مطالب
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۲۱۱ مورد.
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
471 - 494
حوزههای تخصصی:
. فرمالیسم در ادبیات ملل گوناگون ظهور بزرگانی چون یاکوبسن، شکلوفسکی و... جلوه گر است و در ادبیات عرب وامدار تلاشهای لفظ محور بزرگانی چون جاحظ و قدامه بن جعفر و عبدالقاهر جرجانی است و نشانه های آن در ادبیات معاصر عرب در آثار بزرگانی چون أمین نخله، صلاح عبدالصبور و... قابل مشاهده است، که پژوهش حاضر، سروه های دو شاعر معاصر عربی و فارسی یعنی مطران و سپهری را از نظرگاه نقد صورتگرایانه از منظر آشنایی زدایی و هنجارگریزی مورد بررسی و نقد قرار می دهد؛ از آنروی که شاخصه اصلی شعر هر دو شاعر کاربستِ شگردهای یاد شده می باشد، بررسی متن شعری این دو شاعر نشان از آن دارد که شعر سهراب؛ آب حیاتی در رگ سنت هاى تکرارى ادبیات بود و مبانى جدیدى براى علوم ادبى ایجاد کرد، اما زبان شعری مطران، زبانی ورای زبان عادی و معمولی است، بلکه در کنار آشنایی زدایی از زبان مأنوس، جانب رسانگی را نیز رعایت کرده است، یعنی خواننده بعد از تأمل، معنی مکتوم را کشف می کند.
تضّاداندیشی در مضمون مرگ در شعر رمانتیک فارسی (با تأکید بر اشعار نصرت رحمانی و سهراب سپهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۱۹ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۸
197 - 228
حوزههای تخصصی:
رمانتیسیسم، در تعریف، اصول، گرایش، دسته بندی و مضمون، تقابل پذیر و تضّادگراست. از مضامینی که در مواجهه با تضّادگرایی رمانتیسیسم دچار تقابل و دوگانگی می شود، مرگ و مرگ اندیشی است. این مضمون در شعر رمانتیک فارسی در دو شکل سیاه و سپید ظاهر شده است. نمونه اعلای مرگ اندیشی سیاه را در شعر نصرت رحمانی می توان دید و در مقابل او، سهراب سپهری، سپیداندیش ترین شاعر رمانتیک در این حوزه است. بر این اساس اشعار آنها به شیوه تحلیل محتوا مورد بررسی قرار گرفت و آشکار گردید که دو شاعر علاوه بر آن که در مضمون مرگ دو خطّ فکری متضّاد با یکدیگر دارند، این تضّاد در درون شعرشان نیز بروز و ظهور دارد بدین معنی که رحمانی در عین سیاه اندیشی گاه سپیداندیش و سپهری در عین سپید اندیشی، گاه سیاه اندیش است. تضّاد فکری، عامل نزدیکی دو شاعر به یکدیگر نیز بود. رحمانی در مواجهه با شکست آرمان های اجتماعی ناشی از کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲، متأثّر شدن از شعر اروپا، توجّه به آثار صادق هدایت، پذیرش سیاه اندیشی به عنوان یک هنر و بهره گیری از رئالیست در بطن رمانتیسم را برگزیده است. امّا سهراب سپهری به سبب گرایش به عرفان ذن و خراسان، با نگاهی مثبت و سفید به مقوله مرگ می پردازد. رحمانی در چهار دفتر آخر(میعاد در لجن، حریق باد، پیاله دور دگر زد، بیوه سیاه) گاه تصاویری مثبت از مرگ اندیشی ارائه می کند. تصاویر منفی و خاکستری مرگ اندیشی سپهری، مربوط به آغاز شاعری و سروده های دو دفتر اوّل او با نام های "مرگ رنگ" و "زندگی خواب ها"ست. سپهری در این اشعار تحت تأثیر سبک غالب رایج در دوره خویش بوده است.
نگاهی به کارکردهای تکرار در شعر سهراب سپهری
حوزههای تخصصی:
«تکرار» به عنوان یکی از آرایه های بدیعی نقش بسزایی در شعر بر عهده دارد و در صورت کاربرد مناسب، می تواند بر جنبه ی زیبایی شناسیک و هنری یک اثر تاثیرگذار باشد. تکرار در شعر معاصر نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته و به نوعی، نقش همان قافیه و ردیف در شعر کلاسیک را ایفا می نماید. تکرار در ارکان مختلف (واک، هجا، واژه و جمله یا عبارت) در شعر معاصر حضور دارد و شاعران معاصر، استفاده های گوناگونی از آن برده اند؛ چه در جهت توسعه معانی و حسن تاثیر و چه در باب سود جستن از نغمه و آهنگ کلام. یکی از شاعرانی که تکرار در شعر او کارکردهای فراوانی داشته، سهراب سپهری است. این مقاله بر آن است تا ضمن ذکر موارد مختلف تکرار در شعر سپهری، به کارکردهای مختلف آن در شعر او بپردازد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که مهمترین کارکردهای تکرار در شعر سپهری را می-توان چنین برشمرد: ایجاد اتحاد شاعر و خواننده، تفسیر مضمون، تقویت موسیقی درونی، ایجاد خلاقیت و باروری معنا، ایجاد مفاهیم و ترکیبات جدید، جلوگیری از سستی شعر، بیان معانی ثانوی از طریق تکرار، برجسته سازی مضمون، ایجاد کانون شعری، ایجاد وحدت در بیان شاعرانه، القای معنای خاص از طریق تکرار واج ها، انتقال حس درونی، ایجاد مدخل های متعدد در شعر، حفظ شکل ذهنی شعر.
تحلیل پدیدارشناسانه نوعی تصویر در شعر سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
189 - 207
حوزههای تخصصی:
بررسی ها نشان می دهد که میان بنیادهای فلسفی شعر سپهری و مباحث پدیدارشناسی مطابقت ها و هم سانی هایی وجود دارد. لُبّ سخن سپهری هم صدا با پدیدارشناسان آن است که آدمی باید خود مستقیماً از طبیعت شناختی ناب پیدا کند نه از راه علم و کتاب. ما در این مقاله که به روش توصیفی و تحلیل محتوا انجام گرفته است، تنها به واکاوی جنبه های پدیدارشناختی در خلق نوعی تصویر نوآورانه در شعر سپهری توجه کرده ایم. گمان ما آن است که در بررسی برخی تصاویر و شگردهای بدیعیِ سپهری، صرفاً تحلیل های ادبی کارساز و راه گشا نیست و باید از حوزه هایی دیگر مانند فلسفه در راستای تبیینِ چند و چون بعضی از شگرد های ادبی یاری گرفت. تصویرهایی مانند «گنجشکِ محض»، «آفتاب صریح»، «پیشانیِ مطلق»، «نقطه محض» و «اتفاق سفید» در شعر سپهری هم سو با اصول پدیدارشناسی آفریده شده است. هوسرل در پدیدارشناسی بابی با عنوان «اپوخه» گشوده است. «اپوخه» مرحله ای از شناخت است که در آن منِ ناب یا منِ متفکر و نظاره گر همه قضاوت ها درباره و جود و یا هستی جهان خارج را به حالت تعلیق درمی آورد. سپهری وقتی می گوید: «گنجشکِ محض می خواند.»، فقط نمی خواهد با برجسته سازی زبان، تصویری آشنایی زدایانه و نو بیافریند بلکه با تکیه بر تأملات فلسفی خود می خواهد تا به مفهومی نزدیک به «اپوخه» اشاره کند.
بررسی تطبیقی هویت در اشعار محمود درویش و سهراب سپهری با تکیه بر دو سروده ی "سجل انا عربی" و "اهل کاشانم"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
69-84
حوزههای تخصصی:
هویت انسان محصول عوامل متفاوتی است که به شناخت از خود و جایگاهش در محیط اجتماعی باز می گردد. کیستی، مقوله ای است که از ابتدای خلقت با انسان همراه بوده است. ادبیات، بویژه شعر به عنوان یکی از اثر گذارترین عناصر در شناسایی عنصر هویت شعرا و نویسندگان، نقش اساسی را ایفا کرده است. این مقاله در حوزه ادبیات تطبیقی به مقایسه دو قصیده"سجل انا عربی" از محمود درویش و"اهل کاشانم" از سهراب سپهری می پردازد و با هدف دست یابی به مفهوم هویت و نکات اشتراک و تمایز عنصر هویت در بین این دو قصیده، به رشته تحریر درآمده است. این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه مکتب آمریکایی، بر آن است، پس از نگاهی به زندگی سهراب سپهری و محمود درویش، به تبیین مفهوم هویت در دو قصیده معروف از این دو شاعر بپردازد، سپس به نکات تشابه و تمایز این دو قصیده، از منظر هویت پرداخته می شود؛ نیز ضمن تحلیل فضای اجتماعی و سیاسی دو کشور ایران و فلسطین، به تاثیر محیط جغرافیایی و سیاسی در تبیین رویکرد هویت، در کلیت این قصاید پرداخته می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که فضای اجتماعی و سیاسی در بروز عنصر هویت در بین این دو شاعر، نقش اساسی دارد و سپهری ابعاد هویتی را با مفاهیم مختلفی نظیر عرفان، اخلاق و... در هم آمیخته، لیکن محمود درویش بر عنصر قومیتی و زبانی تاکید داشته است.
بررسی تطبیقی کاربرد رنگ در اشعار نزار قبانی و سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
303 - 322
حوزههای تخصصی:
رنگ ها در زندگی بشر تأثیرات بسزایی دارند. به همین جهت در حوزه های مختلفی چون شیمی، فیزیک، روان شناسی، هنر و شعر مورد مطالعه قرار می گیرند. در این میان هنرمند و شاعر به جنبه های زیباشناسانه رنگ توجه دارند. شاعران با قدرت خلاق خود می توانند به وسیله رنگ ها مفاهیم مختلفی چون غم و اندوه، شادمانی، یأس و ناامیدی، دنیای آرمانی و ... را برای مخاطب خود تصویر کنند. از طرف دیگر با بررسی رنگ ها و شیوه های مختلف بیان این رنگ ها توسط شاعر، می توان شخصیت اجتماعی، اخلاقی و روانی وی را تا حدودی به دست آوریم؛ هر دو شاعر گاهی اوقات رنگ ها را با همان اسم اصیل خود به کار می برند و گاهی نیز با مفاهیم نزدیک بدان رنگ، مقصود خود را بیان می کنند. در این مقاله با نگاهی تطبیقی به دو شاعر معاصر ایران و عرب یعنی سهراب سپهری و نزار قبانی به شیوه کتابخانه ای و توصیفی میزان تأثیرپذیری این دو شاعر از رنگ ها مورد بررسی قرار گرفته است.
بررسي و مقایسه ی رابطة متقابل جهان نگري و صنايع بديعي در اشعار سهراب سپهری و محمدرضا شفیعی کدکنی ( با استفاده از نظريّة ساختارگرايي تكويني لوسین گلدمن)
حوزههای تخصصی:
با مطالعه و بررسي آثاري كه پيرامون نقد ادبي نگاشته شده اند، مي توان دو رويكرد عمده را از يكديگر متمايز كرد: در رويكرد اوّل، اثر و متن ادبي، تنها انعكاس دهنده ی ذهنيّت مؤلّف خويش دانسته شده و متن، تابعي از عوامل تعيين كننده ی بيروني است. رويكرد دوم امّا بر خلاف رويكرد اوّل، محوريّت را به متن و اثر ادبي می دهد و ادبيات را تنها يك مسأله ی زباني مي داند. با این وجود، برخی از صاحب نظران مانند آلبر كامو و لوسين گلدمن در ادبیات غربی و صائب تبریزی و دكتر شفيعي كدكني در ادب فارسی، اعتقادي به جدايي لفظ (متن) و محتوا (درون مايه) ندارند. این گروه برآنند که زبان و اندیشه دو روی یک سکه اند و نمی توان آن ها را جدای از هم انگاشت. در مقاله ی حاضر با استفاده از نظريّه ی ساختارگرايي تكويني لوسين گلدمن، متفكّر و جامعه شناس مجارستاني، رابطه ی متقابل صنايع بديعي (به عنوان يكي از عناصر لفظي متن) در شعر سهراب سپهری و محمدرضا شفیعی کدکنی با جهان نگری (درون مايه هاي فكري) آن ها مورد بررسي و مقایسه قرار گرفت. شیوه ی پژوهش، تحلیل محتوا بر اساس مطالعات کتابخانه ای و هدف اصلی مقاله نشان دادن میزان تأثیر متقابل زبان و معنا در شعر این دو شاعر معاصر است.
اندیشه های آرمان شهر و پادآرمان شهر؛ از دیدگاه صاحبنظران شعر معاصر ایران (سهراب سپهری و فریدون مشیری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال پانزدهم شهریور ۱۳۹۷ شماره ۶۳
65 - 74
حوزههای تخصصی:
آرمان شهر، نمادی از یک واقعیت آرمانی و بدون کاستی است. همچنین می تواند نمایانگر حقیقتی دست نیافتنی باشد. آﻧﭽﻪ ﻓﺮیﺪون ﻣﺸیﺮی ﺑﻪ ﻋﻨﻮان آرﻣﺎن ﺷﻬﺮ ﺑﻪ دﻧﺒ ﺎل آن اﺳﺖ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﺪیﻨﻪای ﺑﺎ ویﮋﮔیﻫﺎیی از ﻗﺒیﻞ ﺗﻮﺟ ﻪ ﺑ ﻪ اﺑﻌ ﺎد اﻧ ﺴﺎﻧی، ﻋ ﺪاﻟﺖ اﺟﺘﻤ ﺎﻋی، ﻣﻬﺮورزی و ﻋﺸﻖ ﻣیﺎن ﻫﻤﻪی اﻧﺴﺎن ﻫﺎﺳﺖ و همچنین از عناصرآرمانی اشعار سپهری می توان به دیدگاه او با رویکردی عرفانی و عاشقانه اشاره داشت. سهراب سپهری در مجموعه اشعار خود در «هشت کتاب» برای تفسیر آرمان شهر و راه های رسیدن به آن از عناصر و مصالح معماری چون خانه، درگاه، اتاق، مسجد و... و مصالحی چون سنگ،گل، خشت و... استفاده کرده است. ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ، ﺗﻼﺷی اﺳﺖ برای بررسی دو ﻣﻔﻬﻮم آرمان شهر و ﭘﺎدآرمان شهر در ﺷﻌﺮ سهراب سپهری و ﻓﺮی ﺪون ﻣ ﺸیﺮی، و نیز یافتن عناصر آرمانی و پادآرمانی در آثار فریدون مشیری و سهراب سپهری ﺷ ﺎﻋﺮان ﻧﺎﻣ ﺪار ﻣﻌﺎﺻﺮ. در این پژوهش سعی شده تا هشت کتاب سهراب و کتاب های فریدون مشیری را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد و دیدگاه شعر معاصر و مولفه های آن رابه تفسیر کشیده و میزان اثرپذیری از اجتماع و اثربخشی آن را دریابد. و ﺗ ﺼﻮیﺮی روﺷ ﻦ و ﺷ ﻔﺎف از آرﻣ ﺎنﺧﻮاﻫی این شاعران اراﺋﻪ ﮔ ﺮدد. این پژوهش ابتدا به بررسی پیشینه تحقیق و سپس تعریف آرمان شهر پرداخته است و آرمان شهر را از دیدگاه دو شاعر بزرگ معاصر ایران و همچنین عناصر آرمانی وپادآرمانی را در اشعار بررسی نموده است. روش ﭘﮋوﻫﺸی کﻪ در ایﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﻪ کﺎر رﻓﺘ ﻪ به صورت کتابخانه ای و تحلیل محتوایی اشعار بر مبنای مطالعات کتابخانه ای پرداخته شده است.
تحلیل اشعار سهراب سپهری ازمنظر هستی شناسی هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و ششم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۹ (پیاپی ۸۴)
97-113
حوزههای تخصصی:
هایدگر یکی از فیلسوفان برجسته قرن بیستم است که درباب هستی شناسی نظریات ارزنده ای دارد. فکر مسلط هایدگر «پرسش هستی» است. او معتقد است انسان یگانه موجودی است که هستی برای او مسیله است و نیز فقط اوست که می تواند درباب هستی به تحقیق بپردازد. از بین انسان ها نیز شاعران اصیل را سزاوار ترین افراد می داند. سهراب سپهری یکی از شاعران معاصر است که دستگاه فکری منسجمی دارد. او به ویژه در مجموعه های آخرش آگاهانه و با شیوه های مختلف برای کشف حقیقت اشیا و هستی داد سخن می دهد و لحظه ای از آن غافل نیست. هدف ما در این پژوهش، با روش تحلیلی توصیفی، تبیین و تحلیل نگاه فیلسوفانه سپهری درباب هستی است. او مانند هایدگر برای شناخت و معرفی هستی از نگاه تکراری و ابزاری پرهیز می کند و پیش فرض ها را کنار می گذارد. در مجموعه آخرش، اگرچه با وجود تلاش برای فهم حقیقت هستی، درنهایت، به عدم فهم کامل از هستی اعتراف می کند، ناامیدی در اندیشه او دیده نمی شود.
بررسی رویکرد آیات قرآن و عرفان در اشعار مجید امجد و سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۳ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
255 - 273
حوزههای تخصصی:
آثار ادبی هنرمندان آیینه اندیشه ها، باورهای آن هاست که از جهان بینی و خویشتن خویش شان سرچشمه می گیرد. مجیدامجد و -سهراب سپهری از جمله شاعرانی اند که در اشعار خود به مذهب ، عرفان و آیات قرآن پرداخته اند . امجد در آغاز با نگرشی مذهبی به جهان و مسائل پیرامون می نگریست ولی در دوره میانی شاعری، از آن دیدگاه فاصله گرفت ، ولی پس از اخذ تجربه ای علمی، نه لزوماً مادی گرا، به سمت مذهب گرا یی بازگشت و در اواخر عمر به طرز خاصی به مذهب روی آورد و به خودشناسی رسید . -سپهری نیز با نحله های عرفانی آشنا شد، همواره با تکیه بر اصل توحید به همه مذاهب احترام می گذاشت. وی در اواخر عمر با -رسیدن به وحدت وجود با کا ئنات و مشاهده تجلی خداوند در تمامی مظاهر طبیعت به جایگاه یک عارف رسید . هدف از نگارش این مقاله، بررسی رویکرد های مختلف مذهبی، عرفانی و آیات قرآن در اشعار دو شاعر معاصر اردو وفارسی، امجد و سپهری است و تلاش خواهیم کرد که با روش توصیفی – تحلیلی واستنباطی، با استناد بر سروده های این دو شاعر، مقوله مورد بررسی قرار گیرد.
نشانه- معناشناسی نور در شعر سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهشِ حاضر کارکرد نور در شعر سهراب سپهری بر اساس دیدگاه نشانه- معناشناختی، بررسی و تحلیل شده است. هدف اصلی از پژوهشِ پیش رو، بررسی وضعیت گفتمانی و تحولی نور در شعر سپهری با تکیه بر چهار دیوان شعر او با عنوان های «شرق اندوه»، «مسافر»، «صدای پای آب» و «حجم سبز» می باشد. پرسش های اصلی پژوهشِ پیشِ رو این است که نور در شعر سپهری چه حالت هایی پیدا می کند، چگونه به جریان در می آید و گسترش می یابد؛ همچنین چگونه می تواند معناآفرینی کند؛ همچنین نور و همبسته های نوری با کدام نظام های نشانه- معناشناسی ارتباط دارند؟ و آیا می توان برای نظام نوری در شعر سپهری الگویی معرفی کرد. فرضیه ما این است که نور به عنوان یک ابژه معناساز عمل می کند و از طریق رابطه زنجیره ای حواس و در تعامل با حس های مختلف دیداری، جسمانه ای، لامسه ای، بویایی و حسی- حرکتی معناآفرینی می کند. درواقع، نظام رخدادی و شوشی نور بستری را فراهم می آورد تا نظام زنجیره ای حسی شکل بگیرد. سوژه و ابژه در پرتو این نظام و در رابطه ای ادراکی- حسی در تعامل با هم قرار می گیرند. نتیجه چنین فرایندی برخورداری شوش گر از حضوری استعلایی است. پژوهشِ حاضر با تحلیل نظام گفتمانی نوری توانسته الگویی را از چگونگی استحاله و استعلای گفتمان از منظر نور در شعر سپهری تبیین کند.
بررسی و تحلیل مبانی فلسفه اگزیستانسیالیسم در شعر سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مکاتب فلسفی مهم در قرن بیستم، که چهره های شاخصی همچون کی یرکگور، نیچه، هایدگر و سارتر داشت و تأثیر بسیاری بر جریان ادبی پس از خود برجاگذاشت، اگزیستانسیالیسم است. اگزیستانسیالیسم را به فارسی اصالت وجود ترجمه کرده اند. تقدم وجود بر ماهیت، فردیت، آزادی، درون ماندگاری، گزاف بودن جهان و عواطف وجودی مانند غم و دلهره، مبانی اصلی این فلسفه را تشکیل می دهند. سهراب سپهری از برجسته ترین شاعران نیمایی معاصر است که به گواهی شعرهایش، دغدغه های وجودی بسیاری داشته است. این دغدغه ها در هشت کتاب، بروز و ظهور پررنگی دارند. این جستار در پی تبیین اصول و مبانی فلسفه اگزیستانسیالیسم در شعرسپهری است. مسأله محوری این پژوهش این است که تفکر سهراب تا چه میزان با مبانی فلسفی این مکتب تطابق دارد؛ به بیان دیگر اوچه مبانی ای از فلسفه مذکور را در شعر خود به نمایش گذاشته است. روش پژوهش از نوع کیفی و مطالعه کتابخانه ای بر مبنای تحلیل محتواست. دلزدگی و ملال سهراب از وضع کنونی جهان، احساسات و عواطف عمیق وی، مرگ، تنهایی، زندگی اصیل و نیز عطف توجه مخاطب به مقوله امر متعال، از جمله عواملی است که رگه های فلسفه اگزیستانسیالیسم را در شعر او نشان می دهد؛ تنهایی و غم، عشق، چیستی زندگی و مرگ و امر متعال از جمله اصول فلسفی اگزیستانسیالیسم است که در هشت کتاب سهراب نیز دیده می شود.
بررسی نشانه- معناشناختی شعر سوره تماشا (سهراب سپهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی نشانه معناشناختی گفتمان به ویژه گفتمان ادبی، ادبیات را به سوی پویایی و کاربردی شدن سوق می دهد. این روش فرایندی حسی- ادراکی، سیال، زیبایی شناختی و ناپایدار است که با عبور از روش برنامه مدار و با حضور عاملی انسانی به طور ناگهانی شکل گرفته در مسیر تولید معنا قرار می گیرد و فرایندی هنری، حسی و زیبا می آفریند که هیچ گونه نتیجه ای قطعی و از پیش تعیین شده ندارد. حضور ناگهانی و احساسی شوش گر، درروند آفرینش معنا باعث ایجاد فضای تنشی و زیبا در کلام می گردد. در نشانه- معناشناسی، حس، ادراک، تنش، عاطفه و تعامل به تولید و تحول معنا می-انجامد. این روش برخلاف روش برنامه مدار و روش روایی، مکانیکی عمل نمی کند بلکه حالتی غیرمنتظره و ناگهانی دارد بنابراین به نتیجه ای قطعی و ثابت ختم نمی شود؛ به عبارت دیگر طبق برنامه خاص و مشخصی عمل نمی کند تا نتیجه ای مشخص داشته باشد؛ بلکه فضایی تنشی و متزلزل بر معنا حاکم است. در این مقاله شعر «سوره تماشای» سهراب سپهری از دیدگاه نشانه- معناشناسی بررسی می شود تا پاسخ این سؤال داد ه شود. آیا سپهری با رویکردی احساسی و تنشی، جریان زیبا ساز، سیال و متکثر معنا را در این شعر رقم می زند؟
معراج عرفانی در هشت کتاب سهراب سپهری بر اساس الگوی کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«هشت کتاب» در یک نگاه کلّی سفری است از خودآگاه به ناخودآگاه و از ناخودآگاه به دنیای آگاهی. یافته های سپهری در این کتاب شباهت بسیاری با دریافت های شهودی متفکّرین و عرفا دارد. در این کتاب الگوی سفر دیگر الگوها را به هم می پیوندد. به عبارتی سایر الگوها چون الگوی مواجهه با آنیما، پیر خردمند و سایه و... از رهگذر الگوی سفر امکان پذیر می شود. سپهری خود قهرمان سفر است. او سفری اسطوره ای عرفانی را از دنیای خاموش «مرگ رنگ» آغاز می کند تا در «ما هیچ، ما نگاه» به نگاهی روشن از هستی برسد. این سفر قهرمانی از دو دیدگاه قابل بررسی است؛ اوّل از دیدگاه مراحل معراج عرفانی و دیگر بر اساس الگوی کمپبل که ادّعا می شود بیشتر اسطوره های جهان بر اساس آن پی ریزی شده اند. کمپبل سه مرحله برای سیر تحوّل و سفر تک اسطوره قهرمان در نظر می گیرد که عبارتند از: جدایی، رهیافت و بازگشت. از آنجایی که «هشت کتاب» شرح سفری عرفانی اساطیری است، ارزیابی آن بر اساس الگوی کمپبل، می تواند جایگاه شهودی شاعر سالک را در هر دفتر شعری نشان دهد
بررسی تطبیقی نوستالژی در شعر سهراب سپهری و عبدالوهّاب بیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۴۱
9 - 35
حوزههای تخصصی:
عبدالوهاب بیاتی و سهراب سپهری به عنوان دو شاعر پرآوازه ادبیات معاصر عربی و فارسی، و پرچمدار مکتب ادبی رمانتیسم با توجه به شرایط فردی و اجتماعی زمانه خود و با گریز از آن زمان، بخش عمده شعرشان را آمیخته با غصه، حسرت و دلتنگی برای گذشته نموده اند. در این پژوهش با مطالعه توصیفی- تحلیلی دفترهای شعری سپهری و بیاتی ، به بررسی و مقایسه چگونگی نمود این اندیشه شعری در شعر این دو شاعر پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد که این دو شاعر در مضامین نوستالژیک، دوری از سرزمین، معشوق و اجتماعی با هم اشتراکاتی دارند.
نقد تطبیقی «فضای تعلیق» در آثار آنتونن آرتو و سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۲ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
203 - 216
حوزههای تخصصی:
این تصوّر که مضامین « خلأ» نزد آنتونن آرتو و «هیچستان» نزد سهراب سپهری به معنای نیستی باشند بیش از حد ساده انگارانه و کاملاً خلاف واقع است. در حقیقت خلأ مورد نظر آنها لامکان و لازمانی است پر از امکان هستی، فضایی که در آن «قطعیتِ موجود» جای خود را به «امکانِ وجود» می دهد. همان فضایی که در فلسفه پدیده شناسی پس از عمل اپوخه به دست می آید و مطلقاً هر قضاوتی درباره وجود زمانی- مکانی را به حالت تعلیق درمی آورد تا امکان رویارویی اصیل ذهن با ماهیت پدیده ها فراهم آید. اما آرتو دچار روان نژندی است، دال بنیادین «نامِ پدر» که به اعتقاد لکان ساختار ذهنی هر سوژه بر آن استوار است در ذهن او به وجود نیامده و جای خود را به خلائی پر رمز و راز داده است. پس آرتو محکوم به تجربه ناگزیرِ خلأ است درحالیکه سپهری هیچستان را اختیار می کند.
دیدگاه هنری جغرافیایی سهراب سپهری به مقوله شهر و معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۶ پاییز ۱۳۹۶ شماره ضمیمه ۴۸
۴۴۴-۴۳۳
حوزههای تخصصی:
اثر ادبی همواره، کانون بازتاب شهرها و فضای بیرون بوده است. در قرن حاضر، با توجه به مسائلی همچون جنگ، استعمار، ویرانی فضاهای شهری و بسیاری عوامل دیگر، شهر به عنوان رکن اصلی فضای زیست بشر، کانون توجه قرار می گیرد. نویسندگان هریک به شیوه خود، تصاویری گاه واقعی و گاه تخیلی از شهرها را در اثر خویش خلق کرده اند. از میان نویسندگانی که به توصیف مکان ها و شهرها پرداخته اند، سهراب سپهری، شاعر و نقاش چیره دست، نمونه ای بارز است. تعامل ادبیات و فضا سبب شکل گیری نقد نوین جغرافیایی شده است. در نقد جغرافیایی، طبق اصل ارجاعیت، اثر ادبی با دنیای بیرون در تعامل است. تاثیر جهان بیرونی بر اثر ادبی یک سویه نیست؛ بلکه این تاثیر متقابل و پویا است. بدین ترتیب نه تنها دنیای بیرون بر اثر ادبی اثر می گذارد؛ بلکه اثر ادبی نیز تصویری از فضای واقعی و بیرونی به مخاطب می دهد به عبارتی اثر ادبی بر درک متقابل فضای بیرونی تاثیرگذار است. در مقاله حاضر سعی بر آن است شهر و مکان در شعر سهراب سپهری مورد بررسی قرار گیرد. همچنین تلاش خواهد شد با بهره گیری از نقد جغرافیایی به عنوان روش تحقیق نوین در مطالعه فضاهای شهری، به تاثیر شهر بر شعر سهراب پرداخته شود و اینکه شهر در اثر ادبی به چه شیوه ای بازنمایی می شود. درنهایت، به این پرسش کلی پاسخ داده خواهد شد. منظور از کنش متقابل شهر و شعر نزد سهراب سپهری چیست.
بررسی تطبیقی اشعار سهراب سپهری و سن ژون پرس با نگاهی به عرفان شرق دور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سهراب سپهری و سن ژون پرس، دو شاعر بزرگ در ادبیات فارسی و فرانسه هستند که ساختار شعر، عرفان، طبیعت گرایی و مضامین مشترک در آثارشان به حدی است که بررسی تطبیقی اشعار این دو را میسر می سازد. سپهری و پرس، هر دو با دوری جستن از فضای شهر، به عرفان شرقی و طبیعت برای آرام ساختن روح خود پناه برده اند؛ عرفانی که گاه در شعر یکی به عرفان اسلامی و ایرانی و در شعر دیگری به فلسفه اسپینوزایی نزدیک شده است.آنچه در شعر هر دو شاعر آشکارا قابل درک است، فاصله گرفتن دو شاعر از جامعه، حوادث و رخدادهای اجتماعی و سیاسی آن است. در این مقاله با بررسی اشعار سپهری و پرس، از دو منظر مکتب فرانسوی و نیز مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، نشان می دهیم که دو شاعر که هریک تأثیری ژرف بر شعر سرزمین خود گذاشته اند، با فاصله گرفتن از دنیای مدرن، در تکاپوی ساخت دنیایی در ژرفای طبیعت هستند.
بررسی تطبیقی آرمانشهر در اشعار سهراب سپهری و نازک الملائکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به شیوه تطبیقی و بر اساس رویکرد اسلاوی به تبیین ویژگیهای آرمانشهر در شعر سهراب سپهری و نازک الملائکه دو شاعر فارسی و عرب زبان پرداخته و وجوه اشتراک و تفاوت آنها را با توجه توصیف های دو شاعر در سطح محتوایی بررسی و تحلیل کرده است. نتایج پژوهش گویا است که هر دو شاعر برای گریز از واقعیت جامعه خویش به آرمانشهر تخیلی و شاعرانه خود پناه برده اند و به سبب اینکه گرایشهای رمانتیستی و اوضاع اجتماعی مشابهی داشته اند در آرمانشهر هر دو درونمایه های مشترکی چون گریز از فقر و ظلم و توجه به دنیای کودکی، طبیعت و روستا دیده می شود؛ اما گرایشها و تجربه فردی متفاوت دو شاعر، آرمانشهر نازک را نزدیکتر به واقعیت کرده و به آن جنبه ملی و اجتماعی- اخلاقی بخشده و آرمانشهر سهراب را بیشتر رمزگونه، عرفانی- اخلاقی و فرا ملی و جهانی کرده است.
بازتاب مکتب رمانتیسم در شعر سهراب سپهری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مکتب رمانتیسم در ایران از سال 1301 و بعد از انقلاب مشروطه رواج یافت. شعرای معاصر، نیما یوشیج و سهراب سپهری، نادرپور و برخی دیگر از نمایندگان این مکتب اند. از اصول اساسی این مکتب ترجیح احساس بر عقل و پرداختن به عواطفی چون عشق و اندوه است. هنرمند رمانتیک، تخیل، امید و آرزو را جانشین حقیقت می کند و گرایش به طبیعت و حس ناسیونالیستی به کشور و زادگاه خود جلوه خاصی در این مکتب دارد. سهراب سپهری از شاعران کاشانی است که اشعار او همواره رنگ و صبغه رمانتیک را دارد. در این مقاله تلاش شده است تا به روش توصیفی تحلیلی به بررسی مصادیق مکتب رمانتیک در شعر سهراب سپهری پرداخته شود. یافته های تحقیق نشان از آن است که مصداق های بی شماری از مکتب رمانتیک در اشعار سهراب دیده می شود که حاصل ارتباط با مؤلفه ها و ویژگی های جریان ساز رمانتیسم از دوره مشروطه به بعد در ایران بوده است. هر یک از این ویژگی ها، زیرشاخه های جزئی تری دارد. از این میان، مؤلفه های رمانتیسم طبیعت گرا و رمانتیسم احساسی بیش از نوع فردگرا و ناسیونالیستی در اشعار او نمود داشته است. مفاهیم عمده ای که در شعر سپهری مورد توجه است شامل کشف طبیعت با نگاه کنجکاوانه کودکی، بازگشت به ابدیت و التفات عمیق به عشق و غم می شود.