مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
سیاست خارجی
حوزههای تخصصی:
از سال 2002 با به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه، چرخش محسوسی در جهت گیری سیاست خارجی این کشور به وجود آمد. این چرخش، خاطر کمالیست ها و نظامیان سکولار و همچنین طرفداران غربی آنکارا را بیشتر تیره ساخت. شاید آنها همانند احزاب اسلام گرای قبلی با پشت کردن به اصول و آموزه های کمالیسم و رویگردانی از غرب، درپی تقویت اسلام گرایی و ایجاد ائتلاف مذهبی در منطقه بودند. هر چند در این مقطع زمانی، اصول جدیدی برای سیاست خارجی و داخلی این کشور تعریف شد؛ اما کارکرد و خروجی یک دهه از سیاست خارجی این حزب و تطبیق آن با اصول اساسی سیاست خارجی کمالیستی نشان می دهد که آنها با در پیش گرفتن رویه اسلامی نوگرا، نه تنها با اسلام گراهای قبلی متفاوت می اندیشند، بلکه با رقبای سرسخت و دیرینه خود در داخل (کمالیست های سکولار)، بر سر اصول مهم کمالیسم به آشتی رسیده و به کارگیری رویکردهای جدید در سیاست خارجی فقط تغییر تاکتیک برای رسیدن به هدف های سنتی است که بیشتر در سیاست خارجی سکولارها اولویت اصلی بوده اند.
روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان، بسترهای همگرایی و زمینه های واگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از زمان فروپاشی اتحاد شوروی و اعلام استقلال جمهوری آذربایجان، روابط تهران– باکو به طور معمول در سطح مطلوبی قرار نداشته، و با فراز و نشیب هایی در دو دهه اخیر همراه بوده است. عواملی مانند برخورداری از پیوند های تاریخی و فرهنگی و وجود ظرفیت های موجود برای همکاری های اقتصادی به عنوان محرکی برای گسترش روابط دو طرف به حساب می آید. اما در عین حال این روابط با موانع و عوامل بازدارنده ای مانند ادامه اختلاف ها در مورد رژیم حقوقی دریای خزر، روابط با رژیم اسراییل و آمریکا و پیوستن به ناتو از طرف جمهوری آذربایجان رو به رو است. بنابراین با وجود برخی فرصت ها برای ارتقای سطح روابط دو کشور، درعمل عوامل چالش زا محدودیت فراروی روابط تهران و باکو را افزایش داده است. این نوشتار با اشاره ای کوتاه به پیشینه روابط ایران و جمهوری آذربایجان، بسترهای همگرایی و زمینه های واگرایی روابط بین دو کشور را مورد بررسی قرار می دهد.
بررسی تطبیقی سیاست خارجی ایران و ترکیه در قفقاز جنوبی (با تأکید بر ارمنستان و جمهوری آذربایجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خلأ قدرت در قفقاز جنوبی در دوران پساجنگ سرد، رقابت قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای را برانگیخته است. در این میان ایران و ترکیه به دلیل همسایگی، به این منطقه حساسیت های خاصی دارند. سه جمهوری تازه تأسیس، فرصت ها و چالش های جدیدی را پیش روی ایران و ترکیه قرار داده اند که برایند آن رقابت تهران و آنکارا در منطقه است. جمهوری آذربایجان و ارمنستان به دلیل داشتن مرز مشترک با ایران اهمیت ویژه ای دارند. در این نوشتار با استفاده از ژئوپلیتیک انتقادی درپی پاسخ به این پرسش ها هستیم که رقابت ایران و ترکیه چه ابعادی دارد؟ جهت گیری سیاست خارجی این دو کشور در منطقه چگونه است؟ رقابت ایران و ترکیه سه بعد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارد. ایران به قفقازجنوبی رویکرد منطقه ای دارد؛ اما ترکیه با نگرشی فرامنطقه ای و در راستای همکاری با غرب، سیاست هایش را در قفقاز پیش می رد.
تغییر رویکرد پوتین در سیاست خارجی نوین روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با روی کارآمدن دوباره پوتین در روسیه فرصت دیگری فراهم شد تا این کشور هم زمان هم از غرب دوری کند و هم از منافع همگرایی با آن در عرصه سیاست خارجی و معادلات منطقه ای و فرامنطقه ای بهره لازم را ببرد. رویکرد واگرایی و استقلال روسیه در نقاط مورد اختلاف با غرب، سطح نفوذ این کشور را در عرصه بین المللی افزایش می دهد. پرسش اصلی نوشتار این است که آیا سیاست خارجی روسیه در دوره جدید ریاست جمهوری پوتین، تداوم سیاست های گذشته او است؟ و یا اینکه او سیاست تداوم و تغییر را به کار گرفته است؟ با روشی توصیفی تحلیلی می توان گفت که سیاست خارجی روسیه در رویکردها، دچار چرخشی متفاوت از گذشته شده است و سیاست خارجی این کشور که پیش از این با مبنایی اوراسیاگرا، اما با تعادلی غرب محور شناخته می شد به یک باره با مبنایی «آتلانتیک گرا» (غرب گرا) و تعادلی شرق محور اجرایی شد که مبانی نظری این نوشتار بر آن استوار شده است. فرضیه نوشتار این است که با توجه به فضای بین المللی جدید، به کارگرفتن رویکرد عمل گرایانه از سوی پوتین در سیاست خارجی نوین روسیه را باید تلفیقی از اصول گذشته و رویکردهای جدید دانست.
رهیافت های متعارض در سیاست خارجی روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاست خارجی روسیه در ارتباط با مسایل مختلف به صورت معمول با پیچیدگی، ابهام و تعارض همراه بوده است. این واقعیت دست کم در تاریخ روابط ایران و روسیه به شکل قابل ملاحظه ای محسوس بوده است، تا جایی که برای شهروندان و نخبگان ایرانی، چهره روسیه را به عنوان شریکی غیرقابل اعتماد به تصویر کشیده است. باتوجه به اهمیت این موضوع، این نوشتار درپی پاسخگویی به این پرسش محوری است که سرمنشأ پیچیدگی ها و تعارض های موجود در سیاست خارجی روسیه کجا است؟ فرضیه نوشتار این است که تعارض در سیاست خارجی روسیه نتیجه وجود جریان های متعارض فکری و فرهنگی در جامعه روسیه است؛ تعارض هایی که در سطح احزاب و گروه های سیاسی متعارض و شبکه های حامی رقیب ظاهر شده و به بازتولید رهیافت های متعارض در عرصه سیاست خارجی روسیه انجامیده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که سیاست خارجی روسیه در کشاکش این رهیافت های متعارض قرار دارد: رهیافت های غرب گرایی لیبرال، ابرقدرت گرایی موازنه خواه و ملی گرایی در شکل های مختلف قوم گرایی روسی، پان اسلاویسم، هژمون گرایی منطقه ای و نواستعمارگرایی. این نوشتار از رهیافت سازه انگاری بهره می برد که در چارچوب آن سیاست خارجی، هم پیوند با روندهای داخلی، نتیجه تعارض و تعامل بین نیروهای مختلف و برداشت های گوناگون آن ها تفسیر می شود.
راهبرد گسترش نفوذ در سیاست خارجی پوتین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از فروپاشی اتحاد شوروی، روسیه مدتی در سیاست خارجی دچار خلأ راهبردی شد و دوره ای از انفعال در نظام بین الملل را تجربه کرد. در این زمان، روندی از سیاستگذاری های بی ثبات، ناهمگن و غیرشفاف را در سیاست خارجی این کشور شاهد بودیم. در همین دوران آمریکا نفوذ خود را در حوزه پیرامونی روسیه گسترش داد؛ اما با تسلط پوتین بر دستگاه حاکمه روسیه، سیاست خارجی این کشور دچار تحول شد. پوتین راهبرد گسترش نفوذ را سرلوحه سیاست خارجی خود قرارداد و خواستار احیای قدرت تاریخی روسیه در عرصه جهانی شد. به نظر نگارندگان، از میان نظریه های روابط بین الملل، واقع گرایی نوکلاسیک به دلیل توجه هم زمان به متغیرهای سیستمی و سطح داخلی و تأثیر آن بر سیاست خارجی، چارچوب نظری مناسبی برای بررسی تحول راهبردی در سیاست خارجی روسیه است. هدف این نوشتار بررسی دلایل تغییر راهبردی در سیاست خارجی پوتین است. این نوشتار با روشی توصیفی- تحلیلی به این پرسش پاسخ می دهد که مهم ترین عوامل گسترش نفوذ در سیاست خارجی پوتین چیست؟ فرضیه اصلی این است که رشد اقتصادی به ویژه ناشی از فروش انرژی و انسجام داخلی روسیه، مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر ادراک رهبران روسیه از قدرت نسبی و ساختار نظام بین الملل به راهبرد گسترش نفوذ در سیاست خارجی پوتین منجر شده است.
تعامل سیاست خارجی ایران و روسیه در تقابل با محور شرقی- غربی در قفقاز جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از بارزترین پیامدهای فروپاشی اتحاد شوروی ایجاد خلأ قدرت در جمهوری های نواستقلال بود. بدین سبب کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای از راه اتحاد و ائتلاف با جمهوری های قفقاز جنوبی درپی افزایش نفوذ خود در این منطقه هستند. ترکیه و اسرائیل از راه همکاری با جمهوری آذربایجان، محور شرقی- غربی را تشکیل داده اند. این همکاری، منافع مشترک روسیه و ایران را تهدید می کند. در مقابل تهران، مسکو و ارمنستان به صورت واکنشی، محور شمالی- جنوبی را به وجود آورده اند؛ اما تعامل تهران و مسکو به عنوان بازیگران اصلی این اتحاد چندان پایدار به نظر نمی رسد. بدین سبب نوشتار پیش رو درپی پاسخ به این پرسش ها است که «ماهیت همکاری ایران و مسکو در قفقاز جنوبی چیست؟ دامنه تعامل سیاست خارجی ایران و روسیه، باهدف مقابله با محور شرقی- غربی در چه سطحی است؟» «با گذشت بیش از دو دهه از فروپاشی اتحاد شوروی، همکاری تهران و مسکو در قفقاز جنوبی به سطح راهبردی نرسیده است. تعاملات منطقه ای این دو کشور ماهیتی تدافعی و کارکردی تاکتیکی دارد». این فرضیه با کاربست موضوع اتحاد و ائتلاف در نظریه واقع گرایی بررسی خواهد شد.
نقد کتاب درس های دیپلماسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال شانزدهم مهر و آبان ۱۳۹۵ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
این مقاله تلاش می کند تا با رویکرد انتقادی کتاب درسهای دیپلماسی نوشته جان بردی کیسلینگ را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. کتاب درسهای دیپلماسی مرور خاطرات و تجارب کاری یک دیپلمات آرمانگرای آمریکایی است که به دلیل نارضایتی از تحولات پس از به قدرت رسیدن جورج بوش و خشونت گرایی آمریکا از سمت خود کناره گیری کرده است. کتاب در پانزده فصل با ارائه مثالهای متعدد از عملکرد سیاست خارجی ایالات متحده در نقاط مختلف جهان تلاش می کند تا ضمن تبیین موضوعات مختلف حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی، به نقد عملکرد دستگاه سیاست خارجی آمریکا بپردازد. کیسلینگ بر این باور است که خشونت گرایی و یکجانبه گرایی آمریکا این کشور را به ابرقدرتی منفور در جهان تبدیل کرده است. اگرچه روانی و رسایی متن و استفاده از مثالهای عملی که اکثرا تجارب نویسنده بوده است کتاب را به منبعی جذاب و قابل استناد برای دانش پژوهان تبدیل کرده است اما رویکرد جانبدارانه نویسنده و ضعف مباحث مفهومی و نظری حوزه دیپلماسی از عمده ترین نقاط ضعف این کتاب به شمار می آید.
امین الدوله و سیاست خارجی ایران در عصر قاجاریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارنامه امین الدوله دولتمرد اصلاح گرای عصر قاجار در سیاست داخلی و خارجی، قضاوت های متناقضی را سبب شده است. مسئله و موضوع پژوهش حاضر، سیاست خارجی امین الدوله است که از این قضاوت های متناقض شکل گرفته است. دستاورد این پژوهش، بر پایه تحلیل مستند مواضع، دیدگاه ها و عملکرد امین الدوله به عنوان یکی از دولتمردان اصلاح گرا در سیاست خارجی، این است که سیاست خارجی امین الدوله را باید واقع گرایانه و با در نظر گرفتن موقعیت سیاسی و بین المللی دولت قاجار بررسی کرد. امین الدوله در مقاطعی به علت تهدید روس ها، به همسویی با سیاست انگلیس گرایش یافت، اما نمی توان او را عنصر وابسته قلمداد کرد، بلکه گرایش او در سیاست خارجی را می توان به اصل نیروی سوم نزدیک دانست.
از سیاست نگاه به شرق تا سیاست سرد: مرکل، پوتین و سیاست خارجی آلمان در قبال روسیه*
روابط آلمان با روسیه برای امنیت اروپا و کلیت نظام غرب از زمان جنگ جهانی دوم به بعد اهمیت اساسی داشته است. لذا علیرغم بحران های ژئوپلیتیکی ناشی از پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی، رویکرد همکاری به عنوان ادامه سیاست نگاه به شرق، همچنان در مرکز توجه سیاست آلمان نسبت به روسیه باقی ماند و حتی این کشور به عنوان شریک راهبردی روسیه در اروپا شناخته شد. با این وجود، از سال 2012 شرایط شروع به تغییر کرد و این روند منفی در زمان بحران اوکراین در سال 2014 نیز شدت گرفت. از آن زمان تا کنون روابط آلمان و روسیه دیگر آن سطح درک متقابلی را که قبلاً داشت، نشان نمی دهد. در این مقاله در وهله اول، تمرکز روی کار توصیفی بوده و بعد به دنبال تأیید این مطلب که آیا سیاست آلمان نسبت به روسیه در طول سال های گذشته تغییر کرده است یا نه و اگر تغییر کرده تا چه حد و در چه راستایی بوده است؟ نتیجه ای هم که گرفته شد این است که سیاست کنونی آلمان نسبت به روسیه، با شرایط پس از جنگ سرد تطابق بیشتری دارد و دیگر این کشور از بیان انتقادات تند و تیز نسبت به روسیه نگران نیست و آماده است تا هزینه های ناشی از تحریم اقتصادی روسیه به جهت نقض قوانین بین المللی را نیز تحمل کند. از سوی دیگر باید گفت که تغییر سیاست آلمان در قبال روسیه چندان کلی و عمیق نیست و هنوز هم شراکت و همکاری به عنوان گزینه ای مطلوب، مدنظر آلمانی ها است.
بحران تقابل و موازنه قدرت در سیاست خارجی ایران و عربستان سعودی
جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی از جمله دو بازیگر، رقیب و کنشگر منطقه ای محسوب می شوند که با توجه به عوامل ثابت و متحول تأثیرگذار بر روابط دو کشور در دوره های مختلف، سیاست های متنوعی از همکاری نسبی تا رقابت و تقابل در پیش گرفته اند. در این راستا تنش و ناسازواری میان این دو کشور، با شروع تحولات جدید در منطقه، سطح وسیع تری از اختلافات را در برگرفته است که زمینه ساز رقابت و نفوذ هرچه بیشتر در حوزه های راهبردی در منطقه شده است. این امر منجر به تغییرات تاکتیکی و عملیاتی در حوزه های ژئوپلتیک مناطق مورد منازعه از جمله سوریه، یمن و عراق می باشد که این عامل توانسته است رقابت و تعارضات منطقه ای و داخلی را در ایران و عربستان ایجاد کند. هدف اصلی این پژوهش، تبیین عوامل تأثیرگذار در تقابل و موازنه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی است. نویسنده با بهره گیری از روش شناسی توصیفی- تحلیلی، درصدد پاسخ به این پرسش اساسی است که مؤلفه های تأثیرگذار در تقابل و رقابت جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی کدامند و چه تأثیری در سیاست خارجی این دو کشور داشته است؟ در پاسخ به این پرسش، مهم ترین زمینه های اختلافات ایران و عربستان در ابعاد چندگانه امنیتی، سیاسی، هویتی، اقتصادی و ایدئولوژیک قابل واکاوی است که عربستان تلاش کرده است با تشکیل ائتلاف و راهبردهای موثر در موازنه قدرت از نفوذ هرچه بیشتر جمهوری اسلامی ایران در منطقه جلوگیری کند و همچنین وزن ژئوپلتیکی و قدرت نسبی ایران را در منطقه کاهش دهد.
بررسی روند آینده سیاست خارجی آلمان در خاورمیانه
کشور آلمان از دیرباز به عنوان یکی از بازیگران تأثیرگذار در صحنه بین الملل مطرح بوده است. کشوری که در تاریخ معاصر موجب رقم زدن نقطه عطفی در نظام جهانی و شکل گیری نظمی نوین پس از آن بوده است. نقطه عطفی که با رخ داد جنگ دوم جهانی شروع و با پدید آمدن جنگ سرد، نظمی جدید را موجب شد. طی سالیان گذشته و با ورود و تغییر در بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در خاورمیانه، روند سیاست خارجی آلمان نیز دست خوش تغییراتی شده است که آن کشور را در راستای روند سیاست خارجی رقبایی نظیر فرانسه و بریتانیا قرار داده است. بر این اساس با توجه به تغییرات عمده در نظام جهانی و آرایش قدرت بازیگران در دنیا و متعاقب آن در منطقه خاورمیانه، آلمان نیز خواستار نقش جدید و دست یابی به کنشی مؤثرتر نسبت به گذشته است. بر همین اساس این کشور برای ورود به خاورمیانه از یک سو به دلیل نداشتن سرزمین های استعماری در گذشته کار دشوار تری را نسبت به سایر قدرت های اروپایی در پیش دارد اما همین موضوع سبب عدم شکل گیری چهره ای استعماری از این کشور نزد دولت ها و ملت ها در خاورمیانه شده است. آلمان به دلیل انگیزه های گوناگون که مهم ترین آن انرژی، اقتصاد و بحث مهاجران است تمایل به حضوری پررنگ در خاورمیانه از خود نشان داده است.
تحلیل اصالت صلح یا جنگ در سیاست خارجی دولت اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در خصوص سیاست خارجی دولت اسلامی، هریک از نظریاتی که اصالت را به صلح یا جنگ داده اند دچار ابهام ها و اشکال های جدی هستند. بدین روی، نوشتار حاضر کوشیده است تا با بهره گیری از منابع معتبر اسلامی، به ویژه آیات و روایات و نیز مدد گرفتن از کلام فقها و مفسران، پس از بررسی اجمالی دیدگاه های مذکور، اثبات کند که هیچ یک از این اصول نمی تواند راهگشای دولت اسلامی برای تدوین سیاست خارجی و تعیین محدوده ها و ضوابط حاکم بر سیاست خارجی باشد. و چون اصالت جنگ یا صلح، اصالتی ذاتی و اولی نبوده و تابع قواعد و احکام دیگر است، ناگزیر باید اصل مبنایی حاکم بر جنگ و صلح را یافت. این نوشتار درصدد اثبات این ادعاست که اصل تحقق عبودیت خداوند می تواند مبنایی برای تعیین چارچوب ها و ضوابط دقیق سیاست خارجی دولت اسلامی، از جمله تعیین ضوابط و محدوده های احکام و قواعد مربوط به جنگ و صلح باشد.
مناظره های هویتی و تحول سیاست خارجی روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روسیه دل مشغول پاسخ به پرسشِ کهنِ ""کیستیِ خویش"" است. پاسخ های روسیه به این پرسش بر جهت گیری سیاست خارجی کشور تأثیر گذاشته است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مناظره کهن بر سر هویت ملی و اهداف اصلی سیاست خارجی روسیه دگرباره شدت گرفت. در 1992، نخبگانی که هویت خود را لیبرال وصف می نمودند با کوزیروف به تلاش های یلتسین برای پیوستن روسیه به اقتصاد بازار آزاد و هژمونی غرب در جهان پیوستند، اما از سوی اسلاوگرایان و اوراسیاگرایان به چالش کشیده شدند. در نتیجه با خروج لیبرال ها از قدرت و رشد اوراسیاگرایان سیاست خارجی روسیه دست خوش تغییر شد. با پایان دهه 1990 و در آغاز هزاره نو روسیه ای متجلی شد که هویت خود را نه بر اساس غرب گرایی و نه اوراسیاگرایی بلکه بر اساس احیای هویت طبیعی یا اصیل روسیه تعریف می کند. بدین ترتیب، جهت گیری سیاست خارجی روسیه یک بار دیگر دست خوش تغییرات رادیکال شد. در این پژوهش با روش تبیینی تأثیر مناظره های هویتی درونی بر سیاست خارجی روسیه بررسی شده است. پرسش آن است که لایه های هویتی چه تأثیری بر فرآیند سیاست خارجی روسیه داشته اند؟ فرضیه نگارنده این ست که ""هرکدام از لایه های هویتی آتلانتیک گرایی، اسلاوگرایی، اوراسیاگرایی و روسیه گرایی اصیل، پاسخی متمایز به پرسش کیستی روسیه داده و بر این اساس غلبه هرکدام، سبب شکل گیری بایسته هایی متفاوت در سیاست خارجی روسیه شده است"".
تجدید توازن: استراتژی کلان ایالات متحده در دوره اوباما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حالیکه معمولا گفته می شود که دولت اوباما فاقد هرگونه استراتژی در سیاست خارجی خود است این نوشتار با بررسی متغیرهای داخلی و خارجی موثر بر شکل گیری محیط استراتژیک دولت ایالات متحده، استدلال می کند که دولت اوباما تلاش کرده در چارچوب یک استراتژی منسجم عمل کند. در واقع، اگرچه سیاست خارجی دولت اوباما در نگاه اول پراکنده و غیرمنسجم تلقی می شود اما قرار گرفتن در دوره ریاضت اقتصادی و دوره گذار نظام بین الملل الزامات رفتاری را بر سیاست خارجی واشنگتن تحمیل می کند که با داشتن نگاهی عمیق تر می توان منطق راهبردی بنیادین رفتارهای سیاست خارجی دولت اوباما را درک کرد. به عبارت دیگر، این نوشتار به دنبال چیستی و علل شکل گیری استراتژی کلان ایالات متحده در دوره اوباما است. این پژوهش با استفاده از چاچوب نظری رئالیسم نئوکلاسیک استدلال می کند که تجدید توازن در مولفه های قدرت آمریکا مهمترین مفهوم راهبردی شکل دهنده مجموعه اقدامات دولت اوباما در عرصه سیاست خارجی بوده است.
تحلیل سازه انگارانه مبانی هویتی سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در قبال پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با تأکید بر نقش ابعاد هویتی و برساخت ها در سیاست خارجی، به بررسی نگاه هویت بنیان آمریکا به مسائل بین المللی و ریشه های سازه انگارانه مبانی سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در قبال موضوع هسته ای ایران پرداخته می شود. از منظر ایالات متحده، ایران بعد از انقلاب اساساً در ضدیت با ارزش های غربی و نقطه مقابل لیبرال دموکراسی تعریف شده است که دارای ویژگی هایی همچون تلاش برای دستیابی به سلاح های کشتارجمعی، نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم و تهدیدی برای صلح و امنیت بین المللی است. این برداشت از ایران، از آن بازیگری چالشگر و ماجراجو در عرصه بین الملل می سازد که امنیت ملی آمریکا و صلح و ثبات بین المللی را به مخاطره می اندازد و برای آن تهدید به شمار می آید. این نگاه و رویکرد برساخته از ایران، کاملاً گویای تأثیر انگاره های شناختی و برداشت های متعدد از هویت خود (ایالات متحده آمریکا) و دیگری (جمهوری اسلامی ایران) است که مبنای ورود به پرونده هسته ای می شود. ایالات متحده آمریکا سیاست خارجی خود را در خصوص پرونده هسته ای ایران، با توجه به رویکرد هویتی و برساخت ویژه از ایران، در چارچوب حفظ رژیم منع گسترش سلاح های اتمی، هژمونی طلبی و یکجانبه گرایی، تهدید و نظامی گری بر مبنای چند عنصر هویتی، همچون رسالت مداری، استثناگرایی و دشمن سازی تعریف کرده و براین اساس، سیاست خارجی خود را در قبال فعالیت هسته ای ایران تنظیم ساخته و پیش برده است. برای فهم مبانی سیاست خارجی آمریکا، باید به بررسی نوع نگرش ها و نظام معنایی آن پرداخت و ازآنجاکه روش های اثبات گرا دراین باره ناتوان اند، روش های تفسیری می توانند کارگشا باشند که در این پژوهش به دلیل اینکه سازه انگاری بر نقش هویت و باورهای ذهنی در تعریف منافع، تصمیم سازی و شکل دهی رفتار سیاست خارجی تأکید دارد، از روش سازه انگاری بهره گرفته شده است.
سیاست خارجی اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران؛ از رئالیسم تا تعامل سازنده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اتحادیه اروپا یکی از مهم ترین و برجسته ترین بازیگران عرصه نظام بین الملل است که در زمره تأثیرگذارترین و موفق ترین بازیگران در راستای تأمین صلح و امنیت بین المللی و ایجاد همگرایی منطقه ای به شمار می رود. نظر به اهمیت روابط متقابل جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا، در این پژوهش در تلاشیم تا اصول حاکم بر سیاست خارجی اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران را با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی مطالعه کنیم. این پژوهش در تلاش است تا به این پرسش پاسخ دهد که رویکرد سیاست خارجی اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران در طول تاریخِ روابط موجود میان این دو کنشگر چه رویکردهایی را سپری کرده است. با این پیش فرض که در دولت یازدهم تأکید دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال غرب بر تعامل سازنده بوده است، مقاله حاضر بیان می دارد که پس از گفت وگوها و مذاکرات میان جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا، در سایه رفع تحریم ها و بازگشت فضای سیاسی مبتنی بر تعامل سازنده این بستر فراهم آمده تا موانع موجود بر سر راه روابط سیاسی کاهش یافته، زمینه آغاز دورانی جدید فراروی اتحادیه اروپا و جمهوری اسلامی ایران فراهم آید.
روابط خارجی ایران و کره جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران سومین بازار بزرگ محصولات کره ای در خاورمیانه است که اهمیت فراوانی در تامین انرژی این کشور دارد. با وجود روابط تجاری نسبتا طولانی، هر دو کشور سیاست خارجی متقابل خود را براساس جدایی سیاست از اقتصاد اتخاذ کرده اند. بنابراین پرسش اصلی این پژوهش آن است که مهمترین عناصر موثر در رویکرد این دو کشور در قبال یکدیگر چیست؟ در این مقاله با روش تحقیق مقایسه تحلیل، مسائل و عوامل مهمی که در الگوی سیاست خارجی دو کشور تاثیرگذار و بکار گرفته شده اند، مورد بررسی قرارمی گیرد. محیط های سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی را با هدف واکاوی چرایی و چگونگی اتخاذ و اجرای سیاست های خارجی دو کشور ارائه می نماید. نتایج حاصل از این تحقیق نشان دهنده وجود عوامل موثر متعددی در تصمیم گیری ها و معادلات سیاست خارجی این دو کشور همچون حضور و نفوذ امریکا در شرق آسیا، تقابلات با کره شمالی، افزایش تعاملات چین با ایران از لحاظ سیاسی و اقتصادی، سیاست خارجی ایران پس از انقلاب اسلامی و روابط کره جنوبی با کشورهای عربی است.
گفتمان اعتدال در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاست خارجی کشورها اگرچه راهبرد یکسانی را در نظام بین الملل دنبال می کند اما رویکرد دولت های مختلف به لحاظ روشی، کارکردی و اولویت اجرا متفاوت اند. روی کارآمدن دولت یازدهم در ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. رویکرد اعتدالی بیش از همه در شعار این دولت برجسته است. این گفتمان اگرچه بر مبنای سه اصل «عزت»، «حکمت» و «مصلحت» بنیان شده اما سعی در بازسازی چهره جدیدی از ایران در عرصه بین الملل از یک «تهدید بالقوه» به یک «مطلوب اثرگذار» دارد. تحقیق حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که «دال مرکزی در گفتمان اعتدالی سیاست خارجی دولت یازدهم ج.ا.ا. کدام است؟» و در آزمون پاسخ های مختلف، این فرضیه شکل می گیرد که «تعامل مؤثر و سازنده»، دال مرکزی این گفتمان می باشد. ازآنجاکه رویه ها و رفتاراجتماعی در زندگی سیاسی در سنت انتقادی تحلیل گفتمان حائز اهمیت است و نظام های معنایی و ساختارهای هنجاری زمینه ساز کنش و برآیند ویژه ای در آن می شوند، سیاست خارجی اعتدالی در بحث حاضر نیز از این منظر واکاوی می شود. باتوجه به تغییر در نگاه دولت یازدهم به نقش بازیگران بین المللی به ویژه کشورهای غربی، بدیهی است که ادامه کنش گفتاری موصوف با رویکرد مثبت به تعامل سازنده، بازسازی چهره ایران و شکست اجماع ضدایرانی و ساختگی غرب علیه این کشور در عرصه جهانی را به دنبال دارد.
تحلیل ژئوپلیتیکی روابط ایران و عمان در قبل و بعد از انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روابط ایران و عمان چه در دوره قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی کمتر از قاعده کلی روابط با اعضای شورای همکاری خلیج فارس تبعیت کرده به گونه ای که این رابطه حتی در اوج قطب بندی منطقه ای همچنان حفظ شده است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و تکیه بر منابع کتابخانه ای در نظر دارد به چرایی ثبات در روابط تهران و عمان بپردازد. فرضیه این پژوهش این است که اشتراکات تاریخی- فرهنگی در قالب وجود مذهب اباضیه در عمان و تشیع در ایران و تاریخ و فرهنگ مشترک در کنار ژئوپلیتیک تنگه هرمز و رویکرد اعتدال گرایانه سلطان قابوس، موجب نوعی روابط پایدار شده است. از این رو برای توضیح روابط دو کشور، نظریه سازه انگاری مورد استفاده قرار خواهد گرفته است.