مطالب
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۱۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
گفتمان قدرت یکی از اندیشه های محوری میشل فوکو است. این مقاله به دنبال این سؤال مهم تنظیم شده که آیا می توان رویکرد فوکو نسبت به گفتمان قدرت را در رمان مدیر مدرسه جلال آل احمد جستجو و تحلیلی از شرایط فرهنگی ایران در دوره پهلوی، بر مبنای این گفتمان ارائه کرد؟ گفتمان قدرت و تکنولوژی انضباط از دیدگاه فوکو، با بخش های زیادی از رمان مدیر مدرسه و در سطح عینی و واقعی با شرایط سیاسی و فرهنگی جامعه ایران در دوره پهلوی دوم انطباق دارد. در این رمان با دو گفتمان سروکار داریم: گفتمان قدرت و گفتمان ضد قدرت. مدیر مدرسه با روحیه ای آرمان گرایانه به تقابل با نظم گفتمانی برآمده از قدرت (شرایط فرهنگی و آموزشی) می رود و در پایان سرخورده و مایوس استعفانامه خود را از سمَت مدیریت مدرسه می نویسد. مدرسه همانند سایر نهادهای حکومتی به عنوان نهادی انضباطی، سلطه قدرت را در افراد جامعه نهادینه می کند. جامعه ای که در حال گذار از فرهنگ سنتی و زمینداری مستبدانه به سمت سرمایه داری است و گفتمان غرب زدگی نیز از سوی جریان قدرت حاکم، حمایت می شود.
نگاشت انواع استعاره های هستی شناختی در داستان سه تار اثر جلال آل احمد از منظر شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره در ادب فارسی، قدمت و جایگاه والایی داشته است. ادبیات ذاتاً پدیده ای اجتماعی است و پیوند ادبیات و جامعه پیوندی متقابل، دیرینه وانکارناشدنی است. نویسندگان و شاعران از دیرباز اندیشه ها ی اجتماعی خود را با عناصر هنری آمیخته اند و درقالب شعر و نثر بیان کرده اند. هدف این پژوهش، بررسی انواع استعاره های هستی شناختی در داستان سه تار است. نگارندگان در صددند تا نشان دهند که استعاره های هستی شناختی در داستان سه تار چگونه به کار رفته است و چه مفاهیمی از طریق این استعاره ملموس شده اند. ماهیت روش شناختی این پژوهشِ کیفی، توصیفی-تحلیلی بوده و داده ها از داستان سه تار اثر جلال آل احمد گردآوری شده اند. یافته ها حاکی از آن است که راوی به منظور انتقال مفاهیم موردنظر از استعاره به خوبی بهره گرفته است. همچنین، نتایج نشان داد که کاربرد استعاره های هستی شناختی در این داستان از فراوانی بالایی برخوردار بوده، به گونه ای که تعداد 15 مورد از استعاره ها شامل 3 استعاره هستومند و ماده، 9 مورد استعاره مکان و ظرف و 3 مورد استعاره شخصیت بخشی بوده اند.
بررسی ترجمه ماجده عنانی از «نون و القلم» جلال آل احمد براساس نظریه تعادل اصطلاحی بیکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مشکلاتی که هر مترجم در برگردان از یک زبان به زبان دیگر با آن روبه رو است، اصطلاحات و عبارات ثابت یک زبان است؛ چراکه بخشی از فرهنگ یک زبان را تشکیل می دهند. داستان «نون و القلم» جلال آل احمد از معدود داستان هایی است که سرشار از اصطلاحات و ضرب المثل است. این داستان از سوی ماجده محمدعلی عنانی، مدرس دانشکده ادبیات، دانشگاه حلوان به عربی برگردان شده است. در این میان، راهکارهای متعددی در ترجمه این اصطلاحات اتخاذ شده است که طبق نظریه مونا بیکر قابل بررسی و پژوهش است. مونا بیکر برای برگردان اصطلاحات، روش هایی چون حفظ صورت و معنا، حفظ معنا و تغییر صورت، دگرگونی، حذف و.. . را پیشنهاد داده است. این پژوهش بر آن است تا با توجه به چارچوب این نظریه، برگردان عربی را با متن اصلی مورد بررسی قرار دهد. یافته های این تحقیق که به روش توصیفی- تحلیلی به دست آمده است، نشان می دهد مترجم داستان «نون و القلم» به رویکرد حفظ معنا و تغییر صورت بیشتر راغب است؛ به این صورت که با دریافت معنای کنایی آن اصطلاحات، اقدام به ترجمه کرده و در این میان به دلیل تشخیص ندادن برخی اصطلاحات به ترجمه تحت اللفظی آ ن ها اقدام کرده است که ترجمه ای منطقی و شفاف به نظر می رسد، اما در واقع با توجه به بافت عبارت، غلط و نادرست است.
نقدی فرهنگی بر داستان مدیر مدرسه اثر جلال آل احمد بر اساس نظریه «صنعت فرهنگ» تئودور آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۷ بهار ۱۳۹۱ شماره ۱
5 - 17
حوزههای تخصصی:
تئودور آدورنو به عنوان یکی از پیشگامان مدرنیسم و اعضای اصلی مکتب فرانکفورت، در نظریه انتقادی خود، به واکاوی مفاهیم اصلی و اساسی فرهنگ پرداخته است. اصطلاح صنعت فرهنگ که توسط خود آدورنو نام گذاری شده است، به پدیده ای اطلاق می شود که در آن پس از عصر روشنگری، با ادعای روشنفکری غرب، فرهنگ از کارکرد اصلی خود خارج شده و در خدمت هژمونی غالب جامعه قرار گرفته است. در چنین شرایطی مردم نه محصولاتی فرهنگی، بلکه کالاهای تجاری صرفی اند که برابر آنچه آدورنو آن را شیءزدگی، استانداردسازی و یکسان سازی می نامد، هویت و فردیت خود را از دست می دهند. از مخالفان مسلّم غربزدگی و بحران هویت در ادبیات ایران، بدون شک می توان به جلال آل احمد اشاره کرد که در بیشتر آثار داستانی و سیاسی خود به این مقوله پرداخته است. آل احمد در اغلب آثار خود می کوشد تا با نوعی آگاهی و بیداری، وضعیت فرهنگی جامعه زمان خویش را به تصویر کشد. مقاله حاضر می کوشد به بررسی و مطالعه پدیده فرهنگ در داستان بلند جلال آل احمد با عنوان مدیر مدرسه بپردازد.
بررسی تأثیر زبان لویی فردینان سلین در سفر به انتهای شب بر مدیر مدرسه جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جلال آل احمد، با تکیه بر زبان عامیانه، پویایی منحصربهفردی به نگارش خود بخشیدهاست. این شاخصه، در مدیر مدرسه به اوج رسیده و قلم نویسنده، هنگام معرفی شخصیتهای جامعه، متعهدانه در گرو اصطلاحات آن قش ر ق رار میگیرد. مدیر مدرسه بعنوان یک سند ادبی ماندگار، روایتگر جامعه بوده و با پایبندی به زبان جاری، جزئیات داست ان را، ب اورپذی رت ر مینماید. هر اثر ادبی غنی نیز، منحصر به مجموعهای محدود از نکات ادبی است و در جریان رویکردی تطبیقی، زوایای عمیقتری از آن واکاوی می شود. مدیر مدرسه آل احمد نیز میتواند به همین منظور در تطبیق با سفر به انتهای شب سلین قرار گیرد.این دو اثر را می توان از جنبه های محتوا، شیوه بیان و جهان بینی نویسنده مورد مقایسه و بررسی قرارداد، اما شباهت بارز، تعهد نویسندگان آنها به زبان عامیانه و تسرّی دادن این زبان به قالب نوشتار می باشد. قلم سلین، نکته ایست که توجه آل احمد را در سفر به انتهای شب به خود جلب کرده و او را وادار می نماید که اظهار کند مدیر مدرسه را با تأثیرپذیری از این رمان به نگارش درآورده است. آنچه که این پژوهش به آن می پردازد، چگونگی اثر پذیری قلم آل احمد از سلین بویژه در بکار گیری زبان عامیانه برای نگارش می باشد.
بررسی ویژگی های سبکی داستان کوتاه «جشن فرخنده» از جلال آل احمد با رویکرد سبک شناسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، سبکشناسی انتقادی در داستان کوتاه را به صورت کاربردی به حوزة پژوهشهای سبکشناسی فارسی معرفی کرده ایم. پرسش اساسی تحقیق این است که ایدئولوژی پنهان متن در داستان کوتاه «جشن فرخنده» اثر جلال آل احمد چیست، چه مؤلّفههای سبکیای به کشف آن منجر میشود و ایدئولوژی پنهان متن چه کارکردی دارد. فرض بر این است که در این داستان ایدئولوژی ساز کاری برای مشروعیت بخشیدن به ستیز علیه سلطه است. این پژوهش به روش لایهای انجام شده است. ابتدا لایة بیرونی و بافت موقعیتی متن مورد بررسی قرار گرفته، سپس دو لایة روایی و متنی شامل کانونسازی، میزان تداوم و جنبههای آن، و خردلایههای واژگانی، نحوی و بلاغی بهعنوان مؤلفههای سبکی برجسته تجزیه، و تمام لایههای یادشده مرتبط با یکدیگر و در ارتباط با گفتمانهای رایج در زمان نویسنده تحلیل شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد در این متن، تقابل، مؤلفة سبکیِ مهم و معناداری است. ویژگیهای سبکی متن، از تقابل شخصیتها و تقابل گفتمانها تا برجستگی قطب منفی کلام، نشان دهندة ایدئولوژی پنهان متن است که عبارت است از نارضایتی نویسنده، بهعنوان روشنفکری منتقد که طیفی از جامعه را نمایندگی میکند؛ از هر دو جریان اجتماعی و سیاسی مذکور در داستان. این ایدئولوژی سازکار مشروعیت بخشیدن به ستیز علیه سلطه را سازمان دهی می کند. هدف پژوهش، کاربرد سبکشناسی انتقادی در تجزیه و تحلیل داستان کوتاه فارسی و آشکار کردن این امر است که با برقراری ارتباط بین ویژگیهای سبکی و کلانلایة گفتمانی شامل بافت موقعیتی، لایة بیرونی متن و مقولههای ایدئولوژی و قدرت، میتوان به تفسیر و درک و دریافت عمیق تری از متن- اصلی ترین هدف دانش سبکشناسی- دست یافت.
مقایسه آرای جلال آل احمد و داریوش شایگان پیرامون هنر معاصر ایران با تأکید بر مسئله هویت.(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
71 - 87
حوزههای تخصصی:
شناسایی متونی که توسط اندیشمندان شناخته شده داخلی پیرامون هنرمعاصر ایران نگارش شده است می تواند به عنوان دریچه ای برای ردیابی ارتباط منطقی میان اندیشه معاصر و هنرمعاصر در ایران مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس هدف از این تحقیق مقایسه آرای دو اندیشمند معاصر ایرانی، جلال آل احمد و داریوش شایگان، پیرامون هنر معاصر ایران است. و مسئله هویت و نسبت آن با نوع اندیشه جلال آل احمد و داریوش شایگان و نیز آرای ایشان پیرامون هنرمعاصر ایران مورد ارزیابی قرار گرفته است. در اینجا این سوال ها مطرح می شود. 1-نوشته های جلال آل احمد و داریوش شایگان در مورد هنر معاصر ایران چگونه ارتباطی با جنس تفکر هویت اندیش ایشان دارد؟ 2-چگونه می توان آرای ایشان پیرامون این موضوع را با یکدیگر مقایسه کرد؟ این نوشتار در قالب پژوهشی بنیادی و با رویکردی توصیفی_تطبیقی نوشته شده است. از خلال مطالعه اسناد کتابخانه ای و نوشتارهای پراکنده ایشان در مورد هنر معاصر ایران، چگونگی مواجهه این دو اندیشمند ایرانی با این موضوع استخراج شده است. در نهایت با تجزیه و تحلیل داده های کیفیِ جمع آوری شده و جدول بندی این داده ها بر اساس روش استقرای علمی، نوع دیدگاه هویت اندیشی دو متفکر و تشابهات و تفاوت های موجود در مقالات ایشان پیرامون هنرمعاصر ایران مشخص و مورد تطبیق و مقایسه قرارگرفته است. بر همین اساس می توان اینگونه نتیجه گرفت. که آرای جلال آل احمد پیرامون هنرمعاصر ایران بیشتر متأثر از دیدگاه هویت اندیشی بومی و در مقابل آرای داریوش شایگان در این حوزه بیشتر تحت تاثیر دیدگاه هویت اندیشی سیاره ای او مطرح شده است.
داستان نویسی و داستان نویسان معاصر ایران: هدایت، جلال آل احمد، سیمین دانشور، بهرام صادقی، ابراهیم گلستان
منبع:
کلک فروردین ۱۳۶۹ شماره ۱
حوزههای تخصصی:
بررسی و نقد ترجمه عربی داستان های کوتاه جلال آل احمد (نمونة موردی « پستچی » و « گلدان چینی »)(مقاله علمی وزارت علوم)
بازتاب ترجمه ماجده العنانی در شخصیت های داستان نون و القلم جلال آل احمد (بر پایه عناصر غنازدایی برمن)(مقاله علمی وزارت علوم)
ترجمه از مهم ترین راه های انتقال فرهنگ در میان جوامع بشری و از مؤثرترین مؤلفه های ایجاد پیوند میان ملل مختلف برای تعالی ارزش های انسانی و تضارب اندیشه های جهانی به شمار می آید. این پدیده به شکل های گوناگونی صورت می گیرد و جانب هر یک از دو زبان مقصد یا مبدأ، دچار برجستگی یا فرورفتگی می شود و یا با تعادل ساختاری و معنایی، انجام می گیرد. آنتوان برمن از نظریه پردازان ترجمه است که به معرفی مؤلفه های تحریفی ترجمه پرداخت و عدم تعادل متن مبدأ و مقصد را نشان داد. ترجمه آثار دو ملت ایران و عرب از این مؤلفه ها خالی نیست. از جمله مهم ترین آثار ادبی در زمینه داستان، نون و القلم جلال آل احمد است که داستانی تمثیلی با رویکرد اجتماعی محسوب می شود. این داستان را ماجده العنانی، مترجم و پژوهشگر مصری ترجمه کرد و به جهان عرب معرفی کرد. بررسی عناصر ریخت شکنانه برمن در این ترجمه، میزان پایبندی مترجم به ساختار و مفهوم متن مبدأ را می رساند و نمایانگر میزان جذب مخاطب به این ترجمه است. پژوهشگر با روش توصیفی- تحلیلی، شخصیت های داستان را در متن مبدأ و مقصد وارسی کرد و به بازخوانی غنازدایی کمّی و کیفی اقدام کرد. برای این کار، نمونه هایی را به طور تصادفی ساده از هر شخصیت برگزید و ترجمه پیشنهادی برای متون منتخبه نیز ارائه شد. یافته های پژوهش نشان داد که العنانی در ترجمه اوصاف شخصیت ها، اغلب قصد حفظ ساختار نحوی زبان مبدأ را دارد، اما این امر سبب ریزش کیفیّت ترجمه شده و مفهوم والای متن مبدأ را به زیر کشیده است. در برخی موارد، وی به تضعیف کمّی و حذف برخی واژگان و عبارات پرداخته که موجب تزلزل در بار معنایی و پیام متن مبدأ شده است.
تحلیل روایی دو داستان کوتاه به کی سلام کنم؟ از سیمین دانشور و زن زیادی از جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظرگاه روایی به عنوان الگوی نقادانة زبان شناختی- روایی، زمینة تحلیل گفتمان روایی را از طریق نحوة عرضه داشت گفتار درمتون ادبی به دست می دهد. در این راستا دو داستان کوتاه به کی سلام کنم ؟از سیمین دانشور و زن زیادیاز جلال آل احمد اگرچه به دلیل مشابهت ظاهری در بهره مندی از راوی اول شخص، انتظار مواجهه با نظرگاه روایی یکسان را برای مخاطب به وجود می آورد؛ اما سازوکارهای زبانی- روایی متفاوت درون داستان ها به همراه متعلق بودن نویسندگان به دو نوع گفتمان متفاوت تکنیک محور و متعهد ادبیات معاصر ایران و جنسیت متفاوت آنان، بستر مناسبی برای تحلیل مقایسه نظرگاه روایی در دو داستان به وجود آورده است. به این منظور هر دوداستان با توجه به الگوهای زبان شناختی- روایی، در دو سطح اجزا و نحو کلام برسی و این نتیجه حاصل شده است که در داستان به کی سلام کنم ؟خلاف داستان زن زیادیبرای پیشبرد روایت از زمان افعال حال، عدم وجهیت منفی در سطح اجزای کلام، نظرگاه اول شخص مثبت قهرمان و کانون سازی درونی حاصل از آن استفاده شده و همچنین از کلام گسسته بهره برده است که این مشخصه ازجمله عوامل موفقیت دانشور درکانون سازی درونی درسطح نحو کلام تلقی می شود. این درحالی است که در داستان زن زیادیکه از افعال گذشته ساده و بعید، وجهیت منفی به همراه بسامد بسیار پرسش های بلاغی وجملات طولانی با سیری منطقی استفاده می شود، مشخصه هایی وجود دارد که میان این داستان و به کی سلام کنم؟ فاصله ایجاد می کند، تا آنجا که از پسِ شخصیت زن که راوی درون داستانی نیز است، صدای آل احمد شنیده می شود و باوجود تلاش آل احمد، نظرگاه درونی حاصل از آن منفی و بیرونی به نظر می رسد . همچنین حضور دو راوی درونی و بیرونی درنهایت به دو نوع مؤلف پنهان و گفتمان غالب حاصل از آن انجامیده است.
تأثیر فرهنگ غرب بر معماری خانه از دیدگاه جلال آل احمد، نمونه موردی: خانه های دوره پهلوی شهر ارومیه
منبع:
مطالعات رفتار و محیط در معماری دوره ۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳
103 - 128
حوزههای تخصصی:
معماری مسکونی دوره پهلوی در ایران تحت تأثیر سیاست های مدرنیزاسیون و نفوذ فرهنگ غرب دچار تغییرات اساسی شد. بررسی تأثیر فرهنگ غرب بر معماری خانه های این دوره، به ویژه در شهر ارومیه، می تواند به درک بهتر پیامدهای این تغییرات کمک کند. این تحقیق با هدف بررسی تأثیر فرهنگ غرب بر معماری خانه های دوره پهلوی در ارومیه، بر اساس دیدگاه های جلال آل احمد انجام شده است. تحقیق از نوع توصیفی-تحلیلی بوده و داده ها از طریق مشاهده میدانی، بررسی مستندات تاریخی و مصاحبه با ساکنان و کارشناسان جمع آوری شده است. نمونه گیری به شیوه هدفمند انجام شده و ۲۴ خانه متعلق به دوره پهلوی که تغییرات معماری ناشی از فرهنگ غرب در آن ها مشهود است، بررسی شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که در این دوره، حذف عناصر اجتماعی مانند حیاط، استفاده از مصالح غیربومی و تقلید از فرم های وارداتی، موجب تغییرات اساسی در ساختار معماری شده است. این تغییرات علاوه بر تضعیف هویت معماری ایرانی، باعث یکسان سازی طراحی ها و کاهش خلاقیت در ساخت بناها شدند. همچنین، ناسازگاری برخی ساختمان ها با اقلیم منطقه و تمرکز بیش ازحد بر ظاهر بناها، نشان دهنده گسترش معماری مصرف گرا و کمرنگ شدن توجه به اصول سنتی و بومی است. در مجموع، این تحولات منجر به کاهش پیوند میان معماری و فرهنگ بومی ایران شده است.
نقد جامعه شناختی داستان سه تار جلال آل احمد با رویکردی به خلاقیت نویسنده و شگردهای زیبایی شناختی داستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۲۴)
65 - 78
حوزههای تخصصی:
آثار ادبی دوره بیداری و بعد از مشروطه جنبه اجتماعی و سیاسی فراوانی دارند و می توان آنها را از دیدگاه جامعه شناختی نقد و بررسی کرد. سه تار جلال آل احمد ازجمله این آثار است. در این مقاله، روش نقد داستان، تلفیقی و ترکیبی و با تحلیل محتوای اجتماعی اثر و بررسی جنبه های فنی و زیبایی شناختی آن همراه بوده است تا نشان دهد نویسنده چگونه عناصر فنی داستان نویسی و شگردهای زیبایی شناختی ادبی را به کار گرفته است تا اندیشه های اجتماعی و موضوعاتی مانند افراطی گری ، تضاد طبقاتی ، باور ها و سنت های غلط و علایق انسانی را بیان کند. آل احمد از عناصری مانند شخصیت پردازی ، کشمکش و توصیف و شگردهای ادبی چون بیان طنزآمیز ، تکرار ، پارادوکس و تشبیه کمک گرفته و اندیشه های خود را با هنر آمیخته است تا داستان خود را اثرگذار و جذاب کند. امید است این نوع پژوهش ها بتوانند نقدهای تلفیقی و چندجانبه را که نسبت به نقدهای تک بعدی کامل تر و جامع ترند ، گسترش دهند و جایگاه خود را در پژوهش های ادبی بیابند.
بررسی تطبیقی مضامین اجتماعی در رمان ابن الفقیر اثر مولود فرعون و داستان مدیر مدرسه اثر جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«مولود فرعون» و «جلال آل احمد» در ادبیّات الجزایر و ادبیّات فارسی، متأثّر از اوضاع نابسامان جامعه خویش در ضمن داستان پردازی، به نقد و تحلیل رفتارهای اجتماعی نامناسب روزگار خود پرداخته اند، و هر دو از مصلحان و روشنفکران جامعه خود نیز بوده اند. رفتارهای نامطلوب در میان مردم همچون حسادت، سوءظن، خرافات و تقلید از پوشش های غربی نیز مورد انتقاد این دو نویسنده قرار داشته است. این مقاله به شیوه توصیفی - تحلیلی و بر اساس مکتب تطبیقی آمریکایی، رمان ابن الفقیر مولود فرعون و داستان مدیر مدرسه جلال آل احمد را از منظر جامعه شناسی ادبی مورد بررسی قرار داده است. از مهم ترین دستاوردهای پژوهش حاضر می توان انعکاس مفاهیم و مضامینی چون فقر، تبعیض، جهل و اوضاع نابسامان خانواده و... را نام برد، با این تفاوت که «مولود فرعون» جامعة روستایی خود و «جلال آل احمد» جامعة کوچک مدرسه را مورد انتقاد قرار داده اند؛ امّا با این حال، فقر را عامل اصلی نابسامانی مردم می دانند.
بررسی زایش معنا در ساختار روایی «حکایت نمازفروش» (از هزارویک شب) و روایت سه تار از جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی تطبیقی رابطة پیرنگ بین روایت «حکایت نمازفروش» از هزارویک شب و سه تار از جلال آل احمد است. بر این باوریم که ازلحاظ شکلی (فیگورتیو)، روایت سه تار به «حکایت نمازفروش» بسیار شبیه است. اما عنصر یا واژه یا چیز دیگری در سه تار وجود دارد که سبب ناهماهنگی در انسجام روایی این روایت شده و پیرنگ آن را تخریب و نامنسجم کرده است. براساس این، می خواهیم بدانیم این عنصر کدام است. مطرح شدن این پرسش نتیجة مقایسة تطبیقی است که بین این دو روایت صورت گرفته است. در تحلیل این دو اثر، این پرسش نگارندة مقاله را همواره به خود مشغول کرده بود که چرا بین فیگورها و ساختارهای درونی «حکایت نمازفروش» رابطه ای منطقی و همچنین انسجامی درونی وجود دارد؛ درحالی که در روایت سه تار این انسجام و هماهنگی درونی بین فیگورها از یک سو و ساختار درونی روایت از سوی دیگر دیده نمی شود. فرضی که به کمک آن نگارنده باید به پرسش بالا پاسخ گوید می تواند به این شکل فرمول بندی شود: در روایت «حکایت نمازفروش» شخصیت داستانی روایت یعنی نمازفروش به تخیل خود پناه می برد و آینده را مقابل خود ترسیم می کند؛ به همین سبب او می تواند کنش ها را به شکل خطی و به دنبال هم روایت کند. اما کنشگر سه تار یعنی جوان نوازنده با پناه بردن به ذهن خود به گذشته رجوع می کند. از یک سو، تمایز رجوع به گذشته و آینده باعث تفاوت این دو روایت از یکدیگر می شود و از سوی دیگر، سبب می شود پیرنگ روایت در «حکایت نمازفروش» کامل و منسجم و در روایت سه تار نامنسجم ارائه شود. در سه تار، پناه بردن به خاطرات گذشته سبب می شود شخصیت داستانی در وضعیت انتهایی روایت واقع شود و دیگر نتواند از کنش های آینده سخن بگوید. به همین سبب، سه تار دارای پیرنگی ناقص است؛ زیرا پیرنگ این روایت فقط دارای دو وضعیت است؛ در حالی که پیرنگ «حکایت نمازفروش» دارای هر سه پاره یا هر سه وضعیت است.
بررسی نقل قول در گفتمان رواییِ داستان های جلال آل احمد با تکیه بر آراء «ژرار ژنت» و «دومینیک منگنو»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۱۹ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۸
31 - 64
حوزههای تخصصی:
امروزه مطالعه گفتمان روایی در داستان ها و رمان ها، جایگاه خاصّی در نقد ادبی به خود اختصاص داده است. در این میان، مطالعه آن قسمت از روایت که نه توسّط خودِ راوی، بلکه از زبان شخصیّت های وی بیان می شود، اهمّیّت ویژه ای در مطالعات گفتمانی دارد. جلال آل احمد از جمله نویسندگانی است که ترجیح می دهند روایت خود را به صورت تناوبی از گفته های راوی و شخصیّت ها ساختاربندی کنند. به این منظور راویِ جلال از نقل قول بسیار معمولِ مستقیم و غیرمستقیم و همچنین از نقل قول غیرمستقیم آزاد، تک گوییِ درونی و گفتمان روایت شده بهره می جوید. امّا آیا وی در به کار بردن هر یک از انواع نقل قول به جای نقل قول دیگر توجیهی روایی یا ادبی دارد؟ پاسخ به این پرسش با مطالعه دقیق هر یک از انواع نقل قول با تکیه بر نظریّات منتقدانی چون «دومینیک منگنو» و «ژرار ژنت» در حوزه گفتمانی و روایی و نیز مطالعه کارکرد و نقش منحصربه فرد آنها در موقعیّت های خاصّ داستانی میسّر است. این مطالعه مؤیّد آن است که راویِ جلال بیش از آنکه خود رشته سخن را به دست بگیرد، این مهم را به شخصیّت های داستانی اش وا می گذارد. در واقع دیدگاه واقع گرایانه آل احمد به مسائل اجتماعی او را بر آن داشته است تا دو نوع نقل قول مستقیم و غیرمستقیم را بر دیگر انواع نقل قول ترجیح دهد، تا از این طریق نه قضاوت خود، که کلام شخصیّت را به خواننده انتقال دهد و او را در قضاوت آزاد بگذارد. از سوی دیگر، به نظر می آید راوی، نوع تک گویی را اغلب به داستان هایی اختصاص می دهد که بر پیچیدگی روحی و ذهنی شخصیّت ها متکّی هستند.
بررسی الگوی کنش گران و شوش گران در داستان بچه مردم جلال آل احمد بر اساس الگوی نشانه معناشناختی گرمس
بررسی بازنمایی کنش های اجتماعی در مجموعه داستان زن زیادی از جلال آل احمد بر اساس الگوی ون لیوون (2008)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی زیر شاخه ی تحلیل گفتمان است که با ترکیبی از دو شرط بین رشته ای و شرط انتقادیبودن توصیف می شود. در تحلیل گفتمان انتقادی، اعتقاد بر این است که در زیرساخت همه ی متون و گفتمان ها، شکلی از ایدئولوژی نهفته است که ساخت و معنی متن و گفتمان را تعیین می کند. به گفته تئون ای ون دایک هدف تحلیل گفتمان، رونمایی، اطلاع دادن و مقاومت در برابر نابرابری های اجتماعی است. به عقیده ی وی چنین تحلیلی، منتقد را قادر خواهد ساخت تا آن گونه های گفتمانی را که از قدرت سوء استفاده می کنند و بی عدالتی را رواج می دهند، مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. هدف از بررسی این پژوهش، بازنمایی کنش اجتماعی در مجموعه داستان زن زیادی از جلال آل احمد بر اساس الگوی ون لیوون(2008) می باشد که نگارندگان به این دلیل که مجموعه داستان های این نویسنده، هم در دوران خود و هم امروزه نیز میان اقشار مختلف محبوبیت خود را دارد این عنوان را جهت بررسی انتخاب نموده اند. در این پژوهش از روش توصیفی و کتابخانه ای برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده است بدین صورت که پس از انتخاب متون، الگوی مورد بحث روی آنها بررسی شده و در نهایت از آزمون خی برای مشخص شدن میزان رازگونگی متون استفاده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشانگر این است در این مجموعه داستان میزان صراحت بیشتر از پوشیدگی است.
بررسی تطبیقی زنده به گور هدایت و سه تار جلال آل احمد: با یادداشت های یک دیوانه و شنل نیکلای گوگول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بحث درباره انتشار آثار گوگول در ایران و تاثیر آن بر دو تن از نویسندگان برجسته معاصر، یعنی هدایت و آل احمد، می پردازد. ادبیات داستانی معاصر ایران در آغاز قرن بیستم سخت تحت تاثیر آثار نویسندگان روس بود و در میان این نویسندگان، گوگول با داستان های طنز و ساده اش جای ویژه ای داشت. در دوره مشروطه نویسندگان ایرانی الاصلی که در تفلیس می زیستند و در آنجا با آثار نویسندگان روسیه آشنا شده بودند، سبک ساده و طنزآمیز گوگول را در نوشته هایشان وارد کردند. زین العابدین مراغه ای و آخوندزاده از جمله این نویسندگان بودند که سبک نویسندگی شان موجب به وجود آمدن روشی تازه در نویسندگی در ایران شد.بسیاری از داستان های گوگول، در آغاز شکل گیری ادبیات جدید ایران به فارسی ترجمه شد و بسیاری از نویسندگان چون صادق هدایت و جلال آل احمد با استفاده از درونمایه ها و شگردهای نویسندگی وی آثاری به وجود آوردند. اگر نگوییم که صادق هدایت در داستان «زنده به گور» از داستان «یادداشت های یک دیوانه» ی گوگول برداشت کرده است، می توانیم مطمئن باشیم که مطابق نظریه بینامتنیت، گوگول از جمله نویسندگانی است که آثارش سخت در داستان های فارسی نفوذ کرده و حضور ناخودآگاه دیوانه گوگول را می توان در زنده به گور هدایت دید. همچنین، ممکن است که جلال آل احمد هنگام آفریدن داستان «سه تار»، آکاکی آکاکیویچ قهرمان داستان «شنل» را می شناخته است.
بررسی تطبیقی شخصیت پردازی زن در دو داستان کوتاه «مشنگ» اثر منیرو روانی پور و «بچه مردم» اثر جلال آل احمد
منبع:
زن و فرهنگ سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۹
1 - 13
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تطبیقی شخصیت پردازی زن در دو داستان کوتاه «مشنگ» اثر منیرو روانی پور و «بچه مردم» اثر جلال آل احمد است. جامعه پژوهش آثار منیرو روانی پور و جلال آل احمد و نمونه مورد پژوهش، شخصیت پردازی زن در داستان مشنگ و بچه مردم بود. طرح پژوهش توصیفی- تحلیلی است. برای گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و از طریق فیش برداری صورت گرفت و پس از آن با تکیه بر دو داستان کوتاهِ مورد بررسی، نحوه ی شخصیت پردازی این دو نویسنده، واکاوی و توصیف شد. یافته های پژوهش نشان داد که داستان «مشنگ» اثر منیرو روانی پور، نمونه موفق شخصیت پردازی زن است که نویسنده در آن به همه ابعاد گوناگون هویت زن مانند جسمی، رفتاری، فکری و... پرداخته و هیچ یک را نادیده نگرفته است و داستان «بچه مردم» اثر جلال آل احمد، نمونه ناموفق این نوع شخصیت پردازی است که نویسنده در به کارگیری عناصر داستان عملکرد مطلوبی نداشته و اغلب ابعاد هویتی شخصیت زن را نادیده گرفته است.