مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
همجنس گرایی
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر، بررسی و شناخت انواع آسیبهای اجتماعی موجود در اوقات فراغت جوانان 15 تا 29 ساله شهر تبریز از استان آذربایجان شرقی است (N=404) که با استفاده از روشهای تحقیق پیمایشی به کمک ابزار پرسشنامه و روش مصاحبه مبتنی بر گروه متمرکز، در مقطع زمانی تابستان 1387 اجرا گردید. در این تحقیق، نحوه گذران اوقات فراغت جوانان با معرفهای: فعالیتهای ورزشی، هنری، اجتماعی ـ فرهنگی ـ آموزشی، سرگرم کننده، علمی و عملی، با تاکید بر نقش آن در بروز انواع کج رفتاریها و آسیبهای اجتماعی، با شاخص های متلک گفتنة[1]، لمس جنسی[2] همجنس گرایی[3] ، رابطه نامشروع با جنس مخالف[4] ، مورد سنجش قرار گرفته است. بخشی از مطالعه به بررسی و نقش آسیبهای اجتماعی، در پر کردن اوقات فراغت جوانان اختصاص داشت که در آن بیشترین فراوانی به ترتیب به متلک گفتن، لمس جنسی ، رابطه با جنس مخالف و در انتها همجنس گرایی، اختصاص داشت. بخش آخر نتایج در خصوص همبستگی بین فعالیت های اوقات فراغت و آسیبهای اجتماعی بود که این دو متغیر دارای رابطه معنی داری با یکدیگر نبودند، همچنین در بین متغیرهای فعالیتهای اوقات فراغت (نتایج تحلیل رگرسیون) فعالیت های ورزشی، بیشترین تاثیر منفی معنی داری را بر انواع آسیب های اجتماعی مذکور داشتند.
مقایسه همجنس گرایان و دگرجنس گرایان بر اساس ویژگی های شخصیتی، پیوندهای والدینی و سطوح سلامت روانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره هفدهم پاییز (آذر) ۱۳۹۷ شماره ۶۹
517-530
حوزههای تخصصی:
زمینه: نیاز جنسی به عنوان یکی از پنج نیاز اصلی آدمی است که در گرایش به همجنس، غیر همجنس و یا هر دو جنس متبلور می شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه گرایشات جنسی بر اساس ویژگی های شخصیتی، پیوندهای والدینی و سلامت روانی نمونه ای از مردان ایرانی انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر همبستگی و طرح پژوهش از نوع علی- مقایسه ای بود. نهصد و پنجاه و سه مرد (445 همجنس گرا، 381 دگرجنس گرا، 127 دوجنس گرا) به صورت داوطلب در این پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان، مقیاس پنج عاملی نئو ( NEO-FFI ؛ مک کرا و کاستا، 2003)، مقیاس پیوند والدینی ( PBI ؛ پارکر، توپلینگ و براون، 1979) و مقیاس سلامت روانی ( MHI-28 ؛ ویت و ویر، 1983) را تکمیل کردند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که نوروزگرایی، تجربه پذیری، همسازی و وظیفه شناسی در همجنس گرایان بالاتر از دگر جنس خواهان و برونگرایی در دگرجنس گرایان بالاتر از همجنس خواهان است. در متغیر مراقبت پدری، میانگین نمره دگرجنس گرایان بالاتر از همجنس گرایان بود، اما در متغیر حمایت مادری، میانگین نمره همجنس گرایان بالاتر از دگرجنس گرایان بود. نتایج نشان داد که سلامت روانی دگرجنس خواهان به طور معنادار (0/01 p< ) فراتر از همجنس خواهان است؛ بهزیستی روان شناختی دگرجنس گراها بالاتر از همجنس گرایان بود، در حالی که درماندگی روان شناختی در همجنس گراها بالاتر بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که مداخلات روان شناختی در دو سطح پیش گیری و درمان به منظور ارتقاء سطح سلامت روانی و عمومی جامعه از نقطه نظر تمایلات جنسی، یک ضرورت محسوب می شود.
همجنس گرایی: اختلال یا امر طبیعی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
انجام رفتارهای جنسی با همجنس قرن ها در اغلب جوامع بشری علامت یک انحراف و اختلال در شخصیت فرد محسوب می شد و با عناوین «لواط» و «مساحقه» در زمره یکی از بزرگ ترین گناهان قرار می گرفت؛ اما امروزه تحت عنوان «همجنس گرایی» به سمت عادی شدن پیش می رود و حتی گاه در زمره یکی از سرفصل های حقوق بشر مطرح می گردد. مقاله حاضر ضمن تأکید بر تفاوت های معناشناختیِ ظریفی که بین رفتار، گرایش و هویت جنسی برقرار است، می کوشد با گردآوری شواهد لازم در یک بررسی تاریخی معلوم سازد که چه تطوراتی در مواجهه با مسائل جنسی و فهم این مسائل رخ داد که فضای عمومی جوامع مدرن از گناه شمردن رفتار جنسی با همجنس، به بیماری قلمداد کردن همجنس گرایی، سپس عادی و طبیعی دانستن آن و قانونی کردن ازدواج همجنس گرایان کشیده شد؛ و این تطورات چه اندازه مستند به بحث های علمی بود. در اغلب آثار روان شناسی ای که در ایران رواج دارد، عمدتاً جریانی که همجنس گرایی را امری طبیعی معرفی می کند، بازنمایی شده است؛ اما مقاله حاضر با استناد به نقدهایی که در دو دهه اخیر بر طبیعی دانستن همجنس گرایی مطرح شده و کمتر مورد توجه قرار گرفته اند، و نیز با درنگی در باب هویت همجنس گرایانه و تحلیل پدیده همجنس گرایی از منظر انسان شناختی، درصدد بررسی این مسئله است که آیا مواجهه با این پدیده به عنوان یک وضع طبیعی موجه تر است یا به عنوان یک اختلال و بیماری و نارسایی ای که عدم درمان آن آسیب های بیشتری در پی خواهد داشت؟
تأثیر جنبش های فمینیسم بر تحول مفهوم خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشهای حقوقی دوره ۲۰ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۶
225 - 253
حوزههای تخصصی:
مبنای شکل گیری فمینیسم به عنوان یک جنبش اجتماعیِ زنان در آغاز، برابری میان زن و مرد بود اما به فراخور زمان، جریانات دیگری از آن متولد شدند که برخی از آنها تنها برای حقوق برابر به مبارزه برنخاسته بودند، بلکه قائل به دیدگاه برتریِ زن نسبت به مرد در همه جهات بودند. فمینیسم در نیمه دوم قرن بیستم به حوزه آکادمی ورود پیدا کرد و به نظریه پردازی در بسیاری از علوم پرداخت. دراین میان خانواده یکی از موضوعاتی است که همواره موردِتوجه نظریه پردازان فمینیسم بوده و نظریات متفاوت و جهت گیری های ایشان سبب تغییر در مفهوم نهاد خانواده در قرن اخیر شده است. نوشتار حاضر در ابتدا به تحلیل دو مفهوم فمینیسم و خانواده پرداخته، سپس رویکرد فمینیسم را نسبت به خانواده موردِبررسی قرار می دهد. درنهایت نیز تحول مفهوم خانواده در تقابل با فمینیسم تبیین خواهد شد. روش این پژوهش تحلیلی توصیفی بوده و نتایج به دست آمده از آن نشان می دهد که بعضاً مفهوم خانواده، ساختار و کارکردهای آن از بسیاری جهات تحت تأثیر مکتب فمینیسم دگرگون شده است و امروزه ما شاهد تنوعی از ساختارها تحت عنوان نهاد خانواده هستیم.
بررسی و تحلیل همجنس گرایی از منظر روانشناسی اسلامی
روان شناسی یکی از اولین رشته های علمی بود که همجنس گرایی را به عنوان پدیده ای مجزا بررسی کرد. سالیان درازی طی قرن بیستم وهمچنین پیش از آن، روان شناسی رایج و استاندارد زمانه، همجنس گرایی را در قالب الگوهای آسیب شناسانه و به صورت یک بیماری روانی مشاهده می کرد. مطالعات علمی در مبحث همجنس گرایی به مرور زمان نشان داد که مستندات تجربی از دسته بندی همجنس گرایی به عنوان یک اختلال پشتیبانی نکرده و محسوب نمودن آن به عنوان یک بیماری پایهٔ علمی ندارد. با این حال روان شناسی به عنوان یک رشته علمی طی سال ها دچار تکامل شده و موضعش نسبت به همجنس گرایی نیز تغییر یافته است. در علم روانشناسی به خصوص روانشناسی جنسی و تربیتی، با توجه به جریان مدرنیسم و پست مدرنیسم در جامعه غربی، نوع نگاه به این مسئله به طور کامل و با زوایای مختلف و همچنین با توجه به ایجاد جامعه و انجمن های همجنس گرایی در غرب، مسئله همجنس گرایی با نگاهی تفصیلی و روشن بیان شده است. ولی آنچه در این تحقیقات مورد توجه قرار گرفته، بیشتر در اثبات و مشروعیت بخشیدن به این نوع گرایش می باشد و کمتر سخنی از آسیب ها و صدمات ناشی از این نوع گرایش جنسی به میان آمده است. همجنس گرایان ممکن است صرفاً به دلیل گرایش جنسی خود، یا به دلایل دیگری مانند رفتار ناسازگار با جنسیت، ظاهر خاص، عادت های غذایی و مانند آن دشواری هایی متحمل شوند و این منجر به قرار گرفتن آن ها در معرض مشکلات روانی (از قبیل اضطراب، افسردگی، یا اعتیاد) می گردد. در این پژوهش قصد داریم به بررسی و شناخت پدیده همجنس گرایی از دیدگاه اسلام و روانشناسی اسلامی بپردازیم.
گرایش های نامتعارف جنسی از دیدگاه اسلام تا رویه مراجع بین المللی و قوانین کشورها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
713 - 745
حوزههای تخصصی:
به رغم این واقعیت پذیرفته شده که خانواده مطلوب به عنوان پایه و سلول اصلی جامعه، تأثیر مستقیمی بر پیشرفت جامعه دارد، امروزه با شکاف ایجادشده بین عملکرد برخی جوامع و سنت های اخلاقی-دینی، با تهدیدات جدی بنیان خانواده مواجهیم. یکی از این تهدیدات، گرایش های نامتعارف و غیرطبیعی جنسی افراد به همجنس است که در سال های اخیر به شدت در حال قبح زدایی است. با وجود نهی شدید و مؤکد ادیان خصوصاً دین اسلام درمورد گرایش های نامتعارف جنسی، در عرصه حقوقی بین المللی شاهد این هستیم که مراجع بین المللی متعددی در رویه قضایی خود تبعیض و نابرابری درمورد نهادهای مدنی ای که براساس این گرایش های نامتعارف شکل گرفته اند برنمی تابند و به حدی متأثر از این نگاه غیرطبیعی خویش شده اند که علاوه بر حذف مجازات های تاریخی این رویه غیراخلاقی، برای نفرت از همجنس گرایی، جرم انگاری کرده اند. این امر به گونه ای پیش رفته که حتی برخی از کشورها ازدواج را که از جهت تاریخی و طبیعی مختص روابط بین زن و مرد است، برای روابط مبتنی بر گرایش های جنسی غیرطبیعی به رسمیت شناخته اند. این در حالی است که گرایش های جنسی نامتعارف و غیرطبیعی یا به عبارتی همجنس گرایی در طول تاریخ، یک امر قبیح و ناپسند و غیرطبیعی است و از منظر تعالیم اسلامی نیز فحشا و از گناهان بزرگی است که سخت ترین مجازات ها را دارد و به هیچ وجه قابل تسامح نیست.
نزاع دولین- هارت؛ بازخوانی انتقادی روش استدلال اخلاقی در جرم انگاری رفتارهای جنسی
منبع:
فلسفه حقوق سال ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳)
271 - 287
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بازخوانی انتقادی روش استدلال اخلاقی در جرم انگاری رفتارهای جنسی است. به باور پژوهش حاضر، سمت و سوی تحلیل سوژه مذکور، از جهت روش شناسی، عام بوده و قابل تبدیل به بحثی در فلسفه حقوق است و بدین وسیله می توان آن را به تمام نظام های حقوقی، ازجمله حقوق اسلامی، سرایت داد. در این راستا، پژوهش حاضر می کوشد تا ابتدا با معیار قرار دادن نزاع دولین- هارت و نگرش فایده گرا به عنوان ثابت منطقی، با رویکرد روش شناختی و بدون ورود به محتوای استدلال، به پیامدهای آن اشاره نماید. این پژوهش، مطالعه بنیادی در فلسفه حقوق کیفری، با بهره گیری از روش فیلسوفان تحلیلی است، از این رو اولویت جدی خود را به کاوش مفاهیم «گزاره ها» اختصاص داده و در مرحله دوم، فکت های حقوقی را بررسی کرده است. در نزاع هارت و دولین، برای نخستین بار، به جنبه های روش شناختی استدلال اخلاقی پرداخته شد. بحث از فضای صرفاً حقوقی خارج شد و در سطح فلسفه حقوق دنبال گردید. نتیجه تفکیک آن شد که اولاً، جایگاه استدلال اخلاقی در نظریه سیاسی لیبرال را مشخص کرد، و ثانیاً محصول آن را در جرم انگاری رفتار جنسی عیان ساخت. روش شناسی یادشده نشان داد که استدلال اخلاقی از سویی ریشه در نظریه اخلاقی در سطح فلسفه اخلاق و از سوی دیگر، ریشه در نظریه سیاسی دارد. تحولات اخیر هم در سطح نظریه اخلاقی در فلسفه اخلاق، و هم در سطح نظریه سیاسی سبب شد تا روش اقامه استدلال اخلاقی در حقوق کیفری نیز متحول شود و استدلال اخلاقی که تا گذشته از ورود به محتوای اخلاقی اجتناب می کرد و اساساً آن را غیرممکن می پنداشت، اینک ورود به محتوای اخلاقی را ضروری می داند و بر این باور است که جرم انگاری جز با این روش راه به جایی نخواهد برد. ثمره تعریف استدلال اخلاقی با رویکرد نوین، سزاگرایی در حوزه مجازات بوده و میان سزاگرایی و استدلال اخلاق به معنای نوین آن ملازمه برقرار است. در این میان، رویکردهای شریعت محور مانند فقه نیز با استدلال اخلاقی، قرابت بیشتری را می طلبد و می توان میان مدل استدلال ورزی فقهی و استدلال اخلاقی به روایت نوین آن، گفتگوی عمیق تری برقرار ساخت.