مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
صادق هدایت
حوزههای تخصصی:
ادبیات و روان شناسی دو حوزه، با اشتراکات بسیار است. اشتراکاتی که بر مبنای آن ها، شاخه ای از نقد ادبی، با نام «نقد روان شناسانه» (Psychological Criticism)، شکل گرفته است که متن را بر پاییه مسائل روان شناسی تحلیل می کند. این پژوهش، روشی توصیفی- تحلیلی دارد، و چون با اتکا به نقد روان شناسانه صورت می گیرد، دارای رویکردی میان رشته ای است. هدف آن بررسی و تحلیل اختلال یا اختلالات روانی موجود در رفتار «داش آکل»، شخصیت اصلی داستان کوتاه «داش آکل» صادق هدایت است. به همین منظور، در آن، ابتدا با استفاده از داده های دانش روان شناسی، اشاره ای کوتاه به مبحث اختلال روانی شده است و سپس شخصیت داش آکل از نظر اختلال یا اختلالات روانی، با توجه به کنش ها و واکنش هایی که در داستان دارد، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. دستاورد پژوهش نشان می دهد که در داستان کوتاه داش آکل، شخصیت اصلی آن، در اثر یک ماجرای عاشقانه و ناکامی ناشی از آن، به اختلال افسردگی گرفتار می شود. این اختلال به مرور، در روان داش آکل شدت می گیرد و تمام زندگی او را تحت تأثیر خود قرار می دهد. سرانجام نیز داش آکل بعد از هفت سال ابتلا به این اختلال، برای رهایی از آن، به نوعی خودکشی غیرمستقیم، دست می زند. بر مبنای نشانه ها و قراینی که نویسنده با رویکردی انتقادی، در داستان گنجانده است، مسائل اجتماعی، نظیر باورهای غلطی که در میان مردم عرف شده، در شکل گیری اختلال افسردگی داش آکل نقشی مؤثر داشته است. علاوه بر اختلال افسردگی، اختلال مازوخیسم، با درجه ای ضعیف، نیز در شخصیت داش آکل مشاهده می شود.
زیبایی شناسی عناصر سوررئالیستی رمان های «نادیا» آندره برتون و «سه قطره خون» صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۰۱
35 - 61
حوزههای تخصصی:
هنر و زیبایی شناسی حیطه هایی باز و گسترده هستند که جهان در آن ها تفسیر می شود و در فرآیندی تفکری- ادراکی بر تخیل، سازندگی و بیان تأثیر می گذارد. تجربه و دانش زیبایی شناسی، روش ها و دیدگاه های جدید، ذهن را به چالش می کشانند. «نادیا» اثر آندره برتون و «سه قطره خون» اثر صادق هدایت به عنوان واقعیتی صوری و معنایی، مصداق بارز عناصر زیبایی عینی و ذهنی هستند که نشان دهنده پنهان بودن واقعیت عمیقِ حالت روانی انسان در ضمیر ناخودآگاه اوست و دارای واقعیتی هستی شناسی است که آگاهی ما تنها به بخش کوچکی از آن دست یافته است. هدف از تحلیل عناصر زیبایی شناسانه این آثار که به بازنمایی نیازهای ساحت های مختلف حیات انسان از راه شهود و تأمل و توجه به جهان فراعینی و ایجاد نوعی ارتباط تعاملی بین احساس، اندیشه، خرد و خیال انسانی می پردازند، شناخت و دریافت نحوه نگارش آثار مذبور و چرایی ارزشمندی آن هاست. در این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی و با رویکرد ادبیات تطبیقی و تکیه بر مکتب نقد بنیاد آمریکایی در تحلیل کیفی و واکاوی جنبه های زیبایی شناسیِ سوررئالیستی آثار به این نتیجه رسیده ایم که زیبایی زبان و تخیل در بخش روساخت و زیبایی محتوا در بخش ژرف ساخت با استفاده از شگردهای سوررئالیسم، ارکان سازنده زیبایی این آثار است که منتهی به خلق فضاهایی می شود که عصیانی برای آزادی ذهن از محدودیت هاست.
نقد دو داستان «زنده بگور» و «حاجی مراد» از صادق هدایت بر اساس نظریه مربع ایدئولوژیک ون دایک
حوزههای تخصصی:
زنده بگور صادق هدایت از جمله داستان های رئالیستی است که در آن راوی نه تنها خود را بلکه دیگران را نیز سیاه و زشت تصویر کرده است. راوی سپس به وسیله بافت اجتماعی و روانی، ویژگی های منفی خود را توجیه می کند و در این راه از مکانیزم های دفاعی روانی استفاده می کند، از سویی دیگر در داستان حاجی مراد نیز شخصیت اصلی داستان نماینده جامعه زن ستیز معرفی شده و راوی شخصیت اصلی را منفور و زشت تصویر کرده است تا بدین سبب همزمان با بازنمایی واقعیت های اجتماعی خشم خود را نسبت به وضعیت موجود نشان دهد. نگارندگان در این پژوهش با روشی توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر نظریه مربع ایدئولوژیک ون دایک دو داستان زنده بگور و حاجی مراد را بررسی و تحلیل خواهند کرد. از جمله نتایج این پژوهش در داستان زنده بگور نگاه تبعیض آمیز راوی به فرهنگ بیگانه و دست یابی به نوع اختلال های شخصیتی افراد داستان است همچنین مقابله با ریاکاری و جامعه مرد سالار از جمله دستاوردهای این پژوهش در داستان حاجی مراد به شمار می رود.
اندیشه های تعلیمی در نثر صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفاهیم و اندیشه های تعلیمی در آثار کهن زبان فارسی به دو صورت مستقیم؛ در قالب پند، موعظه، امر، نهی وغیرمستقیم؛ در پرده داستان و حکایت بیان شده اند. با پیدایش انقلاب مشروطه و پس از آن با توجه به تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی، مفاهیم و اندیشه های تعلیمی جلوه ای متفاوت با دوره های گذشته یافت. در این دوره، به خصوص در آثار منثور زبان -فارسی، مفاهیم تعلیمی بیشتر به صورت غیرمستقیم و تلویحی در لایه های پنهانِ داستان، رمان، طنز و انتقاد اجتماعی به گونه ای تشویقی یا تحذیری آمده اند. صادق هدایت از نویسندگان مشهور این دوره است که در آثار داستانی خویش، با بیان واقعیت ها و انتقاد از اوضاع اجتماعی روزگارش، فضیلت ها، رذیلت ها و رفتارهای متضاد با ارزش های انسانی و اجتماعی را به مخاطبان معرفی می نماید و به صورت غیرمستقیم به آن ها می آموزد که با آگاهی و شعور و پرهیز از رفتارهای نادرست فردی و اجتماعی، مسیر درست رسیدن به مراتب عالیِ انسانی و قله های منیع خوشبختی را بشناسند و به سمت و سوی فضایل اخلاقی و اجتماعی گام بردارند. در این نوشتار، چند نمونه از جلوه های گوناگون مفاهیم و مؤلفه های تعلیمی و چگونگی کاربرد آن ها در آثار صادق هدایت به شیوه تحلیلی - توصیفی مورد بررسی قرارگرفته است.
داغ ننگ و گفتمان طرد در روایت های صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جهان معاصر با گذر از نظام معرفتی-انضباطیِ جهانشمول و باور اشرافی/طبقاتی جهان کلاسیک، توجه به جهان فردی و فردیت افراد میسر گردید و هویت سوژه های متنی بر مبنای سبک زندگی و انواع سرمایه های فردی و اجتماعی آنها، موضوع بازنمایی روایت های ادبی قرار گرفت. بر همین اساس، فقدان برخی از سرمایه ها یا خلل در آنها که به مثابه اشکالی از داغ ننگ سوژه ها مفروض است، به روایت درآمد. از میان داستان نویسان معاصر فارسی، صادق هدایت از برجسته ترین نمایندگان بازنمایی انواع داغ ننگ و گفتمان طرد ملازم آن است. در این نوشتار داغ ننگ سوژه ها و گفتمان طرد ملازم آنها، در چند داستان کوتاه صادق هدایت دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که راوی داستان های هدایت در بازنمایی سوژه های متنی، داغ خوردگی آنان را در قالب سه شکل تنانه، شخصیتی/روانشناختی و قبیله ای/خویشاوندی بازنمایی کرده است که مبنای شکل گیری برخی از آنها همچون وضعیت شریف داستان بن بست و داود گوژپشت به مثابه امر پیشینی یا فلسفی می نماید و در مواردی هم اساس داغ ننگ سوژه هایی همچون آبجی خانم، عصمت السادات، حسن و حاجی مراد امری تاریخی بوده؛ حاصل مناسبات نامتوازن اجتماعی است. آنچه مهم می نماید این است که بازنمایی موارد مذکور از یک سو حاکی از استیصال بشر کنونی در کنار تشخص و استقلال برآمده از فردیت گرایی معاصر است از سوی دیگر حاوی وجوهی از پرسش/اعتراض های فلسفی و اجتماعی است که پیشتر به این شکل صورتبندی نشده اند؛ اگرچه در مواردی موضع مولف پنهان داستان ها و در تداوم آن نگاه شخصی راوی هم در تشدید یا بسامد پرسش/اعتراض های مذکور اثر گذاشته است.
واکاویِ مردم شناختیِ سیمای مردم در داستان های "آبجی خانم" و "مرده خورها" ی صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در این جستار، موضوع اصلی، شناخت عناصر مردم شناختی و واکاوی سیما و رفتار مردم در داستان های «آبجی خانم» و «مرده خورها» و پرداختن به دو مبحثِ چیستی اجتماعی و کیستی مردمانی است که در این دو داستان به آنها اشاره شده است.
روش: با توجه به کیفی بودن تحقیقات مردم شناختی، و ارتباط پژوهشگر با محتوای داستان های کوتاه هدایت، از روش تحلیل محتوا بهره گرفته شده است. همچنین از روش های مطالعه اسناد و مدارک (کتابخانه، آرشیو، اینترنت) و ابزارهایی مانندکتاب ها، اسناد، مقالات، اینترنت و فیش برداری استفاده شده است. در این پژوهش مکاتب نظری کارکردگرایی، ساختارگرایی و فرهنگ و شخصیت مورد استفاده قرار گرفت.
یافته ها: دورانی که هدایت در آن زیسته است، مصادف است با دوران گذار از سنت به مدرنیته. این دوران بر روی هدایت و خلق شخصیت داستان هایش تأثیر داشته است. میزان تعلق خاطر هدایت به فرهنگ عامه و تبلور عناصر فرهنگی و استفاده از آن ها در نوشته هایش، اهمیت او را در میان نویسندگان ایرانی دو چندان نموده است. در خلال داستان های آبجی خانم و مرده خورها، رگه هایی از عناصر فرهنگ عامه ایران که شامل سرزنش ها، دشنام ها، نفرین ها، دعاها، اشعار عامیانه، اصطلاحات و ضرب المثل ها بود، شناسایی و تحلیل مردم شناختی شد. نگاه ویژه هدایت به طبقات پایین جامعه و ساختار فرهنگی خاص آنان و تأکید بر شخصیت ها و سیمای مردمان آن دوران، او را وارد قلمرو مردم شناسی نموده است. در این پژوهش سیما و رفتار پدر، مادر، زن، مرد، خواهر، هوو، همسایه و کارگر مورد واکاوی قرار گرفت. در داستان های آبجی خانم و مرده خورها شاهد تأثیر هر چه بیشتر اجتماع و فرهنگ حاکم در آن دوران بر روی شخصیت های اصلی داستان ها هستیم. هدف هدایت از خلق چنین آثاری، آشنایی هرچه بیشتر مردم با عناصر و مؤلفه های فرهنگی و نقش آنها در زندگی روزمره مردم می باشد و یاد آوری این نکته که رفتار، اعتقادات و باورهای عامیانه اطرافیان می تواند زمینه تباهی افراد دیگر را به دنبال داشته باشد.
نتیجه گیری: از نتایجی که از این پژوهش به دست آمد می توان به این موارد اشاره نمود: تجلی نقش فولکلور در داستان های کوتاه آبجی خانم و مرده خورهای هدایت و تأثیر مدرنیته بر تغییر جایگاه پدر در خانواده (داستان آبجی خانم) که قبلاً ریاست خانواده را بر عهده داشته است. همچنین ترسیم موشکافانه سیمای شخصیت های داستان ها و شناسایی مؤلفه های مردم شناختی توسط پژوهشگر. هدایت بر روی برخی اعتقادات خرافی و نادرست انگشت می گذارد و آن ها را به سخره می گیرد و برخی از مناسک و آداب و رسوم را دست و پاگیر می داند که همین ها از دید او، موجبات عقب افتادگی مردم و به تبع آن، بحران های شخصیتی و اجتماعی را به همراه داشته است
بررسی و تحلیل داستان های «حاجی مراد و زنده به گور» صادق هدایت بر اساس نظریه کارناوال میخاییل باختین
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۷
173 - 212
حوزههای تخصصی:
بخش مهمی از نظریه منطق گفت وگوی میخاییل باختین را کارناوال به خود اختصاص داده اس ت. وی کارن اوال را در تضاد با جشن های رسمی کلیسا و با هدف براندازی مناسبات مقتدرانه و خشک مطرح کرد و معتقد است که پیدایی و گسترش کارناوال و فرهنگ برآمده از آن به واژگونی سیستم ارزشگذاری که بالاترین رتبه را به فرهنگ ممتاز رسمی می دهد، منتهی می شود. ویژگی اساسی رویکرد کارناوالی عبارت است از دوگانگی، چندآوایی و خنده. کاربست کارناوال در ادبیات داستانی پیچیدگی هایی دارد که تحلیل آن ها بر ژرفا و تازگی اثر می افزای د. برخ ی داس تان های کوت اه صادق هدایت از جمله «داستان حاجی مراد و زنده به گور» آثاری هستند که از قابلیت خوانش کارناوالی برخوردار می باشند. این قابلی ت، ژرف ای قل م صادق هدایت و انعط اف نظر ی ه باختین را حکایت می کند. تحلیل مؤلفه های کارناوالی با داستان های هدایت، ه دف اص لی پ ژوهش محس وب می شود. برای این منظور ابتدا به تبیین ادبیات کارناوالی و سپس به خلاص ه داستان و نهایت اً ب ه تحلی ل کارن اوالی این آثار می پردازیم. یافته های پژوهش در این زمینه بیانگر این است که در این دو داستان نمودها و مؤلفه های کارناوالی همچون طنز، خنده، مرگ و چندصدایی و همچنین شاخص های گروتسکی دیده می شود که در داستان زنده به گور نمود این نظریه نسبت به داستان حاجی مراد چشمگیر و پررنگ تر است.
تصویر زنان در «سه قطره خون»، «علویه خانم» و «بوف کور» از صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصویر زنان در داستان های کوتاه صادق هدایت کلیشه های مختلفی را پشت سر گذاشته و در هر داستان بنا به وضعیت حضور زنان در عرصه های مختلف، بازنمایی های متفاوتی از آنان صورت گرفته است. پژوهش پیش رو با هدف پی بردن به نحوه بازنمایی نقش اجتماعی زنان در داستان های «سه قطره خون»، «علویه خانم» و «بوف کور» از صادق هدایت و شناخت ایدئولوژی نویسنده در پشت این بازنمایی ها انجام گرفته است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی سعی بر آن دارد تا به این سؤال پاسخ دهد که زنان در داستان های یاد شده چگونه بازنمایی می شوند و ایدئولوژی نویسنده در این بازنمایی ها چیست؟ یافته ها حاکی از آن اند که بازنمایی های ارائه شده از زنان در داستان های کوتاه صادق هدایت در راستای تحکیم و تثبیت کلیشه های جنسیتی قدم برداشته اند و چهره ای در راستای باورهای سنتی جامعه داشته اند. در بیشتر این داستان ها مردان سنتی و زنان منفعل به نمایش درآمده اند و نقش پر رنگ سنت و تأثیر آن در تصمیمات شخصیت های آن ها به خوبی مشاهده می شود.