و و روش های تولید اثرِ عکاسان مستند، به لحاظ تأثیراتی که از هر دوره تاریخی می پذیرند، در همان زمانِ ثبت اثر شکل می گیرد، اما آنچه آن ها نشان داده اند، اکنون نمادی از گذشته تاریخی است. عکاسی به عنوان یک هنر رسانه مؤثر و پویا گزینه های بسیاری را در مقابل هنرمندان و خبرنگاران قرار می دهد. در این پژوهش، به بررسی تاریخی این تأثیرات بر جریان عکاسی جنگ (پیش زمینه ها و روند شکل گیری) پرداخته می شود، تا به این پرسش ها پاسخ دهیم که تأثیرات داخلی و بین المللی، گروه های تأثیرگذار، بر آثار عکاسی، عکاسان حرفه ای، مستقل و نظامی چه بوده و عوامل سیاسی و اجتماعی آن دوره چه تأثیراتی بر عکاسی به لحاظ فرم و محتوا داشته است؟هدف: پرداختن به تاریخ عکاسی جنگ ایران در قالب شکل گیری و تأثیرات آن، در بازه زمانی جنگ ایران و عراق ۱۳۶۷-۱۳۵۹ ه.ش که در ادبیات سیاسی کشور، دفاع مقدس یا جنگ تحمیلی نامیده می شود، هدف اصلی این پژوهش است.روش پژوهش: یافته های پژوهش حاضر، به شیوه توصیفی-تحلیلی و تاریخی بیان شده و گردآوری اطلاعات بصورت کتابخانه ای و مصاحبه (نگارنده با عکاسان این دوره) انجام شده است.یافته ها: براساس نتایج حاصله، دو رویدادِ انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و آغاز جنگ ایران و عراق، در عکاسی مستند و به تبع آن عکاسی جنگ ایران به لحاظ فرم و محتوا تغییرات اساسی ایجاد کردند و عکاسی ایران تحت تأثیر حرکت عمومی مردم با مضامینی عمدتاً ایدئولوژیک و دینی با رویکردی انقلابی شکل گرفت. این تغییرات علاوه بر فضای انقلابی و دینی حاکم بر آن دوره، برآیند نگاه بکر و بومی بسیاری از این عکاسان به ویژه عکاسان مستقل (با تجربه و آماتور) است.
بازشناسی و بازآفرینیِ مقامِ ایرانیِ رنگ در گستره ی عکاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دید بی رنگ و ظهور جهان سیاه و سفید عکس را می توان آغازگر تغییرات مهمی در کیفیت دریافت و ادراک مفاهیم بنیادینِ «انسان، هستی و زمان» دانست که به نظر می رسد همچنان به عنوان رویکرد مسلطی در ساحات مختلف عکاسی تداوم یافته و «شَک باوری» ای که پیش از پیدایش عکاسی، تحکم خود را بر ذهن و تاریخ فرهنگ انسان آغاز نمود، اکنون با اصرار بر غیاب رنگ در جهان عکس، به «شکی پدیداری» و عینی مبدل شده است. لذا عطف به «توسعه ی دید بی رنگ» و «پنهان ماندن عنصر زیبایی در برنامه ی قرن بیستمی دستگاه عکاسی» و نیز با استناد به ظرفیتِ «بسط یافتگیِ» مقامِ رنگ در فرهنگ و هنر ایرانی، به بازآفرینی این معنا در «گستره ی عکاسی» خواهیم پرداخت. بدین منظور، در پژوهش حاضر به شیوه ای توصیفی-تحلیلی، به بررسی علت غیاب رنگ در عکس های اولیه، دلیل تداوم دید بی رنگ در عکاسی امروز، تبیین مبانی فکری و نظری توسعه ی عکاسی سیاه وسفید، کیفیت حضور زیبایی آفرین، معناساز و ادراک بخش رنگ در هنر ایرانی و در ادامه به بسط این معنا در گستره ی عکاسی می پردازیم. مقاله ی حاضر بر این دستاورد است که بازشناسی و بازآفرینی مقام ایرانی رنگ می تواند زمینه ی ارتقای کیفی مراتب ادراکی (دیداری، شناختی و استدلالی) را در گستره ی عکاسی ایجاد کرده و متعاقباً، امکان تکوین نگاهی ایرانی را برمبنای مهم ترین مؤلفه ی تصویری زیبایی شناسی ایرانی در ساحات مختلف (خلق، خوانش، تفسیر، نظریه ) عکاسی فراهم سازد.
عکاسی مفهومی و کاربرد آن در تبلیغات
حوزههای تخصصی:
یکی از گونه های عکاسی، عکاسی مفهومی است که با هدف جلب توجه بیشتر مخاطب به یک پیام خلق می شود. این پیام، صریح و روشن نیست، بلکه توجه بیشتر بیننده را می طلبد تا به درک او از صحنه منجر شده و اثرگذاری چشمگیری در او اتفاق بیفتد. پژوهش حاضر به دنبال آن است تا در کنار تعریف ماهیت عکاسی مفهومی، کاربردهای آن را در دنیای تجارت و کسب و کار بررسی کند. با توسعه ابزارهای دیجیتال، دنیای تبلیغات نیز به موازات آن پیچیده تر شده و رقابت برای اثرگذاری محصولات و خدمات بر روی مخاطب به رشد عجیبی رسیده است. در این میان، عکاسی مفهومی با استفاده از زبان خاص خود، اثرگذاری چشمگیری بر مخاطب داشته و دارد. به نظر می رسد شناخت دنیای عکاسی مفهومی و روندهای حاکم بر آن، برای محققان رشته عکاسی و تبلیغات ضروری است. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این مسئله است که این عکاسی مفهومی چیست، چه ملزوماتی دارد و کاربردهای آن در دنیای تبلیغات شامل چه مواردی می تواند باشد.
بررسی نگاه کودکان 6 تا 12 سال به دنیای اطراف و تفاوت آن با نگاه بزرگسالان در عکاسی
حوزههای تخصصی:
کودکان سراسر جهان خصوصیات مشترک بسیاری دارند. آن ها به محیط پیرامون خود حساسند و در برابر محرک های مختلف، چه طبیعی و چه مصنوعی عکس العمل های یکسانی نشان می دهند.آن ها می خندند، می گریند و از دیدن و حرکت چیزهای رنگی شادمان می شوند و به صداهای محبت آمیز حساسند. در کودکان، انتخاب موضوع و نگاه آن ساده و خام است، ولی به مرور زمان، ورزیدگی و تجربه در عکاسی انتخاب کامل تر و دقیق تر می شود. کودکان به صورت حسی عکاسی کرده و با سوژه ارتباط برقرار می کنند. آن ها در سنین 6 تا 8 سال، بیشتر دوست دارند از خانواده و وسایل شخصی خودشان عکاسی کنند. هرچه سن آن ها بیشتر می شود، ارتباط بیشتری با جامعه برقرار می کنند و همچنین در بازی هایشان حس شادی، غم و... را به خوبی نشان می دهند. هیچ کودکی با کودک دیگر مشابه نیست. شخصیت متفاوت و عکس العمل متفاوت نسبت به محیط خود و توانایی ذهنی متفاوتی دارند.بزرگسالان با فکر و تفکر پیچیده تری به موضوع نگاه می کنند و عکس می گیرند. محتوای این تحقیق قبل از هرچیز و در درجه اول، به بررسی نگاه کودکان به دنیای اطراف و تفاوت آن با نگاه بزرگسالان در عکاسی می پردازد. تحقیق به روش کتابخانه ای، توصیفی و تحلیلی عکس های کودکان 6 تا 12 سال دختر و تفاوت آن با عکس های بزرگسالان مورد نقد و بررسی قرار داده است.
بازنمایی هویت در آثار هنرمندان عکاس و نقاش معاصر ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تطبیقی هنر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
49 - 61
حوزههای تخصصی:
هویت از جمله موضوعات مورد توجه هنرمعاصر است. هنرمندان ایرانی نیز سعی کرده اند تا این مسئله را در آثارشان مورد بررسی قرار داده و با توجه به چالش های پیش رو به نحوی هویت را مورد بازخوانی قرار دهند. لذا این مقاله بر آن است تا به پاسخگویی این پرسش که بازنمایی هویت در آثار هنرمندان عکاس و نقاش معاصر ایرانی در پی بیان چه هدفی صورت گرفته است؟ و آیا این بازنمایی از تفاوت های جنسیتی نیز برخوردار است؟ نائل آید. نتیجه ای که از تبیین آثار حاصل شد مبنی بر آن است تمامی هنرمندان فارغ از جنسیت، بازنمایی و پرداختن به هویت مسئله اصلی شان بوده است. اما اهداف هنرمندان زن و مرد از این بازنمایی متفاوت است. از جمله اینکه هنرمندان زن اغلب سعی داشته اند تا به طور پیوسته به مسائل و مشکلات فرهنگی هویت که از تجربه زیسته آنها نشات گرفته و در جامعه سنتی با آن روبرو بوده اند، بپردازند. این در حالی است که هنرمندان مرد این موضوع را به شکل کلی تر و فارغ از جنسیت مورد بررسی قرار داده و هویت به معنای عام و ناسیونالیستی آن مد نظرشان بوده است. اما آثار هر دو گروه بر ضمنی بودن معنا دلالت دارد. هدف از انجام این تحقیق، ضمن تبیین و تحلیل نشانه های صریح و ضمنی در آثار هنرمندان، توجه به تفاوت هاو شباهت های بارز و آشکار در مسئله بازنمایی هویت است. رویکرد این پژوهش کیفی و از نوع توصیفی- تحلیلی است. اطلاعات مربوط به چارچوب مفهومی به روش کتابخانه ای و عکس ها و اطلاعات مربوط به آثار عکاسی از منابعی چون وبسایت شخصی و در مواردی آرشیو شخصی هنرمندان گردآوری شده اند. عکس ها و نقاشی های این مقاله با توجه به پرسش پژوهش و نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند.
ظهور امر روزمره در عکس های دوران قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اینکه چه چیز ارزش عکاسی و تصویرگری دارد و چه چیز ندارد مسئله ای به سادگیِ انتخاب یک عکاس یا نقاش نیست. نظام های نظریه پردازی متعدد در حوزهٔ نظامات تصویری (اعم از عکاسی و نقاشی) نشان می دهند تصویر کردن یک چیز و ارزشمند شدنِ آن برای به تصویر کشیدن یک پدیدهٔ تاریخی است و در یک بستر گفتمانی خاص معنا دارد. مقاله حاضر قصد دارد امر روزمره را در نخستین عکس های تاریخ عکاسی ایران مورد واکاوی قرار دهد. بدین منظور با تمرکز بر مجموعه آلبوم های عکس به جای مانده از عکس های دوران ناصری و مظفری تلاش شد یک دسته بندی از نظامات بازنمایی و شیوه های ظهور زندگیِ روزمره در عکس ها ارائه شود. با تأکید بر روش نشانه شناسی و با تمرکز بر مسئلهٔ زمان-مکان، استعلایی و پیش پا افتاده تلاش شد که الگوهای رؤیت پذیری و رؤیت ناپذیری زندگیِ روزمره در عکس ها بررسی شود. بدین ترتیب، این عکس ها در شش گروه دسته بندی شدند: مکان های استعلایی، عکاسی از طبیعت، مکان های غیر والا، شمایل نگاری بی مکان-بی زمان، اروتیسیزمِ اگزوتیک، و زندگیِ روزمره. نسبت هر یک از این دسته ها با شیوهٔ ظهور زندگیِ روزمره مورد بحث قرار گرفت و با تمرکز بر زندگیِ روزمره، برخی از عکس های سرنمون این دسته ها مورد تحلیل قرار گرفت.
آرایش جدید بدن مجرمان در آستانه ی مشروطیت نشانه شناسی تصاویر زندانیان و اعدامیان دوره ی ناصری تا انقلاب مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
79 - 109
حوزههای تخصصی:
دوربین عکاسی در زمان محمدشاه قاجار و به همت او وارد ایران شد و دو دهه بعد با حمایت های ناصرالدین شاه مجموعه تصاویر عظیمی توسط او و زیر سایه ی خودش -توسط عکاسانی دیگر- تولید شدند. تاریخ عکاسی ایران با سوژه ها ی منتخب ناصرالدین شاه و عکاسان زمان او پیوند محکمی دارد. انتخاب موضوعات عکاسی مهم تر از آنکه علاقه ی شاه و سرگرمی او باشد، از شرایط اجتماعی دوران و تحولاتی که در حال وقوع بود، بسیار تأثیر می پذیرفت. ورود به دنیای جدیدی از ثبت تصویر که تا پیش از این تنها از طریق نقاشی ممکن بود، با تحولاتی اجتماعی در ایران همراه شد؛ از جمله ی این دگرگونی ها، تغییر در آیین کیفری و مواجهه با مجرم است. عکس های به جامانده از این دوران، نشانگر این است که مفهومی تحت عنوان زندانی یا مجرم و متهم اساساً واجد نوع دیگری از انضباط شده و در حال عبور از نظم پیشین است. سوژه ی زندانی در کنار موضوعاتی مثل زنان، درباریان و... اهمیت یافته است و آرایش تن او نشانی از خشونت عریان حاکم را بر خود ندارد. زمان ثبت این تصاویر فاصله ی چندانی با وقوع انقلاب مشروطیت و تغییرات گسترده تری که رقم زد، ندارد. دگرگونی های کیفری را عموماً به بعد از انقلاب منسوب می دانند؛ اما عکس ها نشان می دهند خاستگاه این تغییر به شکل جدی در دوران ناصرالدین شاه بوده و پس از او ادامه داشته است. این مقاله در پی آن است تا با روش نشانه شناسی تاریخیِ تصاویر زندانیان به این سؤال پاسخ دهد که بدن مجرم در سال های منتهی به انقلاب مشروطیت چه آرایش جدیدی پیدا کرده و این امر چگونه ممکن شده است. بررسی و دسته بندی این تصاویر، ظهور متخصص های جدیدی در ردیف پزشکان و کشیشان را نشان می دهد که آن عکاسان هستند. در این سازوکار جدید انضباطی، مستقیماً با آمران شکنجه مواجه نیستیم؛ بلکه عکاسی هم راستا با صحنه آرایی و چیدمان اعمال شکنجه، مجریان اصلی را از دیده ها پنهان می کند و با حذف صحنه های خشن تعذیب و نشانه های آن، از شدت موضوع می کاهد.
تحلیل بازنمایی مکان زندگی روزمره در آثار عکاسان معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکان زندگی روزمره، ازجمله موضوعاتی است که همواره موردتوجه هنرمندان معاصر بوده است. دلیل این امر نه تنها ارزش گذاری به مکان، بلکه تلاشی بر دیالکتیکی بودن تأمل و درک انتقادی از فرهنگ و زندگی روزمره بوده است. نمایش فضای خصوصی ازجمله خانه در هنر به ویژه عکاسی، در معنابخشی به زندگی روزمره مهم تلقی گشته و به درک امر روزمره به عنوان موضوعی درخور تأمل می انجامد. این مقاله بر آن است با طرح این پرسش که هدف از بازنمایی خانه در آثار عکاسان معاصر ایرانی چه بوده است، به تحلیل بازنمایی مکان در آثارشان نائل آید. مطالعه آثار و تحلیل نشانه های صریح و ضمنی نمایش مکان زندگی روزمره در آثار این هنرمندان، گویای این امر است که بازنمایی خانه در این آثار به منظور بازنمایی امر روزمره، بازیابی خاطرات، حس نوستالژیک و نقد مدرنیته صورت گرفته و هنرمندان با طرح این پرسش ضمنی برای مخاطب که آدم های این مکان ها کجا رفته اند و چگونه می توان این مکان ها را دوباره احیا کرد، به خلق اثر پرداخته اند. این پژوهش کیفی و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی می باشد. نقد مدرنیته، حس نوستالژیک، اهمیت به مکان زندگی روزمره و خانه، بازیابی خاطرات، ازجمله اهداف مشترک هنرمندان در بازنمایی مکان زیسته و تجربه شده در زندگی روزمره بوده است. یافته های این پژوهش و نتایج این بررسی در جداولی مجزا بر اساس الگوی هولستی در انتهای مقاله قبل از نتیجه گیری ارائه شده است. همچنین در جدولی دیگر مدل تحلیلی داده های این پژوهش رسم گردیده است. عکس ها و نقاشی های این مقاله با توجه به پرسش پژوهش و بر اساس نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند.
تاثیر سینما بر عکاسی در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
137 - 146
حوزههای تخصصی:
پس از ابداع عکاسی و به دنبال آن تولد سینما، هر دو این هنرها مسیر رشد و تحول را با فاصله ای کمتر از یک قرن، سایه به سایه یکدیگر طی کردند. عکاسی که از۱۸۳۷م تا ۱۸۹۶م یعنی زمان تولد سینما به تجربه های گوناگون دست زده بود هم در تکنیک و هم در مضمون، راهنمای سینمای نوظهور شد. سینمااین هنر جدید، گوی سبقت را در جذب مخاطب از دیگر هنرها ربود و آرام آرام به تاثیرگذارترین هنر زمان تبدیل شد. سینمای نو پا نه تنها وامدار عکاسی که وامدار ادبیات، نقاشی، تئاتر و موسیقی هم بود. اما ارتباط مستقیم عکاسی و سینما با تصویر ثبت شده، تعامل این دو را نسبت به دیگر هنر ها پررنگ تر کرد. از سوی دیگر جریان های فکری هم عصر با تولد سینما نیز مباحث نظری ویژه ای را رقم زد که نظریه های عکاسی و تئوری های فیلم را در پی داشت هدف این مطالعه نشان دادن تأثیر سینما بر عکاسی معاصر و یافتن پاسخ برای چرایی این تأثیرگذاری، با استفاده از مطالعات نظری صورت گرفته در این زمینه، به روش مطالعه توصیفی، تحلیلی منابع مکتوب و منابع تصویری با رویکرد به آراء اندیشمندانی مانند والتر بنیامین [1]خصوصاً در مقاله اثر هنری در عصر بازتولید تکنیکی، و نظریه لحظه قطعی هنری کارتیه برسون[2] و نظریه های جدیدتری مانند تصویر زمان ژیل دلوز[3]است. جریانات فکری که به نظر می رسد تأثیرپذیری سینما از هنرها را معکوس کرده و جهت تأثیر سینما بر دیگر هنرها را تغییر داده است. اکنون در ابتدای قرن بیست و یکم میلادی و به دنبال تحولات فکری انتهای قرن بیستم میلادی، این ردپای سینما است که بر عکاسی دیده می شود. در پی این تحولات، مطالعه عواملی مانند زمان، سکون، قاب، حرکت، تداوم و توالی نشان می دهد که شکلی نو از زبان بصری در سینما و عکاسی رقم خورده است.
مطالعه تطبیقی کارکرد نشانه در عکاسی و سینما بر مبنای آراء رولان بارت (نمونه موردی: عکس های کتاب اتاق روشن و نماهای فیلم درون پیله زرد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
55 - 68
حوزههای تخصصی:
گرچه عکس ها بیش از هر چیز دیگر جنبه ارجاعی قدرتمندی دارند، چنان که شخص با دیدن عکس واقعیت مربوط به آن را به خاطر می آورد بااین حال عکس ها کارکرد نشانه ای نیز دارند و بدین طریق می توانند بیانگر دلالت های گوناگون باشند. سینما نیز به طور مشابه چنین ویژگی ای را دارا است. ازاین رو کاربست ابزار نشانه شناسی می تواند امکان تطبیق بین دو رسانه سینما و عکاسی را فراهم کرده و شباهت ها و تفاوت های آن را آشکار کند. این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال اصلی است: کارکرد نشانه در عکاسی و سینما بر مبنای آراء رولان بارت چیست؟ این پرسش امکان پژوهشی تطبیقی را می دهد که بر مبنای آن می توان به شباهت ها، تفاوت ها و تفسیر وجوه اشتراک و افتراق میان عکاسی و سینما پرداخت. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی با رویکرد تطبیقی و مبانی نظریِ نشانه شناختی است و اطلاعات از منابع کتابخانه ای گردآوری شده است و با استفاده از روش هم سنجی لنزی انجام خواهد شد. کلیه عکس های مرتبط در بخش عکاسی از کتاب اتاق روشن انتخاب شده است و عکس های مربوط به سینما، فریم های انتخابی از فیلم درون پیله زرد هستند. هدف اصلی مقاله کاربست ابزاری تطبیقی در تحلیل و مقایسه سینما و عکاسی است. نتایج پژوهش بیانگر این است که به واسطه کاربست ابزارهای نشانه ای مطروح توسط بارت در کتاب اتاق روشن، میان عکاسی و سینما 72 درصد شباهت وجود دارد. این شباهت از بررسی و مقایسه دو عنصر اساسی نشانه در عکس یعنی استودیوم و پونکتوم به دست آمده و بر اساس آن استودیوم بیشتر دلالت هایی ضمنی و آشکار را شامل می شود و در نقطه مقابل، دلالت های پونکتوم بیشتر برخاسته از مواجهه ای شخصی است.
نشان داری معنایی (انضمامی) در عکس با نگاهی به عکس های روایی دوئین مایکلز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
19 - 32
حوزههای تخصصی:
بررسی نسبتِ نشانه های زبانی و تصویری یکی از موضوعات مهم دانشِ نشانه شناسی در بیش از نیم قرن گذشته بوده است. تا جایی که برخی نشانه شناسانِ ساخت گرا را بر آن داشته تا با الگو قرار دادن نظامِ نمادینِ زبان و نقش های ارتباطی آن، به مطالعه متونی چون عکس بپردازند؛ رویکردی که به دلیل اهمیتِ مسئله بازنمایی بصری در فرهنگ معاصر به کانون پژوهش های نشانه شناختی راه یافته است. یکی از مفاهیمی که در موازنه نشانه شناختیِ زبان و تصویر تاکنون بدان پرداخته نشده، «نشان داری معنایی» است که به عنوان روشی معنی شناختی اجازه می دهد مؤلفه های معنایی یک عکس را، در «ارجاع» به واقعیت یا «انحراف» از آن به بررسی بنشینیم. جستار حاضر با فرضِ همانندیِ «نشان داری معنایی» و «دلالت ضمنی» در پژوهش های بلاغی عکس و ذکر شواهدی بر آن ، ضمن بازخوانی نشان داری معنایی در مطالعات زبان شناختیِ ادبیات، برای نخستین بار از این نظریه در مطالعه عکس های روایی دوئین مایکلز بهره برده است. طبق نتایج حاصله از این پژوهش، که به روش تحلیلی-تطبیقی و با استفاده از داده های کتابخانه ای انجام گرفته است، عکس های مایکلز، در عین استفاده از تمهیداتِ «عکاسی مستقیم»، با بهره گیری از برخی مؤلفه های معنایی و به نوعی فاصله انداختن میان مدلول و مصداقِ عکس، هم در محور جانشینی و هم در محور هم نشینی واقعیت «بی نشان» را نشان دار و دلالت های ضمنی جدید ایجاد می کنند.
رابطه عکس و واقعیت در نظریه شفافیت کندال والتون (مطالعه موردی واقعیت در عکس های مسجد نصیرالملک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
394 - 408
حوزههای تخصصی:
در عکاسی، رابطه بیننده با واقعیت پیچیده است. درک مخاطب، نوع ارتباط و دریافت حسی او از واقعیت بستگی به عوامل مختلفی دارد. عکس به مثابه یک دریچه به دنیای واقعی عمل کرده و از ورای آن، ارتباطی نزدیک با واقعیت برقرار می شود. کندال والتون، نظریه ای از عکاسی به مثابه «امر شفاف» ارائه می دهد و نتیجه می گیرد که عکس ها به چشم های مصنوعی شبیه هستند و می توان از دریچه آن ها دید، زیرا آنچه را از این طریق می بینیم به جهان واقعی وابستگی دارد. والتون ارتباط میان عکس و صحنه به تصویر کشیده را وابستگی طبیعی توصیف می کند و رابطه علّی میان عکس و سوژه را دال بر نظریه شفافیت می داند. در عکس های مسجد نصیرالملک بحث شفافیت و واقعیت مطرح است. عکس ها در نور طبیعی محیط گرفته شده اند و از واقعیت، وضوح و شفافیت برخوردارند. برای کسانی که این عکس ها را مشاهده می کنند، احساس واقعی از حضور در این محل تداعی می شود و واقعیت معماری مسجد را شفاف می بینند. منظور از شفافیت در عکاسی، که به متمایزترین وجهی عکاسانه بوده و مهم ترین توجیه را برای سخن گفتن از واقع گرایی ارائه می کند، همین است. در این پژوهش، تلاش شده مفهوم واقعیت در عکس ها باتوجه به نظرات والتون و نمود آن در مسجد نصیرالملک بررسی شود. روش انجام این پژوهش توصیفی-تحلیلی است. سرانجام درمی یابیم که تصور ما از واقعیت، وابسته جهانی است که ما آن را به میانجی سنجه های تاریخی-فرهنگی برساخته ایم.اهداف پژوهش:بررسی چگونگی ایجاد واقع گرایی در عکاسی براساس آراء والتون.بررسی نظریه شفافیت و واقعیت والتون در عکس های مسجد نصیرالملک.سؤالات پژوهش:واقع نمایی در عکاسی از منظر کندال والتون را چگونه می توان تفسیر کرد؟شفافیت و واقعیت در عکس های مسجد نصیرالملک چگونه ادراک می شود؟
تجلی و تحلیل کارکردهای فرهنگی - اجتماعی هنرهای صناعی ایران در قاب دوربین دورهٔ قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی ایران سال ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۲)
133 - 156
حوزههای تخصصی:
هنرهای صناعی به عنوان یکی از مؤلفه های اصلی هویت فرهنگی ایران، همپای دیگر تحولات دورهٔ قاجار دگرگونی ها و کارکردهای متفاوتی پذیرفتند. در همین دوره پدیده نوظهور عکاسی با ورود به ایران به بستری مناسب برای نمایش ویژگی های فرهنگی - اجتماعی، زیستی و به ویژه هنر بدل شد. به همین سبب عکاسی با ماهیت ویژهٔ خود در ثبت و انتقال رویدادها و مفاهیم از بهترین روش های مطالعه و بررسی وضعیت و کارکردهای هنرهای صناعی در دورهٔ قاجار محسوب می شود. ضرورت پژوهش حاضر در تحلیل و بررسی کارکردهای بصری و محتوایی هنرهای صناعی به عنوان یکی از اصلی ترین مؤلفه های فرهنگ و هنر ایران در عکس های دورهٔ قاجار است. هدف این پژوهش، مطالعهٔ هنرهای صناعی موجود در عکس های دورهٔ قاجار و واکاوی جنبه های بصری و کارکردهای فرهنگی - اجتماعی آن هاست. روش انجام پژوهش توصیفی- تحلیلی و گردآوری داده ها به شیوهٔ کتابخانه ای و اسنادی است. گزینش عکس ها به صورت انتخابی و از منابع گوناگون و در دسترس صورت گرفته است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که هنرهای صناعی در چیدمان صحنهٔ عکاسی قاجار علاوه بر کارکردهای بصری مبتنی بر سنت تصویری ویژهٔ ایرانیان و جنبه های تزئیناتی، از کارکردهای فرهنگی - اجتماعی نیز برخوردار هستند: هویت بخشی ایرانی به عکس ها و کاربست عکاسی به مثابه رسانه ای فرهنگ ساز، ایجاد نزدیکی با سلیقهٔ عمومی جامعه و بهبود ارتباط مردم با پدیدهٔ نوظهور عکاسی، بهبود شناخت جامعهٔ جهانی از فرهنگ و هنر ایران از طریق انتقال عکس ها به اروپا، افزایش توجه حکمرانان و مردم عادی به هنرهای صناعی با ارزش گذاری بیش تر بر آثار صنایع دستی، تاثیرگذاری بر جنبش های هنری روز دنیا و در نهایت نقش آفرینی در انتقال مفاهیم و بازنمایی هویت و جایگاه طبقات مختلف جامعه در دورهٔ قاجار، در زمره مهم ترین کارکردهای فرهنگی - اجتماعی کاربست هنرهای صناعی در عکاسی دورهٔ قاجار به شمار می آیند.
تحلیل گذار از بازنمایی به استتیک در عکاسی بر مبنای آرای رانسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
81 - 94
حوزههای تخصصی:
همراهی با دستگاهی که تنها می تواند تصویر فنی تولید کند به زودی یکنواخت و خسته کننده خواهد شد و این همان جایی است که عکاس حرفه ای به بازی کردن با دستگاه خود می پردازد، چیزی که می توان آن را بازی عکاسانه ای خواند که با نظریه ی رژیم های هنری رانسیر پیوندی بسیار نزدیک برقرار می کند. مرحله ی گذار از بازنمایی به استتیک در عکاسی، به وسیله ی برهم زدن توزیع امرمحسوس امکان پذیر است، زیرا عکاسی زمانی توانایی حضورْ مابین هنرها را به دست می آورد که بتواند امرپیش پاافتاده را ازآن خود کند. این پژوهش که با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده، قصد دارد به نحوه ی تملّک جایگاه ها و بازپس گیری آن در اجتماع به واسطه ی بازی بپردازد، بازی ای که به امرسیاسی و قانون دست اندازی می کند تا بتواند به این سوال پاسخ دهد که چگونه بازی های عکاسانه توانایی حضور در رژیم استتیکی را پیدا می کنند؟ نحوه ی پاسخ دهی به این سوال به واسطه ی نظریات رانسیر در توزیع امرمحسوس و مفهوم بازی شکل گرفته که برای بررسی بهتر از نمونه های پژوهشی در عکاسی ایران استفاده گردیده است. نتایج حاصل در پژوهش را می توان بدین صورت بیان کرد: در عکاسی، ازآن خودسازی امرپیش پاافتاده را می توان برهم زدن نظم بازنمایانه ی موجود خواند و مفاهیم بازی و توزیع امرمحسوس به یک چیز در دو ساحت مجزا اشاره دارند.
تاریخ نگاری، آشنایی زدایی و تحلیل گفتمان عکس های شخصی در دوره معاصر
منبع:
پژوهش های میان رشته ای هنر دوره ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
195 - 216
حوزههای تخصصی:
از ورود صنعت عکاسی به ایران، این فن به یکی از مهم ترین بسترهای انتقال معنا به مخاطب تبدیل شده است. فراگیر شدن استفاده از عکس در امور اداری در جامعه و علاقه مردم به ثبت لحظات شخصی باعث گسترش عکاسی شخصی در طی 180 سال شده است. هر عکس یک متن است و می توان فنون نقد متن را برای آن به کار برد و در بینامتنیت با متون دیگر بررسی نمود. عکس خنثی نیست و بارِ معنایی دارد . با تحلیل گفتمان می توان معانی آشکار و پنهان عکس و همچنین ایدئولوژی نهان شده در آن و بازتولید گفتمان موجود در عکس به خصوص عکس های اجتماعی و خانوادگی را بازخوانی و آشکار نمود. در تفسیر عکس نیز همچنین از هرمنوتیک نقد متن می توان بهره گرفت. مسئله پژوهش حاضر، بررسی چگونگی آشکار شدن عناصر تاریخی، گفتمان و ایدئولوژی پنهان در عکس ها با روش آشنایی زدایی و تحلیل گفتمان است. در این پژوهش با روش تحقیق کیفی و اسنادی، تعدادی عکس های پرسنلی و شخصی در دوره معاصر بعد از آشنایی زدایی با روش تحلیل گفتمان فرکلاف بررسی می شوند. نتایج پژوهش نشان می دهد با تجزیه عناصر فرمی سوژه های عکس می توان به دوره تاریخی عکس و تحلیل عناصر کالبدی اطراف سوژه به تغییرات محیطی در طی دوره و تحلیل گفتمان فرم و محتوای عکس های شخصی و خانوادگی به تاریخ دوره، ایدئولوژی و گفتمان پنهان در زمینه و زمانه عکس دست یافت. درحقیقت هر عکس یک متن تاریخی است که با گذر به لایه های پنهان آن می توان لابه لای سطور آن را خواند و بازبینی نمود.
فتورئالیسم درمقابل عکاسی: تصویرساخته های هوش مصنوعی در عصر فریب اطلاعاتی بصری
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱
67 - 81
حوزههای تخصصی:
در بهار ۲۰۲۳، ما شاهد جهشی بزرگ در افزایش دسترسی عموم مردم به تصاویر خلق شده توسط هوش مصنوعی بوده ایم. خبرساز شدن این تحول از تصاویر پاپ فرانسیس در ژاکت بلند مد روزش یا موتور سواری وی در خیابانی شلوغ، آغاز شد. جنجال مشابهی نیز درباره تصویرهای ساخته هوش مصنوعی از نحوه واکنش خبرگزاری ها به دستگیری قریب الوقوع رئیس جمهور اسبق، دونالد ترامپ، شکل گرفت. سازمان عفو بین الملل از تصاویر هوش مصنوعی استفاده کرد تا دومین سالگرد خشونت پلیس علیه معترضان در کلمبیا را خاطرنشان کند. بوریس الداگسن نیز جایزه بهترین عکس خلاقانه را از سوی رقابت جهانی عکاسی سونی، نپذیرفت و اعلام کرد که اثر او با هوش مصنوعی ساخته شده است. طولی نکشید که مردم واکنش های انتقادی نشان دادند. استفاده از هوش مصنوعی برای تولید تصاویر، با عنوان های تندی مانند جعلی، فریبنده، اخبار ساختگی و تهدیدی برای اعتبار عکاسی خطاب شد. این مقاله با هدف مداخله در این بحث بحران زا، سه گام تحلیلی ارائه می دهد: اولا، ما به مفهومی برای فتورئالیسم نیازمندیم که آن را از عکاسی تمیز دهد. دوما، ما به وجه تمایزی مفهومی برای دو کارکرد بنیادین عکاسی نیاز داریم: تصویرکردن و تشخیص دادن. علاوه بر این تمایز ابتدایی بین کارکردهای یک تصویر، این مقاله، گام سومی را جهت معرفی مفهوم ژانر کارکردگرایانه ارائه می دهد. توسط این رویکرد بینارشته ای نسبت به فتورئالیسم، عکاسی و ژانر، این سه شاخص تحلیلی، ارائه شده و مرحله به مرحله بررسی می شوند تا با تحلیل مثال هایی انضمامی و متاخر از تصاویری که در جامعه امروز با هوش مصنوعی تولید شده یا بهبود یافته اند، محل بحث واقع شوند. امروزه مباحثه همگانی بحران زا درباره تصاویر هوش مصنوعی در خدمت دموکراسی، هنر، ژورنالیسم و حتی عکاسی نیست. هدف مقاله حاضر این است که با ارائه ابزاری ساده و همزمان تحلیلی و کاربردی، در مباحثات مربوط به ارتباط میان عکاسی و فناوری های تصویری عصر حاضر و آینده، مشارکت کند.