
یادداشتها
حوزههای تخصصی:
مقالات
تمدن اسلامی در مرحله گذار؛ ضرورت آینده نگاری و راهبردپردازی برای ساختن تمدن نوین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رقابت های تمدنی بین تمدن های بزرگ در عرصه جهانی، در شرایطی که جامعه بشری با بحران های سترگ و بنیادی روبه روست، جهان اسلام را در مرحله گذار قرار داده است؛ مرحله ای که در آن، صاحبان هر تمدنی با فائق آمدن بر این بحران ها و ارائه طریق برای جامعه بشری، می توانند از آن به سلامت گذر کنند و تمدن نوینی را سامان دهند و به جامعه بشری عرضه نمایند. از این نظر، جهان اسلام در وضع کنونی در مرحله پیشاتمدن نوین اسلامی قرار دارد و درصورتی که با سلامت از این مرحله گذر کند، می تواند تمدن نوینی را به جامعه بشری ارائه نماید. ازاین رو، شناسایی دقیق وضعیت کنونی جهان اسلام و توصیف دقیق عوامل مؤثر بر رقابت های تمدنی بین جهان اسلام و تمدن های رقیب، می تواند زمینه را برای تسهیل گذر از وضع کنونی به مرحله تمدن نوین اسلامی هموار سازد.
در این مقاله با کار بست روش سوات[1] سعی می شود تا ازیک سو نقاط قوت و ضعف جهان اسلام، و ازسوی دیگر فرصت ها و تهدیدهای پیش روی آن در مواجهه با رقبا، برای شکل دادن تمدن نوین اسلامی توصیف گردد. پس از توصیف دقیق وضع موجود، با تجزیه و تحلیل عوامل مؤثر بر رقابت های تمدنی، وضعیت تمدن اسلامی در مرحله پیشاتمدن نوین اسلامی تبیین و راهبردهای گذر از مرحله کنونی به مرحله تمدن نوین اسلامی ارائه می گردد.
[1]- SWOT
نگاشت آینده تمدنی؛ اضلاع تمدن نوین اسلامی و راه پایدارسازی و پابرجایی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمدن هر ملت و امتی، بیش و پیش از هرچیز در فرهنگ مردمان و پیروانش ریشه دارد. تمدن اصیل اسلامی نیز تمدنی انسان محور و البته با رویکرد دینی و معنوی است؛ و عامل انسانی، یعنی آحاد مؤمنان به شریعت اسلام و مبانی آن، در مقایسه با عوامل مادی و طبیعی، مهم ترین نقش را در پیدایی، بقا و ارتقای این تمدن دارد. پس شناختِ مهم ترین ویژگی های شخصیتی شهروندان مدینه فاضله اسلامی، که قرآن و حدیث برای ایشان تعریف می کنند، به گونه ای ما را با اضلاع و ساختار جامعه و تمدن اسلامی و تفاوت های ماهوی آن با تمدن انسان محور سکولار و متکی بر سازه های اندیشه لیبرالیسم غرب نیز آشنا خواهد ساخت. ارزش های چهارگانه بینش (جهان بینی و باورهای الهی)، دانش (فرزانگی)، کنش (فرهنگ جهاد و تلاش) و منش (پایبندی به اخلاقیات و ارزش ها) اصلی ترین شاخصه های فرهنگی مسلمانان متمدن، و درنتیجه مهم ترین اضلاع تمدن اسلامی به شمار می رود. ارزش هایی که زمانی بودنشان مدینه النبی، جامعه علوی و پنج قرن اقتدار سیاسی و علمی را به مسلمین ارزانی داشت؛ و زمانی نیز فقدان یا تضعیفشان آن شکوه و اقتدار را به ورطه اضمحلال و نابودی کشاند؛ اما اکنون احیا و تقویتشان در نهاد آحاد شهروندان جهان اسلام، پایداری، استواری و ارتقای تمدن نوین اسلامی را به ارمغان خواهد آورد.
عقلانیت های سه گانه و خلق آینده بدیل مطلوب برای تمدن اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه وضعیت جوامع اسلامی حاکیست، برخی از جوامع مسلمان دچار «بحران های حاد»ی همچون افراط گرایی مذهبی و تروریسمِ دین پایه اند؛ و جوامع اسلامیِ باثبات نیز یا دارای پتانسیل ظهور افراط گرایی اند یا با زوال قلمرو معنویت مواجه اند و مسائل اجتماعی ناشی از تجربه سرمایه داریِ بومی خود را دارند. پرسش این است که علت بروز این وضعیت بحرانی چیست؟ و راه برون رفت از آنها کدام است؟ در پاسخ باید گفت بروز چنین بحرانهایی در گستره تمدن اسلامی ناشی از فاصله گرفتن از سنت های عقلانی اند؛ چیزی که برخی مفهوم «انحطاط تمدن» یا «زوال عقلانیت» را برای تبیین آن به کار برده اند. و راه برون رفت از این بحرانها نیز بازگشت به سنت های عقلانی است.
در سنت اسلامی، به طورکلی با سه گونه عقلانیت مواجهیم که در اینجا از آنها با عنوان عقلانیت های سه گانه یاد می کنیم. این سه گونه عقلانیت عبارت اند از: الف) جاویدان خرد؛ ب) عقلانیت اجتهاد؛ ج) عقل تدبیر یا عقل استراتژیک. جاویدان خرد در سطحی متافیزیکی قرار دارد و نوعی عقلانیت هستی شناختی است؛ اما عقلانیت اجتهادی نوعی عقلانیت روش شناختیِ واسط است که به منزله ابزار فهم عمل می کند؛ عقلانیت تدبیر هم نوعی عقلانیت ابزاری در حوزه عمل برای حل وفصل مسائل در میدان نیروهای واقعاً موجود است.
در این مقاله تلاش می شود باتوجه به نقش سازنده و دفاعی عقلانیت سه گانه و کارکردهای تکوینی، برسازنده و شالوده بخش آن، برخی از امکان های نظریِ ساخته شدنِ حوزه عمومیِ مسالمت آمیز در تمدن نوین اسلامی بررسی و تبیین گردد. مقاله پیش رو برپایه روش شناسیِ تلفیقیِ تاریخی، انتقادی و گفتمانی تألیف شده است. تحلیل متون و رخدادهای تاریخی فکری بر روش شناسی های تفسیری انتقادی تکیه خواهد داشت؛ و الگوی خروج از بحران، از نوعی آینده پژوهیِ چشم اندازباورانه و احتمالی پیروی خواهد کرد.
چشم انداز جایگاه تمدن نوین اسلامی در شکل گیری نظم پساهژمون در اقتصاد سیاسی جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وقوع بحران 1970 و افول نظم «برتون وودز» در اقتصاد سیاسی بین الملل، نقطه عطفی در گذار از مفصل بندی قدرت و هژمونی برآمده از تمدن غرب شمرده می شود. درواقع بحران در نظم هژمونیک موجود، محدود به عدم تعادل در بنیان های مادی و معنوی قدرت ایالات متحده به عنوان مهم ترین بازیگر سیستم یادشده نیست؛ بلکه بن بست تمدن غرب به عنوان بستر فکری و ایدئولوژیک نظم موجود نیز می باشد. دراین راستا، مفهوم سازی منطق تطور قدرت و نظم در سیستم بین المللی «پسابرتون وودز» ازیک سو، و سرشت محتمل هندسه نوین قدرت جهانی متأثر از ظرفیت دیگر تمدن ها و فرهنگ ها ازدیگرسو، در کانون نظریه پردازی اقتصاد سیاسی و روابط بین الملل طی چند دهه اخیر قرار دارد. پرسش راهبردی ای که در پژوهش حاضر واکاوی می شود، این است که شکل گیری و زوال نظم هژمونیک بین المللی از چه منطقی پیروی می کند و در نظام بین الملل کنونی چه امکاناتی از حیث مفصل بندی قدرت و نظم، ورای ظرفیت تمدن غربی، پیش رو قرار دارد؟ در این نوشتار، با اتکا به مبانی فکری فلسفی ابن خلدون، به عنوان یکی از اندیشمندانی اسلامی، برداشتی از مفاهیم قدرت، نظم و هژمونی ارائه می شود که ضمن تبیین چگونگی ایجاد بحران در نظم هژمونیک غرب محور، ظرفیت های تمدن نوین اسلامی برای شکل دادن به نظمی فراگیر در هندسه نوین قدرت جهانی را به بحث می گذارد. فرضیه پژوهش این است که منطق شکل گیری و زوال نظم و هژمونی در نظام اقتصاد سیاسی جهانی، برآیند تعادل و عدم تعادل بین سازه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قدرت است و از این حیث، مبانی فکری فلسفی تمدن نوین اسلامی مهم ترین بستر زمینه ساز ارائه الگویی متعادل از قدرت و نظم در وضعیت پساهژمونی است.
عصبیت رسانه ای در تمدن نوین اسلامی و آینده بدیل رسانه ها؛ گذار از رسانه دولت محور به رسانه تمدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات تاریخ رسانه نشان داده است که رسانه ها صرف نظر از نوع و شکل آنها و مدرن یا سنتی بودن، این قابلیت را دارند که در هرگونه حرکت و تحول اجتماعی، از جمله پیشران ها باشند. این مقاله به بررسی الزامات ساختاری و محتوایی رسانه، هم در زمینه سازی و هم در چشم انداز تمدن نوین اسلامی می پردازد. مقاله می کوشد به این پرسش اصلی پاسخ دهد که اگر قرار است رسانه ها در زمینه سازی تحقق تمدن نوین اسلامی پیشران و یاریگر باشند، از نظر ساختاری و محتوایی از کدام ویژگی ها باید برخوردار باشند؟ ازآنجاکه نوع و عملکرد رسانه در مقیاس محلی با نوع و عملکرد آن در مقیاس ملی و در اینجا تمدنی متفاوت است، انتظار می رود نوع و عملکرد رسانه در مقیاس تمدن نوین اسلامی نیز در تراز چنین تمدنی عمل کند. طرح مفهوم «رسانه های تمدنی» ازیک سو، و تبیین ویژگی های آن، نظیر برخوردار بودن از رویکرد تمدنی، حرکت در مسیر وحدت آفرینی در عین کثرت، توحیدگرایی، عدالت محوری، پیشرفت گرایی، نفی سلطه و... به لحاظ محتوایی ازسوی دیگر، و نیز طرح مفهوم «عصبیت رسانه ای»[1] برمبنای خصلت هایی همچون هم گرایی، یاریگری، و نیز تعلق خاطر رسانه ای فراگیر و... برپایه اصول و مبانی اعتقادی، به جای منافع رسانه ای، گروهی، ملی، منطقه ای، نَسَبی، طایفه ای و قومیتی ازسوی سوم، مهم ترین یافته های این مقاله است. مقاله برای گردآوری داده های پژوهش از روش اسنادی، و نیز برای تحلیل داده از رویکرد توصیفی تحلیلی بهره گرفته است.
1- به کارگیری دو مفهوم «رسانه های تمدنی» و «عصبیت رسانه ای» برای نخستین بار و از نوآوری های مقاله است.
حکمرانی خوب، و حکمرانی مطلوب در تمدن نوین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکمرانی خوب ایده ای است که به دنبال ناکارآمدی سازوکارهای پیشین توسعه مطرح شد. درواقع، این ایده به دنبال آن است که دولت ها و به طورکلی ساختار اداری و سیاسی را به سمتی هدایت کند که کمترین فساد و آسیب های درونی که معمولاً باعث تضعیف دستگاه های مدیریتی و سیاسی می شود بروز کند. این ایده با سازوکارهایی همچون پاسخگویی بیشتر در بدنه دولت، قانون محوری، عدالت جویی، مشارکت جویی و کارایی و اثربخشی و...، گرچه دیرزمانی نمی گذرد که به عنوان یک نگرش جدید مدیریتی مطرح شده است، تا کنون مباحث زیادی را پیرامون خود برانگیخته و اندیشمندان بسیاری را به تحقیق و اظهارنظر دراین باره واداشته و به یکی از مهم ترین و جذاب ترین مفاهیم در علوم اجتماعی، به ویژه مدیریت دولتی، مبدل شده است. در این پژوهش هدف این است که ابتدائاً میزان سازگاری این ایده با شیوه حکمرانی موجود در نظام جمهوری اسلامی و اندیشه ولایت فقیه بررسی شود و سپس کمک ها و ارزش های تکمیل کننده این ایده در انسجام بخشیدن به نظریه ولایت فقیه و تحقق تمدن نوین اسلامی لحاظ گردد. درواقع، پرسش اصلی در این پژوهش این است که نظریه و ایده حکمرانی خوب، چگونه می تواند در خدمت تحقق تمدن نوین اسلامی قرار گیرد. در نگاه نخست، به نظر می رسد مفاهیم و اجزای مندرج در نظریه حکمرانی خوب، تضاد و تعارضی با ارزش های نظام جمهوری اسلامی ندارد و می توان از آن برای ایجاد نظامی کارآمدتر و سالم تر بهره گرفت. در پایان، توان بالقوه قانونی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی در جهت پذیرش و اجرایی کردن ایده حکمرانی خوب، بررسی می شود. روش تحقیق این پژوهش، بخشی به صورت قیاسی و با استفاده از الگوی حکمرانی خوب، و بخشی نیز به صورت استقرایی و با بهره گیری از توانایی های بالقوه نهفته در نظام جمهوری اسلامی است.
گرایش اجتماعی در تفاسیر قرآن پیشران موثر در شکل گیری و شکوفایی تمدن نوین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از گرایش های جدید در تفسیر که در یک صدساله اخیر مورد توجه مفسران قرآن قرار گرفته، رویکرد اجتماعی به قرآن است. در این رویکرد، مفسر قرآن درصدد تلاش برای حل مشکلات اجتماعی، پاسخگویی به شبهات و نیازهای عصر جدید، توجه به جهت گیری های عصری درباره مسائل اجتماعی برای ساختن تمدنی مبتنی بر قرآن و آموزه های وحیانی است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی درصدد است تا نشان دهد که رویکرد اجتماعی به قرآن، از جهات گوناگونی بر شکل گیری و شکوفایی تمدن نوین اسلامی تأثیر زیادی دارد. برخی از مهم ترین این موارد عبارت اند از: هویت بخشی به جامعه اسلامی؛ عینی کردن ارزش ها و به صحنه آوردن تعالیم قرآن؛ تطابق دادن آموزه ها با ظرفیت اجتماعی در قلمرو حیات انسان ها؛ وحدت بخشیدن به امت اسلامی برای مقابله با دشمنان؛ تبیین سنت های الهی درباره حیات و زوال تمدن ها؛ معرفی نظام های سیاسی، اجتماعی و اخلاقی مبتنی بر آموزه های قرآنی؛ و توجه به تعلیم و تربیت نسلی نو مبتنی بر آموزه های قرآنی برای ساختن تمدنی نوین، مطابق با معارف حقیقی اسلام.
واکاوی پیشران های خارجی تمدن نوین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آینده پژوهی و واکاوی پیشران های جهانی و ترسیم فضای حاکم بر آینده روابط فرهنگی بین المللی، چهارچوب مناسبی را برای ارائه تفسیری معقول از آینده درخشان و درعین حال تحول پذیر تمدن نوین اسلامی فراهم می آورد؛ به گونه ای که با بررسی زمینه ها و روندهای تأثیرگذار بر نقش آفرینی تمدن نوین اسلامی در حوزه خارج از جهان اسلام، می توان به نیروهای در حال شکل گیری در آینده نظام فرهنگی بین المللی اشاره کرد و به این نتیجه رسید که باتوجه به آینده روندهای فرهنگی جهانی، تمدن نوین اسلامی توانایی ایفای نقش بالنده در نظام بین المللِ در حال تغییر و همچنین قابلیت شکل دهی به هندسه قدرت جهانی را داراست؛ چراکه باتوجه به شرایط متحول، پویا و انتقالی نظام بین الملل که با روندهای پیچیدگی، شفافیت و آسیب پذیری همراه است تمدن نوین اسلامی قابلیت آن را دارد که به نقش آفرینی فزاینده در آینده روندهای فرهنگی تمدنیِ جهانی در خارج از جهان اسلام مبادرت ورزد و به بازیگری تأثیرگذار بر نظام تصمیم گیری جهانی تبدیل شود. این مقاله با طرح این پرسش که مهم ترین پیشران های خارجی تمدن نوین اسلامی چیستند و چگونه پیشبرد این ایده را عملیاتی و تثبیت می کنند، به شناخت دقیق تمدن نوین اسلامی و واکاوی پیشران های ظهور و پیشبرد آن در خارج از جهان اسلام در سطوح دولت ها، ملت ها و سازمان های بین المللی می پردازد.