مطالب مرتبط با کلیدواژه
    
        
            ۶۱.
        
                    
                                    
        
        
            	
                            
 
            ۶۲.
        
                    
                                    
        
        
            	
                            
 
            ۶۳.
        
                    
                                    
 
            ۶۴.
        
                    
                                    
 
            ۶۵.
        
                    
                                    
        
        
            	
                            
 
            ۶۶.
        
                    
                                    
        
        
            	
                            
 
            ۶۷.
        
                    
                                    
 
            ۶۸.
        
                    
                                    
 
        
    
            
            
        فلسفه علم
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: هدف این مقاله، امکان قرائت دانش طراحی شهری به واسطه مؤلفه های فلسفه علم و در راستای کشف امکان تحولات جدید دانشی از جمله ابزار و منابع جدید شناخت برای انسان به عنوان سوژه طراحی در این دانش بوده است. روش: روش پژوهش، توصیفی تحلیلی بوده و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی انجام شده و در نهایت، به تحلیل محتوای مطالب جمع آوری شده پرداخته شده است. یافته ها: با توجه به نوظهور بودن دانش طراحی شهری و عدم روایی مکفی و علمی نظریات در این رشته از یک سو و اهمیت بحث انسان و کیفیت زندگی انسان در این رشته از سوی دیگر، می توان با تبیین مجدد هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی این رشته، به طراحی و سازماندهی پارادایمی این رشته در حوزه علوم انسانی اقدام کرد. از اقدامات مهم، تعیین کلیدی ترین موضوعات بنیادی در علوم انسانی و نیز ابزارها، منابع و معرفت جدید برای این حوزه دانشی است. نتیجه گیری: در حال حاضر دانش طراحی شهری از جهان مادی و طبیعی و روشهای عمدتاً اثبات گرایی(پوزیتویستی) در هر دو سطح عینی و ذهنی، در محدوده دانش حسی- تجربی کسب معرفت می کند؛ در حالی که با الهام از دانش انسان شناسی اسلامی در حوزه معرفت شهودی- عقلی و روش شناسی حکمی- اجتهادی امکان قرائت جدید از انسان و بهره گیری از سایر منابع معرفتی برای شناخت انسان در جهت رضایتمندی بیشتر انسان به عنوان معیار صدق این دانش فراهم می شود            
            گامی به سوی تأسیس دستگاهواره علوم انسانی اسلامی: چارچوبِ نظری و مدلِ عملیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف: هدف از پژوهش حاضر، دستیابی به یک نظام نظری و مدل عملیاتی برای تأسیس دستگاهواره علوم انسانی اسلامی بود. ر وش: روش پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کیفی است که با نگرشی استنتاجی به منابع دینی صورت گرفته است. یافته ها: ابتدا مبادی هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی، فلسفه علم، روش شناسی و روشهای پژوهش در دستگاهواره علوم انسانی اسلامی احصا شدند. بر این اساس، شش مسیر برای تولید علم شامل شکل دهی نظام مفاهیم پایه، تدوین گزاره های علمی، تبیین نقش فقها، فلاسفه و عرفا در تدوین علوم انسانی اسلامی و مسیر وحدت بخشی به یافته ها (نظریه پردازی) مفهوم سازی شدند. همچنین، مدلی برای تأسیس این دستگاهواره پیشنهاد و عملیاتی کردن آن بررسی شد. نتیجه گیری : از آنجا که مسیرهای مختلف کسب معرفت از روشگان و منطقهای متعددی استفاده می کنند، بنابر این، تدوین یک منطق عام فرانگر که منطقهای جزیی (خاص) را در درون دستگاهواره علوم انسانی اسلامی منسجم کند، به عنوان پژوهش آتی، پیشنهاد شد.            
            جستاری بر معماری واقعیت گرای مبتنی بر داده پنداری
                منبع:
                رف سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۴                                    
                        4 - 31                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                مسئله پیاده سازی تفکر داده بنیاد در ساحت علوم، مفهومی کلان نگر و بنیادینی است که علوم معاصر را، به صورت ضرورتی درون و برون رشته ای، مورد پژوهش قرار داده است. زمینه مهم پیدایش و ورود این شیوه از نگاه به پدیده ها، ناشی از تفاوت نگاه انسان معاصر به ساحت هستی، به عنوان اجزاء و سیستم های مختلف و مرتبط با یکدیگر تحت عنوان کلی «تفکر سیستمی» است. به دیگر سخن، پیاده سازی رویکرد داده بنیادی دارای الزماتی است که به صورت داشتنِ چارچوب علمی در هر رشته ای، و تحت عنوان اکوسیستم داده ای، در متون علمی بیان شده است. این الزامات در معماری، شامل تبیین چرخه ای درون رشته ای از داده های مبتنی بر واقعیت در معماری است که هدف و موضوع پژوهش کیفی جاری قرار دارد. بدین منظور، برای دست یابی به دیدگاهی بنیادین و بین رشته ای، پژوهش کیفی حاضر به روش تحلیل و توصیفی، نظرات موجود در منابع کتابخانه ای را، با استقراء و استفهام، برای ترکیب مقوله «داده پنداری»، با رویکرد «واقعیت گرایی» از منظر معماری معاصر، مورد استفاده قرار داده است. مهمترین یافته پژوهش حاضر در تبیین مبانی نظری داده بنیاد برای حفظ کارایی و هم زبانی بین مبانی نظری معماری با پیشرفت های فنی و پژوهشی معماری معاصر است که نیاز مبرمی بر اساس زبان مشترکی از انواع داده و اطلاعات است. کاربرد مهم این نظریه پردازی بین رشته ای در این است که بدین طریق می توان تمام داشته های نظری معماری را به دیدگاه معماری مبتنی بر داده پنداری، به شیوه پارامتریک و تولید الگوریتم های مختلف برای بیان و حل مسئله واقعیت های معماری، مدیریت کرد. دستاورد پژوهش حاضر ارائه الگویی ساختاری است تا مسیر بهره گیری از هوش مصنوعی در نرم افزارهای فناوری BIM، و به صورت کلی، امر مدیریت دانش در معماری تسهیل گردد.            
            بررسی تاثیر زیبا شناسی بر روش شناسی علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹                                    
                        351 - 366                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                علم یک روش عینی از طریق مشاهده و آزمایش برای شناخت پدیده های جهان است که بنابه تعریف، باید مستقل از ذهنیت فرد دانشمند باشد. زیبا شناسی اما می تواند کاملا ذهنی و وابسته به ذوق فردی باشد. به همین دلیل برای مدت طولانی، دیدگاه غالب در بین فلاسفه علم این بود که علم هیچ رابطه ای با زیبا شناسی ندارد. ولی در چند دهه اخیر، تغییر دیدگاه فلاسفه علم نسبت به متدولوژی علمی، باعث شده رابطه بین علم و زیباشناسی نظر آنها را جلب کند. هدف این پژوهش، بررسی رابطه بین علم و زیبا شناسی و پاسخ به این پرسش ها است که روش شناسی علمی چگونه از زیبا شناسی تاثیر می گیرد و علم و زیبا شناسی چه رابطه ای با یکدیگر دارند. فرضیه ای که در این پژوهش در پی بررسی آن هستیم این است که علم درپنج سطح روش شناسی، عملی، تولیدی، موضوعی و سطح تبینی، با زیباشناسی نسبت دارد. در این راه، ما بیشتر به اظهارات دانشمندان علوم مختلف، بالاخص فیزیک، شیمی و زیست شناسی رجوع می کنیم تا دیدگاه آن ها را درباره رابطه کار علمی شان با زیبا شناسی بررسی کنیم. در وهله دوم به فلاسفه و نظریه پردازان رجوع می کنیم تا این رابطه را تحلیل کنیم.            
            بررسی روند تغییر عقاید دینی با الهام از نحوۀ طرد و پذیرش پارادایم های علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                در این مقاله با الهام از نظریات مطرح در روش شناسی علم در فلسفه علم، روند تغییر عقاید دینی و مذهبی در مطالعات ادیان تبیین شده است. بر این اساس دیدگاه ابطال گرایانه پوپر مشابه با دیدگاه رایج متکلمان و عقلگرایان به شمار آمده است که بحث و مناظرات دینی را عامل اصلی و مؤثر در تغییر عقاید افراد به شمار می آورند. در مقابل این دیدگاه و با تکیه بر شواهد تاریخی، تغییر جهان بینی دینداران با تغییر پارادایم های علمی دانشمندان از منظر توماس کوون مشابه دانسته شده است. از این طریق نشان داده شده است که برخلاف دیدگاه سنتی متکلمان، افراد صرفاً از طریق مباحث نظری و اثبات و ابطال های کلامی، عقاید (دین و مذهب) خود را تغییر نمی دهند، بلکه در این زمینه تحت تأثیر عوامل اجتماعی و روانی مختلفی قراردارند. همچنین نشان داده شده است که جهان بینی ادیان و مذاهب مختلف قیاس ناپذیر هستند و در نتیجه منازعات کلامی، مباحثی جدلی الطرفین به شمار می آیند. بر این اساس می توان در حوزه مطالعات ادیان از دیدگاه کوون برای تبیین نحوه تغییر نگرش دینی افراد سود برد. همچنین در چهارچوب ایمان گرایی در فلسفه دین به این سوال پاسخ داده می شود که افراد چگونه ایمان خود را انتخاب می کنند؟            
            تعاریف گوناگون روش شناسی در علوم انسانی و نسبت آنها با روش(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                روش شناسی از اصطلاحات پرکاربرد در حوزه فلسفه علوم و علوم انسانی است. با وجود مفهوم به ظاهر روشن آن، تلقی های مختلفی از روش شناسی شکل گرفته و تعاریف متنوع و بعضاً مبهمی از آن مطرح شده است. این نوشتار در صدد ابهام زدایی از تعاریف، دسته بندی و مقایسه آن ها و سرانجام مشخص کردن نسبت این تعاریف از روش شناسی با روش است. در انجام تحقیق و برای گردآوری داده، از روش کتابخانه ای و مراجعه به متون روش شناسانه و برای تحلیل، از روش تحلیل زبان شناسی و مقایسه، استفاده گردید. براساس یافته های تحقیق، دو تلقی کلی از روش شناسی مطرح است. نگاه غالب و مطرح در گفت وگوهای رسمی علمی، از منظر فلسفه علم یا پارادایم است و نگاه دوم، از منظر درون علمی است. مطابق نگاه اول، از مبانی و پیش فرض های علمی به ویژه پیش فرض های معرفت شناختی بحث می شود و آثار آن یا در کلیت و هویت علم یا در روش تحقیق علم ظاهر می شود. اما بر اساس نگاه دوم، بحث از مبانی علم، کنار گذاشته می شود و هدف از روش شناسی در این منظر، شناخت نظریه یا روش یک متفکر، فرایند تحقیق، روش های کاربردی تحقیق یا روش های به کاررفته در یک تحقیق خاص می باشد و در کل می توان از وجود نه تعریف از روش شناسی سخن گفت. تعاریف روش شناسی، معمولاً تأثیر جدی بر روش های کاربردی دارند اما خیلی اوقات، این تأثیر غیرمستقیم است.            
            تأمل روش شناختی بر جنبش و بینش علمی حقوق از منظر"روش شناسی ریاضی(هندسی)"(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
                منبع:
                پژوهش های بنیادین در حقوق سال ۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷                                    
                        8 - 45                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                جنبش و بینش علمی در عرصه حقوق پیشینه ای دیرینه دارد. یکی از پیشران های عمده آن روش شناسی حقوق بوده است. پلورالیسم روش شناختی حقوق در تاریخ طولانی آن از سپیده دم تولد آن در کلام سوفسطیان با روش(روش جدلی) آغاز گردید و تا به امروز با آزمودن روش های گوناگون از صوری(قیاسی)، ریاضی(هندسی)، تجربی گرفته تا روش خطابی(اقناعی)، جدلی، دیالکتیکی و .. ادامه یافته است و نتایج پرثمری در پی داشته است و به روشن تر شدن حقیقت و عدالت و باز کردن گره های ماهوی و شکستن بن بست های روش شناختی آن انجامیده است. این نوشتار با روش توصیفی و تحلیلی به شیوه کتابخانه ای و اسنادی به تبیین محتوا و بیان سرنوشت و فرجام یکی از روش های شناخت و استدلال و موازین صدق آن یعنی روش هندسی - که به ویژه از دوران خردگرایی(قرن هفدهم) مورد توجه قرار گرفته است- و نتایج و بهره های آن می پردازد تا راهی را به بحث سترگ ارتباط حقوق با فلسفه علم بازگشاید. به عنوان نتیجه گیری باید بیان کرد که روش شناسی حقوق از دیرباز مورد مناقشه فلاسفه حقوق و حقوقدانان برای تبیین و نمایاندن حقیقت و ترسیم و دستیبابی به عدالت بوده است. در برهه ای از زمان(به ویژه در قرن هفدهم و اوایل قرن بیستم) علمیت حقوق نیز در گرو اثبات روش شناسی علمی برای حقوق همچون علوم ریاضی و تجربی بوده است. به باور نویسنده هنوز نیز این بحث جریان دارد و پایان باز آن این فرصت را به حقوق و علمای حقوق می دهد که از روش های متنوع برای رسیدن به حقیقت و عدالت بهره مند گردند.            
            رویکرد و مؤلفه های مناسب آموزش ماهیت علم در درس فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
                منبع:
                مطالعات بین رشته ای در آموزش سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱                                    
                        39 - 68                    
                            
        
        
            	
                            
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                بی شک علوم تجربی، به خصوص فیزیک، یکی از مهمترین دستاوردهای بشر است. اما، شمار اندکی از افراد جامعه از سازوکار واقعی و نحوه انجام فعالیت های علمی آگاهی دارند. یکی از دلایل این عدم آگاهی، عدم توجه کافی به «ماهیت علم» در آموزش علوم است. این مقاله که به روش کتاب خانه ای و تحلیلی تالیف شده، به موضوع ماهیت علم و رویکرد مناسب ارائه و آموزش ماهیت علوم بویژه در درس فیزیک می پردازد. ارائه ماهیت علم در قالب تعدادی مولفه، رویکرد استاندارد و جافتاده ای است که با عنوان رویکرد توافقی (مولفه ای) شناخته شده است. اما، این رویکرد با نقدها و کاستی هایی روبه رو شده است. در مواجهه با این نقدها، رویکرد شباهت خانواگی ارائه گردیده است. با توجه به وجود این دو رویکرد، سوال این است که رویکرد مناسب آموزش ماهیت علم در رشته فیزیک چگونه است؟ مقاله در مورد ایرادات و مزایای این دو رویکرد بحث خواهد داشت. با توجه به بحث هایی که طرح می کنیم، نتیجه می گیریم که رویکرد شباهت خانوادگی علی رغم جامعیتی که از لحاظ نظری دارد، پیچیدگی های فراوانی به همراه دارد که اجرایی کردن آن در آموزش مقطع دبیرستان را با مشکل روبه رو می سازد. ازین رو به نظر می رسد که به منظور آموزش بهتر و منسجم تر ماهیت علم در رشته فیزیک، لازم است از همان رویکرد توافقی استفاده شود. بااین توضیح که متناسب با کاستی های رویکرد توافقی و همچنین بصیرت های رویکرد شباهت خانوادگی، مولفه های مناسب دیگری به مولفه های ماهیت علم فیزیک اضافه گردد. همچنین، به منظور تزریق بهتر این مولفه ها در محتوای آموزشی، پیشنهادی تحت عنوان «هر فصل، چند مولفه» طرح می شود.