هدف: روش تعامل مادر با دخترش به خصوص هنگام تعارض بر نحوه زندگی، عشق ورزی و کار او تأثیر به سزایی دارد و پایه و اساس ارتباط های او در آینده خواهد بود. در این راستا این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان راه حل مدار به شیوه گروهی بر کاهش تعارضات مادر- دختر در مادران انجام گرفت. روش: طرح تحقیق حاضر از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش، مادران دختران نوجوان مقطع متوسطه منطقه 13 شهر تهران بودند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه راهبردهای تعارض اشتراس (CT)، فرم تعارض با فرزند، استفاده شد. از بین مادران، 30 نفر که نمراتشان بالاتر از سایرین بود، انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و گواه قرار گرفتند. اعضای گروه آزمایش در هشت جلسه درمان راه حل مدار به شیوه ی گروهی شرکت نمودند. از آزمون تحلیل کوواریانس جهت آزمون اختلاف میانگین های گروه ها استفاده گردید. یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت درمان نامبرده منجر به افزایش مهارت استدلال و کاهش پرخاشگری کلامی و فیزیکی در مادران شده و در مجموع تعارضات مادر- دختر را کاهش می دهد(05/0>p). نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که از این روش درمان می توان برای کاهش تعارضات مادر- دختر بهره مند شد#,
پژوهش حاضر با هدف ارائه مدلی جهت تبیین نقش مهارت های ارتباطی و مهارت های حل مسئله در پیشگیری از آسیب های روانی و اجتماعی با میانجیگری تعارضات خانوادگی انجام شد. روش انجام پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق، کلیه افراد متأهل شهر بندرعباس بودند که در قالب خانواده در مرکز این شهر در سال 1395 ساکن بودند که با توجه به جدول مورگان تعداد 400 خانواده به عنوان حجم نمونه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای سهمیه ای انتخاب شدند. برای آزمون فرضیه ها از تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. ابزارهای مورداستفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه تجدیدنظر شده تعارضات زناشویی ثنایی و همکاران، پرسشنامه مقیاس مهارت های ارتباطی زوجین، پرسشنامه مهارت های حل مسئله کسیدی و لانگ، پرسشنامه چندوجهی شخصیتی مینه سوتا، پرسشنامه سنجش نگرش نسبت به آسیب های اجتماعی بود. یافته های پژوهش نشان داد که مهارت های ارتباطی و سبک حل مسئله سازنده در کاهش آسیب های روانی و تعارضات خانواده نقش دارد. همچنین مهارت های ارتباطی و سبک حل مسئله سازنده با کاهش تعارضات خانواده بر منفی شدن نگرش افراد به آسیب های اجتماعی نقش دارد؛ و درنهایت هر چه تعارضات خانواده بیشتر باشد، میزان آسیب های روانی بیشتر و نگرش نسبت به آسیب های اجتماعی نیز مثبت تر است.
مقدمه: شکل گیری تعارضات رفتاری بین والدین و فرزندان همواره از مشکلات رایج دوره نوجوانی است که در این دوره رخ می دهد. هدف پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی آموزش مهارتهای ارتباطی والدین با الگوی یادگیری جانشینی بر بهبود روابط مادر- دختر در دانش آموزان سال سوم راهنمایی بود.
روش: جامعه پژوهش حاضر شامل دانش آموزان دختر سوم راهنمایی در سال تحصیلی 92-91 شهر شهریار و ماداران آنها بود که تعداد 30 دانش آموز به همراه مادرانشان به شیوه نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه 15 نفری آزمایشی و گواه جایگزین و کاربندی تصادفی شدند. گروه آزمایشی (مادران) طی 3 هفته و در هر هفته 2 جلسه دو ساعته، مهارتهای ارتباطی با الگوی یادگیری جانشینی را از طریق ارائه فیلم و همچنین مهارت حل تعارض و تصمیم گیری به عنوان روش مداخله دریافت کردند. هر دو گروه (دانش آموزان) پرسشنامه 15 سوالی فنون تعارض (استراس ، 1979) را قبل از مداخله به عنوان پیش آزمون و بعد از مداخله به عنوان پس آزمون تکمیل کردند.
یافته ها: نتایج بدست آمده با استفاده از تحلیل کواریانس بیانگر تفاوت معنی دار بین تعارض، پرخاشگری کلامی، پرخاشگری جسمانی دانش آموزان با والدین خود و همچنین افزایش توانایی استفاده از راهبردهای استدلالی در دانش آموزان بود.
نتیجه گیری: به نظر می رسد مهارت ارتباطی ضعیف در والدین منجر به پرخاشگری (کلامی و جسمانی)، کاهش راهبردهای استدلال و به طورکلی تعارض در فرزندان با والدین شود.
سابقه و هدف: طلاق عاطفی مهم ترین عامل ازهم گسیختگی ساختار بنیادی ترین بخش جامعه، یعنی خانواده است. این پژوهش باهدف تبیین نقش پیش بینی کنندگی سواد عاطفی باواسطه گری حل تعارض در طلاق عاطفی انجام شد. مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. این مطالعه در سال 94-1393 بر روی 178 نفر از زنان و مردان متأهل شهر مشهد انجام شد که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی کارکردهای روان شناختی خانواده ایرانی کیمیایی (IFPFS، 1390) و طلاق عاطفی گاتمن (1999) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون به شیوه ی همزمان مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج بیانگر آن است که سواد عاطفی و حل تعارض پیش بینی کننده ی طلاق عاطفی هستند. سواد عاطفی نیز حل تعارض را پیش بینی می کند. متغیر حل تعارض در رابطه ی بین سواد عاطفی و طلاق عاطفی نقش واسطه ای دارد. نتیجه گیری: بنابراین می توان گفت که زوجین در اثر ضعف سواد عاطفی و ناتوانی در حل تعارض، طلاق عاطفی را تجربه می کنند. بنابراین بررسی میزان سواد عاطفی زوجین و همچنین شناسایی سبک های حل تعارض زوجین درک بهتری از سبب شناسی پدیده ی طلاق عاطفی در زوجین فراهم می آورد.
هدف: این پژوهش با هدف مطالعه نقش آموزش مجازی در روابط بین فردی ادراک شده دانش آموزان نسبت به معلمان انجام شد. روش : روش این تحقیق کیفی بوده و با استفاده از طرح پدیدارشناسی به توصیف عمیق موضوع پرداخته است. شرکت کنندگان در این پژوهش 11 دانش آموز مقطع متوسطه اول شهر تهران در سال تحصیلی 98-99 بودند که به شیوه در دسترس انتخاب شدند که در مصاحبه های نیمه ساختار یافته شرکت کردند؛ داده ها به شیوه کلایزی تحلیل شد. یافته ها: در نهایت پس از تحلیل داده ها 4 مقوله اصلی و 8 مقوله فرعی به دست آمد. بر مبنای یافته های این مطالعه، دیدگاه دانش آموز درباره محدود شدن ارتباطاتشان با معلمان، سردرگمی دانش آموزان در شرایط جدید، مسائل ماهیتی تفاوت آموزش غیرحضوری و حضوری، نگرانی دانش آموزان در رابطه با آماده نبودن زیرساخت ها به عنوان مؤلفه های اصلی به دست آمد. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه، تبیین کننده بسترهای ممکن برای مداخله مثبت در رابطه معلم _ دانش آموز با توجه به شرایط موجود است.